سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ ذره ذره
این حرف ها مرا خام کرد. کم کم پای من به محل های مصرف موادمخدر باز شد و شروع به مصرف مواد از تریاک و حشیش گرفته تا شیشه کردم.اعتیادم به جائی رسید که از محل کارم اخراج شدم و به یک آدم بیکار تبدیل شدم، اما باز هم از اعتیاد دست برنداشتم، زندگیم نابود شده بود. همسرم از من طلاق گرفت و پدر و مادرم هم مرا دیگر به منزل راه نمی دادند، تنها جای من حضور در پاتوق های مصرف مواد بود. دریکی ...
پدر بنیتا کوچولو: مردم نگاه می کردند اما کمک نه!/ دادستان: اتهام قتل عمد برای دو سارق بنیتا +عکس
همه را شوکه کرد شهرک مشیریه، 30 متری مطلبی غربی. دیروز اهالی از مرد و زن گرفته تا کودک مقابل این خانه با دیوارهای سیمانی ایستاده بودند. یکی گریه می کرد، یکی تسبیح به دست داشت و کناری ایستاده و ذکر می گفت. چند نفری هم درگوشی با هم حرف می زدند و می گفتند خدا به پدر و مادرش صبر دهد، این چند روز چقدر برایشان سخت گذشته است. همه محله را غم گرفته است. حتی خانواده ای که چند خانه پایین تر از ...
فرجام تلخ پیام های عاشقانه
چیزی جز خوبی ندیدم اما تنها مشکلش این بود که بلد نبود محبتش را ابراز کند و این موضوع مرا اذیت می کرد. بیشتر روزها در خانه تنها بودم و حسابی کلافه می شدم. به همین خاطر تنها سرگرمی ام پرسه زدن در شبکه های مختلف اجتماعی بود. یک روز در یکی از شبکه ها پیامی از پسری به نام فرزاد دریافت کردم. او بسیار زبان باز بود. حرف های دلنشینی می زد و هر روز برایم پیام های عاشقانه می فرستاد. او درست همان ...
ناصر از نظر من مرده است و دیگر نمی خواهم حتی نام او روی سرم باشد!
داد و هر بار پدر و مادرش با دلداری و محبت هایشان مرا آرام می کردند من هم که چاره ای جز سکوت نداشتم چون به اصرار خودم با ناصر ازدواج کرده بودم با توهین ها و فحاشی های ناصر به یاد دوران خوشی می افتادم که در خانواده ام نازک تر از گل به من نمی گفتند و آن قدر لی لی به لالای من می گذاشتند که هیچ وقت سرد و گرم زندگی را حس نکرده بودم. مادر شوهرم معتقد بود که اگر زودتر زندگی مشترکتان را شروع کنید ...
روایت دلتنگی های خانواده شهید ارتشی مدافع حرم
به دنبال چند کلمه مناسب می گردد .او ادامه می دهد: مهدی هر شب به مادرش زنگ می زد و در حد یکی ، دو دقیقه صحبت می کرد . شب قبل از شهادت مهدی حال عجیبی داشتم و نیمه های شب از خواب بیدار شدم . وقتی که صبح شد مادر مهدی با ناله از خواب پریدو گفت: مهدی من امروز هم زنگ نزد. صبح زودلباس پوشیدم و برای ورزش به پارک رفتم. با من تماس گرفتند و خبر شهادت وی را دادند. به خانه برگشتم. در راه دایم با خودم فکر می کردم ...
ازدواج شوم خانم معلم
خواهم دانست همین کار را هم کردم و علاوه بر خانه داری در درس های مدرسه هم کمک حالشان بودم. اما همسرم خیلی زود رنج بود و به هر بهانه ای عصبانی می شد. اوایل ازدواج فقط بحث و جدل می کردیم، اما چند ماه بعد جلوی بچه ها سیلی محکمی به صورتم زد. دخترها از من دفاع می کردند اما آنها را تهدید کرد که از خانه بیرون شان می اندازد. سال گذشته بارها و به بهانه های مختلف کتکم زد. یک بار بعد از کتک خوردن تصمیم گرفتم به ...
