سایر منابع:
سایر خبرها
ناصر محمدخانی را در فرودگاه مهرآباد دزدیدند/اینبار هم پای یک زن صیغه ای در میان است+عکس
: ناصرخان مدتی قبل با دختر یکی از بستگان ما به صورت موقت ازدواج کرد. مدتی بعد متوجه شدیم که آنها دچار اختلاف شده اند. به دنبال این ماجرا بزرگان فامیل جمع شدند و با پادرمیانی و وساطت این زوج را آشتی دادند. حتی من هم چندین بار با او صحبت کردم اما این اختلافات ادامه داشت و بحثمان شد. وی ادامه داد: مدتی که گذشت باردیگر متوجه اختلافات آنها شدم به حدی که زن جوان این بار از خانه اش قهر کرد و پیش ما ...
رسوایی مهرداد در خواب / مینا همه چیز را در گوشی مهرداد دید!
تلگرام صفحات غیراخلاقی را جست وجو کرده بود. عمق فاجعه را زمانی درک کردم که فهمیدم با دختر جوانی ارتباط برقرار و حتی برایش فیلم و تصاویر غیراخلاقی ارسال کرده است. حالم خیلی بد شد. واکنش بسیار وحشتناکی از خودم نشان دادم و بدجور با هم مشاجره کردیم. تا حدی که همان شب وسایلم را جمع کردم تا به خانه پدرم بروم. حتی او را تهدید به طلاق هم کردم. مهرداد مرا خوب می شناسد و می داند اگر تصمیمی بگیرم، آن را عملی ...
دختر نوجوان، قربانی اشتباه پدر شد
درحالی که دست دختر 10 ساله اش را محکم گرفته بود، وارد اتاق مشاوره شد وبا تشریح ماجرای زندگی اش گفت: دخترم سمانه خیلی کوچک بود که همسرم در سانحه رانندگی جان سپرد. از آن زمان به بعد هم مادرش شدم و هم پدرش. نمی گذاشتم آب در دلش تکان بخورد و لحظه ای غصه نداشتن مادر آزارش دهد. درهمه این سال ها به خاطر دخترم حاضر نشدم ازدواج کنم. اما... رضا درحالی که سری به نشانه تأسف تکان می داد، اظهارکرد ...
قتل خاله به خاطر فقر
. همین طور که روی تخت خوابیده بود، شالی دور گردنش انداختم و او را خفه کردم و بعد مبلغی پول، طلا و اشیای قیمتی که قابل حمل بود را برداشتم و از خانه خارج شدم. متهم گفت: به همسرم گفتم کاری پیدا کرده ام و می خواهم به شهرستان بروم. پول ها را به او دادم و بعد از خانه خارج شدم. طلاها را با خودم بردم که بفروشم. چند روز بعد از این حادثه با توجه به اینکه می دانستم مأموران دنبال من هم خواهند آمد، تصمیم گرفتم طلاها را بفروشم و فرار کنم که حین فروش طلاها شناسایی و بازداشت شدم. بعد از گفته های متهم و وکیل مدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. منبع : شرق ...
داستان تلخ و دردناک ترک اعتیاد در ایران
غرق خون کردم، فکر می کردم با این کار می توانم از این جهنم خارج شوم اما سرپرست ها مرا به اتاق بردند و به جای اینکه دستم را بخیه بزنند و یا به درمانگاه ببرند، روی زخمم نمک و زردچوبه پاشیدند و گفتند درس عبرتی باشد برای تو و بقیه تا از این غلطا نکنید. تا چند روز از درد به خودم می پیچیدم و دستم عفونت کرد. الان آنتی بیوتیک می خورم، دکتری که هر هفته به آنجا می آمد، چند آمپول هم برایم زد، اما آن قدر زخم ...
راز این دختر و پسر چه بود؟ / دختر جوان چرا ترک موتور پسر 21 ساله نشست؟
تماس گرفت و گفت که دوست پسر جدیدی پیدا کرده است؟! و با وی در اطراف مرکز تجاری سپاد قرار ملاقات دارد!! او سپس از من خواست هنگام بازگشت به دنبالش بروم و او را به منزلشان برسانم! این بود که من هم در ساعت مقرر به اطراف مرکز تجاری رفتم و او را به همراه پسر دیگری دیدم! آن لحظه خطاب به پسرجوان گفتم که تو قصد ازدواج با این دختر را داری؟ و او در حالی که پوزخند می زد، گفت: بله! من او را می خواهم! در آن هنگام ...
