سایر منابع:
سایر خبرها
اصفهانِ دوران کودکی ام، باغشهر بود
بخوانم و قضیه جدی شده بود، ترس این را داشتم که به پدر و مادرم چه بگویم تا اینکه یک روز پدرم نامه نوشت که رئیس کارخانه ما آقای "مهندس شیردل" است و می گوید پسری دارد که در ایتالیا سینما می خواند و من پیش خودم گفتم وقتی پسر رئیس کارخانه(کامران شیردل) سینما می خوانَد، خوب پس من هم می توانم عکاسی بخوانم و به پدرم نوشتم که من دارم عکاسی می خوانم. بعد از گرفتن دیپلم انگلیسی، تغییری در علاقه شما ...
آشتی زوجی که 5 بار درخواست طلاق دادند
با کلی بدهکاری و مشکلات مالی زندگی کنم. حسرت خیلی چیز ها در زندگی به دلم ماند و چون شوهرم را دوست داشتم، سعی کردم تحمل کنم. من و کامران بعد از کلی سختی موفق شدیم با هم ازدواج کنیم. به دلیل مخالفت های خانواده هایمان چند سال عذاب کشیدیم تا بالاخره به هم رسیدیم. برای همین هیچ وقت نخواستم که با کوچک ترین مشکلی چشمانم را روی عشق و علاقه ای که بین ما بود، ببندم و دعوا به راه بیندازم و از کامران جدا شوم ...
تا حد ممکن نزدیک به واقعیت
سخت گیری هستید ولی گاهی اوقات لحظاتی در داستان تان وجود دارد که درک آن به لحاظ عقلانی دشوار است. برای مثال، صحنه ای وجود دارد که در آن پدر حین رانندگی چیزی را زیر می گیرد – احتمالا یک سگ یا گربه- پیاده می شود و بعد از یک بررسی مختصر به راهش ادامه می دهد، به خانه می رود و در ادامه در نیمه شب از خواب می پرد. از خانه بیرون می رود و اطرافش را نگاه می کند و با دیدن یک گربه مرده، شروع می کند به گریه کردن ...
دفاع از اسلام مرز نمی شناسد
ته دلشان لرزید که شاید خبری شده باشد. ته دلشان لرزید و شروع کردند به خبر گرفتن از محمد، اما کسی خبری نداشت. گل احمد می گوید: دو روز بود از محمد بی خبر بودیم. دیگر آرام و قرار نداشتیم تا این که یک شماره ناشناس به من زنگ زد. گفت من از سپاه زنگ می زنم. پرسیدم کدام سپاه. گفت سپاه تهران. گفتم بفرمایید. گفت شما پدر محمد حسینی هستید. گفتم بله. کمی صحبت کردیم و از خانواده و خانه و زندگی مان پرسید؛ از این ...
افق تازه در کهریزک
بسیار استوار بود و امروز ناتوان شده برای من بسیار سخت است که پدر را در این شرایط ببینم و افسوس میخورم چون این تجربه ای است که من هم روزی تجربه خواهم کرد. وی در پاسخ به این سوال که آیا حاضرید پدر یا مادرتان را به اینجا بیاورید افزود : پدرم در قید حیات نیست ولی مادرم را حاضرم بیاورم مگر این که خودش اصرار داشته باشد که نیاید . من این را صحیح می دانم البته بهترین مکان خانه و خانواده است ...
رفتارهای شرم آور شوهرم مرا به پرتگاه کشانده است اما 3 سال است که پارسا وارد زندگی ام شده است و ...
به گزارش پیک نکا ، مریم دست پسر خردسالش را محکم گرفته بود. از فرط گریه، چشمانش قرمز و پلک هایش ورم کرده بود. از چهره اش می شد فهمید چه غم بزرگی در سینه دارد. همین که روی صندلی اتاق مشاوره نشست پسرش را روی پایش نشاند. دستی بین موهای پسرک برد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود، گفت: 5 سال پیش با فرشاد ازدواج کردم. از همان روزهای اول که زیر یک سقف رفتیم متوجه اعتیادش شدم. بارها برای حفظ زندگی ...