ربودن کمدین مشهور برای 85 سکه طلا
زور مرا به کمپ منتقل کنند، اما کوتاه نیامدم و با آنها درگیر شدم. این درگیری ساعت ها طول کشید. تا فرصت مناسبی پیش آمد تا با مدیر برنامه هایم تماس گرفتم و با رسیدن دوستانم آنها گریختند. بعد از اظهارات شاکی، مأموران دست به تحقیق زدند و در بررسی ها دریافتند کمدین معروف با پدر و دایی خود به خاطر 85 سکه طلا اختلاف داشته است. به این ترتیب پدر و دایی وی به عنوان مظنون بازداشت شدند. با اعتراف آنها ...
گزارشی از خانه مصیب زده بنیتا بعد از بنیتا
به گزارش ملیت به نقل از ایران،در همان نگاه اول چشمم به روروئک بنیتا افتاد که در گوشه ای ازحیاط به چشم می خورد. هنوز هم لباس هایش روی بند آویزان بود. صدای شیون زنی از داخل خانه به گوش می رسید. فریادهای دلخراشی که پس از چند لحظه ناگهان متوقف شد و بعد هم بی حال روی زمین افتاد. هنوز کسی باور ندارد که دختر کوچولوی شیرین دیگر باز نمی گردد. مزاحمت های تلفنی و امیدهای واهی در این مدت با ...
وقتی پایم به خانه مجردی مرجان باز شد ...
نگران بودند. آن ها می گفتند: با مرجان قطع ارتباط کن. . چند ماه گذشت و فردی سر مرجان را به بهانۀ فراهم کردن موقعیت به خارج و اقامت در آنجا کلاه گذاشت و پول هایش را بالا کشید. من تا آن موقع با خانواده ام اختلاف هایی جدی پیدا کرده بودم و خودم هم دوست داشتم با مرجان قطع ارتباط کنم، اما نمی توانستم، چون او مرا به شیشه کرده بود. البته تا حالا فقط چند بار از این مواد زهرماری استفاده کرده ام و دل خوشی ام این ...
تکواندوکار ایرانی عاشق شد و رفت!
، در ترکیه ماندیم. اگر من از همسرم می خواستم که به ایران بیاید، مطمئن باشید که فدراسیون ترکیه هرگز اجازه این کار را نمی داد، چون هیچ کشوری به از دست دادن ورزشکاری مثل نور راضی نمی شود. چه اتفاقاتی رخ داد که تصمیم به خروج از تیم ملی و کشور گرفتید؟ من به خاطر زندگی شخصی خودم تصمیم گرفتم دیگر برای تیم ملی ایران بازی نکنم. باید 2سال در هیچ مسابقاتی برای تیم ملی به میدان نمی رفتم ...
با مسعود در میهمانی شبانه در باغ آشنا شدم و ...
خیابان برای خودم قوانینی داشتم و تا آن موقع دست از پا خطا نکرده بودم، چطور عقلم را زیر پا گذاشتم و پشت سر او سوا ر موتورسیکلت شدم. اولین بار که کیف قاپی کردیم، عذاب وجدان گرفته بودم اما پول مفت به جیب زدیم. در دومین سرقت، کیف دستی خانمی را قاپیدیم اما مأموران کلانتری در کمین بودند و دستگیر شدیم. برای خودم متأسفم. همۀ فامیل و آشنایان به سرم قسم می خوردند اما من آبرو و حیثیت خودم و خانواده ام را به باد دادم. اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
اقدام زشت یک مرد با همسر چاق اش
خودم آمدم دیدم روح و روان و جسمم به شیشه وابسته شده است. تازه فهمیدم شوهرم به شیشه اعتیاد دارد و برای آنکه موی دماغش نشوم و رهایش نکنم مرا هم به این منجلاب کشانده است. پوست و استخوان شده بودم. خانواده ام با پیگیری موضوع دریافتند چه بلایی سر خودم آورده ام. با حمایت آن ها از این مرد ناباب طلاق گرفتم. بعد از آن به هم ریخته شدم و گاهی روح و روانم به هم می ریزد و با مادر و پدر و خواهرم درگیر ...
