سایر منابع:
سایر خبرها
استقلالی ها بنویسید: موافق اخراج منصوریان هستید؟
دیگر فرقی نمی کند بدون شک هواداران پرسپولیس بنفع منصوریان صحبت خواهند کرد نه! خواهش میکنم به این مسائل پردازش نکنید!اگر بازی تو آزادی بود با تیکی تاکاش نابود میکرد نفتو. تیم علی جکوز فرشینگ شه خیلیا رو زخمی میکنه نباید بره مصاحبه علی دایی بعد بازی: علیرضا منصوریان چند بار از علی چینی خواست که به سمت هواداران برود و به آنها بگوید که فلان کار کنند. سه چهار بار این صحنه را ...
شهید مدافع حرمی که ترور بیولوژیکی شد +عکس
با وجود مسئولیت هایی که داشت تا نرسیدن پایان دوره اجازه دادند به ایران برگردیم چون مسمومیتش تائید شد. دست نوشته ای از خودشان به جای مانده که شرح حادثه را نوشته اند. رویای صادقه ای که به وقوع پیوست در همان زمانی که درباره ازدواج صحبت می کردیم یک بار به من گفت خواب شهادت را دیده ام. خواب های شهید شبیه رویای صادقه بود. حتی قبل از به دنیا آمدن بچه ها خواب دیده بود دختر دوقلو ...
مجموعه پیامک، اشعار، استاتوس و ... ویژه شب یلدا
یلدا می خندیدم بلند ، طولانی ، ماندگار فقط برای یک دقیقه... چقدر خندیدم برای این یک دقیقه... اما آن روز که بار سفر بسته بودی وگفتم یک دقیقه بیشتر بمان و تو گفتی وقت تنگ است ، کوله بار باید بست ، باید رفت... آن روز فهمیدم این یک دقیقه های غریبانه چه غوغایی میکنند . یک دقیقه با تو بودن ، چقدر بلند ، طولانی و ماندگار است... چقدر گریستم برای این یک ...
چاره ای برای ردکردن اعلامیه ها از میان مأموران ساواک
هیچ نگفت و چون تعداد بچه های من زیاد بود آن ها در روزهای بعد هم متوجه کم شدن آن یک نفر نشدند. روز دوم، تعدادی از نوارها را داخل سبدی گذاشتم و بر روی آن گوجه سبز و گیلاس ریختم، نامه ای هم برای دختر همسایه که مورد اعتمادم بود نوشتم؛ و آن را به دست بچه ها دادم و گفتم به خانه همسایه بروند. دوباره پرویز سد راه شد، به او گفتم که تابستان است و بچه ها حوصله شان در خانه سر می رود، بگذار به خانه ...
از کری خوانی دربی تا حضور در سیاست در گفت وگو با خواهران افسانه ای/ مشت خواهرم 4 دندانم را شکست
تمرینات مشترک مصدوم شده اید؟ الهه : مصدومیت جزئی از ورزش حرفه ای است و من و خواهرانم شهربانو و سهیلا هم از این قاعده مستثنی نیستیم. یک بار آرنج من به پای شهربانو اصابت کرد و پای او شکست. سهیلا : شهربانو مشت های سنگینی دارد. یک بار در تمرینات زد تو صورتم و برای چند روز چشمانم باز نمی شد. الهه هم یک بار با پا زد توی صورتم و چهار تا از دندان هایم شکست و مجبور شدم ایمپلنت کنم. موفقیت ...
ماجرای علی غصه خور!
غصه او بغض شد و راه گلویم را گرفت و فشرد. نزدیک تر رفتم تا با او همدردی کرده و در غمش شریک شوم. پیرمرد متوجه حضور من نشد. درحالی که با مشت برسرش می کوبید، نالید که:" ای وای حالا چه کارکنم؟ حالا کی می توانم تو را بخرم؟ خدایا از کجا بیاورم بخرم؟!" تعجب کردم؛ بخرد؟!! مگر بچه هم خریدنی است؟!... پس از چند لحظه متوجه شدم که نه؛ موضوع چیز دیگری است؛ بیچاره پیرمرد، در مسیرآمدن از ...
