سایر منابع:
سایر خبرها
توجه به سنتِ خوب اقتباس
تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند. علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام می شود و آنجاست که درمی یابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود بدست می آید، اما گویی قرار است علی خوش لفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند، تا سال ها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند. ...
گویی همه آماده شهادت هستند، نه جنگ!
داخل سنگر کسی بود. در مکان فوق 2 روز پدافند بودیم و پس ازآن به مقر تیپ 17 قم برگشتیم تا سازماندهی مجدد بشویم. در همین زمان بود که خبر دادند ما در سپاه پاسداران پذیرفته شده ایم و بایستی به آموزش برویم که بالاجبار منطقه را ترک کرده و در حالی که از موضوع پذیرفته شدنمان در سپاه خوشحال بودیم به آموزش رفتیم. فردا قرار است حرکت کنیم! روزدوم مهر ماه سال 63 بود که به مرخصی آمدم تا آخرین ...
ماه مبارک رمضان در جبهه ها چگونه می گذشت؟ + تصاویر
.... بچه هایی هم که در خط پدافندی شلمچه بودند نیز روزه می گرفتند. فرماندهان نیز وقتی می دیدند که تاکیدات آنان مبنی بر روزه نگرفتن برخی رزمندگان کارساز نیست، به برخی از آنان که احساس می کردند فشار زیادی را به خاطر روزه گرفتن تحمل می کنند، مرخصی اجباری می دادند و می گفتند باید بروید روزه هایتان را در شهر خود بگیرید و بعد از آن برگردید. جلیل سوری یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس ...
پای صحبت یکی از فاتحان خرمشهر و یادی از برادر همرزم شهیدش
، به مقر برد. تا آن موقع مقر ما در 35 کیلومتری آبادان بود. دم صبح بود که به مقر رسیدیم و شهید غلامی به من گفت می خواهم خبر بدی بدهم که من گفتم داداش شهید شده؟ و شهید غلامی هم خیلی آرام گفت بله. وی گفت: روز سوم خرداد اولین کاری که کردم این بود که به مسجد جامع خرمشهر رفتم، آن موقع خرمشهر کاملا آزاد شده بود. بعد هم شروع کردیم به گشتن دنبال پیکر برادرم طاهر. در آن گیر و دار عملیات بیت المقدس ...
تیتر عکس مجید این بود: فاتح در تفکر فتح قدس است
و گریه و ناله می کردم، اما در خواب به خودم نهیب زدم که مگر مجید نگفت گریه نکنید، دشمن شاد نشویم. سه روز بعد از شهادت مجید در 13 اردیبهشت خبر شهادتش را برایمان آوردند. شهادت مجید خیلی برای ما سخت بود. من خیلی ناراحت بودم و با خود می گفتم چرا ما یک عکس از برادرم نداریم. باور نمی کردم شهادتش را. با خودم می گفتم چه مظلومانه شهید شد. مجید 16 سال بیشتر نداشت. اما چنان راه و رسم مردانگی را آموخت که ...
رزمنده ای که در اسارت حسرت آخ گفتن را به دل عراقی ها گذاشت
شدیم اما هرگز آخ نمی گفتم و لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم.اما لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم البته نه تنها من بلکه همه کسانیکه مانند من در اسارت بودند همین حس و حال را داشتند. این جانباز هشت سال دفاع مقدس با اشاره به شروع تهدیدات از سوی استعمار با همدستی برخی کشورهای منطقه، بیان کرد: این کشورها از اتحاد کشورهای مسلمان هراسان هستند و در نظر دارند تا ناامنی را ...
مادر شهید: با کت و شلوار به سوریه رفت، به من گفته بود به سیستان می رود/ موقع خداحافظی برگشت و گفت اینقدر ...
. خوشحال بودم که حجت در روز تاسوعا شهید شده است. مانند حضرت عباس شجاع بود و مانند او هم به شهادت رسید. این چند روز تا جنازه برگردد خیلی سخت تحمل کردم. یک شب ساعت 3 شب بود که دیدم چراغ اتاق حجت روشن است. در را که باز کردم دیدم سجاده را پهن کرده و دور و برش هم پر از کاغذ است. گفتم حجت چه کار می کنی؟ گفت نماز می خوانم همان روز بود که وصیت نامه اش را می نوشت و وصیت کرده بود که در ...
