سایر منابع:
سایر خبرها
شوهر معتادم من را وادار به خودکشی کرد
در زندگی ما معنایی نداشت. چند باری موضوع اختلافاتمان را به خاله و شوهر خاله ام گفتم اما آنها توجهی نکردند و گفتند همه زن و مردها ممکن است مشکل داشته باشند. فکرم به هیچ جا نمی رسید. حتی به توصیه مادرم، با کلی خواهش و التماس بچه دار شدم اما هیچ چیزی عوض نشد. با آمدن بچه دیگر نمی توانستم براحتی حرف از طلاق بزنم. به قول معروف برای حفظ آبرویم باید می سوختم و می ساختم و دم هم نمی زدم. تقدیرم را پذیرفته ...
هر روز شکست می خوریم اما... / دو ستاره از دو نسل مقابل هم/ "کافه سینما"، این گفتگوی بسیار خواندنی رانبیر ...
را بزنم چون سر لوکیشن بسیاری از فیلم های تو بودم. گاهی دلم می خواد از نقش آفرینی تو الگو بگیرم. رانبیر می خندد. باچان: جدی می گم. چون نه زیاد حرف می زنی. نه کار خاصی می کنی. ولی در جای درستی در صحنه قرار داری. این عالی است. رانبیر: دارید دستم می اندازید. باچان: نه جدی ام. ازت یک آگهی تبلیغاتی دیدم.نقش یک پیرمرد را داشتی. اصلا حرف نمی زدی.فقط می گفتی هوم ...
علی پروین:همه جوره جر می زنم ولی نمی بازم!
دوستانش می گوید یکی مثل من، و علی آقا ادامه می دهد) باریک الله اومدم بگم خودت گفتی! در این حدا. نه یکی فوتبالیست باشه. هفت نفر ردیف می ایستادن من یکی یکی اینا رو رد می کردم و می زدم تو گل! بعد می اومدم سر سانت یه خورده عقب تر نزدیک 18 خودم. می دونستم اینا پاس بلد نیستن تا می اومدن به یکی پاس بدن وسط راه می گرفتم و دوباره از اول برو بریم ! تیغی هم بازی می کردید؟ تیغی؟ من تو عمرم ...
تقدیر هزار نفر از مسئولین از نمایشگاه خبرنگاری ام/اداره ارشاد به وعده هایش در قبال من عمل نکرد
. تشکر کردم و آمدیم بیرون و با دوستم تا اصفهان مدام می خندیدیم. دوستم می گفت: بابا من تئاتری ام تو حسشو گرفتی! چطور شد که این بفکرت رسید! . بعد رفتم پیش دادستان. گفت: آقای جعفری ایندفعه اگر این مطالبو نوشتی هم تکذیب می نویسم و هم پیگرد . من گفتم: چون شما نبودید من رفتم و الان خواستم به شما بگم که چطوری گرفتنشون . در نهایت اینکه آن آدم بیگناه از زندان آزاد شد و من از کاری که کرده بودم پیش وجدانم راضی ...
زندگی در گور
از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوک زنی و زیر کانال در چادر زندگی می کنند. در درون گورستان، 300 گور از پیش آماده وجود دارد که 50 کارتن خواب دست کم 20 گور را اشغال کرده اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می کنند . این گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار می گیرند و در طول روز و زمانی که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع می کنند ...
تمام وقت در بیمارستان فارابی بودم/ از سال 65 به پول فکر نمی کردم
...> خوب می دیدم پزشک ها چه ارج و مقامی دارند و از طرفی می دانستم که می توانم درآمد خوبی هم داشته باشم. مادرتان هم دوست داشتند و به شما می گفتند که پزشک شوید؟ بله خیلی زیاد. این هم آرزوی پدرم بود و هم مادرم. سال آخر دبیرستان که بودم در کل یزد شاگرداول شدم. یادم هست شاگرداول کل کشور نمره اش 152 بود و من فقط نیم نمره کم داشتم. درس را دوست داشتم بچه آرام و درس خوانی بودم. روزی ...
هولوکاست بینوایان/ نجومی ها را عقیم کنید!