قتل خاله بخاطر طلاهای میلیونی /گریه هم به داد قاتل نرسید+عکس
به گزارش رکنا، شامگاه دوم آبان ماه سال 91 مرد جوانی با کلانتری 111 هفت چنار تماس گرفت و از کشته شدن مادر 70 ساله اش به نام معصومه خبر داد. وقتی به قربانگاه رفت با جنازه خونین پیرزن روبه رو شد که با ضربه های چاقو به گردنش از پا درآمده بود. پسر قربانی به پلیس گفت: از وقتی پدرم فوت کرد مادرم به تنهایی در خانه زندگی می کرد و چون دو خواهرم در خارج از کشور زندگی می کنند من هر روز به خانه مادرم سرمی زدم ...
رهبر معظم انقلاب خبر شهادت پسرم را داد+عکس
در عین سختی ها چقدر فعال بود و آرزو می کند کاش باز هم می توانست برای انقلاب کاری انجام دهد. بعد از شهادت ناصر، گویی یک انرژی مضاعف گرفتم با رفتن محسن به جبهه مخالفتی نداشتم بعد از آن هم با رفتن ناصر مخالفتی نداشتم به خاطر مسائل جنگ زمانی که محسن در جبهه بود مارش عملیات زده می شد نگران می شدم خودم را با کارهای خانه مشغول میکردم یکسال بعد از جنگ ناراحتی اعصاب گرفتم اما همچنان به ...
سیری در خاطرات عکاسی که 21 بهمن 57 به درجه جانبازی نایل شد
را از دست دادند. من در صف نانوایی بودم که با این صحنه مواجه شدم 4 نفر مجروح شده بودند و من نتوانستم جلوی خود را بگیرم یک لاستیک تریلی را قل دادم و رفتم در پناه لاستیک و تنه درخت های بزرگ و جان 3 نفر را نجات دادم برای دل خودم. وقتی رفتم نفر چهارم را بیاورم تیر به دستم خورد ولی باز یا علی گفتم و او را آوردم ولی در حین برگشت تیربار مرا مورد هدف قرار داد که دست چپم از ناحیه بازو به شدت آسیب دید. پس ...
خرید و فروش آپارتمان بدون دردسر
، اما همه اینها به من چه؟ بار اول گفت: مصی خانم، تو را به خدا کمک کنید امروز کارم راه بیفتد. من خانه نیستم. قرار است مشتری بیاید. گفتم باشد. مشکلی نیست. چه می دانستم قرار می گذارد به جای خانه خودش، خانه مرا به مشتری ها نشان بدهد. حالا وقت و بی وقت زنگ می زنند و می گویند از بنگاه آمده اند. من خانه نمی فروشم. این را باید به که بگویم. یکی آمده بود دعوا که شما کلاهبردارید. طبقه ...
می خواستند کُردها را از انقلاب جدا کنند/اهل سنت شهر،گروهک ها را بیرون کردند
جریان انقلاب مطرح بود، در راهپیمایی ها و تظاهرات اهل سنت و تشیع با هم مشارکت داشتند و نمی شود تفکیک کرد. اما بعد از پیروزی انقلاب، گروهک ها در کردستان، در بین اهل سنت شروع به فعالیت کردند. حدود یک ماه بعد از شروع انقلاب، 29 اسفند گروهک ها اعلام خود مختاری نموده و مردم را به مقابله با انقلاب دعوت کردند. با این بیان که این انقلاب به درد ما نمی خورد و شما از این انقلاب طرفداری نکنید. آنجا بود که نقش مردم ...
برداشت هایی آزاد از نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت
کارهایی که انجام داده ام پشیمانم. این نوجوان 17 ساله که سادگی خاصی در لحن صحبت هایش موج می زند ادامه داد: به دلیل بیکاری و بی پولی در یک سوپر مارکت مشغول به کار بودم که یک نفر آمد و گفت که از این کار به جایی نمی رسی و اگر مواد مخدر حمل کنی ما کمکت می کنیم تا وضع مالی تو بهتر شود. وی که به گفته خود قصد داشت ازدواج کند اظهار کرد: الان سه ماه است که اینجایم و هیچ وقت فکر نمی کردم ...