مرتضی احمدی دیگر یلدا را نمی بیند
...: من از سال 1321 در رادیو بودم و متاسفانه هنوز با ایشان دیدار نداشتم، یک بار که سال ها پیش آقای ضرغامی، معاون وزیر ارشاد بودند شاید این موضوع برای 10 ، 15 سال پیش باشد با او رو در رو شدم اما از آن سال به بعد دیگر ایشان را ندیدم. آشنایی مرتضی احمدی با مرحوم علی حاتمی وقتی به جایی می رسیم که مرتضی احمدی از همکاری هایش با مرحوم حاتمی برایمان می گوید احساس می شود که علاقه خاصی ...
مهر یلدا مهمان خانه های ایرانی/ امشب به فضای مجازی نه بگوییم
امشب بی بی تدارک یلدا دیده است تا به بهانه آن بچه ها شبی شاد را در خانه پدری بگذرانند. پدر هم قصد دارد شاهنامه بخواند، فال حافظ بگیرد و حکایت های قدیمی و خاطرات گذشته اش را چون همیشه بازگو کند. همان حکایت هایی که از کودکی برای بچه ها تعریف کرده است و آن ها با مرور این خاطرات بزرگ شده اند و حالا هرکدام صاحب خانه و خانواده مستقلی شده اند. در خانواده های ایرانی همیشه رسم بوده ...
پشت پرده سرباز شدن دو ستاره پرسپولیس چیست؟/ می توانستند دانشجو بمانند
دانشگاهمو هی از قصد طول دادم تا دیر تر برم خدمت . بعدشم که دیگه معافیتم تموم شد و من فارغ تحصیل شدم تازه به مدت 1 سال از تارخ فارغ التحصیلی تا پست کردن دفترچه به ادم وقت میدن حتی به جز اون یک سال بعد از پست کردن دفترچه میتونی تاریخ پیشنهادیتو رو دفترچه بزنی که تارخ میتونه تا یک سال بعد باشه . یعنی به عبارتی دوسال بعد فارغ التحصیلی میشه خدمتو عقب انداخت . ولی این اقایونو به اصطلاح با غیرت خودشون ...
یلدا، شبی به سرخی انار و به شیرینی اشعار حافظ
...، بزرگ فامیل و یا پدر خانواده، قرآن را می گشاید و یک صفحه از آن را می خواند، سپس همه برای آمرزش اموات و افرای که در بینشان نیستند لحظاتی را دعا می کنند. پس از آن هم پذیرایی با خوراکی های معمول انجام می شود، هرچند که در گذشته، هنگامی که زمستان ها سرد و سخت بود و راه ها بسته می شد، به خاطر اینکه به تنقلات دسترسی نداشتند، برف را با شکر و یا شیره مخلوط می کردند تا کام خود را اینگونه شیرین کنند ...
شب یلدا شب خانواده / یلدای بدون اینترنت یا موبایل را امتحان کنیم
کردن گل های انار و پرهای پرتقال، دور هم صبح کردن شب های سرد طولانی. به اشتراک گذاشتن چیزها در فضای مجازی، بخش مهمی از زندگی آدم های قرن بیستم و یکم است، اما هنوز فضای واقعی وجود دارد، و هنوز فضای واقعی است که فضای مجازی را تغذیه می کند، برای این که در سال های سال بعد، چیزی داشته باشیم که روی حساب هایمان در شبکه های اجتماعی به بچه هایمان نشان بدهیم، امروز باید آن چیزها را در کنار هم بسازیم. می شود ...
خودکشی دختر مدل پس از آزار و اذیت کارگردان در تهران!
