سایر منابع:
سایر خبرها
داستان مانند منظومه شمسی است
... این داستان نویس در ادامه گفت: این سؤال اساسی همه انسان ها است اما برای ما زن ها که در درون گفتمان مردانه زندگی می کنیم، اساسی تر است. برای همۀ ما که از 100 سال پیش وارد عصر جدید شده ایم این پرسش باقی است. مدام از خود می پرسیم هویت ما از چه اِلمان ها و عناصری تشکیل شده است؟ آیا ما می توانیم گذشته و پشت سر خود را فراموش کنیم؟ اینجا حسینیه ارشاد است و من دلبستگی شدید به دکتر شریعتی دارم ...
تعبیر رئیس جمهور از شهید لاجوردی
دیدگاه شهید رجایی را نسبت به شهید لاجوردی نشان می دهد. ایشان در آنجا قید کرده بود، اگر هم حزب اللهی باشم، از لاجورد لاجوردی هاست. شهید لاجوردی فقط برای خدا کار می کرد و مطلقاَ منتظر این نبود که کسی او را تأیید کند. مسئولیت ها و مسندها برایش همان حکم حضرت امیر را داشت. من از دورانی که در کنار ایشان افتخار همکاری داشتم، این فرمایش امیرالمؤمنین را به یاد می آورم که، “مسند و حکومت اگر به خاطر ...
ممنون که خیابان های تهران را قشنگ می کنید
که مردم به دید متکدی به این کار نگاه می کنند، گلایه دارد و امیدوار است روزی مسئولان بتوانند با نوازندگان خیابانی کنار بیایند و آن ها را درک کنند. او همچنین می گوید بعد از خیابان، دیگر نمی تواند روی صحنه بنوازد. در ادامه، گفت وگوی انجام شده در یک شب زمستانی با این جوان 28 ساله را که گیتار می نوازد، می توانید بخوانید. چگونه موسیقی را یاد گرفتید؟ از 11 سال پیش آموختن موسیقی را ...
داستان زنی که زیر تبغ جراحی به هوش آمد
جراحی نیز یکی از آن ها را تجربه خواهم کرد. تقریبا هیچ وقت مشکلی نداشتم اما پیش از عمل کمی اضطراب داشتم. در لاپاراسکوپی به جای یک برش بزرگ، چند برش کوچک بر روی شکم انجام خواهد شد. مرا وارد اتاق عمل کردند و همه چیز به شکل طبیعی خود مانند همیشه آغاز شد. متخصص بیهوشی پس از تزریق داروی بیهوشی، ماسک را روی صورتم گذاشت و گفت: نفس عمیق بکش. من هم همان کار را کردم و از هوش رفتم. وقتی ...
روایتی از فروریختن پلاسکو در گفت وگو با آتش نشانی که از مرگ نجات یافت: جز دو منطقه در تهران، به ساختمان ...
مردی که صادقانه دلش می خواهد آن روز مثل همان 16 همکار فداکارش شهید می شد، دست کم به خاطر همه کابوس های خواب و بیداری این روزهایش که خلاصه شده در صبح سی دی ماه، به همکاری که جلوی چشمانش شهید شده، به صدای شهید امینی و آخرین جمله ای که از او شنیده، به ساختمانی که دیگر نیست اما آوارش در جان و روح و این مرد و خیلی های دیگر هنوز باقی مانده. با همه این حرف ها، جما ...
گفتگو با پدیده شمشیربازی ایران، مجتبی عابدینی
خیلی مسئولیت پذیر نیستند. اما من ول کن تمرین نبودم. سال 1379 که مدال طلای نوجوانان آسیا را گرفتم، هم جبران تمام آن پیاده روی های مسیر خانه تا شیورزی را کرده بودم و هم دیگر یک چیزی توی وجودم افتاده بود که نمی توانستم شمشیربازی را رها کنم. تمرینم بعد از آن مدال تقریبا دو برابر شد و ذهنم را از شمشیربازی نتوانستم خالی کنم. سال 81 به جوانان آسیا رفتم و نقره گرفتم و سال 83 در همان مسابقات ...
