سایر خبرها
کاخی برای کوخ نشینان
.... شب ها زیر پل ها می خوابیدم و اکثرا صبح ها برای گرفتن صبحانه به این طباخی می آمدم. یک روز با بچه های اینجا صحبت می کردم و وقتی ماجرا را برایشان گفتم خیلی با من صحبت کردند که اعتیادم را ترک کنم. حتی کمکم کردند که به کمپ ترک اعتیاد بروم. به لطف خدا و با همت بچه ها توانستم اعتیادم را ترک کنم و بعد از آن هم در یک شرکت خصوصی به عنوان کارشناس استخدام شدم. شاید اگر این بچه ها نبودند من الان بر اثر مصرف زیاد مواد مرده بودم ولی خدا دستم را گرفت و مسیر زندگیم عوض شد . ...
زندگینامه شهید مدافع حرم؛ سردار حسین همدانی
.... قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداری بپردازد و سر و سامانش بدهد. مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود. بلند شدم و بیرون رفتم. چشم هایم از تعجب گرد شد؛ حاج آقا جلوی در فریزر بود و مشغول تمیز کردن آن! گفتم: مگه شما بیرون نبودید؟ کی آمدید من متوجه نشدم؟! چرا زحمت می کشید؟ نگذاشت حرفم را ادامه بدهم؛ لبخندی زد و گفت: دیدم کمرت درد می ...
جانبازی که ماه هاست به پزشک مراجعه نکرده است
شهرستان های جنوبی کشور است. او از سال 61 برای حضور در جبهه های نبرد به قصرشیرین رفت و بعد از آن نیز به جنوب منتقل شد و در دوران حضورش در نبرد علیه رژیم بعث عراق از مچ دست، کمر و سر دچار جراحت و به دلیل موج های برآمده از انفجارها دچار مشکلات شدید اعصاب و روان شد. این جانباز 15 درصد کشور که همانند همه جانبازان زیر 25 درصد کشور از بسیاری امتیازات بنیاد شهید و امور ایثارگران محروم است می ...
یک مشت خاک و یک پرچم سرخ؛ همه گنجینه های یک شهید+عکس
این بین یک عروسک جلب توجه می کند. همسر شهید می گوید: سال ها قبل با آقا مسلم سوریه رفته بودیم. هنوز بچه نداشتیم. بنده آزمایش و سونو داده بودم. نشان داده بود که باردار نیستم. آنجا در حرم حضرت رقیه(س) سرم را خم کردم روی پاهایم و خوابم برد. در عالم رؤیا سید بزرگواری را دیدم که بچه هفت ماهه ای را به من داد و گفت اسم ایشان محمد مهدی است و برای شماست. وقتی از خواب بیدار شدم این عروسک کنارم بود ...
سفارش ویژه رهبر انقلاب به یک شاعر
نوشته اند. خدا را سپاس می گویم که این چنین توفیقی نصیب من و خانواده ام شد. با وجود گذشت چند سال از اتمام جنگ، ایشان سربازان باوفا و جانبازان را فراموش نکرده اند. *تسنیم: آقای خوش لفظ، شما جانباز 70درصد هستید. بعد از تحریم ها جانبازان به ویژه جانبازان شیمیایی با مشکلات بسیاری در زمینه دارو و تهیه آن مواجه شدند. شما چقدر با این قبیل مشکلات دست و پنجه نرم کردید؟ آیا رفع تحریم ها در ...
خاطرات روحانیان رزمنده/صدای بال ملائک(2)
زنده ایم، یا شهید خواهیم شد! آن روز، در تب و تاب چنین لحظه هایی که بچّه ها هنوز مشغول پاکسازی سنگرهای دشمن بودند، ناگهان متوجّه برادری شدم که با آسودگی تمام دراز کشیده بود. پیش خودم گفتم: حتماً از فرط خستگی به خواب رفته است. تعجّبم وقتی بیشتر شد که نزدیک تر رفتم و دیدم که او فرمانده گروهان ماست! با خود اندیشیدم: نه اینجا، جای خواب است و نه این مردی که من می شناسم، کسی است که در چنین ...
طنز؛ اسپایدرمن! بیا بغلم!
