سایر منابع:
سایر خبرها
کیمیا علیزاده: مدال گرفتم تا صبح گریه کردم
نداشتم که بتوانم با همه صحبت کنم. همیشه اصحاب رسانه را یکی از همراهان خودم می دانم و اگر نتوانستم بعد از المپیک جوابگوی آنها باشم فقط به این خاطر بود که وقتم پر بود و دنبال مداوای مصدومیتم بودم. روزهای دختر تاریخ ساز تکواندو چطور می گذرد؟ خیلی سخت. برنامه هایم بسیار فشرده است. بعد از المپیک حتی یک استراحت کوتاه مدت هم نداشتم. سه ماه قبل مچ پایم را جراحی کردم و خدا را شکر جراحی ...
از مکانیکی در آمریکا تا سرودن شعر توسط اعجوبه کشتی
و به خیلی از کشتی گیران رسیدگی می کرد. * در اولین مسابقه در باشگاه تهران جوان قهرمان شدم 20 روز بعد در مسابقه های باشگاه تهران جوان قهرمان شدم. آن زمان غفوریان در دو باشگاه تمرین می داد و من در طول هفته سه روز در تهران جوان و سه روز هم در باشگاه دارایی زیر نظرش تمرین می کردم. به خاطر اینکه زیر نظر برومند وزنه برداری کار کرده بودم به لحاظ قدرت بدنی بسیار خوب بودم و پرداختن به ...
زن متهم به قتل: زندگی ام سراسر اشتباه بود
بیشتر در آن فرو می رفت. دستانش را به هم می فشرد، بی قرار بود. از رفتارش می شد حدس زد که نگران چیزی است و از آن عذاب می کشد. علت نگرانی اش دخترش است، این را در پاسخ به اولین سوالم که چرا نگران و مضطرب هستی می گوید. به گزارش میزان، عاطفه 40 سال دارد و به خاطر اختلاف با مرد قاچاقچی او را کشت. او پس از جنایت با همدستش فرار کرد، اما فرار او چند روز بیشتر طول نکشید و زن میانسال و همدستش از سوی ...
سناریوی مرگبار برای سرقت از پیرزن
همسرش داشت از او جدا شد. بعد از آن هم از مجید خبر نداشتم. در ادامه مجید ششم بهمن دستگیر شد. مرد میانسال در بازجویی ها به قتل آمنه با همدستی مریم اعتراف کرد و گفت: چهار سال پیش با مریم و خانواده اش در منطقه 30 متری جی آشنا شدم. آن زمان متاهل بودم و با همسرم درگیری داشتم. مریم به عنوان یکی از همسایه ها، با میانجیگری سعی در آشتی ما دو نفر داشت. پس از جدایی از همسرم، معتاد شدم. مریم ...
غافلگیری ناشر برای شاعر/ احتشامی: من یک شاعر شهر گریزم
آغاز می شود مثل موسیقی، افزود: من در خانواده ای بزرگ شدم که این مسائل در آن بود. شب های زمستان در کنار خانواده مثنوی و نظامی می خواندیم و من در محیطی بزرگ شدم که زندگی ایلی و روستایی صورت می گرفت و به رسومات پایبند بودیم. وی با بیان اینکه به درس دل نمی دادم اما با اساتید بزرگی همدوره بودم، گفت: آرام آرام با اساتید بزرگ آشنا شدم و به راه ادامه دادم. سربازی رفتم. بعد از آن چند سال راهی ...
اعترافات شبح قاتلی که با مقتول زندگی می کرد!
خوابگاه در میدان ولیعصر رفتم. یکی از شرایط ماندن در خوابگاه این است که افراد شغل داشته باشند؛ چون می خواستم آن جا بمانم، مجبور شدم دروغ بگویم؛ اما بعد از چند ماه که همیشه در خوابگاه بودم، مسئول خوابگاه من را صدا کرد و عذرم را خواست. من چند روز مخفیانه در خانه مقتول زندگی کردم که در نهایت، باعث شد با او رودررو شوم و بعد از درگیری، او را با چاقو کشتم. پیش از کشتن مقتول و بعد از این که مرا از ...