خوابی- البته گورخوابی- نجات تان بدهد و چند سال بعد بتوانید مثل مردمان عادی خانواده تشکیل دهید و بچه دار شوید. تا دنیا دنیاست، شما در همین فلاکتی که هستید خواهید بود. امیدی به بهبود نیست. بی زحمت عقیم هم شوید که سرمایه های ما سهم تولیدات تان نشود . من اگر باشم، که از قرار معلوم و به زعم خانم حق شناس در زمره مغز های تعطیل هستم، به جای اجبار کردن این بیچاره ها به عقیم شدن، می روم و یقه دولت ...
ناگفته های ضرغامی از فتنه 88
دور دوم راه پیدا می کرد. اتفاقا کروبی در این مورد، بعد از انتخابات حرف های مهمی زد و مثال معروفی که "بنده جلو بودم و خوابم برد و بیدار شدم دیدم نتیجه انتخابات تغییر کرده" برای زمانی است که خاتمی رئیس جمهور و موسوی لاری وزیر و مسئول برگزاری انتخابات است. اتفاقا نکته جالب آن است که انتقادات کروبی به دولت اصلاحات به طوری بود که کسی تا این حد انتقاد نکرده بود. کروبی به طور جدی به انتخابات اِشکال گرفت و ...
کلاه قرمزی بی دنیا شد / واکنش اینستاگرامی هنرمندان به درگذشت دنیا فنی زاده
حالا به دیدار پدر فقید و بزرگ مرد تاتر خواهی رفت، روحتان شاد ویادتان تا ابد در دل بچه های ایرانی رامبد جوان: دنیای همیشه عزیز و مهربان. دوست قدیمی متاسفم بابت دردهایی که کشیدی و کاری از ما برنیومد.آروم بخواب. به خانواده محترم و دوستان عزیز دنیا فنی زاده تسلیت میگیم. مجید صالحی: دنیا خانم، نازنین بانو، فرشته خواهر ، من فقط یک بار سعادت داشتم با شما کار کنم، و با همان یک کار هیچ ...
ناگفته های اژه ای درباره ادعای تقلب در انتخابات 88/ آمادگی دستگاه قضا برای محاکمه سران فتنه
عنوان مدرک ارائه دادند و ما هم اعلام کردیم که این موضوع را مورد تحقیق قرار می دهیم. معاون اول قوه قضائیه ادامه داد: به محض اینکه این فردِ مدعی از جلسه بررسی خارج شد، من با توجه به شناخت و تجربیاتی که داشتم، متوجه شدم که این فرد تحت تسلط عده ای دیگری قرار گرفته و این احتمال را دادم که یا این فرد را از کشور خارج می کنند و یا او را می کشند؛ لذا در آن مقطع که دادستان کل کشور بودم، با افراد ...
لحظه اولین دیدار همسر امام با امام
شدیداً دوست دارم و خود را از امت آنان می دانم و هرچه گفته اند گوش داده ام و به هرچه بگویند گوش می دهم. در همان حال از خواب بیدار شدم. صبح آن شب خواب را تعریف کردم. خانم مخصوص گفت: دختر جان از قسمت نمی توان بگریزی، سید روح الله سیدی است واقعی و آدم با حقیقتی است و مخالفت همه ما باعث شده است تا آنها را در خواب ببینی و واسطه شوند که قبول کنی. آنان به وسیله آن زن کامل توانسته اند به تو ...
عباس زاده: به نساجی آمدم تا به عنوان سهمیه لیگ یکی به پرسپولیس بروم!
نداشته باشم؟ دوست دارم مشکلات باشگاه حل شود و در جمع مردم قائمشهر بمانم اما آقایان نمی خواهند این مشکلات حل شود. امسال تنها سالی است که می توانیم به لیگ برتر صعود کنیم، اما کسی به فکر ما نیست. خودم از این وضعیت خسته شدم و دارم می بُرم. از چند تیم لیگ برتری و دسته اولی پیشنهاد دارم که با باشگاه نساجی مذاکره کرده اند. یکی از تیم های لیگ دسته اول برای یک نیم فصل بازی، مبلغی به من پیشنهاد داد که فکر نمی ...
ماجرای سه روز با عشق داعشی!