آب روی آتش خانواده همسر بریزید!
شوهر نقش بسزایی در روابط عروس خانواده با دیگر اعضا دارد. عروس خانم ها باید رگ خواب مادر همسرشان را پیدا کنند. گاهی تعریف از پسرشان از آنها بابت بزرگ کردن همسرمان مشکل را حل می کند. فاطمه، 22 ساله، که سه سال ازدواج کرده است درباره رابطه با خانواده همسرش می گوید: به نظر من آنها قصد خاصی ندارند و نمی خواهند من را برنجانند و فقط نوع بیان آنها متفاوت است، اگر مادرم همان حرفی که مادر همسرم ...
آن روز زیباترین جشنی بود که هدیه گرفتم/ کار کردنش، لطمه ای به درس خواندنش نزد
پدرم آمد. آن روز برای اینکه دل پدر و مادرم را شاد کند، مقداری با هردوی آن ها شوخی کرد. اذان مغرب را که گفتند، محمد وضو گرفت و به مسجد محل رفت. همه تعجب کردیم. خیلی وقت بود که محمد مسجد نرفته بود و این کارش برای مان غیر منتظره بود. از مسجد که برگشت با شوخی بهش گفتم: قبول باشه داداشی! باز از خدا چه می خواهی که رفتی در خانه اش؟ لبخندی زد و گفت: هیچی. مگه بده آدم بشیم؟ بعد گفت: فردا خانه ات باش، کار ...
میکروفن مثل سرطان می ماند! (سفرنامه طلبگی مشهد مقدس)
.... قرار بود امشب به اتفاق همسرم به اتاق دوستان برویم اما تصمیم گرفتیم تا به اتاق استادمان که ایشان هم با خانواده آمده بودند برویم. استاد میرلوحی از اساتید خوب مدرسه است که دروس سطح بالای حوزه را به خوبی تدریس می کنند. سه نسل است که در منطقه شان یزدآباد نماز جمعه می خوانند! یعنی از حدود 455 سال قبل از انقلاب پدربزرگ ایشان نماز جمعه می خوانده و بعد پدر و حالا هم خودشان نماز می خوانند ...
شهیدی که ثلث میراثش را وقف تحصیل دانش آموزان مستمند کرد
دیوارهایش علاوه بر تصویر خود شهید زاهد، تصاویر شهدای دیگری به چشم می خورد که احساس خاصی را به بیننده القا می کند. خانه انقلابی وجیهه کاووسی، مادر 71 ساله شهید، پیرزن مهربانی است که روحیه بسیار بالایی دارد. ته تغاری خانه اش را از دست داده، اما با روی گشاده همکلام مان می شود و از خانواده اش می گوید: من هفت بچه داشتم. پنج پسر و دو دختر. هادی آخرین فرزندم بود که اول از همه او را ...
دردسرهای زن وسواسی او را به دادگاه کشاند
می کرد وسواس های اغراق آمیز زن بود که مرد را تا حد کتک زدن همسرش پیش برده بود. همین دو هفته پیش بود که کامران طشت کف و آب را به وسط پذیرایی پرتاب کرد تا رخشان را از نظافت افراطی خانه منع کند، اما نتیجه این شد که کار همسرش به بیمارستان و سِرم کشیده شد. این زوج 18 سال پیش با هم ازدواج کرده بودند. چند ماه قبل از جشن عروسی شان، کامران تازه تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان رسانده بود و رخشان ...
سیری بر زندگی خواهران شهید "جمیله و مژگان گنجی"
برایمان فرستاده بود،دیده بودیم. همه چیز در عرض چند هفته پیش رفت و ویزاهای ما آماده شد،روزی که پدر گذرنامه های قهوه ای و بلیط های آبی رنگ را آورد،مادر تازه باورش شد که عازم هستیم و می شود داداش را بعد از این همه سال ملاقات کرد و چند روز هم که شده خانواده ی پنج نفره ی ما دوباره بعد از آن همه سال دور هم جمع شود،آن هم چقدر دورتر از خانه ی همیشگی و شهر و کشورمان. صدای مهر روی برگه های روغنی بلیط حالا ...