با دخالت اطرافیان برای بچه دار شدن چطور برخورد کنیم؟
من و همسرم حدود 4 سال که ازدواج کردیم و 2 ماه بعد از ازدواج اقدام به بارداری کردیم چون بعد از چندماه باردار نشدم به پزشک مراجعه کردم و یکسری آزمایش برای خودم و همسرم نوشت که نشان داد همسرم بیماری واریکوسل دارد و باید عمل انجام دهد که الان حدود 3.5 است که از عمل همسرم گذشته و چند بار هم IVF انجام دادیم نتیجه ای نگرفتیم. خودم و همسرم درمورد این قضیه به خدا توکل کردیم اما سوال های اطرافیان که می ...
جشن تولدی در نبود حسن جوهرچی
. هیچوقت هم نشد که جلوی پدرم دربیایم. برای روز پدر برایش پیراهن گرفتم اما هیچوقت نشد آن را به او بدهم او درباره آخرین هدیه برای پدرش اظهار کرد: آخرین کادویی که برای پدرم گرفته بودم یک پیراهن سرمه ای بود که برای روز پدر بود و نشد آن را به بابا بدهم. وی در پایان بیان کرد: هر جا بحث آرزو می شد پدرم برای همه سلامتی را آرزو می کرد و آرزوی من هم همین است. می ...
ازدواج تکواندوکار ایرانی در ترکیه
تکواندوکار حرفه ای در سطح اول دنیا باید برای مسابقات آماده می شد، در ترکیه ماندیم. اگر من از همسرم می خواستم که به ایران بیاید، مطمئن باشید که فدراسیون ترکیه هرگز اجازه این کار را نمی داد، چون هیچ کشوری به از دست دادن ورزشکاری مثل نور راضی نمی شود. چه اتفاقاتی رخ داد که تصمیم به خروج از تیم ملی و کشور گرفتید؟ من به خاطر زندگی شخصی خودم تصمیم گرفتم دیگر برای تیم ملی ایران بازی ...
به من نگویید کودک ربا مادرانه از یوسف مراقبت کردم
خودت را معرفی کن. لیلا هستم. 41 ساله. چقدر درس خواندی؟ تا سوم راهنمایی. چرا ادامه ندادی؟ هم علاقه نداشتم، هم شرایطش جور نبود. ازدواج کردی؟ بله، اما طلاق گرفتم. چند وقت پیش طلاق گرفتی؟ 15 سال قبل. چرا؟ همسرم ناسازگار بود و بهانه می گرفت. دخالت خانواده ها هم باعث شدید شدن ...
وقتی پس از تصادف وحشتناک از بیمارستان روی ولچر مرخص شدم فهمیدم شوهرم زن گرفته و ...
می کرد: دیگر حتی شعله های بی فروغ عشق به همسر، در تاریک خانه قلبم سوسو هم نمی زند ، پنجره کلبه خاطراتش را رو به آسمان آبی گشود و به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در حالی که آرام و قرار نداشتم و بمبی از هیجان و انرژی بودم، وارد دانشگاه شدم. تحصیل در رشته تربیت بدنی را برای خودم افتخاری می دانستم به همین دلیل همواره جزو برترین های دانشکده بودم تا این که یکی از آشنایان مادرم پای ...