واکنش هاشمی به اصابت دو خمپاره به دیوار دفترش در مجمع
روز نو : مدیر کل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت اظهار کرد: آخرین بار یک روز قبل از فوت در جلسه کمیسیون نظارت مجمع خدمت ایشان بودم. خیلی سرحال بودند، موشکافانه مسائل را مطرح کردند و در بحث ها شرکت داشتند. به گزارش روز نو؛ هیچ حالت کسالتی در چهره ایشان احساس نکردیم و گویا، وقارش، برای ما آرامش قبل از طوفان بود. ایسنا نوشت؛ رضا سلیمانی ادامه داد: آن روز بعد از جلسه، مثل همیشه تا ...
خسته از نقش های کلیشه ای
آسیا در رده کوتاه قدها، در کویت مدال طلا گرفتم و سال 1343 با عنوان هرکول خوزستان برای شرکت در مسابقات جهانی از آبادان به تهران آمدم. ساموئل خاچیکیان مرا در سالن مسابقات دید و قرار شد در فیلم بدون عشق هرگز بازی کنم. من و عزیز اصلی دروازه بان تیم ملی و عبدالله بوتیمار تقریبا همزمان وارد سینما شدیم. تا سال 1365 که قرار شد فیلم سازمان4 را بازی کنم، در تمام فیلم ها هم مو داشتم و هم سبیل. آقای حسن ...
ورزی: معمای شاه را بی نقص نمی دانم/ بازیگر نقش رهبر معظم انقلاب چگونه انتخاب شد؟/ سریالی که روی لبه تیغ ...
نیز از این قاعده مستثنی نیست. عوامل این سریال مسیر را به درستی شروع کرده و ادامه دادند و به رغم همه حرف و حدیث های موجود که اغلب ریشه سیاسی داشت توانستند کار خود را جلو ببرند. در این مدت شاید به دلیل مشغله کاری به صورت پیاپی این سریال را ندیده باشم اما اطرافیان و اعضای خانواده خودم معمای شاه را دنبال می کنند و از سؤالات مختلفی که بعد از تماشای این سریال در بین مردم ایجاد شده کاملاً مطلع هستم. ...
فال روزانه - فال امروز شما دوشنبه 11 بهمن 95
دانند شما امروز دقیقا چه احساسی دارید، به خاطر اینکه ماه نشانه شما قلب شما را مورد هدف گرفته تا همه آن را به وضوح مشاهده کنند. امروز چاره دیگری ندارید، چرا که جلوگیری از ابراز احساسات تان تنها فشار و اضطراب بیشتری به شما وارد سازد. تنهاراه حلی که دارید این است که احساسات تان را بر مبنای اصول درست بیان کرده تا بتوانید از بروز بیماری های جدی روحی در خود جلوگیری کنید. آخر به چه گویم هست از ...
عناوین روزنامه / فال روزانه - دوشنبه 11 بهمن 95
روزانه متولدین دی: به نظر می رسد همه می دانند شما امروز دقیقا چه احساسی دارید، به خاطر اینکه ماه نشانه شما قلب شما را مورد هدف گرفته تا همه آن را به وضوح مشاهده کنند. امروز چاره دیگری ندارید، چرا که جلوگیری از ابراز احساسات تان تنها فشار و اضطراب بیشتری به شما وارد سازد. تنهاراه حلی که دارید این است که احساسات تان را بر مبنای اصول درست بیان کرده تا بتوانید از بروز بیماری های جدی روحی در ...
روایت های دلخراش از تجاوز سربازان ارتش به زنان/عکس
اش را روی جمجمه ام گذاشت و گفت برویم. من شروع به جیغ کشیدن کردم و مقاومت می کردم اما سه مرد مرا به زور به داخل اتاقی در یک خانه مجاور بردند. آن ها یک تفنگ به سمت نشانه رفته بودند و دو سرباز حدودا یک ساعت به من تجاوز کردند. نوجیبا در همان اقامتگاه اشتراکی به فرزندانش غذا می دهد روز بعد او و خانواده اش تصمیم گرفتند که دیگر وقت فرار به بنگلادش فرا رسیده است. آن ها بالاجبار تا ...