تاریخ تولد پسرم را کم کردم تا به جبهه برود
پارک شهر و در آنجا از من پرسیدند که آیا این آقا حجت الله متولد1346 است؟ من هم گفتم"بله؛ متولد سال 46 است". بعد از آن حجت از خوشحالی انگار بال درآورده بود و رفت به جبهه. مادرشهید فرزانه در خاطره ای از همسرش می گوید: در اوج شکل گیری انقلاب حجت با پدرش به تظاهرات رفته بودند که ناگهان حجت در جمعیت گم می شود. پدرش که خیلی نگران شده بود به خانه آمد وگفت حجت را گم کرده ام. او نمی دانست حجت خودش به ...
گفتگو با ناصر هاشمی به مناسبت تولد 61 سالگی سمندون اسم دیوی بدجنس در اساطیر ایرانی است/ مردم نصیحتم می ...
اختراع سینما و نخستین نمایش عمومی مدیون همکاری دو برادر بود. برادران لومیر با تولید تصاویر متحرک و پایه گذاری نخستین نمایش عمومی در سالن نمایش به شکل امروزی، در سال 1895 در گراند کافه پاریس،پایه گذار سینما شدند و نام خود را به عنوان پدر سینما به ثبت رساندند. بعد از شکل گیری سینما تا به امروز که به شکل یک صنعت درآمده است، همکاری برادرانه در تاریخ سینما کم نبود که به عنوان نمونه می توان ...
گفت وگو با پسر ی که بخاطر لیلا دختر همسایه پدر و مادرش را کشت!
. بعد از پشیمان نشدی؟ خیلی پشیمان شدم. مخصوصا که با افشای راز هم پدر و مادرم را از دست دادم و هم دختر همسایه را. چطور راز قتل فاش شد؟ کارشناسان آتش نشانی فهمیدند که بریدن شلنگ گاز عمدی است. از سوی دیگر من هم در خانه بودم، اما مسموم نشده بودم. همین باعث شک ماموران و دستگیری من شد. این نقشه از کجا به ذهنت رسید؟ با دوستم مشورت کردم و او ...
همسرم با منشی اش رابطه دارد!!
نکرده است." " سال بعد با هم ازدواج کردیم و 10 ماه بعد دوقلو هایمان ، دنیا و دیبا ، بدنیا آمدند. چند سال بعد از آن، خیلی سریع گذشت. پذیرش مسئولیت مادرانه مرا به شدت مشغول کرده بود. سه سال پیش که دخترها به دبیرستان رفتند ناگهان متوجه شدم چقدر برای سر و صداها و هیاهو های آنها دلتنگ شده ام. بنابراین روزهای بیشتری را به کار بیرون از خانه ام اختصاص دادم و در جلسات مباحثات زنان که در خارج از ...
عشق اینترنتی، تو زرد از آب در آمد
.... او خودش شبانه روز درگیر گوشی تلفن همراهش بود، برای همین هم نمی توانست چیزی بگوید. پدرم از دست کارهای ما مثل سیر و سرکه می جوشید و حرص می خورد. او هر روز داد و فریاد راه می انداخت، ولی مادرم توجهی نمی کرد و هر موقع جر و بحثشان بالا می گرفت، قهر می کرد و با هم به خانه پدر بزرگ می رفتیم. مادر بزرگم از او حمایت می کرد. بیچاره پدرم چاره ای نداشت جز آن که از ترس آبرویش هم که شده، کوتاه بیاید. ...
شادی در سبک زندگی اسلامی ایرانی
برای شما ذخیره می شود و روزی که گره به کارتان بیفتد آن شادی که به دیگری بخشیده اید گره کارتان را می گشاید . وی می افزاید: روایت است بعد از فوت، شخصی همراه مومن است که او را خدا از شادی هایی که به دیگران بخشیده است خلق کرده و تا آخر همراه مومن خواهد بود. از شب اول قبر تا زمانی که شخص به بهشت می رود، این شخص به او مژده می دهد که خدا تو را شاد خواهد کرد. ناراحت کردن ممنوع ...