سرنوشت تلخ بنیتا
این حادثه ساعت 11:30 دقیقه پنجشنبه هفته گذشته در یکی از خیابان های مشیریه زمانی اتفاق افتاد که مرد جوان به همراه دختر 8ماهه اش قصد خروج از داخل پارکینگ خانه شان را داشت. این پدر برای بستن درِ پارکینگ برای چند لحظه از خودروی پرایدش پیاده می شود و بنیتا در خودرو تنها می ماند، اما همین یک لحظه غفلت کافی بود تا این خودرو از سوی دو سارق به سرقت برود. تلاش پدر برای جلوگیری از سرقت خودرو بی نتیجه ماند و دزدان با خودرو سرقتی موفق به فرار می شوند. بلافاصله پس از این حادثه، پدرومادر این دختر به کلانتری مراجعه می کنند و پلیس را در جریان این سرقت قرار می دهند. ...
برای بنیتا لالایی ناتمام سرزمینم
پارکینگ خانه شان برای بستن در پارکینگ، از ماشین پیاده می شود و بلافاصله سارق سوار ماشین می شود. پدر بنیتا در توضیح آن لحظه گفته است: خودم را روی کاپوت انداختم و به شیشه مشت کوبیدم ولی سرعتش آن قدر زیاد بود که مرا پرت کرد و تا فاصله ای روی زمین کشیده می شدم. درهمین راستا مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد: به دنبال سرقت خودرو و بنیتا، بلافاصله یک تیم از کارآگاهان پلیس ...
سرنخ های تازه در پرونده قتل جوان ایرانی در فیلیپین
90 برای تحصیل به آن کشور آمده و در ادامه اقامتش در فیلیپین رستوران سنتی برای خود دایر کرده بود. باقر، هویت قربانی این بود و در همان تحقیقات اولیه همسر باقر مدعی شد که شوهرش را یکی از دوستان ایرانی اش کشته است. همسر باقر در تحقیقات گفت: متوجه سر و صدا از طبقه پایین شدم و زمانی که خودم را به آنجا رساندم متهم را دیدم که چاقویی به دست دارد و چند ضربه به همسرم زد. متهم با دیدن من اقدام به ...
زن متهم به ربودن کودک 3ساله: در این چند روز حتی یکبار غریبی نکرد - پدرومادریوسف:رفتار رباینده خوب بو
عصر بود و یک ساعت بعد در محل قرارمان که نزدیکی های محل پیدا شدن بچه بود آنها را دیدم. ازدواج کرده ای؟ بله اما 15 سال قبل به خاطر اختلاف از همسرم جدا شدم. یک وقت فکر نکنید چون دلم بچه می خواست او را برده ام. اگر ازدواج کنم می توانم بچه دار بشوم. فقط دلم برای بچه سوخت. گفتم من یوسف رو با خودم نبرم، ممکن است دیگران او را با خود ببرند و هزار بلا سرش بیاورند. حرفهای پدر و ...
دادگاه را غیرعلنی کنید!
را به ایران آوردم، از او وکالت گرفتم و الان همه آن ها را با وکالت منتقل می کنم. اگر دستگیر نمی شدم خودم زود تر این کار ها را می کردم. کشتی گیر دست و پا بسته چگونه می تواند مبارزه کند. خوشبختانه مسائل مربوط به شرکت فال هم در حال رسیدگی است و انشاالله به رد مال ختم می شود. تقاضای صدور یک حکم عادلانه براساس قانون را دارم. آن زمان که وکلای شکات صحبت می کردند شما خواب بودید در ...
لیلا شب ها دیر به خانه می آمد و ... / اعتراض خونین تازه داماد به عروس آرایشگر
قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. به همین خاطر مقابل در خانه پدرزنم رفتم تا با مهسا صحبت کنم و از او بخواهم سر زندگی اش برگردد اما یکباره پدرزنم سر رسید با من درگیر شدم. او حال عادی نداشت که مرا کتک زد و من هم برای دفاع از خودم چاقو کشیدم. به دنبال اعتراف های مهران 37ساله برای وی کیفرخواست صادر شد ه بود که فرزندان قربانی اعلام گذشت کردند و مهران از قصاص رهایی یافت. به این ترتیب پرونده اش ...