آزار و اذیت قرار داد. دختر جوان با ناراحتی ادامه داد: من و او هیچ رابطه دوستی و آشنایی نداشتیم و فقط به عنوان هنرور، به تهران سفر کردم. بعد از آن پاشا مرا با تهدید سوار خودرواش کرد و می دانستم سرنوشتی شوم در انتظارم است. با این حال لحظه خروج از آپارتمانش، مخفیانه از نمای بیرون ساختمان عکس گرفتم. تا اینکه در خیابان وقتی سرعت خودرو کم شد، از فرصت استفاده کردم و از ماشین بیرون پریدم و ...
جشن یلدای ما ایرانیان نشانگر چیست؟
گذشته دختر بچه ای رو به قبله و آینه نشانده، پارچه سبزرنگ نو به او می دادند. دخترک ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم گفته، پارچه را تا می کرد و با سوزن و نخ سبز دو سوی آن را می دوخت؛ کیسه ای بدین سان پدید می آمد که به آن جیبک یا خورجینک می گفتند. کازرونی ها با دوختن کیسه، آن را از میوه های سفره پر می کردند. این خورجینک نمادی از تدارک برای خورشید بود تا در سفر زمستانی خود بی توشه نماند. دخترک پس از نیمه ...
نگاهی گذرا به شب چله "یلدا" در میان ایرانیان و کردستانی ها
سنندجی ها در فکر شب چله بوده اند، زیرا انگورها به بند کشیده و گلابی مخصوص انتخاب شده، میوه، " به" و سیب خریداری و نگهداری شده و از همه مهم تر خربزه را در خم ترشی انداخته اند و شب چله هم دلمه کلم پیچیده می شود. همسایگان از خانه بزرگان محله خربزه ترشی تهیه می کردند و به دلیل دوری راه و نبودن وسایل نقلیه امروزی از مرکبات مانند پرتقال و لیموشیرین و نارنگی و... خبری نبود و اگر این مواد به ...
جدال 16 ساله "زهرا" با بیماری/"ای که دستت می رسد کاری بکن"
هزینه رفت وآمد یک همراه را ندارد هر بار خود کوله بار سفرش رو می بندد تا در گوشه یکی از بیمارستان های این کشور درمان دردش را جستجو کند. او صحبت هایش را این گونه ادامه می دهد: هزینه رفت وآمد به مشهد زیاد است اگر دو نفر باشیم هزینه بیشتر می شود و توانی برای دادن این هزینه را ندارم. من حتی در موقع عمل های لیزر که کاملاً بی هوش می شدم باز تنها بودم و هیچ همراهی نبود تا در کنار بستر بیماری ام ...
جاده یک طرفه به سمت مرگ
مته ای داخل مغزم می رفت. نمی دانم چه شد کنترلم را از دست دادم و از ماشین چاقویی برداشتم و چند ضربه به زن جوان زدم. بعد چه شد؟ جسد را همان جا رها کردیم و به خانه آمدیم. خیلی ترسیده بودم. تا سه روز از خانه بیرون نمی رفتم. شب ها کابوس صحنه قتل را می دیدم. کمی که حالم بهتر شد از خانه بیرون رفتم. وقتی ماموری را می دیدم، ترس تمام وجودم را فرا می گرفت. هیچ راهی برای فرار نداشتم. ...
دیده بان جوان تروریست های بسیاری را هلاک کرده بود
تا 10 شب با هر جا تماس گرفتم جوابی ندادند و تنها می گفتند زخمی شده است. در نهایت شب آمدند خانه و به ما گفتند که ابوذرم شهید شده است. بعد از شنیدن خبر شهادتش بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم نمی توانستم حرف بزنم. پنج روز بعد از شهادتش در تاریخ 3 بهمن ماه 1394 پیکر ابوذر به شیراز رسید. وقتی پیکرش را دیدم از خدای حضرت زینب(س) صبری زینبی خواستم. تنها خواسته ایشان از من بعد از شهادتش این بود که شب اول قبر ...