مرغ بگیرم. زنگ که زدم یهو اسپایدرمن در رو باز کرد! چند لحظه بعد بتمن هم کنارش ظاهر شد! نمی دونستم چه کار کنم، اشک تو چشم هام جمع شده بود. آخه همیشه آرزو داشتم این دو بزرگوار رو از نزدیک ببینم و دقیقا هردوشون جلوم ایستاده بودن. با مردمک های لرزون، عاشقانه نگاشون می کردم. دیگه طاقت نداشتم فریاد زدم: عزیزهای من! عشق های من! رفتم جلو بغل شون کنم که یک دفعه اسپایدرمن در رو تو صورتم بست. گفتم: چه کار ...
بررسی اچ پی وی از ابعاد مختلف/ تاثیر قرصهای جلوگیری از بارداری بر چاقی/برداشتن کیست های بارتولن بدون ...
تا یک هفته دقیق طول کشید و دوشنبه همین هفته تموم شد بعداز غسل حتی یک روز پاک بودم اما بازم الان من لکه بینی دارم البته ازروز 4شنبه شروع شده و من سه شنبه و چهارشنبه خیلی فعالیت داشتم الان من 2روزه رو شورتم لکه دارم . چکارکنم؟ در صورت ادامه لکه بینی و قاعدگی های نامنظم حتما آزمایشات کامل هورمونی و سونو گرافی انجام دهید سلام متشکرم از زحماتتون من مجرد هستم و واژنم ترشحات بد بو ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
ازخانه جیم شدم و با خوشحالی و سرافرازی، خودم را به خیابان اصلی رساندم!... هنوز لذت فرار را نچشیده بودم که درگوشه ای ازخیابان، پیرزنی تنها، توجه مرا به خود جلب کرد. این خانم مسن درحالی که یک کیسه پر از اسکناس در دست داشت، با احتیاط و هراس، به دور و برش نگاه می کرد. فکرکردم که او از شب و تاریکی و سارق می ترسد و حتما نیاز به کمک دارد. به همین خاطر جلو رفتم و کمی به او نزدیک شدم:"سلام مادر! شب ...
روایت مسیح مهاجری از برخورد آیت الله هاشمی(ره) با تهمت زننده ای که عذرخواهی کرد
یکی از آن سردمداران تبلیغاتی که شدیداً در مورد یک ماجرایی علیه آقای هاشمی تبلیغ می کرد و تهمت های دروغین بسیاری را به هاشمی و یک عده دیگر زده بودند، آن چند نفر دیگر از این فرد شکایت کردند و او را به دادگاه کشاندند تا این که بعد از مدتی این فرد به یک واسطه پیش آقای هاشمی آمد و گفت که من می خواهم از آقای هاشمی عذر خواهی کنم. این فرد آمد و من به آقای هاشمی گفتم که فلانی آمده است و می خواهد از شما عذر خواهی کند. به خدا قسم اگر من بودم از این همه تهمتی که این فرد زده بود به این آسانی نمی گذشتم. آیت الله رفسنجانی خیلی راحت از این فرد گذشت و گفت اشکال ندارد. ...
طنز؛ ویزای مرده شوری
نگهبان هم روی صندلی خوابش برده. لباس عوض کردم و وارد سالن شدم که دیدم همکارانم هم انگار خشکشان زده. یکی در حال لیف کشیدن میت، یکی در حال آب ریختن، یکی دستش به کفن بود و یکی روی میت خم شده بود و تکان نمی خورد. هر کدام مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودند. فکر کردم زمان ایستاده، یا گاز سمی منتشر شده، یا خواب هستم و کابوس می بینم. ناگهان رییس موبایل به دست وارد سالن شد و در حالی که فیلم می گرفت با ...
اقلیم اوهام
قبرستان مدفون بوده است. در میان گفتارِ مادام ریتا بمباران مجدداً رخ می دهد و در روایت مادام اخلال ایجاد می کند. در آن روزِ خاص، راوی نه تنها گردگیری لباس دامادی آلبرت را می بیند بلکه برای نخستین بار متوجه حضور موشی در خانه ی مادام ریتا می شود. پس از گذشت چند ساعت، راوی برای رسیدگی به کارهای شخصی و رتق وفتق امورش، مادام را با تنهایی اش وامی گذارد و به خانه ی خود برمی گردد، اما بعد با تاریک شدن هوا وقتی ...
