سایر منابع:
سایر خبرها
جزییات تکان دهنده تصادف های ساختگی
به همراه دو نفر دیگر خانه دکتر رفتید که شکستگی ها را ایجاد کند. - بله، من دراز کشیده بودم و آرزو می کردم که ای کاش این جا نیامده بودم اما راه برگشتی وجود نداشت چون ضربه اصلی را هم چشیده بودم. بعد از چهار پنج ضربه استخوانم شکست و هنوز صدای چکشش در ذهنم است؛ صدایی تیز که در عمق وجودت، در نهایی ترین قسمت ذهنت می نشیند. این صدا آنقدر تیز است که به اتاق دیگر که آن دو نفر دیگر منتظر بودند، هم ...
خسارات و هزینه هایی که هاشمی از طریق دولت حسن روحانی به کشور تحمیل کرد؟ / نگرانی از برنامه هاشمی ...
رهبری که مصادف با پایان دوران اصلاحات هم بود قطعا تاریخ در باره حسن روحانی و تیم مذاکره کننده قضاوتی دیگر می داشت و طنز تلخ تاریخ نیز در همین جاست که همان تیم بعدها در سال 92 به بعد کار مذاکرات را به مان سبک و سیاقی که رهبری جلوی آنرا گرفته بودند مجددا ادامه دادند . و در نهایت امروز با در نظر گرفتن تمام موضوعات یاد شده در سطور بالا و لحاظ کردن دورانی دولت یازدهم باید اینگونه نتیجه گرفت که ...
بنیاد در آینه مطبوعات
خانه هایی که در ذهن مان شکل گرفته است. حوض آب، چند درخت و دور تا دور حیاط، اتاق های کوچک و نقلی. هنگام نماز مغرب است و پدر برای اقامه نماز به مسجد حجتیه که 50متر با منزلش فاصله دارد، رفته است. پس از دقایقی، پدر شهید از راه می رسد. وارد خانه می شویم... خانه ای با سقف چوبی و بسیار ساده. پدر شهید علی اکبر دهنوی ما را به یک فنجان چای میهمان می کند و بعد روی صندلی خود در گوشه اتاق می نشیند.رجبعلی دهنوی ...
دیدار دو خواهر پس از نیم قرن جدایی
.... سرانجام انتظار به سر آمد و در باز شد وعمه زهرا و دخترش پری وارد اتاق شدند. اما خواهرش کجا بود؟! این پرسش در چشم های نگران عذرا نقش بست ولی امیدش را از دست نداد. عمه خانم با لبخندی بر لب و قامتی خمیده چند قدمی جلو آمد. انگار خون، خون را می کشید که در میان همه حاضران، به عذرا خیره شد و اشک در چشمانش جوشید. با لب هایی رعشه دار تکرار کرد؛ عزیزم... پاره وجودم، یادگار گمشده برادر... و ...
همسر شهید احمد جلالی نسب گفت: ما از همان ابتدا با هم عهد بسته بودیم. قرار من و همسرم بر این بود که ...
زندگی مان به من گفت که بعد از پایان دوره سربازی اش می خواهد سپاهی شود و در این لباس خدمت کند. همان روز از سختی راهی که هر دو در پیش خواهیم داشت برایم گفت و از مأموریت ها و شرایط سخت زندگی با یک نظامی صحبت کرد. آن موقع برایم جالب بود که همان زمان از شهادت هم برای من که یک تازه عروس بودم صحبت کرد. ایشان گفت همه زندگی اش را وقف خدمت به اسلام می کند و من هم به پاس این همراهی در اجر جهادش سهیم خواهم بود ...
او پسرخاله ام بود / برای حفظ آبرویم باید می سوختم و می ساختم!
برچسب به من می چسباند. دخترم از او می ترسید و وقتی آرش به خانه می آمد لحظه ای از من جدا نمی شد. چندین بارازشدت فشارهای روحی وروانی به فکر خودکشی افتادم اما به خاطر دخترم نتوانستم این کار را انجام دهم. حالا هم مرا به خانه راه نمی دهد و با عوض کردن قفل در خانه، من و دخترم را آواره کوچه و خیابان کرده است. اما باورکنید با همه بدی هایش هنوز دوستش دارم و فقط آرامش خودم، دخترم وخانواده ام را می ...
