سایر منابع:
سایر خبرها
بیدادِ بچه فروشی
نمی کردیم. بچه نه کارت بهداشت بیمارستان داشت نه پدرش معلوم بود. دو، سه روز مانده به زایمان، واسطه که یکی از رانندگان خطی میدان شوش به خراسان بود، با شوهرم تماس گرفت و از وجود سحرناز مطلع مان کرد. بچه در خانه به دنیا آمد. دو میلیون تومان به مادر دادیم و یک میلیون هم راننده گرفت. شوهرم هم گفت بعد از یکی، دو ماه، پیگیری می کند تا شناسنامه بگیریم. بچه همیشه بی حال و رنگ و رو رفته بود. شناسنامه نداشتیم ...
مجموعه پیامک، اشعار، استاتوس و ... ویژه شب یلدا
...> هزار بار بهتر از اشکِ حسرت ریختن بر مزار جدایی های فرداست تبریک شب یلدا میان همهمه برگ های خشک پاییز فقط تو ماندی که هنوز از بهار لبریزی روزهای آخر پاییزت پر از خش خش آرزوهای قشنگ ! یلدا مبارک تبریک شب یلدا یه پاییزه دیگم از رفاقتمون گذشت یلدات مبارک رفیق ! تبریک شب یلدا شب یلدا، شب عاشقان بی دل آکنده از عطر مهربانی ...
وداع اهالی سینما با کارگردان جوان/ پیکر نیما طباطبایی تشییع شد
نازنینم تشکر می کنم که پنج ماه آموزش مادری دیدند. سپس فرشته طائر پور تهیه کننده سینما گفت: من نه هیچگاه توفیق همکاری با ایشان را داشتم و نه به ایشان نزدیک بودم، ولی ما امروز جوانی را تشییع می کنیم. ما امروز دل های سوخته مادران را تشییع می کنیم. وی ادامه داد: ما روز به روز به نیما نزدیک می شویم و تمام این جمع روزی در دنیایی بهتر کنار هم خواهیم بود. رفتن نیما برای همه ما درس دارد. کاش مسئولان کاری کنند که جوانها زودتر به آرزوهایشان برسند. نیما نماد جوانی است و در یاد همه ما خواهد بود. خدا جوان های سینما را حفظ کند. سپس بر پیکر این کارگردان جوان نماز اقامه شد. ...
تصاویر/ مراسم تشییع نیما طباطبائی
، کامران ملکی یادآور شد که در روز هشتم بهمن ماه 94 غلامرضا طباطبایی پدر نیما طباطبایی تشییع شد و امروز فرزند 39 ساله او به قطعه هنرمندان برده می شود تا به بقیه هنرمندانی که در آنجا دفن هستند بپیوندد. منوچهر شاهسواری مدیر عامل خانه سینما به عنوان یکی دیگر از سخنرانان مراسم گفت: طولانی ترین شب یلدای نیما طباطبایی از امشب آغاز می شود. نمی دانم در تمام سال های آینده دوستان و عزیزانی که به نیما ...
یلدا، شبی به سرخی انار و به شیرینی اشعار حافظ
...، بزرگ فامیل و یا پدر خانواده، قرآن را می گشاید و یک صفحه از آن را می خواند، سپس همه برای آمرزش اموات و افرای که در بینشان نیستند لحظاتی را دعا می کنند. پس از آن هم پذیرایی با خوراکی های معمول انجام می شود، هرچند که در گذشته، هنگامی که زمستان ها سرد و سخت بود و راه ها بسته می شد، به خاطر اینکه به تنقلات دسترسی نداشتند، برف را با شکر و یا شیره مخلوط می کردند تا کام خود را اینگونه شیرین کنند ...
مرحوم آیت الله احمدی(ره)
می شدند، بخصوص نسل جوان دانشگاهی او را عالمی متواضع و دور از تکبّر می شناختند. ایشان در محیط خانواده هم بسیار متواضع بود و احترام خاصی به همسر و فرزندانش می گذاشت. هیچ گاه عبوس نبود و همیشه با چهره خندان و شاداب به آنان نگاه می کرد. گاهی در امور خانه به همسرش کمک می کرد. 3- شیدای ولایت: آیت الله احمد ی رابطه ای قوی و انس و الفت خاصی با اهل بیت(ع) داشت. یکی از انگیزه های رفتن او به نجف ...
