سایر منابع:
سایر خبرها
85 درصد مغز پسرم را خون گرفت/ شرح حال پدری که فرزندش درچهارشنبه سوری تا پای مرگ رفت
... پدر عرفان در شرح حال خود در مورد شب حادثه می گوید: برای بردن پسرم به اتاق عمل از من امضا می خواستند و گفتم اگر بلایی سر پسرم بیاید، چه کنم؟ در جواب گفتند، خودت امضا کردی و اگر هم او را به اتاق عمل نمی بردند، از آنجایی که 70 درصد مغز را خون گرفته بود و هر لحظه امکان داشت به کما برود، برگه بیمارستان را امضا کردم. شب دوم، پرستاری به من گفت 85 درصد مغز را خون گرفته، درحالی که دکتر ته دلم را ...
رهبر انقلاب: کتاب سووشون را طاقت نیاوردم بخوانم؛ بعد از انقلاب، آن را خواندم
آمدند شیراز ، پدر همه را درآوردند و همه کار کردند و بالاخره هم قهرمان داستان را کشتند و مرده اش را دادند دست زن و بچه اش که ببرند دفن کنند. *من، هر کتابی را که می خوانم، پشتش دو، سه جمله می نویسم. الان اگر آن کتاب را بیاورند، خواهید دید این جمله پشت آن نوشته شده که: این کتاب را طاقت نیاوردم بخوانم. *یعنی دیدم خواندنش، با این زندگی پر از غصه و دائم در حال مبارزه ، جور در نمی آید. زندگی ما این طور بود. این بود که بعد از انقلاب، سووشون را خواندم. منبع/ خبرآنلاین ...
پرواز همای: تنها کسی که موسیقی ایرانی کار می کند، منم/ شجریان و شهرام ناظری به من وقت ملاقات ندادند
دانستند من چه کسی هستم گفتند تشریف بیاورید. وقتی رسیدم به هتل و گفتم تشریف بیاورید پایین ، گفتند وقت ندارم شما را ببینم. خب من چه کار کنم؟! ده ها بار استاد شجریان را در مسیری دیدم و گفتم می خواهم خدمت شما برسم و سوال های مهمی دارم. گفتند باشد، بیا و با فلانی تماس بگیر. با فلانی که تماس گرفتم، گفت استاد علاقه ای به دیدن شما ندارد. خوشبختانه شخصا با کسی مشکل ندارم. هر کسی بیاید قدمش روی چشم، نیاید هم می گویم دوست نداشته بیاید. ...
85 درصد مغز پسرم را خون گرفت
آنجا از سر پسرم عکس انداختند و گفتند یکی از مویرگ های مغز بر اثر انفجار، پاره و خون در مغز جمع شده و هر لحظه امکان دارد به کما برود. دست پسرم را گرفته بودم و از او سوال می کردم تا ببینم مشکلی برای حافظه اش ایجاد شده یا نه و پسرم هوشیار بود و من را دلداری می داد. پدر عرفان در شرح حال خود در مورد شب حادثه می گوید: برای بردن پسرم به اتاق عمل از من امضا می خواستند و گفتم اگر بلایی سر پسرم ...
گزارش رونمایی از کتاب خانه روزنامه نگاران
شفاهی و مستندات بسیاری از اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ (به طور خاص) رخ داده مشخص می شد، به ادامه راه و مسیر کمک بسیاری می کرد. متأسفانه ما در این حوزه یک فقر عمومی داریم و بیشتر بر حافظه افراد تکیه می کنیم که گاهی افراد حضور ندارند یا ترجیح می دهند سکوت کنند و گاهی هم ممکن است صدای آنها شنیده نشود که در این صورت این نوع فقر بیشتر حس می شود. او به مراحل شکل گیری خانه روزنامه نگاران جوان ...
همای: عالم نیازی به پول نداشت، برای عشقش به ایران و اعتماد و علاقه اش به موسیقی من، او را به روی صحنه ...