خیابان شدم. ماه عسل چقدر خوش گذشت در منطقه حلبی آباد سفلی از توابع شهر حلب حیف زود به پایان رسید. من به تو افتخار می کنم. تو مجاهدت می کنی تا آتش جنگ خاموش نشود و عشق مان فروکش نکند. تو بهترین شوهر دنیایی که با تانک سپید دروازه های شهر را در هم شکستی و وارد قلعه دلم شدی. تو را بسیار دوست می دارم. روز دوم امروز خیلی فکر کردم. چقدر خوب می شود ما بچه دار شویم. با بچه ...
نقبی به ناگفته های تفحص از سردارسید محمد باقرزاده
کردیم . دیدم سه عراقی مسلح آمدند جلو و تیر هوایی شلیک کردند و بعد هم به سمت ما نشانه روی کردند. من بدون اعتنا به تیراندازی اینها به جلو می رفتم در هر صورت تا حدی به عراقی ها نزدیک شدیم که همدیگر را به وضوح می دیدیم و صدای هم را می شنیدیم. یکی از عراقی ها که از همه جلوتر بود گفت اگر یک قدم جلوتر بیایی تو را می کشم در آنجا بود که مجبور شدم از شال سبز سیّدی که به گردن داشتم ، استفاده کنم و به ...
برای کامنت گذاران فحاش اینترنتی/ ارزشش را دارد؟
دلبندِ کبودشان را در اتاقک به آغوش گرفتند چیزی شنیده اید؟ آیا این فوتبال ارزشِ این را دارد که فرزندان و خانواده ی هم را بخاطرِ یک سلیقه ی متفاوت حتی اشتباه مورد توهین های تمام نشدنی ما قرار دهیم؟ همین شب گذشته هنرمند تلوزیون ژوله نوشت چطور به خودتون اجازه میدین به فرزند شونزده ماهه ی من توهین کنید. فقرِ فرهنگی در استفاده از دنیای مجازی بیداد می کند؛ از من تا تو. این نوشته هم ...
سکوتِ برخی در 88، جبهه دشمن را تقویت کرد / موسوی حضور در برنامه زنده را نپذیرفت
بسا کروبی برای رقابت با هاشمی به دور دوم راه پیدا می کرد. اتفاقا کروبی در این مورد، بعد از انتخابات حرف های مهمی زد و مثال معروفی که "بنده جلو بودم و خوابم برد و بیدار شدم دیدم نتیجه انتخابات تغییر کرده" برای زمانی است که خاتمی رئیس جمهور و موسوی لاری وزیر و مسئول برگزاری انتخابات است. اتفاقا نکته جالب آن است که انتقادات کروبی به دولت اصلاحات به طوری بود که کسی تا این حد انتقاد نکرده بود. کروبی به ...
منافقین پیکر مجروح پسرم را به آتش کشیدند
خواند که دانشگاه تعطیل شد. بالاخره توانست مدرکش را بگیرد؟ زمان انقلاب دانشگاه دو سال تعطیل شد و در این دو سال در راه جبهه بود و از آنجا برایمان تعریف می کرد. می گفت مامان من را دعا کن شهید شوم چون شهادتم عقب افتاده است. یک نامه هم فر ستاد که نوشته بود مامان! بابا! از اینکه من جبهه رفتم نارا حت نشوید، من هر چه دارم از شما ها دارم. خواسته بود که ما راضی باشیم. من هم بعداً راضی به رفتنش شدم ...
فرشته: شوهرم را ترک کردم و برای خود خانه مجردی گرفتم و
بخورد ولی فایده ای نداشت و هر دفعه با وساطتت دایی ام به زندگی ام برمی گشتم. تا به خودم آمدم دیدم پایپ تو دستم و مشغول مصرف شیشه هستم . شوهرم برای اینکه من اعتراضی نکنم مرا نیز معتاد و بدبختی زندگیم را دو چندان کرد . پس از پنج سال دیگر دوام نیاوردم و از همسرم طلاق گرفتم و به خانه اولم یعنی پیش مادرم برگشتم . با کمک مادرم شیشه را ترک کردم و مدت سه سال پاک بودم که با چند نفر رفیق شدم و چون آن ها ...
کسی که الان می گوید آقای مصباح در جبهه نبوده، حتی از اهواز هم جلوتر نیامد!
