سایر منابع:
سایر خبرها
برترین قسمت های سریال Game of Thrones
؛ خانه اصلی ترین دلیل مشهور بودن قسمت خانه بیشتر به دلیل سکانس بازیابی بدن بی جان جان اسنو است؛ ولی این قسمت به تنهایی نیز قسمتی بسیار قوی است که به سوالات مکرر طرفداران که در طی یازده ماه اخیر جمع شده بود، پاسخ داد. ما همچنین انتظار بیشتری کشیدیم تا باری دیگر داستان بر روی شخصیت برن، متمرکز شود. برن درست به مانند پدرش که در اولین قسمت سریال، تیراندازی پسرش را تماشا می کرد، مشغول تماشای ...
امروز مورد سوءاستفاده قرار گرفته ام!
ندارد من با آن ها زندگی کنم. در این مدت پدرم نیز با زن دیگری در کرج ازدواج کرده بود و یک بار که به همراه همسرش به مشهد آمده بود به دیدنم آمد و مقداری خوراکی برایم خرید. از سوی دیگر ناپدری ام آن قدر به مادرم اصرار کرد تا مجبور شد مرا به مدرسه شبانه روزی بفرستد تا به قول خودش مقابل چشمان او قرار نگیرم. با آن که در مدرسه شبانه روزی تنها بودم و هیچ کس سراغی از من نمی گرفت ولی از این که ...
ناگفته های مرگ بنیتا | ماجرای ازدواج موقت قاتل 27ساله با زن 50 ساله | آخرین گفتگو با قاتل بنیتا
بیشتر ببینید: فیلم: بازسازی صحنه جرم و عصبانیت پدر بنیتا بیشتر بخوانید: قاتل به خانواده بنیتا چه گفت ؟ بیشتر بخوانید: روایت مادر بنیتا از روزی که کلانتری تعطیل بود ایران نوشت: محمد، متهم اصلی پرونده قتل بنیتا است. مرد جوانی که خودرو را در کنار خیابان پارک کرد و تا زمانی که دستگیر نشد، به سراغ بچه و ماشین نرفت. مرد جوان در گفت و گو با خبرنگارحوادث ایران از جزییات روز حادثه ...
کمالوند: تا فردا صبح خوشحالی می کنیم/اگر موقعیت ها گل می شد، نتیجه غیرقابل باوری رقم می خورد
به گزارش نسیم آنلاین فراز کمالوند پس از برد مقابل استقلال اظهار داشت :جا دارد از همه هواداران عزیز و مظلومی که از ساعت ها قبل از بازی در گرمای 55 در جه آبادان حاضر شدند و تا دقیقه 90 تیم را تشویق کردند تشکر می کنم . او افزود :این برد را به همه هواداران و پدر مرحومم تقدیم می کنم وخوشحال هستم که در شهری که پدرم به دنیا آمده توانستیم به برد دست پیدا کنیم .هیچ وقت زیاده خواه نیستیم اما ...
خسته از اضطراب و التهاب و غیرمنتظره ها...
که بسازیمش. فاجعه محصول اتفاق است، نه خود اتفاق. فاجعه را من به چشم دیده ام. خیلی دیده ام. اما اول بار در ده- یازده سالگی ام بود که پدرم ورشکست شده بود. خانه و خواهر و مادر و برادرم را یادم است و پدر را که نشسته بود و به مادرم گفت که ورشکست شده. وقتی مادر از اتاق رفت و حواس ما که پرت شد، ناگهان لرزیدن شانه های پدرم را دیدم. فاجعه آن بود. فاجعه گریه آن مرد بود؛ و از آن بود که فهمیدم در زندگی ام باید ...
100پرسش درباره حج از حضرت آیت الله سیستانی
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -حضرت آیت الله العظمی سیستانی به پرسشی هایی درباره حج پاسخ گفته است. به گزارش شفقنا متن پرسش های مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است: پرسش: رفتن حج واجب برای فرد مستطیع با وجود خطر احتمالی و با توجه به اتفاق فاجعه ی منا چه حکمی دارد؟ پاسخ: اداء حج بر مستطیع واجب است مگر اینکه شخص احتمال عقلائی بدهد که به او ...
اعتراف عجیب دختر 16 ساله از شکنجه شدن توسط دو جوان در باغ در ورامین
در دستور کار قرار گرفت، اما با وجود جست وجوهای گسترده، فقط سه نفر از متهمان، شامل رامین (متهم ایرانی) و دو پسر افغان دستگیر شدند. پرونده آنها برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و قضات هر دو افغان را با توجه به دلایل پرونده، به جرم Crime آزار و اذیت به اعدام execution و رامین را به جرم آدم ربایی به 15 سال حبس محکوم کردند. این احکام با اعتراض متهمان افغان در دیوان عالی ...