باید در سرقت بازنشسته شوم
مرد 60 ساله به اتهام سرقت از خانه های شرق تهران دستگیر شده است. خودش می گوید در گذشته به خاطر نبود شغل دست به سرقت می زده و بعد از آخرین دستگیری اش در سال 90 تصمیم گرفته دیگر سرقت نکند. دو ماه قبل دوستش او را با پیشنهاد سرقت تابلو فرش نفیسی از خانه ای وسوسه کرد و نتوانست نه بگوید و پس از سرقت یک تابلو فرش و هنگام فروش آن دستگیر شد. گفت وگو با این سارق کهنه کار را در ادامه می خوانید. ...
هرکسی با سید الشهدا معامله بکند موفق است / باید مداح سیاست را بفهمد
قبول آقا سید الشهدا باشد. لطفا برای مخاطبان ما بفرمائید که خود را در چه مواردی از مداحی موفق می دانید؟ موفق اگر بخواهم بگویم افرادی هستند که بیشتر از ما موفق باشند و فقط به این نتیجه رسیدم که بعد از چند سال که هرکسی با سید الشهدا معامله بکند موفق است. و من نشسته بودم در صحن مطهر حرم سید الشهدا که یک بنده خدایی آمد در حرم و گفت که فلانی یک توصیه به ما بکن که ما هم بیاییم از ...
فرمانده ای که یاد پرهیزگاران را در دل ها تازه می کرد
نمی خواست کارها را به دیگران بسپارد. شاید بعضی کارها در شأن ایشان نبود ولی اصلاً به این حرف ها اهمیت نمی داد و در فضای چنین حرف ها و تفکراتی نبود. به دلیل اخلاصی که داشت و عبادت هایی که می کرد مدتی که با ایشان بودم درسی برایم بود. به یاد ماندنی ترین خاطرات دوران دفاع مقدس را از حضور در کنار ایشان دارم. خواندن نهج البلاغه و خطبه جهاد حاج حمید پارسا یکی از همرزمان شهید نیز نقل می کند ...
خاطرات صفارهرندی از روزی که کفش به سمتش پرت شد تا همکاری با شریعتمداری و شاگردی سروش
فرهنگی کجا دارد صورت می گیرد؟ خلاصۀ مهندسی فرهنگی این است که ما شرایط نامطلوب فعلی را به شرایط مطلوب آتی، برنامه ریزی بکنیم و برویم به سمتش، آیا اتفاقی افتاده؟ یعنی ما از این نوع چیزی می بینیم؟ مجری: الان این چند سال است تصویب شده است؟ صفار هرندی: در دورۀ ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی، بحث هایش کلید زده شده، من وقتی در دولت نبودم می شنیدم که دارد در صحن مطرح می شود و فکر می کنم ...
م م م م من لال نیستم
از زمانی که یادم می آید لکنت داشتم. از سه، چهار سالگی تا 9 سالگی؛ لکنتم از نوع تکرار بود. یعنی وقتی می خواستم بگویم من، می گفتم: م م م م من . سخت ترین روزم، روز اول مهر، کلاس اول دبستان بود. برام خیلی سخت بود که از جمع خانواده که به ندرت اونجا حرف می زدم، به جمعی برم که هیچ شناختی از اون ها ندارم. بچه که بودم بین خودم و همسن و سال هایم تفاوتی قائل نمی شدم چون چیز عجیبی در خودم احساس نمی کردم! اما ...
قصه ها را با بازی و نمایش همراه کنید
مختلفی از قبیل اینترنت از کتاب دور شده است. یادم می آید خودم حتی در دوران دبستان تا دبیرستان به صورت دوره ای کتاب ها را تهیه می کردم و می خواندم. با دوستانم کتاب رد و بدل می کردیم. از هگل و فروید می خواندم. اما نسل امروز حتی از نویسندگان معاصر هم اطلاعی ندارد. او ادامه داد: همین مساله نشان می دهد چه قدر از کتاب و کتاب خوانی فاصله گرفته ایم. اگر خانواده ها امکان قصه خواندن و قصه شنیدن را ...