تجلیل از استادی که خدا او را دوباره به موسیقی ایران هدیه کرد
موسیقی را تدریس می کنم. بعد از فارغ التحصیلی در منطقه های اطراف درس دادم و با قوم بختیاری زندگی کردم، در مراسم آن ها شرکت کردم و موسیقی آن ها را آموختم. چون موسیقی دستگاهی را آموخته بودم فراگیری این موسیقی بسیار ساده بود. وی ادامه داد: تمام آثارم مثل کودکان من هستند و من آن ها را دوست دارم اما آلبوم پیر مغان که در آن اشعار حافظ را خوانده ام را بسیار دوست دارم چون مرا به یاد عاقبت مردم ایران می ...
قانون چند همسری نیازمند اصلاح با شرایط جامعه
اینکه وسایلم را از خانه مشترک بردارم به آنجا رفتم. قرار گرفتن در محیط خانه ای که با عشق ساخته بودم حسابی مرا احساساتی کرد. زنی که روبه روی تلویزیون لم داده بود تا رفتن مرا نبیند کسی بود که عاشقش بودم. وقتی برای خداحافظی با او نزدیکش شدم، نتوانستم خودم را کنترل کنم. اصلاً شرایط دست من نبود. من و او هنوز به هم محرم بودیم. هر چند که پشیمانم و می دانمکه گناه نابخشودنی مرتکب شدم اما باور کن اوضاع اصلاً ...
تا شهادتش هر روز روزه بود
. قرار بود حمید سر یک هفته برگردد اما بستری شدن مریم او را نگه داشت. حس مسئولیت پذیری اش نگذاشت مرا با یک نوزاد نارس تنها بگذارد. مریم توی دستگاه بود. آنفدر از ماندن حاج حمید خوشحال بودم که غصه بستری بودن مریم یادم رفت یک اتاق به ما دادند و قرار شد مریم فقط یه همراه داشته باشد اما با وجود مخالفت های پرسنل بیمارستان، حاج حمید تمام آن دو هفته را با هر ترفندی که بود پیش من و ...
گوینده خبر: مراقبم حجابم کمرنگ نشود +عکس
. هم اضطرابش و هم فضا را مدیریت کند و بعد هم سایر خبرها را عادی اجرا کند. یا خود من روزی که قرار بود خبر ارتحال آیت الله مهدوی کنی را بخوانم یا خبر شهادت شهید خزایی را اعلام کنم، تحت تأثیر قرار گرفته بودم حالم خوب نبود، اما به لحاظ حرفه ای گوینده خبر نباید احساساتش غالب شود، گرچه گاهی واقعاً غیرممکن است. نهایتاً این که این استرس ها اثر جسمی و روحی اش را بر ما می گذارد اما علاقه و عشق به کار ...
قاتلی که تبر را در سر دوستش جا گذاشت!
برای بازداشت او به خانه اش اعزام شدند که معلوم شد او در آنجا نیست و کسی از وی خبری ندارد. ماموران همچنین به ساختمانی که او کار می کرد رفتند که معلوم شد با کارفرمایش تسویه کرده و به مکانی نامعلوم رفته است. تلاش پلیس برای بازداشت او ادامه داشت تا این که متوجه شدند وی از ایران خارج شده و به افغانستان گریخته است. با گذشت پنج ماه از این جنایت، دو روز پیش متهم زمانی که به ایران بازگشته و به شهریار آمده ...
با اجازه بزرگترها، بله! را زودتر بخوانید!
...، فکر می کردم همه مردها می توانند برادر آدم باشند. البته حمید با همه مردها فرق داشت. من دوستش داشتم. برایش نگران می شدم. سال اول دانشگاه که خواندن کتاب های شریعتی را شروع کردم، همه چیز عوض شد. یک روز تلفن زد خانه مان و گفت با من کار دارد. خیلی وقت ها تلفنی باهم صحبت می کردیم. اما آن روز تعجب کردم. آن موقع حمید پاسدار شده بود. خانه خواهرش بود. وقتی آمد خیلی مرتب و مودب نشست روبه روی من، گفت: می ...