ناگفته هایی از ازدواج ها و مرگ ناصر عبداللهی که تابحال بیان نشده بودند
. خانواده عبداللهی جسد او را به بهشت زهرای بندرعباس بردندت و او را در آنجا به خاک سپردند. نسرین خانم می گوید: او را به بندرعباس آوردیم ودر بهشت زهرای بندر به خاک سپردیم، ناصر مرد اما هنوز شایعات تمام نشده بود و هر روز بیشتر از دیروز نمک روی زخممان می پاشیدند. پزشکی قانونی پس از کالبدشکافی چه گفت؟ در برگه ای که من از پزشکی قانونی دریافت کردم علت مرگ ناصر، مسمومیت دارویی و ...
کرامات فاطمی
سبحان ، او هر که را بخواهد بی حساب روزی دهد. اشک شوق بر دیدگان رسول (صلی الله علیه و آله و سلم ) دوید؛ آن گاه فرمود: حمد خدایی را که تو شبیه مریم قرار داد. و سپس علی و حسن و حسین - علیهم السلام - و تمامی همسرانش را فرا خواند و همه از آن خوردند و سیر شدند، در حالی هنوز غذاها باقی بود. فاطمه (سلام الله علیها) برای تمامی همسایگانش هم از آن فرستاد. آن روز گرسنگان مدینه همه به برکت کرامت ...
عصر عصار
، آن سال ها خواننده را به زمزمه های زیرزمینی کشاند. نهان مکن از بازار جمع آوری و نهان شد و آلبوم محتسب هم به طریق اولی، گرفتار. به این ترتیب آخرین آلبوم او به بازی عوض شده منحصر ماند و به نظر رسید عصر عصار دست کم در بازار رسمی موسیقی سر آمده است. آخرین باری که خواننده روی سن رفته، برمی گردد به سال 89. در واقع 6 سال است اجرا نداشته اما روز گذشته خبر رسید بار دیگر بازخواهد گشت. او تصمیم به اجرای ...
پیکر کارگردان "من ناصر حجازی هستم" تشییع شد
پور کارگردان سینما که نیما طباطبایی سابقه دستیارکارگردانی او را داشت، اظهار کرد: نیما یک کودک با قلبی بزرگ بود و چیزی که همیشه از او به یاد دارم، شوق و حیرتش به سینماست. او عاشق سینما بود، چیزی که امروز خیلی کم است. در بخش دیگری از این مراسم،کامران ملکی یادآور شد که در روز هشتم بهمن ماه 94 غلامرضا طباطبایی (پدر نیما طباطبایی) تشییع شد و امروز فرزند 39 ساله او به قطعه هنرمندان برده می ...
بررسی محتوایی و فرمی فیلم "بادیگارد"/ چالش اعتقاد و وظیفه در دوگانه "بادیگارد–محافظ"/ جسارت در انتقاد از ...
واقعه و درحالی که همه به دنبال تجلیل از حیدر هستند، حیدر از اشرفی می خواهد که او را تا زمان بازنشستگی اش به مرخصی بفرستد زیرا دیگر اعتقادی به شغلش ندارد و حس می کند از یک محافظ جان برکف در حال تبدیل شدن به یک بادیگارد مزدور است. از سوی دیگر راضیه همسر حیدر در تمام سال های فعالیت حیدر، یار و یاور او بوده اما مریم دختر حیدر، از شغل پدرش ابا دارد و معتقد است کاری که حیدر و همکارانش در حال انجام آن هستند ...