دستم به سوی شاتر نمی رفت!
، روز اعلام کاندیداتوری در 92، رد صلاحیت، پیروزی روحانی و همین طور در روز پیروزی ایشان با رای حیرت انگیز در سال 94؟ ایشان روح بزرگ و قلبی مهربان داشت. یادم هست که سال 84 همان روزی که نتایج آراء را اعلام کردند، به یکی از همکاران حفاظت تماس گرفتم و گفتم، حال ایشان چطور است؟ گفت: با این که اکثر بچه ها ناراحت هستند، ایشان سر حال و خوب هستند. چند روز بعد برای عکاسی از یک دیدار که در دفتر ...
استاد شجریان وارث و حافظ موسیقی گذشتگان ما می باشد
نخستین تجربه ام بود. آلبوم یک دریچه دومین و آلبوم درآغوش ماه سومین آنها و آلبوم چهارمی که کم و بیش مشغول آن هستم آلبومی که همان قطعه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم جزو آن است و پروژه دیگری که تاروپود نام دارد. در حال حاضر وقتی به گذشته نگاه می کنم احساس می کنم همه پستی و بلندی های مسیر پیش رویم لازم بوده که اتفاق بیفتد و خوشحالم که جاهایی خیلی عمیق غمگین شدم و درد کشیدم. چون همین ...
شور یا شعور انتخابات ؟
...،،،، و صدایش کردم،،، آقا مهراب،، آقا مهراب،، ایستاد،،، جلو رفتم گفتم گویا فراموش کردید سخنرانی دارید؟ مردم منتظر شما هستند،،،، با چند جمله ساده آب سردی بر هیجانات من ریخت و به مسیرش ادامه داد و باز ویلچر آرزو را میراند و میخندید،،،، گفت به مردم انصراف منو اعلام کن،،،، من میخوام هر روز آرزو را در شهر بگردانم و وقتی برای ...
حمید منوچهری از خلق صدای “کارآگاه گجت” و عشق به رادیو می گوید
در این حیطه مخالف بودم چراکه معتقد بودم کار ما بسیار بی رحم است. اما در کنار این به آنها گفتم اگر فقط عاشق این کار هستید پا به این حیطه بگذارید، چراکه عشق خیلی از ناملایمات را برایتان هموار می کند و انتخاب را به عهده خودشان گذاشتم. الان نیز هر کدامشان نزدیک به 20 سال است که در این حیطه فعالیت می کنند و من نیز همیشه در اغلب آثارم از حضورشان بهره می برم. ** در کارنامه کاری شما، کارگردانی ...
مرگ مرموز شوهر در پی رابطه پنهانی همسر
هم بلافاصله به آنجا رفتم. اما فکر می کنم موضوعات دیگری هم در میان است و برادرم خیلی مشکلات داشت و با همسرش درگیر بود. او متوجه شده بود لاله همسرش با مردی رابطه دارد و حتی فیلم آنها را دیده بود. می خواست او را طلاق دهد و سر این موضوع خیلی کشمکش داشتند اما به خاطر اینکه بچه داشتند، من مخالف بودم و همه اعضای خانواده هم به برادرم می گفتند این کار را نکن. قرار بود من همسر برادرم را به مکان ...
خاطرات وزیر احمدی نژاد از روزی که کفش به سمتش پرت شد تا همکاری با حسین شریعتمداری و شاگرد سروش بودن
...> حالا بماند من آن زمان فقط این نبود که گفتم به وظیفۀ انقلابی ام عمل بکنم و حق انقلاب را بخواهم ادا بکنم، این یک بخش قضیه بود، یک بخش دیگر هم به عنوان یک پدری که می دیدم اینها هم سن بچه های خودم هستند، اینها را مانند بچه های خودم می دیدم و دلم برای آنها می سوخت، گفتم چرا اینها باید برحسب یک توهم دچار یک موقعیتی بشوند که خلاف مصالح خودشان هم عمل بکنند. 9 دی امسال من خودم کم و بیش بعضی از ...