قتل داماد با آخرین گلوله پدرزن
مردی که به دنبال دریافت پیامک تهدیدآمیز، خواهرزاده خود را با شلیک گلوله به قتل رسانده است، در جلسه دادگاه ضمن اظهار پشیمانی، گفت اگر دوباره به آن روز برگردد، هرگز دست به اسلحه نمی زند. به گزارش جام جم، متهم 46 ساله از چهار سال پیش در زندان است و در این مدت به سرطان مبتلا شده به نحوی که در جلسه رسیدگی توان ایستادن نداشت. زمانی که او قصد داشت در جلسه دادگاه، لحظه وقوع قتل را شرح دهد ...
طلاق بخاطر دلتنگی بهار به مادرش که در ترکیه بود
در ترکیه زندگی می کردیم. چند سالی می شد که برای زندگی از ایران به ترکیه رفته بودیم. تا این که چهار سال پیش محسن را در ترکیه دیدم و با او آشنا شدم. محسن برای سفر به ترکیه آمده بود و قصد داشت به زودی به ایران برگردد. بعد از آشنایی با او ارتباط ما ادامه یافت تا این که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. محسن از من خواستگاری کرد به خاطر این که عاشقش شده بودم جواب مثبت دادم. می دانستم که باید ...
این مرد را می شناسید / او از 6 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است+فیلم و عکس
بخورد اما مدام بی تابی می کند. در همان زمان که غلام در پرورشگاه مشهد بوده است خواهرش فاطمه نیز که دختری تقریبا 13 ساله بوده در منزل مردی به نام آقای خجسته خدمتکار بوده و گاهی به وی سر می زده است. اما خودش می گوید بعد از تهران دیگر خبری از خواهرم پیدا نکردم. بعد از اینکه چند سالی در پروشگاه می ماند با مردی که به وی وعده تهران و جا و مکان را داده است رهسپار تهران می شود. اما در تهران به ...
عروس 15 ساله سیاه بخت شد
به گزارش رکنا، غرق در عالم کودکی خود بودم که روزی مادرم لباس جدیدی را که برایم دوخته بود آورد و بدون آن که مناسبتش را بگوید از من خواست تا فردا شب آن را در بپوشم. من نیز بدون هیچ سوالی قبول کردم. فردای آن روز از حرف های اعضای خانواده متوجه شدم که قرار است برایم خواستگار بیاید و مهمانی امشب هم به این منظور برپا می شود. ازدواج در سن پایین برای خانواده و اقوام من یک موضوع عادی بود و همین روند برای ...
شاهدی در طبقه هشتم پلاسکو که با پاهای شکسته به بیرون پرید/ این گفتگو ویژه را حتما ببینید و بخوانید+فیلم ...
نشانی علاقه زیادی داشتم و همین موجب شد تا وارد این شغل شوم. او در مورد روز حادثه گفت و یادآور شد: ساعت هفت صبح بود و شیفت من تمام شده بود به حمام ایستگاه رفتم تا دوش بگیرم و بعد به خانه روم، زیر دوش بودم که متوجه شدم زنگ حریق به صدا درآمد و دقایقی بعد نیز زنگ نجات به صدا درآمد و خودرو بالابر، تنفسی و تشک نجات نیز برای ماموریت اعزام شدند. زمانی که از حمام خارج شدم با مخابرات آتش نشانی تماس گرفتم ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
اختلاف سنی باشد، شدت و ضعف پیدا می کند. وقتی که شهرت هم قاطی آن می شود اوضاع از این هم متفاوت تر می شود، به خصوص وقتی یک نفر شهرت پیدا کند و آن یکی نه. گاهی وقت ها این شهرت به این ماجرا خدشه وارد می کند، به این خاطر که برادری که شهرت دارد، اگر زیاد تحویل بگیرد می گذارند به حساب ترحم یا اجبار، اگر تحویل نگیرد می گذارند به حساب غرور. اینها چیزهایی است که باید دقت کرد. اینکه گفتم همه به اختلاف ...