حسرت دیدار خانواده در آخرین اعزام سیدرضا طاهر به سوریه
و گفتند که فوراً خودت را به مقر لشکر 25 برسان، قرار است به سوریه اعزام شوی. سید در بابل ساکن بود و تا روستایی که پدر و مادرش در آنجا ساکن هستند، چند کیلومتر فاصله است. فرصت اینکه خداحافظی کند را نداشت و مستقیم به فرودگاه تهران رفت و از آنجا با خانواده اش تماس گرفت و عذرخواهی کرد که نتوانسته است حضوری با آنان خداحافظی کند. غروب روز جمعه، 17 اردیبهشت ماه بود. پدرش در حال رفتن بر سر مزار ...
شهید مدافع حرمی که هم در سوریه دفن است هم در ایران +تصاویر
.... فاصله تولد تا شهادت ایمان فقط 28 سال است. روز آزاد سازی خرمشهر سوم خرداد سال 66 ایمان چشمانش را در این دنیا گشود تا خاطراتی زیبا بسازد و یکی از اولیای الهی شود و هنوز به مرز سن سی سالگی نرسیده در بیست و سومین روز آبان ماه سال 94 به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در سوریه ، حلب ، تپه العیس آسمان نشین شد و پدر و مادر و همسرش عمری دلتنگ و بی قرار خود کرد. این روزها همسر شهید نائب ...
روزنامه های دوشنبه
اشاره به اینکه قرارداد قطعی با ایرباس در هفته جاری به امضاء می رسد، از امضای قرارداد 3 هزار میلیارد تومانی با بخش خصوصی در حوزه سرمایه گذاری بنادر خبر داد. به گزارش فارس، عباس آخوندی در حاشیه مراسم افتتاح نمایشگاه راه سازی، راهداری، حمل و نقل و صنایع وابسته در جمع خبرنگاران اظهارداشت: روز 26 آذر سال 62 بود که کامیون داران به فرمان امام به بنادر کشور رفتند و بارهایی که در بنادر و بندر شهید رجایی ...
با کابل می زد تا به خواهرهایشان "فحش ناموسی" بدهند!
. یک روز باران شدیدی آمد. کف اتاق ما نسبت به فضای بیرون یک مقدار پایین تر بود. آن روز بارندگی آن قدر شدید بود که در چند دقیقه سیل راه افتاد. اتاق ما پر از آب شده بود. باران عجیبی بود. من در ایران هم چنین بارندگی ندیده بودم و هنوز هم ندیده ام. خود عراقی ها هم تعجب کرده بودند که در آن بیابان این آب چطور راه افتاده. آب همین طور در اتاق ما بالا می آمد. تمام وسایلمان خیس شده بود. داد و فریاد کردیم ...
حالا دیگر بی اضطراب به خواب می روی
...، عهدی ناگفته و نانوشته وجود داشت، در باب آدم بودن و اندکی آدم شدن بیشتر که تو خود همان بودی؛ اما تو در عین حال نمونه ای از فترت در هنر ایران به شمار می روی و این فترت فقط تو و امثال تو را به زانو درنیاورد در غربت، بلکه در نبود امثال تو یک بار دیگر هنر تئاتر در این کشور به خاک خوابانیده شد... . تا کی دوباره برآید تئاتر با چنان شور و دل دادگی و انسجام و گذشت و رفاقت. باری است سنگین بر دوش ...
عصار: یک ثانیه هم به رفتن از ایران فکر نمی کنم
زمان فعال بودنم تمایلی برای روی جلد رفتن و مصاحبه مطبوعاتی نداشتم در تمام این سال ها می دیدم که مثلا یک خانم و آقای سالمند یا یک نوجوان پانزده ساله در خیابان جلوی من را می گیرند و می گویند چرا نمی خونی؟ چی شده؟ کی می خونی؟ و این برایم بسیار اتفاق عجیبی است که اصلا ربطی هم به خودستایی ندارد. من می خواهم بگویم جنسی از رابطه با مردم به وجود آمده که یک ثانیه هم احساس نکردم فراموش شدم. عصار با ...