کودکان بی گناه قربانی مادران شیشه ای
پولی در خانه نبود. وسایل آنچنانی هم برای فروش نداشتم. کسی هم به من پولی قرض نمی داد. دخترکم گریه می کرد. به سراغش رفتم. گوشواره هایی را که در گوشش مانده بود را به زور درآوردم. گریه می کرد. بی اهمیت به صدای گریه هایش از خانه بیرون زدم. باران به صورتم می زد. در خیابان سرگردان بودم تا این که به خانه مرد مواد فروش رسیدم. گوشواره ها را دادم و چند صوت شیشه خریدم و به خانه بازگشتم. دخترم همان کنج خوابش برده ...
قرتی بازی!
خیلی باهوش باشه و نترس که تو اون شرایط این کارو بکنه. دمش گرم که استقلولی هایی مثل تو رو آتش میزنه مثل همیشه خوشخو استقلالی و بی اعصابه با کلیت داستان موافقم که رفتار ، رفتار جالبی نبود اما الصاق نادان و کوچک خیلی مبالغه آمیزه داریم درباره بازیکنی حرف میزنیم که در عرض فقط سه سال از پادگان به تیم ملی رسیده آقای گل فصل قبل و احتمالا فصل جاری و بهترین گلزن ...
فضای مجازی آبرویم را برباد داد
کرده است. با این حرف ها مصمم شدم تا با مسعود ارتباط داشته باشم. از شب بعد عکس های زیبایی از خودم فرستادم تا بداند با چه کسی مراوده دارد و ارتباط با دوستم را قطع کند. خلاصه رقابت بر سر زیبایی ادامه داشت تا این که مسعود در پیامکی نوشت از من خوشش آمده و ارتباط خود را با دوستم قطع کرده است. خوشحال از این موضوع 5 ماه به ارتباطم با او ادامه دادم. دیگر درس هایم ضعیف شده بود و خانواده ام به من شک کردند ...
آزاده صمدی: تئاتر قلبم را به هیجان می آورد
آموزشگاه می رفتم کار بسیار دشوار بود و فضای رقابتی متفاوتی وجود داشت. یک روز اعلام کردم دیگر به آموزشگاه نمی آیم و درحالی که شاگرد اول آموزشگاه بودم هیچ مقاومتی نشد. وقتی دلیل را پرسیدم پاسخ این بود که اینجا نمونه بسیار کوچک فضای سینما است. تو اگر این را تاب نمی آوری، دوام آوردن در سینما که اصلا ممکن نیست. پاسخ برخورنده ای بود. همین نکته موجب شد مقاومت کنم. ولی همان دوران شاهد اتفاق هایی ...
انتقام "خواننده زن ایزدی" از داعشی ها+عکس
کرده ایم. پدرش چند ماه قبل از تولدش به جنگ رفت و اسیر شد. او به مدت ده سال پدرش را ندید و معتقد است این دوری، سبب شد خوانندگی در او ریشه کند. خیدر گفت: "زمانی که بچه بودم مادر و مادربزرگم همیشه گریه می کردند و منتظر بازگشت پدرم از اسارت بودند. این مسئله باعث می شد ناراحتی ام را ابراز کنم. هرگز دوران خوشی در زندگی را تجربه نکردم. به همین دلیل خواننده شدم." خانواده خیدر چوپان و ...
زندگی مردی که دستپخت مادرش را می خورد فروپاشید
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همسر این مرد که همراه او برای درخواست جدایی به شعبه 268 دادگاه خانواده آمده است در توضیح ماجرای زندگی اش به قاضی می گوید: آقای قاضی شوهرم دستپخت مرا نمی خورد. او هر شب به خانه مادرش می رود، شامش را می خورد، ناهار فردایش را هم می گیرد و به خانه می آید. هر بار هم که اعتراض می کنم، خیلی راحت می گوید از دستپخت تو خوشم نمی آید و به دستپخت ...