ولی موزیسین های ایرانی جز خودشان کسی را قبول ندارند. این مشکلی است که نمی گذارد کنار یک استاد بنشینید. از شهرام ناظری وقت گرفتم تا او را در قونیه ببینم. تلفنی گفتم می خواهم شما را ببینم چون نمی دانستند من چه کسی هستم گفتند تشریف بیاورید. وقتی رسیدم به هتل و گفتم تشریف بیاورید پایین ، گفتند وقت ندارم شما را ببینم. خب من چه کار کنم؟ 10 ها بار استاد شجریان را در مسیری دیدم و گفتم می خواهم خدمت شما برسم ...
زندگی فرزندم با آتش بازی دیگران نابود شد
تا 6 ماه نخست کلاه سرش می گذاشت چون نمی خواست خطوط پیشانی ناشی از عمل برداشتن کاسه سر، مشخص باشد و گویا هم دکتر روی پیشانی او لحاف دوزی کرده بود.این همه هزینه کردیم بعد متوجه شدیم که گویا طبق یک ماده قانونی برای کسانی که در خیابان دچار حادثه می شوند ، بودجه ای اختصاص داده شده است. بنابراین به دادسرا و پزشکی قانونی شکایت کردم تا شاید بخشی از پول را پس بگیریم و برای هر بار پزشکی قانونی ...
در انتظار روزهای بهتر موسیقی هستم/ نه پرسپولیسی هستم نه استقلالی
آشنا شدم. یک بار قرار بود یک کنسرت داشته باشیم و قرارداد هم بستیم؛ اما هیچ اتفاقی نیفتاد یعنی قرارداد هیچ ضمانت اجرایی نداشت. مثل همان چیزی که آقای پروین در مورد مدیرفنی گفت (کشک!). یک سال از قرارداد گذشت و دیدم اتفاقی نیفتاد. برگشتم کانادا و یک سال هم ماندم. به من زنگ زدند که چرا رفتی؟ گفتم هر زمان کنسرت داشتید به من بگویید. رفتیم در کیش اجرا کردیم. می خواستیم در تهران اجرا کنیم که سالن تکمیل نبود و ...
جدایی ابدی دوقلوهای آتش نشان+عکس
به گزارش بلاغ ، فاطمه شیخ علیزاده: سه پسر خانواده هوایی آتش نشان بودند، اما حالا کوچک ترین فرزند خانواده پرواز کرده است. حامد و حسام، مثل همه آتش نشان های پایتخت بودند، باانگیزه و جسور، مهم ترین تفاوت شان با بقیه مردان آتش نشان این بود که تنها دوقلوی آتش نشان تهران بودند، اما حالا تنها از حامد یک خاطره باقی مانده است، خاطره از مردی که یک روز در میان آتش رفت و دیگر برنگشت. حالا حسام ...
تکه ای از بهشت در مناطق عملیات جنگی / اردوهای راهیان نور عامل تقویت روحیه جهادی در جوانان و نوجوانان
پیشانی بند یا زهرا بر بلندای عروج آنها بستند. سالهای دفاع مقدس پر از حماسه بود یک دنیا با ما جنگید اما همه یکصدا گفتند روح الله دستور جهاد داده است در دل هر ذره خاک کربلای ایران هزاران سخن نهفته است نمی دانم دلم تاب می آورد یا نه؟ آیا رمقی بر پاهای من باقی می ماند؟ اما من بر بلندای این سرزمین به رهبر و شهدای کشورم وخانواده های معظم شهدا افتخار می کنم که سرنوشت کشورمن مانند هزاران کشورجنگ زده نشده ...
افتخاری: زمانی نمی تواند خودش را کنترل کند
. آقای زمانی این مساله را رعایت نکرد و کار به اینجا کشید. من هم دوست نداشتم کار به اینجا بکشد ولی مجبورم به این مساله ورود کنم و با آقای وزیر یا خود زمانی صحبت کنم تا مصاحبه نکند. با مصاحبه مشکلی حل نخواهد شد بلکه به مشکلات اضافه هم می شود. من به بازیکنان گفتم که شبانه روزی به دنبال حل مشکل تان هستم. به آنها گفتم که از آنها جدا نیستم و آنها هم گفتند که ما باید حرف مان را به گوش مسئولان برسانیم و ...