خواستگاری پشت جبهه و شستن ظرف های نذری
کار سختی نیست و سال ها سکوت پر رمز و راز دیگر عذابت نمی دهد، فروخوردن غم دیگر عادتت می شود. این چند جمله، برگ هایی بود از زندگی شهیدی که اول پایش را داد و بعد به سمت آسمان پر کشید، شهید محمدعلی طالبی نیا جانباز بود و افتخار شهادت را نیز به دست آورد، 29 آذرماه، راهی منزل این آسمانی شدیم تا یادگارانش از دفتر زندگی این بزرگ مرد مقاوم برای مان بگویند. خواستگاری پشت جبهه ...
سروش صحت برای شعور مخاطب احترام قائل است
.... لیسانسه ها اولین حضور جدی تلویزیونی این بازیگر تئاتری است که با وسواس هم آن را انتخاب کرده. بازیگر فیلم سینمایی طبقه حساس و سریال نمایش خانگی ابله از تجربه حضورش در لیسانسه ها و همکاری با سروش صحت گفته است. چطور شد که بعد از چند سال سریال لیسانسه ها اولین تجربه جدی تلویزیونی تان شد؟ من در این سال ها پیشنهادات تلویزیونی داشتم اما تلاش کردم تا در تصویر با وسواس خاصی کار ...
ازخرید اینترنتی اسلحه تا سرقت های مسلحانه
خریداری کردم. سابقه داری؟ یکبار، البته جرمی مرتکب نشده بودم.فقط به خاطر رفیق ام شدم سابقه دار. چطور؟ سال 79 یا 80 بود، در یک شرکت خدماتی کار می کردم. با دوستم راهی خانه شدیم و او در خیابان مقداری مواد خرید. از شانس بد ما همان موقع پلیس به ما شک کرد و دوستم گفت من زن و بچه دارم و اگر پلیس مرا با مواد بگیرد، برای آنها مشکل پیش می آید. من هم به خاطر دوستم مواد را به گردن گرفتم و به پرداخت جریمه نقدی و شلاق محکوم شدم. تحصیلاتت چقدر است؟ فوق لیسانس دارم. چرا با مدرکت کار نمی کنی؟ چون عاشق شغل پلیسی بودم هیچ کار دیگری را نمی توانستم انجام دهم. ...
دیدار مردمی در بن بست هدایت یا خیابان یاسر ؟
ملاقات؟ این بار با وجود سرما جدی تر بله می گویم. چادرش را مرتب می کند. بچه ام را خانه گذاشتم و از شش صبح اینجا اومدم. اول بگذارند من حرف بزنم. شما نمی دانید کی می آیند؟ در 20 دقیقه ای که آنجا ایستاده بودم، زن تنهای میدان 72 بودم و نگران از رانده شدن. لبخند می زنم. من عجله ندارم. شما بگویید. چادرش را به دندان می کشد. نمی دونی کی می آیند؟ بی مکث پاسخ می دهم: گفتند ساعت 7٫30 به بعد ...
از طرف باشگاه پرسپولیس گفتند با هانی قرارداد نمی بندیم
. از سوی دیگر فردی که اصلاً او را نمی شناختم و خودش را مدیر روابط عمومی پرسپولیس معرفی کرد، با من تماس گرفت و گفت ما اصلاً با هانی قرارداد نمی بندیم. شما هم هر کاری که دل تان خواست انجام دهید. مدیران پرسپولیس فقط از اسم هادی بهره می برند اما از خانواده اش هیچ حمایتی نمی کنند که این موضوع، جای تأسف دارد. به هر حال ما به بابل برمی گردیم چون اینجا علی کریمی و مهرداد میناوند به ما قول داده اند به پیشرفت هانی در فوتبال کمک کنند. ...
التون جان؛ مردی با صدای عشق
امروز عملی نشده است. در محوطه تماشاگران، خانمی در حدود 50 سال سن با چند نفر دیگر صحبت می کرد و می گفت: من عادت کرده ام هر صبح را با گوش دادن به ترانه های التون جان شروع کنم. صدای او در ذهنم می ماند و در تمام روز به من انرژی می دهد. در این متن، زندگینامه التون جان به شکلی خلاصه و فشرده فقط در چند سطر آمده است، ولی موضوع اصلی مطلب را به جنبه های موسیقی او اختصاص داده ام. قابل ...