درگیریهای من و ننه خیالی
عهدنامه دونفره قول از من گرفت که به شرطی دست از سرت برمیدارم وچیزی نمیگم که اونچه که بین ما در این باب گذشته رو بنویسی روکاغذ و مقالش کنی وگرنه پیش همه میگم که ادراه فرهنگ – منظور ننم آموزش و پرورشه – بعد از سی سال خدمت صادقانه و بی ریا باهات چه بی مهری هایی کرده منم قول دادم که حرفشو عملی کنم تا علی الحساب دست از سرم برداره و پیش در و همسایه و صف نونوایی و مجالس زنانه برامنو و ادارم صفحه نذاره لهذا این سطور اجبارا تحریر گردید و به سمع و نظر شما و ننم رسید. تاچه قبول افتد و چه در نظر آید ادامه دارد ...
اخاذی همسر پاسپورتی
نجابت تو خوشم آمده و دنبال هیچ چیز تو نیستم و بعد ادامه داد: من مدتی است که می خواهم به فرانسه پیش دوستم بروم و در آنجا ادامه تحصیل بدهم اما چون مجردم به من گذرنامه نمی دهند و به همین خاطر هم دنبال کسی می گشتم که مرا در این راه کمک کند. با تعجب پرسیدم چه کمکی از دست من ساخته است؟ گفت: از تو می خواهم که مرا عقد کنی تا بتوانم گذرنامه بگیرم من هم به تو قول می دهم به محض اینکه از ایران خارج شدم ...
اعضای هیئت موسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب
خانواده 9 نفره بودیم من 7 برادر و 2خواهر داشتم و خودم هم برادر بزرگتر بودم. تا کلاس شش ابتدایی درس خواندم اما بعد از آن به دلایل اقتصادی نتوانستم ادامه بدهم. به همان دلایل مجبور شدم شاگرد نانوا بشوم. او بعداً تحصیلاتش را تا مدرک دکتری ادامه داد و لیسانس بازرگانی، فوق لیسانس مدیریت صنعتی و دکترای مدیریت استراتژیک گرفت. مهم ترین مسئولیت های وی: معاون وزیر بازرگانی ...
لحظه به لحظه با آواربرداری در پلاسکو +فیلم و عکس/ تکذیب خروج سومین جسد از زیر آوار
. طبق بند 14 ماده 55 قانون شهرداری ها، این وظیفه به عهده شهرداری هاست و باید به این دست از ساختمان ها اخطار و مهلتی تعیین شود و اگر در مهلت معین، اقدام به ایمن سازی نکردند، شهرداری باید ورود کند. با اخبار روز چهارم آواربرداری همراه باشید. 08:28: در حالی که شهرداری تهران، از چندین اخطار به مغازه داران پلاسکو صحبت کرده، یک کاسب پلاسکو به روزنامه ایران گفته است: ما از بنیاد می ...
چشم هایم را دادم
دادگاه می خواهم حرف بزنم. تصمیم گیری با ما است. ما می خواهیم زود تر محاکمه شده، تکلیف مشخص شود و معلوم شود چه کسی حامی و پشت او بود. بخش اول گفتگوی تفصیلی او با تسنیم در ادامه می آید: * تسنیم: لطفا خودتان را معرفی کنید؟ رامین رسولی مهربانی هستم. متولد 30 بهمن 1364 . قبل از نابینایی فوق دیپلم گرافیک داشتم و برای شرکت در کارشناسی آماده می شدم. اما بعد از آنکه سال 88 نابینا شدم ...
مبنای محاسبه حقوق بازنشستگی پیش از موعد
(مشمولین تبصره 1 بند1) شاغل می باشند. مطابق قانون تامین اجتماعی و تغییرات بعدی عمل خواهد شد. *** س - وقت شمابخیر وتقدیرو تشکر ازلطف ومحبتتان در یاری رسانی به جامعه ایثارگری. سئوالی داشتم، بنده ازجانبازان بالای 25درصد و باسابقه بالای 50ماه حضور در جبهه و کارمند رسمی سازمان اوقاف هستم درسازمان اوقاف رئیس اداره بودم ودر حکم کارگزینی هم ستم رئیس اداره بود اما به وزارت کشور مامور شدم ...