مرد بی خانمان قتل پیرمرد را شرح داد
قتل شده است. کیوان گفت: روز حادثه برای مقتول مواد آورده بودم که با هم درگیر شدیم و با چاقو به او ضربه ای زدم که کشته شد. وقتی تحقیقات پلیس نشان داد که مقتول به مصرف مواد اعتیاد نداشته کیوان بار دیگر مورد بازجویی قرار گرفت. متهم 30 ساله در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل همسر و فرزندم من را ترک کردند. از آنجا که جایی برای زندگی نداشتم، راهی خوابگاه شدم، اما به خاطر سرقتی که انجام داده بودم، من را اخراج ...
مستند لبنانی - روح الله - را 15 بار دیدم - بازی در نقش امام خمینی(ره) میدان آزمون و خطا نبود - حت
کنند وقتی با ایشان مواجه می شدند، تحت تاثیر قرار می گرفتند. لذا بازی در نقش چنین شخصیت تاثیرگذار و بزرگی، علاوه بر اینکه توفیق بود، از نظر بازیگری و موقعیتی هم یک شانس محسوب می شود؛ البته ایفای چنین نقشی بسیار سخت است، چرا که اگر بازی به خوبی انجام نشود و به اصطلاح "درنیاید" و بازیگر به شدت نقد خواهد شد. در طول کار هیچ گاه استرس و ترس نداشتم، تا شبی که می خواستم فردای آن روز برای اولین ...
فقدان یک روشنفکر متعهد معاصر
این خاطر که آدم خوش فکری بود نکات جالبی می گفت که در کار ترجمه به من کمک می کرد. به این موضوع در مقدمه یکی از نمایش نامه هایی که از روژه ویچ ترجمه کرده ام اشاره کرده ام. از پارسال تا امروز، چند باری به شدت فقدان او را احساس کردم. بعد از اینکه ترجمه ای را تمام می کردم می خواستم با اسلامیه تماس بگیرم تا یکدیگر را ببینیم و درباره ترجمه صحبت کنیم و در این لحظات نبود او را به سختی احساس کردم. در این ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
.... باز هم من را زد. آن قدر کتکم زد که دیگر توان تکان خوردن نداشتم. فردای آن روز زمانی که به خودش آمده بود پشیمان شد از کارش، اما سر حرفش ایستاده بود. می گفت تا زمانی که خانه را به نامش نزنم حق ندارم پایم را از خانه بیرون بگذارم. تلفن ها را هم جمع کرده بود. دوازده روز من را در خانه حبس کرد و کتکم زد. با ته سیگار تمام بدنم را سوزاند. فکر می کردم دیگر راه نجاتی ندارم تا این که یکی از همسایه ها صدای گریه ام را شنیده و شک کرده بود و پلیس را خبر کرد. این کابوس خیلی اتفاقی تمام شد. خدا کمکم کرد وگرنه معلوم نبود به خاطر ندانم کاری ام حالا زنده می ماندم یا نه. ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
من نزدیک خانواده ام باشم و کمتر احساس تنهایی کنم. نهایتا 5 سال با هم زندگی کردیم که در همین مدت هم خیلی کنار هم نبودیم. به خصوص چند ماه آخر که گاهی از 15 روز تا دو ماه هم ماموریتش طول می کشید. در حالت عادی هم چهار ماه خانه بود و یک هفته می رفت ماموریت. تقریبا به این شیوه زندگی عادت کرده بودم و زمانی که خانه نبود من هم می رفتم منزل مادرم اما گاهی هم خیلی خسته می شدم که کاری نمی توانستم بکنم ...
ایران در کوله پشتی من است
. پرنده را در کلاهم پیچیدم و به خانه آوردم. پارگی و زخم های حیوان را دوخته و در مدتی مداوا کردم. کل خانواده برای سلامتی این کبک دست به کار شدند. این پرنده، 75 روز در خانه ما بود و هر روز صبح با صدای آَشنای او از خواب بیدار می شدیم تا وقت رهایی و آزادی اش. آه عمیقی می کشد: باورکردنی نبود؛ زمانی صدای کبک، در من لذت شکار را زنده می کرد و آن روزها زنگ بیداری من بود. او می گوید: همیشه بین دو نیمه ...