رگ دستش را زدند و به امان خدا رهایش کردند
رفت میانه خوبی داشت. داود برادر دیگرم بعد از جنگ به شهادت رسید ولی جایی ثبت نشده است. چهار یا پنج روز بعد از بازگشتش از جبهه از دنیا رفت. خانواده و همسرش دنبال دلیل و علت فوتش نرفتند و راضی شدند برادرم را همینطوری دفن کنند. پدر و مادرم هر دو مذهبی بودند و بچه هایشان را بر اساس تعالیم مذهبی بزرگ کردند و همه مان بچه هایی مذهبی شدیم. از لحاظ اخلاقی چه ویژگی هایی داشتند؟ هرقدر من بخواهم از ...
روایت 7 سال چشم انتظاری/ در همین خانه به یاد او می مانیم
...> صمیمیت ها از بین رفته است زندگی در سال های گذشته را به زندگی با سبک امروزی ترجیح می دهند و هنوز به یاد روزهای گذشته با هم حرف می زنند. پدر شهید می گوید: آن روزها خیلی خوب بود. جمعیت شهر و مخصوصاً این محله زیاد نبود و همه مثل یک خانواده بزرگ کنار هم زندگی می کردند. حالا اما بیشتر همسایه های قدیمی یا فوت کرده اند و یا ازمحله رفته اند و صفا و صمیمیت ها از بین رفته است. حتی همسایه های ساختمان ...
واقعاً دعوا سر سربند یا فاطمه(س) بود!
دهید؟ در پایگاه بسیج مالک اشتر واقع در خیابان خاوران عضو بودم. آن موقع منزل ما در میدان خراسان بود. ما پنج برادر و یک خواهر بودیم که یکی از برادران من به نام عباس در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید. همه برادرانم در جنگ بودند اما من و عباس بیشتر حضور داشتیم. شش سالی رزمندگی کردم تا پایان جنگ؛ البته مقداری هم بعد از جنگ هم در صحنه های مختلف جهادی و سازندگی حضور فعال داشتم. *نخستین مرتبه ای ...
جوانان نسل چهارم برای جانبازان حرمت قائلند
رسانی می کرد. به سمت من آمد. یک قالب یخ را که در گازی پیچانده بود، بر لبام گذاشت. از شدت عطش وی را به سراغ کاری فرستادم و قالب یخ را در دهانم قرار دادم. پس از آزمایش و عکاسی برای عمل جراحی به بیمارستان امیرالمومنین در تهران منتقل شدم. مسئولین بیمارستان هر قدر اصرار کردند تا آدرس خانواده ام را بدهم، نپذیرفتم. گفتم بعد از عمل جراحی آدرس خانه را به شما می دهم. حدود 6 روز به همین منوال در ...
همسر استاد دانشگاه را به بیابان کشاندم و به گفتم شوهر تو هم با زن من ارتباط داشته و ..
و او را در همان حوالی رها کرده و با خودرواش فرار کردم. واقعاً چنین چیزی بود، شوهر او، نامزدت را اغفال کرده بود؟ نه، من در ماشین این موضوع را فهمیدم و برای ترساندن زن جوان این موضوع را گفتم. هدفت ازسرقت چه بود؟ من وضع مالی خوبی دارم و سال هاست که در مغازه دایی ام کار می کنم.اما قبل از عید با دایی جروبحث ام شد و او مرا از مغازه اش اخراج کرد. همین مسأله باعث شد تا ...