تکنولوژی و دردهایی که نباید شوخی گرفت
، فقط فربه می شوند. چون دام تحرک ندارد باعث بالا رفتن میزان کلسترول در گوشتش می شود که ما نیز با مصرف کردن آن دچار مشکلات متعددی می شویم. مثل بیماری های قلبی و عروقی. الان سکته های مغزی و اختلال حافظه شیوع بیشتری نسبت به گذشته دارند. الان اگر از افراد حتی به ظاهر سالم ام آر آی مغزی گرفته شود، دیده می شود که بسیاری از رگ های کوچک مغزی آنها گرفته شده است. صنعتی سازی در بسیاری از کشورهای دیگر هست ولی با ...
گاف وحشتناک داور علیه پرسپولیس: نه اخراج نه گل!
حالا باز بگید داوریا سمت ماس!!!! متوهمای بدبخت ترکیبی کامل از داوری خجالت آور و گزارش فاجعه بار علیپور چقدر کمیاب شده نان حلال بردن سر سفره خانواده؟ چقدر حال میده قهرمانی در رقابت با تیم های حریف, حاشیه سازی باشگاه های رقیب, نا داوری داوران, اعصاب خرد کنی های گزارشگران رسانه میلی این صحنه باز هم مظلومیت تراختور را اثبات کرد دیگه همه با چشم دیدند ...
امیرحسین رستمی: کار طنز را ذاتا دوست دارم
تلویزیون اتفاق خوبی برای من افتاد و پله پله بالا آمدم و الان از موقعیتی که در تلویزیون دارم به شدت راضی ام. یا در تئاتر من چهار تا پنج کار تئاتر کرده ام و این چند تا کار واقعا درجه یک بودند. یعنی این طور نبود که فقط بخواهم تئاتر کار کنم. کار تئاتر را با همه درجه یک ها و غول های تئاتری مملکت مان چه در جشنواره و چه در اجراهای عمومی بازی کردم که جزو پربیننده ترین تئاترهای کشور شدند. حالا تئاترها ...
ریزعلی این روزها غصه دار است +عکس
سمت پایین راه می افتد، آن هم قطاری که پُر از مسافر است. پیرمرد اینطور سر رشته صحبت هایش ادامه می دهد: با خودم گفتم هر چه بادا باد ؛ راه افتادم به سمت ایستگاه، اما حدود دو کیلومتر که مانده بود متوجه شدم که قطار از ایستگاه حرکت کرده و چون وزش باد فانوسم را خاموش کرده بود، چاره ای ندیدم جز اینکه کُتم را درآوردم و بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن ...
بانک شعر ویژه وفات حضرت ام البنین (ع)
خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه ی بچه هاش عیسایند گرچه عباس او مسیحا شد آن قدر خرج گریه شد افتاد آن قَدَر خرج گریه شد تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لبهاش واحسینا شد گفت - گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بین تقسیم آبروی حرم مشک بی آب - سهم سقّا شد کاش دست ...
احمد خرم:زمین فرودگاه امام را برای پایگاه نظامی می خواستند،فرودگاه را بستند/94 اسکله غیرمجاز را گزارش ...
ماجرای اولین افتتاح فرودگاه امام خمینی بعد از چندین و چند سال که از وقوعش می گذرد هنوز هم در نوع خود اتفاقی کاملاً نادر است. طرح ساخت فرودگاه امام خمینی به دهه 40 برمی گردد پیشنهاد ساخت این فرودگاه سال 1346 از سوی سازمان ایکائو مطرح شد تا از ظرفیت تراتزیتی ایران در بخش مسافر و بار بین کشورهای اروپا و آسیا استفاده شود مراحل ساخت فرودگاه از سال 56 با حضور شرکت های ایرانی و آمریکایی شروع شد و قرار بود تا سال 62 با بودجه یک میلیارد دلاری به افتتاح برسد که البته بعد از انقلاب اسلامی و آغاز جنگ متوقف ماند. ...
دیپلماسی حضرت زینب را باید در غرب اجرا کرد
آخرالزمان حقیقت مخفی می شود و بدی ها جای حقیقت را می گیرند آن موقع پیش خودم گفتم مگر می شود چنین اتفاقی بیفتد چه آن که حتی یک بچه هم می داند حقیقت چیست، اما اکنون به حکمت آن حدیث نبوی پی بردم. با توجه به این مسایل نمی ترسید شما را هم حذف کنند؟ اتفاقا همین سوال را چند سال پیش خبرنگاری در آفریقای جنوبی از من پرسید. آن سالها هرکس درباره فلسطین حرفی می زد فوری ترور می شد به خصوص در ...