چگونه ماده 38 شامل جانباز بازنشسته می شود
س - سلام.بنده جانباز 55 درصد هستم سال 71مشغول بکار شدم وسال 81 از وزارت بهداشت باز خرید شدم ان موقع 1170 000 تومان پاداش گرفتم و الان هم سی سال گذشته ایا بنیاد به ما پاداش می دهد؟ ج- دریافت پاداش پایان خدمت جانبازان حالت اشتغال بنیاد هیچ ارتباطی به مبلغ بازخریدی از محل استخدامی ندارد. لذا شما می توانید از پاداش پایان خدمت برخوردار شوید. س - سلام به مسئولین زحمتکش کانال ...
دو ماه و 80 سرقت
شان خشونت زیادی به خرج داده بودند. آن ها هنگام ورود به برخی از ویلاها، زمانی که با نگهبان روبه رو می شدند به وی حمله کرده و او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و پس از آن دست به سرقت می زدند. یکی از قربانیان این باند جوانی افغان بود که در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من نگهبان یک ویلا در منطقه ی لشگرآباد هستم. شب حادثه در اتاق نگهبانی خوابیده بودم که ناگهان صدایی از داخل حیاط شنیدم ...
روایت مدافعی که درسکوت شهیدشد+عکس
بودم تقریباً سه هفته پیش تماس گرفتند و گفتند پرونده شان از سوریه باید به اینجا بیاورند بتوانیم کمیته تشکیل بدهیم. اوایل مرداد حال شوهرم بد شد و در روز 1 3 مرداد کمیسیون پزشکی تشکیل دادند آنجا تائید کردند که جانباز شده است، گفتند دو ماه حقوق جانبازان به شما تعلق می گیرد. پس به عنوان جانباز اسمشان ثبت شده است؟ بله، البته تا وقتی که شوهرم در قید حیات بودند حقوق را واریز نکردند؛ 26 ...
عاشق شهادت بود و دلتنگ رفقای شهیدش می شد. همیشه می گفت چرا من شهید نشدم. خوشا به حال رفقایم که شهید شدند.
درصد جانبازی داشت. محمدرضا 30 سال در سپاه خدمت کرد و بعد از بازنشستگی در جهاد مشغول به کار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت بود و دلتنگ رفقای شهیدش می شد. همیشه می گفت چرا من شهید نشدم. خوشا به حال رفقایم که شهید شدند. می گفت ای کاش باب شهادت باز شود و من هم به آرزویم برسم. من به ایشان می گفتم شما هر روز یک بار شهید می شوید. چون محمدرضا خیلی درد می کشید. اما ایشان راضی نمی شد و ...
درسی شیرین برای تحول تا عبودیت
سرم است، پای چپم چهارتا تیرخورده که یادگاری هایی از عملیات بدر و فتح المبین هستند. یک تیر به پهلویم خورد و دست راستم به گونه ای مجروح شد که یکی از انگشتانم پیوند شده است. دست چپم هم در کربلای پنج رد امانت شد که تا قبل از آن سه بار دچار مجروحیت و دفعه آخر متلاشی شد و از ناحیه زیر آرنج قطع کرند. سال هایی که جبهه بودم سال 58 جذب سپاه شدم، از اعضای اولیه تشکیل دهنده سپاه پاسداران ...
گفت وگو با خانواده 3 آتش نشان محبوس زیر آوار /چشمان منتظر
برداشتن دسته چک به ساختمان برگردد او را همراهی کرد ولی در همان لحظه ساختمان سقوط کرد و اثری از محسن به دست نیامد. همسر محسن قدیانی که حال و روز خوبی ندارد، می گوید: ما در طبقه بالای خانه پدری ام زندگی می کردیم. ساعت 7 صبح با همسرم تماس گرفتم تا بگویم می خواهم بچه ها را به مدرسه ببرم. محسن گفت زیارت عاشورا خوانده و برای همکارش مهدی که روز عاشورا در یک عملیات چاه فوت کرده بود خیرات می دهد. محسن گفت ...
مهندس نیکزاد در برنامه دستخط : در 8 سال دولت نهم و دهم، یک میلیون و 600 هزار واحد مسکن روستایی افتتاح ...