کلاهبرداری تلگرامی مرد معتاد با سیم کارت سوخته زن جوان
.... ضمن اینکه شماره کارت خودم را به جای شماره کارت شاکی ارسال کردم. پس از گذشت مدتی متوجه شدم که تعدادی از آشنایان شاکی به حسابم پول واریز کردند. در همین راستا سرهنگ جواد جهانشیری، رئیس پلیس فتا استان خراسان رضوی گفت: با دریافت مرجوعه قضایی از سوی خانمی جوان مبنی بر کلاهبرداری سایبری موضوع در دستور کار تیمی از پلیس فتا قرار گرفت. وی افزود: در بررسی اظهارات مالباخته مشخص شد ...
آزادی خرمشهر به روایت افسران عراقی
در نتیجه تسلط نیروهای ایران براین جاده استراتژیک، کمک به نیروهای مستقر در خرمشهر قطع شد وحایلی میان ما ایجاد گردید. در ساعت 11 صبح همه چیز به پایان رسیده بود. سرلشکر حمید شعبان طی تماس با ریاست ستاد ارتش گفت: به من گفته اند همه چیز تمام شده و محمره به دست ایرانی ها افتاده است. حمید شعبان از جای برمی خیزد و می گوید: غیر ممکن است! غیرممکن است! آن روز صدام در تلویزیون عراق ظاهر شد و در حال اعطای مدال ...
شهادت در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) مدال پیروزی "سید سجاد" در جدال عقل و احساس
سفر برود به دلیل علاقه زیادی که به او دارم برای رسیدن به آرزویش عاشقانه همراهی اش خواهم کرد. خبر شهادت وی یادآوری می کند: بعدازظهر همان روز که سید سجاد مورد اصابت گلوله قرار می گیرد ملیکا سادات گریه کنان از خواب بیدار شد و خوابی را که دیده بود برایم بازگو کرد. او می گفت پدرم را دیدم با دستانی خونی از روی یک بلندی به طرف من می آید مرا بوسید و گفت زودبه زود به دیدنت می آیم و رفت ...
بمناسبت 23 بهمن ماه؛ روز شهدای ورزشکار منتشر شد؛ وصیت نامه شهدای ورزشکاراستان همدان+ تصاویر
روز این قضیه عادی به نظر می رسید تا این که سال بعد یعنی در سال 1367 ، این عزیز به دست همان منافقین کوردل در عملیات مرصاد به درجه رفیع شهادت نایل آمد و آن موقع بود که تصویر آن مراسم صبحگاه و آن حدیث از ذهن همه گذشت و به صفا و خلوص و اندیشة بلند شهدا پی بردیم که خداوند حجاب ها را از جلو چشمان خاصان خود کنار می زند . گویی این شهید می دانست که روزی به دست این منافقین به آرزوی دیرینه اش خواهد رسید ...
آوینی که مستندم را دید گفت:خودم برایت نریشن می خوانم
نیروی دریایی بوده است. از بچه های پایگاه نیروی دریایی پرسیدم جواب های متفاوتی شنیدم. قدیمی ها می گفتند مزار است و بعد از تحقیق متوجه شدیم قبر و مزار شهید بایندر است. مزار شهید بایندر اکنون در میان صنایع کشتی سازی قرار گرفته است گفتند در جنگ جهانی دوم به شهادت رسید. بر همین اساس جلو رفتیم و منجر به این مستند شد. زندگی دراماتیکی هم دارد. به لحاظ فراز و نشیب هایی که ما معمولاً ...
ماجرای توپ ضد هوایی
... در خاطرات قبلیم اشاره کرده بودم که سال 60من با تعدادی از برادران که غیر از یک نفرشون که اهل شوشتر است بقیه که پنچ نفر بودند وهمگی به شهادت رسیدند اهل درچه اصفهان بودند وبا ما دونفر جمعا هفت نفر بودیم که پدافند ضد هوایی منطقه دارخوئین وآبادان را پوشش می دادیم که بعدها هر یک از این افراد مسولیت پدافند ضد هوایی یک یا چند محور عملیاتی را به عهده داشتند از جمله این حقیر مسولیت محور جاده اهواز ...
زیر پوست تپه پیسا/ جنسی که جور است!