ماجرای مشاهده شیطان توسط آیت الله حق شناس در خیابان
نظر شکست اجتماعی نمی توانم بیایم.او صاحب عنوان و مقام بود. آن آقایی که خوابشان را دیده بودند ایشان فرمود به آن فرد، همه چیز تمام شد. همه چیز تمام شد یعنی چه؟ ایشان بیدار شد و فردا فهمید که صبح روز جمعه ایشان فوت کرده است. ایشان شنبه خواب دیده همه چیز تمام شده . این همه چیز تمام شد. من معلمم، تمام شده آقا. وزیر،تمام شد. تاجر، تمام شد. هر چه هر که ... تمام شد. دوره ای که من و شما خیال می ...
از طریق وزیر موضوع زمانی را پیگیر می شوم
به گزارش تابش کوثر،رضا افتخاری درباره جلسه با استقلالی ها اظهار داشت: اولا باید بگویم جلسه خوبی بود و بچه ها تک تک حرفهایشان را زدند. کاپیتان تیم از طرف همه صحبت کرد. برخی دیگر هم مشکلاتشان را گفتند. من هم گزارشی دادم گفتم بخشی را دادیم و بخشی را در دستور کار قراردادیم. مبلغی تا شنبه به حساب بازیکنان استقلال واریز می شود. وی در ادامه افزود: بدهی ها کمر باشگاه را شکسته است. حدود 5 میلیارد ...
افتخاری: مصاحبه های زمانی تخطی از دستور وزیر است/ این آقا جلوی میکروفن نمی تواند خودش را کنترل کند!
نیز تعهد دارد که مبالغ را پرداخت کند. افتخاری ادامه داد: یکی از بازیکنان با من تماس گرفته و می گوید که گرفتاری دارم اما به او گفتم که به من مربوط نیست، باشگاه موظف است که تعهدات را انجام دهد و این وظیفه ما است که پول شما را بدهیم. قبلی ها قرارداد بسته و رفته اند و حالا که من آمده ام باید به طور کامل مبالغ را پرداخت کنم تا برای فصل های آینده نماند و مشکل ساز شود. وی در مورد ...
روایتی خواندنی از عیادت رهبر انقلاب از احمد عزیزی
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو ، رهبر انقلاب اسلامی در حاشیه ی سفر استانی به کرمانشاه در مهرماه 1390، با حضور در بیمارستان امام رضا(ع) این شهر به عیادت احمد عزیزی شاعر کشورمان رفتند. شعر احمد عزیزی مورد تحسین رهبر انقلاب بود؛ آن چنان که ایشان در دیدار سال 1369 با جمعی از شاعران، با تمجید از شعر او گفتند: برادرانی هستند که استعدادهای خیلی خوب دارند و اصلاً از آنها شعر می جوشد، مثل ...
ماجراهای آقای هیجانی!
اصلا حوصله ندارم! او درحالی که یک روزنامه رنگارنگ را درمقابل چشمهایم تکان می داد، گفت:” نگرون نباش؛ الان کاری می کنم تا از این حالت خارج بشی و مثل من از روزگارت لذت ببری!” – چه جوری؟! – با مطالعه؛ بیا این روزنامه ورزشی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و خلاصه همه فن حریف رو بخون تا فرهنگ مطالعه ات بالا بره و به آسایش برسی! به امید یافتن روزنه ای کوچک برای نجات از ...
شهیدعلی شیروانیان؛ شهیدی که حضور در جبهه را به ادامه تحصیل ترجیح داد
بخاطر اینکه بدون اجازه والدین کاری نمی کرد به جبهه اعزام نشد ولی با پافشاری در نهایت توانست در سال 64 رضایت آنها را بگیرد و به چنگوله اعزام شویم و مدتی در آنجا باشیم. مرحله بعدی اعزام ما در سال 66 بود که با توجه به هجوم دشمن درغرب کشور قریب 90 درصد بچه ها برای اعزام به جبهه ثبت نام کردند ولی مسئولین مرکز تربیت معلم قبول نکردند و برای اعزام قرعه کشی کردند. شهید شیروانی به من گفتند اگر ...