مروری بر سیاست زنانه جمهوری اسلامی در ادوار مختلف
جایی که شهلا حبیبی به عنوان مشاور رئیس جمهوری ایران، ریاست آن را بر عهده گرفت. سمت های دیگری هم بودند که دولت سازندگی ترجیح را بر نصب زنان در ریاست آن ها دانست. از همین رو، رئیس کمیته ملی المپیک به فائزه هاشمی رسید، مدیرکل بهداشت خانواده در معاونت بهداشتی وزارت بهداشت سهم فاطمه رمضان زاده شد و معصومه ابتکار هم ریاست سازمان های مردم نهاد زنان را برعهده گرفت؛ هرچند با وجود همه این عناوین ...
جانباز فتنه 88 و شهیدی که پیکرش بازنگشت
آرام و قرار ندارد و مدام اسم رفتن می آورد. این موضوع بعد از جانباز شدن یکی از دوستانش نیز به اوج خودش می رسد، اما هربار که او اسم رفتن را می آورد تمام خانواده از نگرانی به هم می ریزد: یکی از دوستانش که مجروح شد هر روز بعد از محل کار برای دیدنش بلافاصله به بیمارستان می رفت. برای همین خیلی اوقات دیر می رسید. این اتفاق برایش خیلی سنگین بود. دوستش که روبه راه تر شد او هم تصمیم گرفت برود. هربار که می گفت ...
قلب تو در سینه من می تپد
از 7سالگی به هیئت می رفت. همیشه دوست داشت به عزاداران امام حسین(ع) چای بدهد. کوچک تر که بود به او فلاسک می دادم که چای بدهد که نسوزد یا هوا که گرم بود شربت پخش می کرد. 2سال هم بود که محرم ها ایستگاه صلواتی راه می انداخت و همیشه تا 10محرم برای امام حسین(ع) چای می داد اما امسال 2سال شد که جای او در محرم ها خالی بود. البته در این 2سال همه مردهای خانواده آمدند و در تکیه اش چای ریختند حتی کسی که می آمد ...
همسر شهید: آن قدر بی ریا بود که بعد از شهادتش فهمیدم که مرتضی فرمانده بوده!/ ملیکا خواب دیده بود پدرش در ...
روایتی کوتاه از شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی:
شهیدی که نیمی از درآمدش را صرف امور خیریه می کرد
چهار سال دبیرستان به صورت افتخاری خادمی مسجد حضرت معصومه(س) در محله 13 آبان کرج را می کرد. یک دوستی داشت به نام علی خدابخشی که به همراه پدرش حسن آقای خدابخشی و خانواده شان خادم مسجد بودند. عباس هم به صورت افتخاری به آنها کمک می کرد و خیلی وقت ها در مسجد می ماند. شاید در طول هفته دو روز به خانه خودمان می آمد. یک بچه مسجدی به تمام معنا شده بود. در همان دوران دبیرستانش گویی تحولی در وجودش رخ داده بود ...
جعفر والی بدرقه شد / بی حاشیه و بی جنجال کار می کرد
باب آدم بودن و اندکی آدم شدن بیشتر که تو خود همان بودی اما تو در عین حال نمونه ای از فترت در هنر ایران به شمار می روی و این فترت فقط تو و امثال تو را به زانو درنیاورد در غربت بلکه در نبود امثال تو یک بار دیگر هنر تئاتر در این کشور به خاک خوابانیده شد... تا کی دوباره برآید تئاتر با چنان شور و دلدادگی و انسجام و گذشت و رفاقت. باری است سنگین بر دوش شیفتگان اکنون، تا چه پیش آید. به خانواده ات، به ...
بنیاد در آینه مطبوعات
ایمان و جانبازی دست یافته اند که براستی هر قلم و زبانی از وصف وجود و والاییهای آنان، ناتوان است. در چنین حال و هوایی، همزمان با برگزاری هفتمین یادواره 44 شهید دانشگاه فنی و حرفه ای خراسان رضوی، ضمن گرامیداشت یاد و راه شهیدان، با خون و آرمان بلند آنان، پیمانی دوباره می بندیم و سلام و درود بی کرانه خود را به پیشگاه آنان و شهدای سرافراز مدافع حرم، نثار می کنیم و با بزرگداشت بزر گترین عاشقان ملکوت ...