مهران احمدی: فیلم نفس منحصر بفرد است
و کودکانه است و همین نقطه قوت فیلم به شمار می آید. سال هاست درباره سالهای سخت دفاع فیلم ساخته شده اما هیچ نگاهی به این لطافت به این سالها نزدیک نشده است. دختر در خانواده پرجمعیتی است که مادرش را از دست داده و در حومه شهر به همراه پدر، ننه آقا و خواهر و برادرانش زندگی می کند. پدر بهار تنگی نفس دارد و بهار می خواهد بزرگ که شد دکتر تنگی نفس شود تا او را درمان کند. مهران احمدی در این فیلم ...
خدمتکاری که ملکه ایران شد
جیران زنده بود خدمتش را کرد و جزو نزدیکان سوگلی محبوب شاه بود و تا لحظه مرگ او را رها نکرد. برای همین نیز بعد از مرگ ناگهانی سوگلی اول همه اموالش از جمله محبت سلطان به فاطمه رسید. البته روایت دیگری هم هست که از قول معیرالممالک و مونس الدوله ندیمه حرم آمده که شاه در سفری که به سلطانیه رفت فاطمه را دید و او را صیغه خود کرد و به او لقب انیس الدوله را داد. هر کدام از این دو روایت ...
حقوق نجومی مال تو، حقوق شهروندی مال من/ با وجود حقوق های نجومی، حقوق شهروندی را چطور باور کنیم؟/ حقوق ...
میاد" " #حقوق_شهروندی فقط اونجاش که اس ام اس تبلیغاتیا رو قطع می کنی بعد می بینی رییس جمهور ctrl+A رو گرفته و واسه همه یه پیامک رو فرستاده" "حقوق شهروندی را با وجود #حقوقهای_نجومی چطور باور کنیم؟ فکر کنم اینم برای از ما بهترون بکار میاد و بس." " پول این تبلیغات انتخاباتی رو از جیب مبارک دادن یا جیب ملت؟ #حقوق_شهروندی" " اینکه بدانیم ...
فرزندان شهید باهنر کجا هستند و چه می کنند؟
سیاست ورزی تان شبیه برادر بوده است؟ طبیعی است که همراهی و همسایگی افراد می تواند روی هم تأثیر داشته باشد. فاصله سنی من با شهید باهنر 18 سال است و جالب است زمانی که من به دنیا آمدم، شهید باهنر حدود یک سال بعد از کرمان هجرت کردند و به قم رفتند. آن زمان رفت و آمدها خیلی سخت بود و ایشان هر دو سال یک بار به کرمان می آمدند و یک هفته ای کرمان بود. تا زمانی که من دیپلم گرفتم، در مجموع شاید دوماه ...
نوستالژی هایی به نام کُرسی شب یلدا/ از بویوک چیله تا من قاییدوب بیرده اوشاق اولیدیم!/ همین یک شب را بدون ...
یاد ایام جوانی و شور و عشق روزهای گذشته را می کنند. قاری ننه گئجه ناغیل دینده (ننه بزرگ زمانی که شبها قصه می گوید ) کولک قالخوب قاپ باجانی دوینده ( طوفان زمستانی زمانی که همراه برف درها را می کوبد) من قاییدوب بیرده اوشاق اولیدیم (ای کاش من می گشتم دوران کودکی و بچه می شدم) بیر گول آچوب اوندان سورا سولیدیم (دوباره شکوفه باز ...
رنج نامه کودکان افغانستان به روایت دختر 14ساله افغان؛
، براشون کافیه. پسرها هم که وضعیتشون معلومه. کار کنن و کار کنن و جون بکنن. یا کمرشون می شکنه زیر بار این همه کار یا اتفاق دیگه ای برای جسمشون میفته یا خودشونو از این وضعیت نجات میدن میرن به کشورهای خارج. اونم اگر توی بچگیشون نادونی نکنن و درس بخونن. تو پیری بچه میارن همه مشکلات رو دوش اونه این دخترک 14 ساله مشکلات دیگر افغانستان را این گونه می شمارد: یکی از مشکلات بزرگی که اونجا هست بی ...
یک گفتگو با سازندگان "سالی"، که مواضع سیاسی کاملا متفاوتی را در انتخابات آمریکا داشته اند/ آقای ایستوود: ...