درخواست تامل برانگیز و بی سابقه طاهری از هواداران پرسپولیس!
کردیم کمک کند. ما خیل عظیم هوادار را داریم. ضمن اینکه حساب ما مشخص است و مبالغ به خزانه دولت می رود و همه چیز شفاف سازی می شود. خیلی ها گفتند چرا فراخوان اعلام نمی شود و منتظر اعلام آن از سوی من بودند و من هم از این طریق شماره حساب را اعلام می کنم. طاهری یادآور شد: بالاخره این باشگاه محبوب هواداران است و آنها باید به حمایت خود ادامه دهند. بخشی با حضورشان و بخشی هم با این کمک ها. اگر کمک ...
طنز؛ چگونه صندلی های دانشگاه را پر کنیم
رو ایستاد و گفت: بسیار خب، درس امروز رو با موضوع مقاومت سازه های بتنی شروع می کنیم! پریدم وسط حرفش و گفتم ببخشید پسرخاله من رو ندیدین؟ گفتند کجای کاری؟ دو ماهه این جا رو اجاره داده! گفتم: شما مستاجرین؟ گفتند: الان این جا موسسه غیرانتفاعیه عمو! شما هم چاییت رو خوردی برو بیرون بذار کلاس رو شروع کنیم! خیلی تعجب کردم. همین طور متعجب و حیرت زده آمدم بیرون و رفتم خانه که ماجرا را ...
جزییات تکان دهنده از تصادف های ساختگی
ضربه به استخوان نازک نی ساق پا وارد شود. چشم هایم را بستند و یک حوله هم داخل دهانم گذاشتند؛ صورتم روی زمین بود و دست پیمانکار را محکم گرفته بودم، دیگر چیزی نمی دیدم ولی همه چیز را حس می کردم، داشتم خودم را برای ضربه آماده می کردم. سه بار میله را آرام روی پایم زد که صدایش هنوز توی سرم است. سه ثانیه طول کشید و میله به پایم نخورد، دانستم موقع ضربه نهایی است و ضربه وارد شد. طرف دست گذاشت روی استخوانم و ...
سه نکته ای که مبلغان در برخورد با کودکان باید مدنظر داشته باشند
پدرم خوشش آمد. من به آن پیرمرد گفتم تو مگر رییس خدا هم هستی که این جا دستور می دهی این جا مسجد خداست. بعضی از مساجد یا محیط هایی که بچه ها برای نماز شرکت می کنند مثل نماز خانه مدرسه اگر این ها رعایت شود آثار قابل توجهی دارد. پنج دبستان در مدرسه ای بودیم که برای نماز جماعت می آمدیم. بچه ها در رکوع و سجود شوخی می کردند و نماز را جدی نمی گرفتند ولی مدیر مدرسه هیچ تذکری در این باب نمی داد وقتی می گفتند ...
روایتی از کاپیتان شهید سپاهان
داور بودم . توی بازی هلال احمر چند دقیقه وقت اضافه گرفتم و بچه های هلال احمر میگفتند : آقا ، وقت تمومه .... وقت تمومه .... من توجهی نمی کردم تا نهایتاً بیژن گل زد به اینها . بعد از بازی بچه ها گفتند باید ایشان را محاکمه کنیم که چرا این قدر وقت اضافه گرفت . همة بازیکنان هلال احمر جمع شدند . یکی قاضی شد و یکی دادستان . گفتند: ایشون باید فلک بشه. ما را به مزاح ، با چفیه فلک کردند که دیگر ...
شیفته مار یک مرتاض شدم و بوسیدمش!
حیوانات بودم. یک بار پول هایم را جمع کردم و رفتم 6 تا گوسفند و بره گرفتم. پدرم یکروز که وارد حیاط خانه شد با دیدن این همه گوسفند و بز به شدت عصبانی شد و من را دعوا کرد که چرا این کار را کرده ام. ولی این مساله چیزی از علاقه من کم نکرد به طوری که گشتم و گشتم و چوپانی را پیدا کردم تا از گوسفندهایم نگهداری کند. درعین حال تا مدت ها خودم هم هر روز صبح زود بلند می شدم و می رفتم پیش مرد چوپان تا از وی در مورد ...