دفترچه های بیمه کم خاصیت
نیز این موضوع را تایید می کنند. یا در صفحه مجازی خود نوشته بود: اگر بیمه ها همراه بودند، امروز وضعیت بهداشت و درمان کشور و شرایط خدمت رسانی به ملت شریف مان اینگونه که هست، نبود. همشهری آنلاین(3آبان95) اشک های همسر سعید یک لحظه از ذهنم بیرون نمی رود چهره دردمند بیمارانی که در طول تهیه گزارش دیده بودم در ذهنم مرور می شد ،همه آنها از طاقت فرسا بودن هزینه های درمان شکایت داشتند ...
در تیررس نگاه دیگران
تقریبا ناممکن است. نگاه بهانه جو و قضاوت گر دیگری هریک از آنان را در موضع محکوم و به یک تعبیر در موضع اعتراف قرار می دهد. گارسن می خواهد خود را ذاتا شجاع معرفی کند. هرچند در لحظه آخر مرتکب عمل بزدلانه فرار شده است اینس این را به او یادآوری می کند. همچنین به او می گوید که ذاتا -ماهیتا- شجاع بودن معنا و مفهومی ندارد و انسان در نهایت چیزی نیست جز عملی که انجام می دهد و او (گارسن) که موقع نشان دادن شجاعتش ...
آنها اول مقابل متفقین ایستادند
در کمرنگ شدن این خصلت ها نقش دارد؟ جنگ، زندگی مردم را به هم می ریزد؛ به عنوان مثال، من از جنگ جهانی دوم شروع می کنم. بعد از جنگ جهانی دوم، دنیا زیرورو و همه چیز ماشینی شد و زندگی کردن به کلی تغییر کرد. خصلت های خوب کمرنگ شدند زیرا همه دیگر سرشان به کار خودشان بود و بعد ما هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم. فکر کنید این همه کشور علیه ایران، گفتنش راحت است این همه جوان ها فداکاری کردند. جنگ تمام شد ...
گفتگو با همسر زنی که در سیل تهران گم شد
گفتن که شهرداری قول داده مامان را پیدا کنه، هیچ کسی از رفتن و برنگشتنش حرف نزده. کافیه صدای زنگ دربیاد. هر جایی که باشن می دوند تا جلوی در تا ببینند کسی که پشت در ایستاده مادرشان هست یا نه. همه گریه ها و سوگواری ها جلوی بچه ها همان شب اول بود و از آن شب به بعد همه اش انتظار بود. جوی آبی که چندین سال است کشته می گیرد تقریبا همه مهمان ها آمده اند و مراسم قرآن خوانی در حال آغاز شدن ...
وارونگیِ بی اَدا با علی مصفا و سحر دولتشاهی
دست فکر می کنم و به سادگی از کنارشان رد نمی شوم اما عادتا همه آنها را کمی پنهان می کنم. اینها سهم بیننده ای مثل شما هستند. مورد بعد کارکرد دوگانه حرفه خیاطی است که با این که شغلی زنانه و سنتی است اما نسبت رابطه نیلوفر و فرهاد را معین می کند؛ نیلوفر مولد است و کالای آماده را در اختیار فرهاد می گذارد برای عرضه. همین تفاوت، فاصله میان این دو شخصیت را هم موکد می کند. حتی می شود این سوال ...
هنوز عزادار تنها دخترم هستم / 24 سال پس از حادثه تلخ خیابان ولنجک+عکس
رفته بود و من نتوانستم دیگر او را ببینم. چطور متوجه شدید که برای دخترتان حادثه ای اتفاق افتاده است ؟ چند ساعت بعد از رفتن دخترم سوار موتورم شدم و به مغازه ام رفتم. من چراغ و سماورساز بودم. مشغول کارم بودم اما دلم شور می زد تا اینکه از مدرسه تلفن کردند و گفتند بیا اینجا. دلشوره ام بیشتر شد و خیلی سریع رفتم مدرسه. آنجا غوغایی بود. همه خانواده ها جمع شده بودند. آنجا بود که ...