همسر شهید: چند لحظه قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود حالم بهتر از این نمی شود / در نامه آخرش ...
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز – کبری خدابخش: از وقتی رفتی برای دلداری و هم دردی جملاتی تکراری شنیده است... "گذر زمان تا حدی آرامت می کند"... " به خودت فرصت بده"... " گذشت زمان صبورت می کند"... شهید سجاد طاهر نیا، یکی از شهدای روز تاسوعاست. امروز خانواده شهید روایت گر مختصری از زندگی شهید برای رجا نیوز بوده اند. پدر شهید: دومین فرزندم آقا سجاد بود که 23 مرداد 64 ...
بازگشت نرگس کلباسی به سرزمین مادری+عکس
ما در کشوری که بیشتر به آن آشنایی داریم خوشحال تریم. فضای ایران برایمان جدید بود و بسیار متفاوت. ما در مدت زمان کوتاهی والدینمان را ازدست داده بودیم، بسیار جوان بودیم و هرکسی می خواست در مدت زمان کوتاهی برای ما تصمیم گیری کند امّا بهترین تصمیم برای ما برگشت به انگلستان بود؛ زیرا بخش بزرگی از زندگی مان را آنجا گذرانده بودیم. وقتی در انگلستان بودیم به یاد دارم روزی عمه ام من و برادرانم را به کانادا ...
لحظات شاد و حساس زندگی به دور از خانواده
من بود مادرم قبل از خروج از خانه برایم اب وقران آورد به او گفتم مگر من می خواهم به مسافرت بروم مادرم پاسخ داد: به مسافرت نمی روی اما دلم می خواهد کارت را در سایه کلام الله مجید شروع کنی . سال قبل نزدیک ساعت 8 صبح سال تحویل شد, من راننده یک پراید را به علت نبستن کمربند ایمنی ,سبقت غیر مجاز جریمه کردم یکی ازمردان سرنشین پراید پیاده شد وبا من روبوسی کرد از اینکه فرزندش را برای رعایت نکردن نکات ایمنی ...
حس می کردم روح جواد بالای سرم است/ شهادت حق او بود
دخترمان می شود. اسم زینب، درآمد! نحوه ی کسب اجازه از همسر و پدر و مادر برای رفتن به سوریه محمد جواد یک بار سال 92 هم به سوریه رفته و اوضاع آنجا را دیده بود. 40 روز سوریه مانده بود و بعد برگشته بود. همیشه می گفت: کاش جور بشه و دوباره بروم. محمد جواد تک پسر بود و اگر می خواست می توانست نرود، اما او بی تاب رفتن بود. من که از رفتنش کاملا راضی بودم. نمی خواست به جز من، به کس دیگری ...
برگزاری مراسم جشن میلاد حضرت علی(ع) در کانون فرهنگی شاهد کاشان
...، درد وضع حمل گرفت و خواست از آنجا خارج شود ندا رسید: داخل خانه ما بیا و دیوار کعبه شکافت و مادرم مرا در خانه خدا به دنیا آورد و ملائک کمک کردند و غذا از بهشت برای فاطمه بنت اسد فرستاده شد. وی در ادامه با تأکید بر حفظ احترام پدران گفت: حداقل خدمت به پدر و مادر احترام کردن است. مدیحه سرایی و اجرای مسابقه فرهنگی برای حضار از دیگر برنامه های این مراسم بود. انتهای پیام/ ...
دختر 17 ساله گفت رقابت بر سر زیبایی باعث شد بازیچه دست جوانی هوسران قرار بگیرم!
به گزارش جام نیوز ، در نوجوانی به اجبار پدرم، زن چهارم موادفروش ثروتمندی شدم اما فقط 5 سال دوام آوردم و با هرسختی که بود بالاخره طلاق گرفتم. اما چون خلاف میل پدرم عمل کرده بودم مرا به خانه راه ندادند و سرگردان به مردی پناه بردم که مدتی بعد فهمیدم یک خلافکار تحت تعقیب است... *** سپیده باردار بود و بسختی نفس می کشید. وضعیت جسمانی اش از یک طرف توان پاهایش را کم کرده بود و از طرف ...