داستان مادر یزدی و تلاش 13 ساله برای فرزند اوتیسمی خود
آشنایی بیشتر با این بیماری با خانواده یکی از بیماران اوتیسمی به گفتگو نشستیم. وقتی وارد خانه خانواده بقایی شدیم، ظاهر این خانه گواه تفاوت این خانه و خانواده با یک خانه عادی بود. گفتگو با مادر یک کودک مبتلا به اوتیسم/ از ده ماهگی متوجه بیماری علی شدم اقدس دانایی در گفتگو با خبرنگار یزدندا گفت: علی دهه ماه بود که متوجه تفاوت او با بچه های عادی شدم زیرا در ده ماهگی هنوز ...
می خواهم هر دو جام را با استقلال بگیرم
خانواده ام را هم درست می کردم تا برای حضور در تهران از این نظر مشکلی نداشته باشند. *چه زمانی خانواده ات را به تهران می آوری؟ فکر کنم هر زمان وضعیت خانه ام در تهران مشخص شود و خیالم از بابت محل استقرارم راحت باشد خانواده ام را هم به تهران می آورم. *چند فرزند داری؟ دو دختر و یک پسر. نه من طاقت دوری آنها را دارم نه آنها طاقت دوری مرا دارند. هر زمان آنها ...
تجاوز دو مرد به زن دوستشان در مقابل شوهرش!
طبق معمول دوستان حمید برای او مواد آورده و حال او نیز کمی بهترشده بود. حمید رفقایش را برای شام، شب نگه داشت و از من خواست تا برای پذیرایی آنان غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی از دوستان بی شرم همسرم دست در بازویم انداخته و سعی کرد که مرا به سوی خودش بکشد. ولی من به شدّت خود را کنار کشیده و با جدّیت با فریادی تمام به او گفتم: ”به راستی تو هیچ ...
واکنش کاربران به تیتر آری ؛ اینها لایق شهادت بودند و اکنون ......!
کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟ گفتم :کار. گفت : فردا بیا سرکار، باورم نمی شد فردا رفتم مشغول شدم . بعد از چند روز ...
اشک های بازیگر سرشناس سینما در دادگاه کیفری تهران / مرا دزدیدن و ...
هدیه می گرفتم سکه ها را به پدرم می دادم. قرار بود بعد از مدتی پدرم سکه ها را به من برگرداند. اما هر بار بهانه ای می آورد. ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودم و اوضاع کاری ام مثل قبل نبود. به همین خاطر چند بار از پدرم خواستم تا پولم را پس بدهد اما او تحت تاثیر حرف های داییم ام که از قبل با من اختلاف داشت قرار گرفت .آنها تصمیم داشتند تا از این طریق و تهدید من به آبروریزی کاری کنند تا از طلبم چشم پوشی ...
تکواندوکار ایرانی عاشق شد و رفت + عکس
ایران است، متولد شده. خانواده نور از کردهای ترکیه هستند که وقتی اسم کردها به میان می آید، غیرت و تعصب پیش از همه چیز به ذهن می رسد. من با چشم بسته و بدون کنکاش وارد خانواده نور شدم و الان هم از تصمیمم بسیار راضی هستم. رسومات ازدواج خانواده نور شبیه ایرانی ها بود و خانواده او به اندازه ای انسان های وارسته ای هستند که هیچ سنگی جلوی پای من نینداختند. حتی پدر همسرم درباره دارایی های مالی من ...
همسر شهید: خبر شهادت علیرضا را به بدترین نحو در یکی کانال های محلی تلگرام خواندم/ محمدامین هر روز صبح که ...
بود و برای همه تعریف می کرد همسر شهید: به مادرش می گفت اگر شهید شدم مانند مادر شهید احمدی روشن آرام و صبور باش و به خاطر شهادت من ناآرامی نکن/ دلواپسی همیشگی سید غریب ماندن خانواده شهدا بود + تصاویر معلم بازنشسته ای که مدافع حریم ولایت شد/ همسر شهید: موها و محاسن خود را از ته می زد تا مبادا به خاطر سفیدی آنها اجازه اعزام به سوریه را به او ندهند همسر شهید: عبدالله ...