داستانی که همه می دانند تهش چه می شود به درد من نمی خورد . اما وقتی همان شب سناریو را در دست گرفتم، تا لحظه آخر نتوانستم زمین بگذارم و فهمیدم که تماشاگر نیز چون من می تواند از این فیلم که در عمقش خیلی چیزها بیشتر از خط داستانش دارد، لذت ببرد. تام؛ تو چیزی درباره سالی می دانستی؟ هنکس: در این حد که پسر، عجب فرودی! عجب قهرمانی! فقط برخورد حسی با اتفاق داشتم. تنها چیزی که می دانستم ...
گفتگو با رکورددار سفر به مخوف ترین غارهای ایران
شدم که بروم. داستان پیدا کردن غار قلا این طوری بود که با فراخوانی که به دوستان غارنورد دادم، چند نفری برای شرکت در برنامه اعلام حضور کردند. یعنی با چند نفر به قصد غارنوردی و با یگان های نظامی منطقه، رهسپار کوهستان پرآو شدیم. بعد از یک شب ماندن، روز بعد طبق عادت همیشگی زودتر از همه بیدار شدم و با خودم گفتم قبل از این که بقیه بیدار شوند، بازدیدی کوتاه از منطقه داشته باشم. در طول مسیر جایی ...
درخواست طلاق
همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم تر و واضح تر شده بود. روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز ...
داستان زندگی رهبر آمریکایی داعش+تصاویر
سال از خرابه خارج شدند. این بار تنها یک ماه از اقامتشان در سوریه می گذشت. بچه ها مریض و گرسنه بودند. با مرز ترکیه تنها چند دقیقه فاصله بود، اما راه برگشت اصلاً امن نبود. پشت وانت سوار شدند و راننده آن ها را به به سمت شرق برد. دو ساعت بعد به جایی رسیدند که اعضای خانواده بتوانند بدون جلب توجه به ترکیه بروند. از میان بیشه ای از درختان خاردار رد شدند. تابلوها از زمین های مین گذاری شده هشدار ...
برای حمایت مالی از "خیبرآنلاین" کلیک کنید
...> #حقوق_نجومی مال تو! *** حقوق شهروندی یعنی عزت و آبروی مردم مستمند رو برای دریافت سبدکالا به باد ندهید و اولویت خرید خیالی برجام تان نشود واردات هواپیمای سوپرلوکس قاره پیما برای اشراف زادگان!! شهروند درجه دو در دولت آقای روحانی *** آقای روحانی برای احترام به حقوق شهروندی اگر راست میگی متن برجام و بده بخونیم ... *** مورد داشتیم طرف بچه مدرسه ای ها رو برای استقبال ...
من جعفر والی ام، والی تر نمی شوم (2)
می کردند. توی برنامه ای که داشتند، من با آنها آشنا شدم و بچه محل از آب درآمدیم. دیدم چه بچه های نازنینی، و چقدر مشتاق و علاقه مند. خب آدم باید حمایت کند اینها راآره. بعد یواش یواش کارشان بالا گرفت. کارشان مطرح شد. مهرداد کوروش نیا در واقع کارش را از همین ساوجبلاغ شروع می کند و بعد به تهران مهاجرت می کند. اتفاقاً کارهایش تماماً محلی و همه شیرین بود. من آخرین کاری را که دیدم ...
علت عجیب خیانت این مرد به همسرش
رمانتیک در کنار او راه می رود. رابطه میان آنها بارها بر اثر بی تعهدی مرد جوان به هم خورده بود اما بعد از مدتی و با اصرارهای فراوان بیلی و تأکید وی بر این نکته که او دیگر تغییر کرده و جز برندا به دختر دیگری فکر نمی کند، بار دیگر شکل می گرفت. اما گویا این جناب بیلی خان ما حاضر نبود دست از کارهای اشتباهش بردارد و بار دیگر با دختر دیگری دوست می شد. به همین علت، برندا مصمم شده بود تا به کمک من ...