نماز اول وقت مهمتر است یا فیلمبرداری؟!/ با شنیدن نام مولا علی(ع) سرمست می شد
، سرمست می شد. می گفت اگر خدا به من پسر داد، اسمش را حتما علی می گذارم. اگر مشکلی برایش پیش می آمد گوشه ای از خانه روبه قبله می نشست. بعد از چند دقیقه راز و نیاز با خدایش، حالش خوب می شد. فرصت می کرد حتما به گلستان شهدا می رفت. شهید تورجی زاده را خیلی دوست داشت. بعد از شهادت شهید خیزاب مرتب می گفت: باورم نمی شود که دیگر مسلم پیش ما نیست. حال و هوای روز اعزام سال گذشته که مسافر ...
در باز دیزی و بی حیایی گربه های مجازی
چون اراکی هستم و روحیه جنگجویی دارم، یک وقت هایی که می بینم به یک چیزی گیر می دهند برعکسش را رفتار می کنم. یعنی اگر بگویند چرا خیلی عکس می گذاری، شروع می کنم به عکس گذاشتن (خنده). کلا یک روحیه جنگجو و لجبازی در ناخودآگاه من وجود دارد که البته چیز خوبی نیست ولی بعضی وقت ها هم باعث می شود که آدم پشتکارش بیشتر شود. وقت هایی که عمیقا ناراحت می شوم وقتی است که به پدر و مادرم یا پریا توهین می شود. این ...
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان...+روضه و سوگواره حضرت زینب(س)
خویشی به سخن درمی آیی که : برادرم ! تنها زیستنم ! تو پیامبرم بودی وقتی که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. گرمای نفسهای تو جای مهر مادری را پر می کرد وقتی که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد. تو پدر بودی برای من و حضور تو از جنس حضور پدر بود وقتی که پرنده شوم یتیمی برگرد بام خانه مان می گشت . وقتی که حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتی می دادند. اکنون این تنها تو نیستی که می ...
دام کف زن های بین المللی برای توریست ها
معمولا حدود یک سال در آن کشور اقامت داشتیم. از این طریق توانستم انگلیسی را یادبگیرم. البته باید بگویم تمام خانواده ام مسلط به زبان انگلیسی و عربی هستند. زبان عربی را در سفری که به عراق داشتیم یاد گرفتم. شگردتان چطور بود؟ به محض شناسایی طعمه به سمتش می رفتیم و وقتی دسته دلارها را می گرفتم و شروع به شمردن می کردم، در یک لحظه بی آنکه طعمه مان متوجه شود چند اسکناس را با شگردی ...
محمدرضا آغاسی: اگر درد، درد دین نباشد، درد بی دردی است
بخشی از کتاب شیعه نامه منتشر شده است. در بخشی از این کتاب از زبان خود وی می خوانیم: محمّدرضا آقاسی هستم. فرزند ششم برآمده از یک خانواده مذهبی که ریشه آن با سه پشت به روستای ارنگه و چاران از توابع کرج می رسد. سال 1338 در منزل پدری مان، واقع در تهران، خیابان خیام، پشت امامزاده سید نصرالدین، به دنیا آمدم. در شکل گیری شخصیت فردیِ بعدیِ من به گمانم خیلی چیزهای متعلق به آن سال های اول بچگی و ...
شهادت به وقت زیارت
نشدند و از محل گریختند. همزمان با این حملات بسیاری از مردم هرچه که در توان داشتند برداشتند و از بیم جنایات تکفیری ها خانه های خود را ترک کردند و به سوی مناطق امن تری در داخل یا خارج سوریه گریختند. در این شرایط به جز چند خانواده شیعه که تصمیم به مقاومت، حتی با دست خالی گرفته بودند، دیگر کسی از اهالی محل باقی نمانده بود .البته تا آن زمان ارتش سوریه به تنهایی مسئولیت مبارزه با تکفیری ها را ...