روزنامه های یکشنبه
هایتان شرط مدرک تحصیلی و مشاوره دارید؟ - نه؟ مگرمی خواهیم دانشگاه راه بیندازیم؟ کسی که برای شما از این شرط ها گذاشته، سنگ قلاب تان کرده یا به قول ما قلاب سنگ. من خودم درهمان برج واحد فروخته ام. البته همه برج ها شرایطی دارند؛ خانم! بپذیرید بالاخره کسی که خانه دو سه میلیاردی یا 10 میلیاردی می خرد سطح زندگی و فرهنگش با کسی که واحد 400 میلیونی دارد یکسان نیست. ** به شوق فرهنگ ایرانی ...
عناوین مهمترین روزنامه های دوشنبه 1395/09/29
اشاره به اینکه قرارداد قطعی با ایرباس در هفته جاری به امضاء می رسد، از امضای قرارداد 3 هزار میلیارد تومانی با بخش خصوصی در حوزه سرمایه گذاری بنادر خبر داد. به گزارش فارس، عباس آخوندی در حاشیه مراسم افتتاح نمایشگاه راه سازی، راهداری، حمل و نقل و صنایع وابسته در جمع خبرنگاران اظهارداشت: روز 26 آذر سال 62 بود که کامیون داران به فرمان امام به بنادر کشور رفتند و بارهایی که در بنادر و بندر شهید رجایی ...
گروگانگیران قاتل به همدست خود هم رحم نکردند/پلیس از جسد مرد آدم ربا به قتل گروگان رسید+عکس
فقط دلم خوش به انعامهایی بود که مشتریان به من دادند. خلاصه فکرم دیگر کار نمی کرد تا اینکه به ذهنم رسید، چه کسی بهتر از آقا سعید، چرا باید او این همه پول داشته باشد و من در حسرت بخش کوچکی از آن باید بسوزم. پس از کلی کلنجار رفتن با خودم، بالاخره تصمیم خودم را گرفتم. برای همین منظور به سراغ پسردایی ام جواد که او هم مدتی بیکار شده بود و دنبال کار می گشت رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم و او هم ...
اینجا آب، طعمِ بدبختی و مرگ می دهد! +عکس
کار می کند و فصل دیگر قرار است؛ در زمین ذرت کار کند. 600 تا 700 هزار تومان دستمزد می گیرد، حقوقی که نمی تواند پاسخگوی زندگی اش باشد. به گفته او اگر در زمان کار حادثه ای رخ دهد، هزینه اش پای کارگران است و هزینه درمان از حقوقشان کم می شود. شرایط زندگی برای این کارگران آنقدر سخت است که دخترک به جای رفتن به مدرسه ناچار شده از فرزند کوچکتر خانواده نگهداری کند تا مادر هم بتواند در کنار پدر ...
دموکراسی مستقیم کاسترو
را شناختند. بلافاصله بحث و گفت وگویی شروع شد که چندان خوشایند نبود؛ اما این طرز برخورد به نحوی عجیب، حکایت از یک استقبال دوستانه داشت: هیچ کس اظهار آشنایی نمی کرد، کسی دست نمی داد، اما شکل استقبال گویای این بود که همه خود را از یک خانواده می دانند و همگی منافع و نیازهای مشترک دارند. کاسترو خیلی جدی سلام کرد. کشاورزان هم گفتند: روز بخیر فیدل! و بلافاصله پرسش هایشان را مطرح ...
به شوق فرهنگ ایرانی؛ از تعزیه تا زبان فارسی
است؟ بسیار زیاد. من در سال 1323 در یک خانواده سنتی در تهران (تجریش) متولد شدم و شانس این را داشتم که در کودکی قصه خوان پدربزرگ باشم؛ شب های طولانی زمستان های سردِ تجریش، آن زمان که بسیار برف می آمد و مثل الآن نبود، ما زیر کرسی می نشستیم و شب ها قصه می خواندیم که من مثلاً رستم نامه، مختارنامه، حمزه نامه و خاورنامه را می خواندم. البته پدر من که تُرک زبان بود، از زنجان آمده، در شمیران مستقر شده و ...