فیلمسازان کرد در راه جشنواره فیلم 100
5٫ پژمان علی پور / انیمیشین ترمینال / مهاباد 6٫ سینا ایوبی / فیلم های تجربی "جا برای نفس تنگ است" و "آغوشی به رنگ مادر" / کردستان همچنین در جدول زیر لیست تمامی آثار راه یافته به جشنواره فیلم 100 درج شده است. 100FEST-1424-11-223 غول مهربان بخش اصلی (مسابقه ملی) داستانی کیومرث محمد چناری تهران راه یافته به مسابقه 2 100FEST-2295-11-4759 دختر بخش ...
داستان تلخ یک عکس!
شاهین بیرون رفتیم او مرا به بهانه های واهی کتک می زد، یک بار داخل ماشین مرا می زد، بار دیگر در خیابان مقابل همه مردم؛ این رفتارهای او آنقدر ادامه داشت تا به او گفتم مرا طلاق بده اما شاهین قصد نداشت مرا طلاق دهد. دختر جوان در ادامه اظهاراتش از زندگی تلخش صحبت به میان آورد و گفت: یک روز همراه با مادرم در خانه بودیم که شاهین همراه با زن دایی و مادرش به زور وارد خانه ما شدند و پس از شکستن در ...
مرد دو زنه متهم به قتل یکی از همسرانش شد
دانست من زن و بچه دارم. اما مشکلی با این شرایط نداشت مدتی از آشنایی مان گذشته بود که او را به صیغه خودم درآوردم. همسر اولم در طبقه اول آپارتمان زندگی می کرد و مارال در طبقه دوم ساختمان. آنها یکدیگر را نمی دیدند و هرکدامشان زندگی خود را داشتند. با مارال زندگی خوبی داشتم. ما هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. آن روز مثل همیشه بعد از اینکه کارم تمام شد، به خانه برگشتم. در را باز کردم، اما مارال را ...
فرزندان دو پزشک سرشناس که پزشکی را دوست نداشتند
مدرسه بودم. ولی کتاب هم زیاد می خواندم. آن زمان هفته ای یک جزوه و کتاب می خریدم بعدها کتاب کرایه می کردم شبی ده شاهی . بیشتر رمان و کتاب های تاریخی و شعر می خواندم و کمی کتاب های سیاسی سال 1333 دیپلم گرفتم، در کودتای سال 32 خانه ما نزدیک خانه مصدق بود و من کلی خاطره از آن روزها دارم. سیاسی بودید؟ نه خیلی . ولی یادم هست پدرم و دایی ام از دو جناح مخالف طرفداری می کردند و من بیشتر ...
آنتروپومورفیزم با مرغان و بهایم
و لایه نخست فیلم و قصه اشاره ندارد و معطوف به لایه های بعدی و مفهومی آن است. از سویی، عوامل سازنده فیلم در شرح مختصر فیلم به این شعر اکتفا کرده اند: من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه/ صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه... در ابتدا اعلام می شود که این نوشتار قصد رمزگشایی از مرغان و بهایم و وحوش و نباتات موجود در پوستر فیلم سوفی و دیوانه را ندارد و بحث خود را نیز از همین نکته آغاز ...
زیباکلام: خلخالی می خواست مرا اعدام کند
فرمانده شهربانی هم رفت و به او گفت "من می دانم تو داری با حزب دموکرات کردستان همکاری می کنی فکر نکن نمی فهمم" یک ماه بعد کومله به پادگان حمله کرد و سروان یارجانی تا آخرین فشنگ ایستاد و از پادگان دفاع کرد، مجروح شد، او را به بیمارستان منتقل کردند و من بالای سر او رفتم اما به علت خونریزی زیاد شهید شد. وقتی خلخالی پادگان مهاباد را ترک کرد من با دکتر چمران دوباره تماس گرفتم و گفتم یک لحظه هم دیگر در ...