دریافت پول! بیشتر نه! منطقه پیسا مدتی در کانون توجه رسانه ها قرار گرفت و هر روز از مشکلاتش حرف ها زده شد و گزارش ها منتشر شد، مسوولان را هم پای کار آورد اما بعد از مدتی تب گزارش ها خوابید و انگار تاب و تب مسوولان برای رسیدگی به مشکلات این منطقه هم! رفتن به این منطقه دغدغه ام شده بود، با واسطه با یک فعال مدنی آشنا شدم که بیشترین وقت خود را صرف مبارزه با اعتیاد و نجات انسان ها از این ...
نگاهی بر خاطرات آیت الله خامنه ای در زندانهای ستمشاهی
می آورند که هنگام دیدار در زندان، بچه را گرفتم و بوسیدم، اما او مبهوت و حیرت زده و زبان بندآمده به من نگاه می کرد. سپس گریه بلندی سر داد که نتوانستم او را آرام کنم. دوباره او را به آن افسر دادم که به خانواده ام که حق ملاقات با من را نداشتند برگرداند. [10] اتهام: تبلیغ برای امام خمینی (رحمه الله) تبلیغ برای امام خمینی (رحمه الله) و اشاعه ی خبر شهادت آیت الله سعیدی در زندان اتهام ...
گزارشی از دیدار با شاطر حسین، طنزپرداز پیشکسوت مجله گل آقا
.... سال 57 به خاطر سرودن شعری در هجو شاه پهلوی تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و ماه های پایانی رژیم پهلوی را در روستاهای اطراف کاشان متواری شد. بعد از انقلاب از سال 60 تا 76 در روزنامه اطلاعات به عنوان خبرنگار، ویراستار، دبیر سرویس و مشاور فعالیت کرد. او از اعضای هیات تحریریه مجله گل آقا بوده و به خاطر سرودن اشعار فکاهی و طنز حق التحریر می گرفته است. تخلص شعری اش در شعر طنز شاطرحسین است. او در جایی ...
دهه 40 سینماهای شمال شهر به فیلمفارسی پشت کردند/ سکوتِ نادر
کمیسیون می گرفتم. علاوه بر سینماهای تهران، یک سینما در اصفهان با نام نقش جهان در طول 6 ماه ساختم که البته هزینه این سینما را زمانی پرداخت کردم که سینما فعالیت خود را آغاز کرد. آن روزها می گفتم چقدر باید پول پرداخت کنم که دوستان می گفتند بگذار سینما راه بیفتد بعد هزینه را پرداخت کنید. آن روزها همین گونه بود و همه هوای هم را داشتند. به خاطر دارم در سال های 1344 بین سینماهای شمال شهر و جنوب ...
حسین رفیعی: معلم بداخلاقی هستم!
چوپانی می کند، از او می پرسم چطور می توان جوانی و پیری یک گوسفند را تنها از روی ظاهر آن متوجه شد! من این سوال را می پرسم و جوابش را هم می دانم، بعد در یک برنامه وقتی کسی در این باره صحبت می کند، اطلاعات دارم و فردی هم که آمده از اینکه من چنین چیزی را می دانم، خوشحال می شود و مکالمه بهتری هم شکل می گیرد. این شرایط درباره همه موضوعات صدق می کند؛ به مدت سه سال مجری برنامه ورزشی بودم، در آن زمان روز و شب ...
فراز و فرود سقوط و فتح خرمشهر
حساب کند، مضامینی که انقلابیون فرانسوی نیز در سال 1792 در جریان نبرد والمی (Valmy) به منظور یکپارچگی نیروهای ارتش و نجات جمهوری مورد استفاده قرار دادند. به محض انتشار خبر اشغال کشور توسط عراق، ده ها هزار نفر داوطلب، سراسیمه برای عضویت در سپاه پاسداران به دفاتر نظام وظیفه هجوم بردند. بسیاری از آن ها بلافاصله پس از ثبت نام سوار بر اتوبوس و رهسپار جبهه ها شدند، تنها سلاح آن ها نیت خوب، شجاعت ...