ساختارهای مناسب را دارا نیست. نمی خواهم بروم زندگی کنم. نیکزاد: مثلاً کجا ؟ مجری: حالا کجا مهم نیست. نیکزاد: یکی را من گفتم باز هم میگم. مثلا گچساران همان 40 واحد را گفته بودم. من 2 هفته بعد زنگ زدم گفتند همه را دادیم به جوان ها تموم شد. آقای رنجبران دولت.... مجری: یعنی همین چند وقت پیش این اتفاق افتاد؟ نیکزاد: بله. دولت سال 85 تا 90 در کشور با ...
اشرافی گری در ایران دارد باب و مد می شود/ به آخوندی گفتم 6ماهه می توانید مسکن مهر را تمام کنید
نخورند؟ نیکزاد: 4 میلیون و 300 هزار کل تولیدی مسکن است. 2 میلیون و 120 هزار تا در روستا است. وقتی ما این را تحویل می دادیم به وزیر محترم وقت هم من روز اول که با هم نماز خواندیم و تودیع و معارفه انجام شد گفتم مسکن مهر را متوقف نکنید. مسکن مهر را 6 ماه ادامه دهید و بعد از سال 1393 هر برنامه ای دولت یازدهم دارد را اجرا کنید. از 4 میلیون و 300 هزار، 2 میلیون و 120 هزار تا روستایی است. یک میلیون و ...
مدافع حرمی که دخترش 17 روز بعد از شهادتش به دنیا آمد/ همسر شهید: خیلی دوست داشت حلما را ببیند، ولی عشقش ...
اسم حلما را روی دخترمان بگذاریم، ولی به من نمی گفت و دوست داشت خودم اسمش را انتخاب کنم. بعد از آن هم یک بار رفته بودیم منزل برادر میثم. آنجا دیدم خیلی آرام به برادرش گفت که اسم حلما را دوست دارد. من ناراحت شدم. گفتم: این همه می گویم دوست دارم نظرت را بدانم نمی گویی، حالا به برادرت می گویی که چه اسمی را دوست داری؟ گفتم: حالا که اینطور شد من این اسم را نمی گذارم. لج کرده بودم. موقع رفتن به سوریه خندید ...
بازخوانی به توپ بستن مسجد اعظم ارومیه توسط ایادی رژِیم طاغوت و اقدام انقلابی مردم وروحانیت/ جای خالی ...
قرار گرفته بودم در حالیکه یک کلاشینکف در دستم بود می خواستم ببینم عکس العمل تانکها چه خواهد شد. در همین فکر بودم که ناگهان تانک اولی که در جلو حرکت می کرد، یک توپ به سمت گنبد شلیک کرد،نمی دانم هدف اصلی همان گنبد بود یا می خواست مرا بزند که بدانجا خورد؟ گلوله توپ درست از یک متری بالای سرم عبور کرد و به گنبد اصابت نمود بعد از آنطرف گنبد خارج شد. در این میان عده ای با لباس شخصی به عنوان شاه ...
فضای شهری مناسب نابینایان نیست/ به دنیا جور دیگری می نگریم
نمی دهد. حاجیان- من پس از فوق دیپلم تازه متوجه شده بودم نام بیماری چشمم چیست اما در آن زمان بیماری من هنوز پیشرفت نکرده بودم. قبل از اینکه این بیماری حاد شود من حدود 10 سال در پیش دبستانی با آموزش و پرورش همکاری داشتم که پس از اینکه خواستم تمدید قرارداد کنم در مصاحبه فردی که می خواست با من مصاحبه کند از من خواست کتابی را بخوانم که من به او گفتم نمی توانم. پس از آن به من گفتند نمی توانی ...
همسر دلخواه پدرم!
به گزارش ایمنا، زن جوان ناراحت و مضطرب وارد اتاق مشاوره شد حال و روز خوبی نداشت و رنگ و رویش پریده بود. بعد از کلی کلنجار رفتن سر صحبت را باز کرد و گفت: 16سال بیشتر نداشتم که سرو کله خواستگاری 52 ساله پیدا شد. من در سن جوانی و او در سرازیری پیری، من در اوان نوجوانی و او پیرمرد ، بازنشسته و دارای سه همسر و من قرار بود به عنوان چهارمین همسرش به او بله می گفتم! پدرم فردی معتاد بود که تمام فکر و ذکرش ...