برجام بچه دار می شود
تنگ آمد و اعتراض کرد. روح برجام شرح احوال دل ریش و ظاهر پریش خود را این چنین حکایت کرد: وقتی که از دنیا رفتم، تمامی معاهده ها از ترکمنچای و گلستان و مجمل و مفصل و همه و همه را دیدم که منتظرم بودند و یکی یک کشیده زیر گوشم خواباندند و گفتند نکبت تو که از ما بدتری و من خجالت ها کشیدم که نگو. مرا در آن دنیا تحقیر کردند و سرانجام فرار کردم و به سراغ عراقچی رفتم، عراقچی تا مرا دید ...
منصوری: نقش ارزش آفرینی شخصیت های انقلاب اسلامی به نفع جامعه است
را به زیر می کشد. آمریکا را خوار کردیم و در صدد خوار کردن بیشتر آن هستیم. تاریخ ایران با تاریخ هیچ کجای دنیا قابل مقایسه نیست. تاریخ ساخیتم و باید سعی کنیم کچویی باشم. شهید روز هشتم در مدت 5 سال تدوین شده است دزفولی درباره فرآیند تدوین کتاب شهید روز هشتم گفت: سال 1390 به دنبال صحبت با دختر شهید کچویی و اعلام وی درباره بی تو جهی به شخصیت شهید کچویی، پژوهش برای تدوین کتاب شهید روز ...
زیباکلام: خلخالی می خواست مرا اعدام کند
الاسلام حسنی و حجت الاسلام قریشی دیدار کردم. بعد گزارش 10 صفحه ای خود را بردم جلوی دانشگاه تهران ماشین کردند و یک نسخه اش را به شورای انقلاب، یک نسخه اش را به سپاه و یک نسخه اش را هم به دکتر چمران دادم. دکتر چمران گزارش من را به هیأت دولت برد و فردای آن روز مرا خواستند و گفتند "نماینده تام الاختیار نخست وزیر در امور کردستان شدم". بعد من را پیش مهندس بازرگان بردند و او گفت "گزارش خیلی فنی و خوبی نوشتی ...
جشنواره ی فیلم فجر تحت تاثیر زنان
فیلمش است، گرچه او با عشق ازدواج می کند اما بعد از مدتی وقتی نمی تواند رویای اش را محقق کند با مشکلاتی روبرو می شود. سارا بهرامی نقش اصلی زن داستان را بازی می کند. این فیلم اولین تجربه بلند سینمایی کاوه صباغ زاده است. سحر جعفری جوزانی در فیلم پشت دیوار سکوت نقش دختر جوانی به نام ستاره را بازی و تلاش می کند به زنانی که از طریق خون های آلوده که از فرانسه وارد ایران شده و مبتلا به ایدز شده ...
پهلوی، راهپیمایی مردم را با هلی کوپتر رصد کرد و به دربار گفت: این که همه ملت بودند
شهید که الان از دنیا رفته است، واعظی به منبر رفت و در پایان جلسه به شاه دعا کرد؛ بعد از منبر به او گفتم " چه ضرورتی داشت که در منزل یک روحانی به شاه دعا کنی؟"، آن واعظ به من گفت "تو جوانی؛ نمی فهمی؛ حرص و جوش نخور؛ شیرت خشک می شه" ؛ آن جلسه تمام شد؛ بعد از ظهر از شهربانی سمنان به ما خبر دادند که اگر می خواهید در سمنان به منبر بروید، به شهربانی بیایید و در اینجا تعهد بدهید" ؛ با این تماس هم من ...
دختر جوان چرا ترک موتور پسر 21 ساله نشست؟
تجاری رفتم و او را به همراه پسر دیگری دیدم! آن لحظه خطاب به پسرجوان گفتم که تو قصد ازدواج با این دختر را داری؟ و او در حالی که پوزخند می زد، گفت: بله! من او را می خواهم! در آن هنگام من که احساس می کردم مورد تمسخر قرار گرفته ام و آن جوان مرا دست انداخته است، با او به جر و بحث پرداختم، به طوری که با یکدیگر یقه به یقه شدیم. بعد از این ماجرا، او را رها کردم و در حالی که دختر 19ساله را سوار موتور کرده بودم ...