بانوی امدادگر مطرح کرد؛ بازگو کردن صحنه های جنگ بسیار دشوار است/ 13 ماه به دیدن فرزندانم نرفته بودم
سپاهیان خودمان به شهادت برسیم. البته دو روز بعد به دستور فرمانده که خواهران را از شهرستان آبادان خارج کنید ساعت 12 شب از بیمارستان بامقداری دارو و سرم و وسایل کمک های اولیه خارج شدیم. در آن اوضاع با زحمت زیاد و سرو صدای توپ و تانک و خمپاره و بمباران های شدید و پی درپی و سرو صداهای گوش خراش هواپیماهای جنگی و خمسه خمسه با هر وسیله ای که بود مجروحین عزیز و شهدای والامقام را با اتوبوس های ...
ماجرای دختر خاله قلابی "حجت الاسلام قرائتی"!
خواستم تا مزد و پاداش مرا بدهد. وقتی که از حرم بیرون می آمدم، درهای طلایی را بوسیدم امّا درهای چوبی را حال نداشتم، ببوسم. به خود گفتم: کتاب امامت نوشتی، امّا امامت تو با طلا مخلوط است! دخترخالۀ قلابی قرائتی ! از قم به طرف تهران حرکت می کردیم که نزدیک پلیس راه، وقت اذان و نماز شد، گفتیم: با بچه های پاسگاه نماز را بخوانیم و بعد وارد شهر شویم. همزمان با رسیدن ما به پلیس راه و ...
زیرنویس فیلم ها را چه کسانی می نویسند؟
زیرنویس فیلم ها را ترجمه کنم و بعد آن ها را در سایت های زیر نویس آپلود می کردم، در این زمان اتفاق جالب این بود که زیرنویسی که گذاشته بودم، مورد توجه قرار گرفت و بارها دانلود شده بود. در آن زمان چون مدرسه ای بودم و اوقات فراغت زیادی هم داشتم، فرصت اینکه روی ترجمه فیلم ها کار کنم را داشتم و همه را روی سایت های زیرنویس قرار می دادم. کمی بیشتر از یک سال بعد با چند نفر از دوستانم سایتی را اه اندازی کردیم که ...
گفت وگو با فرج علیپور به بهانه برگزاری کنسرت آیین شب چله لری در قلب پایتخت
و پنج سال شان بود. * ایشان شما را آورد تهران؟ من آن موقع معروف شده بودم و ایشان در واقع مثلاً مرا قاپید که با او کار کنم. آن موقع من با کسان دیگری کار می کردم و او گفت که من یک کار دارم که با فلانی و فلانی توی رادیو زده ایم و حالا می خواهم صفحه اش کنیم. بیا برویم تهران. من هم با عشق و علاقه ای که داشتم، آمدم. دو نفری آمدیم تهران و بعد روی آن تنبک و سنتور هم اضافه کردند. برای ...
دوره دوم زندان خانم دباغ
سختی بود. در زندگیمان مشکلات مالی و اقتصادی و روحی و روانی زیاد بود. قوت غالب بچه هایم نان و ماست و سیب زمینی بود و از همه سخت تر این که نمی شد درد تنهایی را برای کسی بازگو کرد و دردی که شب و روز را از ما گرفته بود دوری و زندانی بودن رضوانه بود. چقدر اسفناک است برای مادری که با جگر گوشه اش چنان کردند، حتی اجازه ملاقات نیز نمی دادند. چهار ماه سوختیم و ساختیم و دم بر نیاوردیم، تنها راه موجود، توکل بر ...
اولین جشن تولد یک شهید مدافع حرم +عکس
مرور خاطرات زیبایت، مرا می شکند آری تو شهید راه زینب شدی و ما دلتنگ دیدن رویت، دلتنگ مهربانی هایت، دلتنگ سیما و کردار با تقوایت سعید جان بچه ها بزرگتر می شوند و گویا سختی فراق تو نیز با آنها قد می کشد، درست است که حضورت را هر لحظه کنارمان حس می کنیم و عطر دل انگیزت همه جای خانه پیچیده اما باز این حس دلتنگی است که جاریست توکلم بر (خدای) یکتایی ست که جز خیر و نیکویی ...