که فامیلیش یادم نیست. با هم دوست بودیم طلبه ای بود از ماکو. یک مقطع که من و حمید از عملیات برای استراحت آمده بودیم، رفتم پیش آقا بهادر، او گفت آیت ا... مصباح یزدی به اتفاق آقازاده هاشون اومدند تو مسجد امام حسن مجتبی(ع) مستقر شدند. شهر فاو دو مسجد داشت؛ مسجد جامع برای اهل تسنن و مسجد امام حسن مجتبی(ع) برای شیعیان بود که خطرناک ترین جا بود. مسجد جامع فاو تقریباً در مرکز شهر قرار داشت ولی مسجد امام ...
همسر شهید: موقع کار در اتاقش نمی نشست، می گفت خجالت می کشم کارگرها زیر آفتاب کار کنند و من زیر کولر ...
ما می گوید. تازه می خواست ازدواج کنه. به شوخی بهش گفتم: خیلی دیر جنبیدی. تا بخوای ازدواج کنی و ان شاالله بچه دار بشی و بعد بچه بعدی دیگه سنت خیلی میره بالا! یه نگاه بهم کرد. این دفعه هم دوباره مثل همیشه یه حرف زد که کلی رفتم تو فکر. گفت: سید، خدا جبران کنندس. گفتم: یعنی چی؟ گفت: فکر می کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟ سیدجان، اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کنندس. وقتی خدا بهش دوقلو ...
هی پا کوشا
ماشین های خودمان می توانست در طول روز و با احتیاط تردد کنند چون در دید قرار نمی گرفتند. آنهایی که می رفتند با سرعت حرکت می کردند و سعی میشد از گلوله های دشمن فرار کنند. خلاصه بعد از چند دقیقه یکی از بچه ها آمد و گفت فلانی فهمیدی چه شد؟ گفتم: نه. گفت: از ناهار و شام خبری نیست چون ماشین تدارکات مان را زدند! نگو ماشین غذای خودمان مورد اصابت گلوله خودمان قرار گرفته است! البته شکر خدا کسی طوریش نشد فقط ...
خلیل طهماسبی را در بشکه پر از شیشه خرده برپله ها رها کردند!
ما هم از طرف حکومت و هم از طرف مردم مؤاخذه می شدیم. ما را انگلیسی خطاب می کردند و من هم می خواستم در محیط خانه آزاد باشم، چون بیشتر اوقات مسلح بودم. در زیر بازارچه نایب السلطنه در خیابان بوذرجمهری محمدجعفر ذوالفقاری خیاطی داشت. رفتم و به او گفتم: می خواهم اتاقی از شما اجاره کنم. گفت: اگر سید باشی به تو اجاره می دهم. گفتم: ببین اتفاقاً من سید هستم. گفت: اگر سید باشی و ببینم پسر خوبی هستی دخترم را ...
9 دی با قاب عکس "حسین" صف اول راهپیمایی بودم/دیدار با رهبر انقلاب دلم را آرام کرد/ سال 88 روز مادر ...
می رفتم، جوانانی را می دیدم که از نظر تیپ با او تفاوت داشتند، وقتی می پرسیدم شما حسین را می شناختید می گفتند: حاج خانوم به ما نمی خورد که دوست حسین باشیم؟ وقتی حسین شهید شد ما نیز تغییر عقیده دادیم. می گفتند حسین آن قدر معرفت داشت که وقتی ما جایی ایستاده بودیم، به ما سلام می کرد و ما خجالت می کشیدیم. روز مادری متفاوت! مادر معرفت حسین را با خاطره ای مسجل می کند اینکه در روز ...
می خواستم قهرمان شوم نه چوپان
. یک بار برای مسابقه های استانی 7 کیلو وزن کم کردم. صبح وزن کشی کردم و بعدازظهر همه حریفانم را پشت سر هم بردم تا به فینال رسیدم اما آن ها گفتند باز هم باید وزن کشی کنی چرا که فکر می کردند من سنگین تر از رقبایم هستم و به همین خاطر آن ها را شکست می دهم . می خواستند بهانه تراشی کنند و نگذارند که کشتی بگیرم اما وزن کشی کردند و دیدند که مشکلی ندارم. در فینال نیز پیروز شدم. البته دیگر این حرف ها مهم نیست ...