فیلم هایی که برای خرمشهر ساخته شد
اشغال خرمشهر توسط ارتش بعث عراق پس از سی و چند روز مقاومت جانانه مردم این شهر و اندک قوای کمکی رسیده از دیگر شهرها و آزادسازی آن پس از یک سال و نیم، دو رویداد بزرگ از تاریخ هشت ساله دفاع مقدس هستند که می تواند دستمایه ساخت فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی مختلف قرار گیرد. کاری که تا به امروز هم کم و بیش انجام گرفته، اما همچنان این منبع غنی می تواند مورد بهره برداری فیلمسازان چه در قاب ...
روایت یک جنگ پاک
این اندازه آشفته و به هم ریخته است انگشتر خودش را در می آورد و وارد انگشت این فرد می کند و به او هدیه می دهد. آن اسیر عراقی وقتی این حالت را می بیند نه تنها از آن آشفتگی خارج می شود بلکه تحت تأثیر قرار می گیرد و ذهنیتش هم اصلاح می شود. یا در جایی که شهید کشوری در رأس یک گروه اسکادران هلی کوپترهای تهاجمی مأمور انهدام یک انبار مهمات در داخل خاک عراق می شود، این انبار در دل یک روستای عراقی قرار گرفته ...
گروگان گرفتن زن و شوهر جوان به خاطر طلب 800 میلیون تومانی/ فرار عجیب قاتل پدر و دختر از طناب دار/ گفت ...
...> وی ادامه داد: زمانی که به شهرستان رفتم متوجه شدم سمیه با شوهرغزاله اختلافات مالی دارد و مجددا به تهران بازگشتم تا اینکه چند روز بعد سمیه دوباره با من تماس گرفت و گفت برای گرفتن مابقی پولم به ویلایی در کرج بروم، چک را تحویل دهم تا پولم را به من بدهد، من نیز به ویلایی در کرج رفتم اما به محض ورود به ویلا متوجه قضیه گروگانگیری شدم، در این پرونده من بی گناه بودم و تنها قربانی اختلافات خانوادگی شدم ...
دوچرخه را از فیلمساز نگیرید برایش حاشیه امن ایجاد کنید/ ماجرای ویلایی که روی قبرستان بود/ ژانر وحشت ...
و پیشنهاد خودم به نیما فراهی این بود که بازیگری را بیاور که به آن اطمینان داشته باشی اما او گفت از ابتدا این نقش را برای تو و فیزیکی که داری نوشتم. در نتیجه وقتی حضور من در این فیلم قطعی شد فقط سعی کردم یک بچه حرف گوش کن باشم. زمانی که با بازیگران دور هم جمع شدیم یک صمیمیت خوب و خاصی شکل گرفت که همه برای رسیدن به یک نتیجه بهتر به هم کمک می کردند و در دورخوانی ها این اتفاق بیشتری حس می شد. ...
شعر آئینی خیال نیست؛ عنایت روح الامین است
که با فلان مداح معروف همه جا می رود؟ و آن بچه با صداقت به من گفت که دوست دارد به جای فلان فرد باشد و با فلان مداح معروف برود؛ در این جواب حرف های زیادی نهفته است! وی عنوان کرد: اکنون تب شهرت همه را گرفته ما در این مملکت بحران هویت داریم عده ای نوجوان و جوان می خواهند با فوتبالیست شدن بحران هویت خود را ارضا کنند و معروف شوند، عده ای با بازیگر شدن، یکی با خواننده شدن و یکی هم با مداح شدن ...
انقلاب کردیم که به اسنادی چون2030عمل نکنیم/ سیاست مدار ایرانی باید از عزت ایرانی دفاع کند
رخنه کنند، اینها 95 سال پیش به رضا شاه دستور ترویج بی حجابی دادند چه کسی توانست جلو بگیرد، لذا مسئولین فرهنگی باید متوجه باشند و مقام معظم رهبری گفت، باید به جد جلوی آن گرفته شود. علما اضافه کرد: اینها پس از ورود به عربستان اول کتاب های درسی بچه ها را عوض کردند، باید مراقب باشیم که زیر بار این حرف ها نروند این سند باید باطل شود و حتما شورای اتقلاب فرهنگی باید رسیدگی کند. حضور ...