زندگی نکبت بار شعبان بی مخ از ایران تا آمریکا/بی مخی که تاریخ ساز شد
به عزت شاهی (مطهری) نسبت داده می شود. صحبت از عزت الله شاهی که می شود همه یاد شکنجه های مخوف ساواک می افتند. همه مبارزین سیاسی دوران انقلاب با شنیدن نامش به اتفاق جرات و استقامت این مرد را تحسین می کنند. وی خود در این باره می گوید: سال 51 بود با کمک بچه ها باشگاهی که دولت در اختیار شعبون گذاشته بود را شناسایی کردیم و چون معمولا با ماشین رفت و آمد می کرد چند روز تعقیبش کردیم. روزی که پیاده آمد درست ...
روایت دانش آموزی که پایش بعد از عمل کوتاه شد
. این چندباری که عمل کرده ام، خودم با همان رانندگی پول عملش را داده ام. به همه گفته ام، مشکل من غیر از پول عمل، ایاب و ذهاب است. یک سال تمام من تهران می روم و می آیم. خودتان می دانید تهران رفتن و آمدن با یک بچه علیل خیلی سخت است. تازه من همه اش اتوبوس سوار می شدم. این راننده های اتوبوس دیگر من را می شناسند. این بچه را می بردند، بالای بوفه می خواباندند که اذیت نشود. یعنی بچه عمل کرده، با آن ...
صبر و مهربانی او، عامل موفقیتش بود
. سرانجام تصمیم می گیرند که استخاره کنند و ظاهراً این پیشنهاد را آقای جمی مطرح می کنند و جمع می پذیرند و بعد قرآن را به پدر من می دهند و ایشان استخاره می کنند و خوب می آید. می خواهم عرض کنم که ایشان تأثیراتی از این قبیل بر دیگران داشتند. به هر حال خود من از دوران کودکی تحت تأثیر آقای جمی بودم و این اخلاق و نوع خطابشان به افراد، برایم دلنشین و اطمینان بخش بود و مورد پذیرش همه هم قرار می ...
تهران جای زندگی نیست
فعالیت ها متاسفانه صوری و ظاهری اند. من یک مثال دردناک که همه تهرانی ها کم و بیش با آن آشنا هستند را ذکر می کنم. چند سال پیش شهرداری تهران با هدف تسریع و تسهیل دسترسی شرق و غرب تهران، تصمیمی مبنی بر دوطبقه کردن اتوبان صدر اتخاذ کرد. بر خلاف آنچه که امروزه در تمام نقاط دنیا اتفاق می افتد در این تصمیم گیری، طراحان و مردم مشارکت داده نشدند و اینکه آیا با وجود مزایای احتمالی که این پروژه دارد -که آن هم ...
مسافرکش های تهران از چه شهرهایی می آیند؟
مسافرکش گذری کشیده ایم و به آن عادت داریم اما الان مدتی است خیلی رسمی می آیند در خط می ایستند. اوایل می گفتند ما فقط وقتی مسافر می زنیم که شما نباشید اما الان ما باید مراقب باشیم مسافر را از ماشین ما پیاده نکنند به هوای اینکه فقط یک مسافر می خواهند تا راه بیفتند. هر لحظه هم آماده دعوا هستند و توی ماشین شان چوب و چماق نگه می دارند. همین چند وقت پیش یکی از آنها شیشه ماشین یکی از بچه ها را آورد پایین ...
روایت آخرین خواسته های شهید ذوالعلی از اهل خانه
نام فرزندش را به زبان می آورد، نفس عمیقی که نشان از درد جدایی داشت، می کشید. لحظه ای آرام می گیرد و در ادامه روایت خبر شهادت فرزندش، می گوید: آن روز، روزه بودم. ساعت 9 و نیم صبح پسرم به خانه زنگ زد و سراغ برادرش احسان را گرفت. گفتم خواب است. با صدایی لرزان پاسخ داد: زودتر بیدارش کنید. احسان تصادف کرده است. سراسیمه خودم را به اورژانس بیمارستان رساندم. پسردیگرم و دوستان امیرحسام در بیمارستان بودند ...