حمله صمد نیکخواه به مشحون؛ طوری به صندلی چسبیده که اگر برود آن را هم می برد
رئیس فدراسیون می تازد. سومین فصل حضور در لیگ چین را پشت سر می گذاری. چه انگیزه ای تو را راهی این کشور کرد؟ بازی در کشوری مثل چین با شرایط خاص فرهنگی و غذایی سخت نیست؟ اول باید بگویم به نظر من برای هر ورزشکاری بازی کردن خارج از کشور سخت است و مشکلاتی دارد. در مورد حضورم در لیگ چین هم باید بگویم با توجه به مشکلات اقتصادی اروپا در حال حاضر لیگ بسکتبال چین بعد از NBA و یورولیگ، بیشترین ...
کلید همه خوبی های جامعه
.... این جاست که دیدگاه دین و غیر دین تفاوت دارد و إلّا اسلام که دگم نیست، می خواهد من و تو زندگی خوبی داشته باشیم، ربّنا آتنا فی الدّنیا حسنه و فی الآخره حسنه . نفرمود: فقط آخرت، اتّفاقاً اسلام می خواهد که دنیایمان هم دنیای خوب و حسنه ای باشد. دنیای خوبی ها، رأفت و مهربانی باشد. دنیای عدالت، مساوات و ... باشد. آن جنّت الصّغری ای که بیان کردم در زمان آقا جان، حضرت حجّت به وجود می آید، شود. یک بهشت کوچک! منتها این ها به وجود نمی اید إلّا به حیا. *برگرفته از درس گفتار استاد با عنوان خطورات و مراقبه ...
وقتی خواننده پاپ اسم پسرش را دیه گو می گذارد
تصمیمش برای ازدواج توضیح داد: در سن و سالی هستم که دیگر باید به این موضوع فکر کنم، من 32 سال دارم و به بچه دار شدن هم جدیدا خیلی فکر می کنم. دوست دارم که اسم بچه ام را دیه گو بذارم، چون خیلی به ماردونا علاقه دارم، ولی فکر نمی کنم بشود. اگر هم فرزندم دختر باشد دوست دارم اسم کردی برایش بگذارم. در ادامه برنامه نعمتی قطعه تو ای پری کجایی و خونه مادر بزرگه را زنده برای حضار اجرا کرد. ...
سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود
اعزام شود؟ اگر سعید امسال به سوریه نمی رفت، سال های دیگر می رفت. در وصیتنامه اش نوشت، من با اراده خودم و داوطلبانه به سوریه رفتم. ولی اگر شهید شدم بدانید این راه را خودم انتخاب کردم. راه خدا را رفتم و ناراحت نشوید. به من گفت، مامان جان من به سوریه می روم. شما چند پسر دیگر داری اگر شهید شدم در سرای آخرت شفیع شما هستم. گفت مامان تا روزی که خداوند در تقدیرم نوشته همان قدر عمرم است پس چه ...
دختری به اسم مریم از پرسه زدن در خیابان ها و وضعیت تلخ زندگیش می گوید..
تا روشن شود، اما چون دستم با بنزین خیس شده بود کبریت ها نمی گرفت، یک دفعه پسری موتورسوار مقابلم توقف کرد و گفت: این کار را انجام نده. نگاهی به پسر موتورسوار انداختم و گفتم به تو ربطی ندارد. پسر جوان گفت: من نمی گویم این کار را انجام نده، اما فقط چند لحظه فکر کن، ببین آدمی که داری به خاطرش این کار را انجام می دهی ارزش دارد یا نه؟ اگر داشت خودم تو را آتش می زنم. حرف های آن روز پسر ...
واکنش هنرمندان به درگذشت دنیا فنی زاده کاش می شد کلاه قرمزی را پیدا کرد و در اغوش او یک دل سیر بارید/ ...
می دهد و جان می بخشد .بهشت آرامش روزی اش باد کامبیز دیرباز: بخاطر تمام لحظه های خوشی که از سالها پیش برامون ساختی از تو سپاسگزاریم عجله ات برای کندن از این دنیا و رفتن پیش پدر هنرمندت کاملا قابل درکه،روحت شاد، سلام ما را به پرویز خان فنی زاده برسان حبیب رضایی: کاش می شد کلاه قرمزی را پیدا کرد و در اغوش او یک دل سیر بارید... کاش این رسم زمانه نبود.. کاش همان “دست” که این همه ...