پول نداشتم خاله ام را کشتم
به گزارش جام نیوز ، دوم آبان ماه سال 91، مرد جوانی مأموران کلانتری 111 هفت چنار را از مرگ مشکوک مادر سالخورده اش باخبر کرد. با حضور پلیس در محل، جسد پیرزن 70 ساله ای به نام نسرین کشف شد که با ضربات چاقو به گردنش کشته شده بود. پسر مقتول که در محل حضور داشت، گفت: مادرم بعد از فوت پدرم تنها زندگی می کرد. خواهرانم خارج از کشور زندگی می کنند، به همین دلیل هر روز به او سر می زدم. امروز چند بار تماس ...
"آیت الله" ترور نشد/ عکس منتشر شده از پیکر هاشمی، دست کاری شده است
اثری از زخم دیده نمی شد . *از خبر درگذشت آیت الله چطور آگاه شدید؟ آخرین بار چه زمانی با آیت الله دیدار کرده بودید؟ من همیشه در دفترشان بودم و ایشان را هر روز می دیدم. روز یک شنبه هم ایشان را دیدم. آن روز، روز ملاقات های معمولی ایشان بود و حدود ساعت 12 یا 12 و 30 دقیقه بود که آقای هاشمی، وزیر بهداشت زنگ زدند و گفتند کاری فوری با آیت الله دارم و می خواهم ایشان را ببینم . ...
شلیک به نوعروس داخل خودرو / مهریه اش را می خواست از کوره در رفتم و ...+عکس
مثبت دادند. همان روزی که عقد کردیم دعوایی راه انداخت که بیا و ببین. شهرام دست بزن دارد و سر کوچک ترین موضوعی کتکم می زند. در عرض سه ماه مرا 6 بار کتک زده اوایل اجازه نمی دادم خانواده ام متوجه شوند، اما مگر می شد؟ بالاخره خانواده ها فهمیدند و درنهایت خانواده ام ازمن خواستند که طلاق بگیرم. اول گفتم هیچی نمی خواهم، فقط طلاقم را بده. اما او تهدید کرد که تو را می کشم و فرار Escape می کنم و به خارج از کشور ...
هنوز منتظر ناصرم!
اجازه 5نفر را باید از تو بگیرم و من هم انگشت زدم. بعد هم خواب آتش گرفتن سینما را دیدم. بچه ها برای رفتن آماده شدند. بهترین لباس هایشان برایشان را آوردم. حتی ناصر، پسر بزرگم هم که یک فرزند 4ماهه داشت و قبلا هم فیلم گوزن ها را دیده بود، راهی شد که با 4 خواهرش به سینما برود. از خانه که بیرون می رفتند به بچه ها گفتم: ای کاش نمی رفتید، سینما امشب آتیش می گیره . ناهید، دختر بزرگم خندید و گفت ...
22 بهمن شربت و شیرینی مردم صبحانه مان شده بود!
. حتی از دبیرستان به خاطر آنچه اخلال سیاسی می گفتند اخراج شدم. بعد هم که سال 56 از سربازی فرار کردم، نمی خواستم زیر پرچم پهلوی ها خدمت کنم. مدتی در به دری کشیدم تا اینکه به مکه مکرمه رفتم و در یک شرکت ایرانی نصب ژنراتورهای برقی مشغول به کار شدم. در منطقه مقام ابراهیم شب ها بیتوته می کردم. یک روز به طور اتفاقی شهید مفتح را آنجا ملاقات کردم. ایشان من را با چند مبارز لبنانی آشنا کردند. از طریق آنها ...
طالب زاده: پدرم آجودان مخصوص شاه بود
به گزارش پایگاه 598 به نقل از مهر، نادر طالب زاده منتقد سینما و روزنامه نگار و عضوموسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که از 16 سالگی در آمریکا زندگی کرده است اخیرا در گفتگویی در مورد خاطراتش از انقلاب اسلامی این گونه می گوید: پدرم سرلشگر و آجودان مخصوص شاه بود که بدون اجازه قبلی می توانست وارد دفتر شاه شود، تا سن 43 سالگی در این پست حضور داشت و بعد از آن خانه نشین شد. 16 سالگی به ...