سردم بود جابر چیزی بهم داد که احساس سرما نمی کردم / از نواب تا صادقیه را پیاده رفتم
آمد وسط، دیگر بحث مسئولیت بود و نمی توانستم بی تفاوت باشم. با خودم گفتم الان دیگر وقتش است که مواد را کنار بگذارم. در مدت دو هفته ای که از خانواده زنم وقت گرفته بودیم، تصمیم گرفتم نکشم تا آزمایش که دادم مشخص نشود. مواد را که کنار گذاشتم، رنگ و رویم باز شد. بعد از دو هفته هم عقد کردیم. یک ماه بعد از عقد، دوباره رفتم سراغ مواد. جابر که مصرف مواد را شروع کرد، شست همسرش خبردار شد، اما هرچه ...
معلول یاسوجی که یارانه اش 2 سال قطع شده است+ تصاویر
گاهی برای آنها باشد نه خود بر کس دیگری تکیه کند اما گاهی شرایط به گونه ای رقم می خورد که برعکس می شود و تنها تکیه گاه این معلول با همسر و بچه هایش خانواده می شود، حس استقلال در آنها از بین می رود و ناراضی از همه چیز و نا امید از همه کس تنها سکوت می کند. من معلولی را می شناسم که 7 سال قبل ازدواج کرده و نتیجه این ازدواج دو پسر به اسم محمد و علی است، زیبایی های علی و محمد هم به پدر معلولانش ...
هم بازی اژدها
.... یادم آمد امروز از همان اولش عجیب و غریب بود. گفتم: تو حرف می زنی؟ اخم کرد و گفت: مگه فقط خودت بلدی حرف بزنی؟ و باز هم کوچک تر شد. گفتم: خب ندیده بودم اژدها حرف بزنه. و باز هم کوچک تر شد. گفت: حالا که دیدی. بعد اخمش وا شد و گفت: خیلی خوبه که پسربچه ی شجاعی مثل تو پیدا شد که از من نترسه. کلاً ما اژدهاها این طوری هستیم. اگه کسی از ما ترسید، خب یا می ...
شهیدی که آرزویش، شهادتِ در سجده بود
دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم. یکی از دوستان می گفت: در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است فکر کردم نماز می خواند، اما دیدم هوا کاملاً روشن است و وقت نماز گذشته، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت. جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم دستم را روی کتف او گذاشتم، به پهلو افتاد. دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده، آرام بود انگار ...
امید حاجیلی: نظر منتقدین اصلاً برایم مهم نیست!
، اگر جسارت نداشته باشد نمی تواند چنین کاری کند. صحبتی که خیلی به گوشم می رسد این است که امید جسارت داشت، انجام داد و موفق شد. این، به این دلیل است که هیچ ایرادی به کارم وارد نیست. همان طور که گفتم، انتقادها سلیقه ای است نه تخصصی. خیلی ها که قبلاً از من انتقاد می کردند، امروز نظرشان عوض شده؛ اما اگر کارم نتیجه نمی داد، قطعاً حرف و حدیث زیادی پشت سرم بود. فضای آثار تو، جا ...
شخصیت هدفمند آیت الله هاشمی
منزل ابوالزوجه مان در خیابان ایرانِ تهران داشتم پیاده می رفتم، متوجه نبودم، ایشان با ماشین که رد می شد من را دید و پیاده شد و آمد طرف من و گفت که: ما زندان به این بابرکتی نرفتیم که این یک ماه زندانِ آنقدر پر سر و صدا شد و مرحوم امام اعلامیه داد. بعد دیگر همدیگر را ندیدیم تا سال 52 که ما رفتیم زندان و ایشان هم 54 آمد زندان و آنجا با هم شدیم، یعنی ما در زندان بودیم که ...