محسن هاشمی: در پیگیری امور شبیه مادر و در صبوری به پدر شباهت دارم/ کارچاق کنی و دریافت زیرمیزی از معزل ...
گرفتیم و این اولین حرکت ما بود. باید تاکید کنم، نقطه زنی با موشک بسیار سخت است. این اقدام نشان داد که ایران می تواند به راحتی به دشمن حمله کند و فقط نباید به نابودی داعش توجه کرد بلکه پیام این اقدام سپاه مهم است. او همچنین درباره حضورش در فعالیت های انقلابی گفت: از سال 54 حاج آقا به یک زندانی طولانی رفت. من 14 ساله بودم و احساس می کردم مرد خانواده هستم. روزهای آخر انقلاب که همه در ...
چقدر می دهی آزاد شوم؟
را شنید، پلیس را در جریان قرار داد و بلافاصله اکیپی از ماموران مبارزه با آدم ربایی وارد عمل شدند، اما تحقیقات اولیه حکایت از آن داشت که آدم ربایی صورت نگرفته است. هنوز چند ساعتی از اعلام این گروگانگیری نگذشته بود که مرد میانسال همراه پسر ربوده شده اش به آگاهی رفت و مدعی شد پسرش از دست آدم رباها فرار کرده است. پسر نوجوان مدعی بود که توسط سرنشینان خودروی پراید و پیکانی گروگان ...
محسن هاشمی: از پدرم وصیت نامه مبسوطی نداریم
.... نخستین خاطره ای که از پدر در کودکی دارید چیست؟ هاشمی: اولین خاطره این است که حدود 4 سال داشتیم که قدری در گوشه ذهن من است و به درستی به یاد ندارم، از بس مادر تعریف کردند این خاطره ذهن من شده است، ابوی را زندان کرده بودند و مورد شکنجه بودند و ملاقات نمی دادند. روزی که ملاقات دادند برای ملاقات رفتیم و من همراه مادر بودم و پدر وقتی آمد من دویدم به بغل پدر و دیگر از بغل ایشان پائین نمی ...
معتاد با موادمخدر خلأهای خود را پر می کند / می گفتم نمی شود بدون مواد مخدر زندگی کرد
چه زمانی تصمیم گرفتید مواد را کنار بگذارید؟ زمانی من تصمیم به کنار گذاشتن مواد گرفتم که برای من مشکل ساز شده بود، زمانی بود که من می دیدیم بدون مواد مخدر هیچ هستم و این من را آزرده خاطر می کرد که اعتقاداتم را زیر پا بگذاریم و به آن چیزی که مصرف می کنم برسم. زمانی می خواستم قطع مصرف کنم دکتر رفتم دارو خوردم نشد، رفتم ترک های ابوالفضلی که در قدیم رسم بود نشد، خانه خوابیدم نشد ...
معرفی عکاس: نیکول فریدنی
دیوار آویزان کرده بودم دید و از عکاس آنها سؤال کرد. وقتی پدر گفت آنها را من گرفته ام، سمبات سفارش کرد که موضوع را سرسری نگیرد و روی من سرمایه گذاری کند. این موضوع را مرحوم سهرابی – عکاس زرتشتی دهه30 - هم به پدرم گفته بود. او در آن سال ها در خیابان شاپور (شریعتی فعلی) مغازه داشت. هر وقت برای انجام بعضی کارها به او مراجعه می کردم، سفارش می کرد که عکاسی را جدی بگیرم ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش
بودم و وضع مالی مناسبی ندارم، زیرا کارگر یک کارخانه هستم و تمام اسباب زندگی ام را اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و ...
صحبت های دلنشین خانم خیری ویلایی ها
آنجا بودیم. من آن باغچه را درست کرده بودم و بچه ها را در آن باغچه جمع می کردم و به آنها چای و... می دادم. بیشتر صحنه هایی که فیلم نشان می دهد واقعیت دارد. مثلا داستان گلی که روی ماشین ریخته بودند. واقعا پدر بچه های من یک دست نداشت. ب چه ها به این خاطر فکر کردند که پدرشان نتوانسته ماشین را تمیز کند، آنها هم ماشین را شستند و ... یا اینکه وقتی بچه ها می رفتند مدرسه، ما می رفتیم بیمارستان ...
عروسک های قربانی شده خاکستری شهر / ناله هایی که در گلو خفه شد
در دادگاه کیفری فارس محاکمه شد. اولیای دم درخواست قصاص کردند و متهم گفت: آن روز باران می آمد. ستایش را به بهانه تعویض لباس هایش از کوچه دزدیدم و با بستن دست، پا و دهانش او را زیر تختخواب اتاقم مخفی کردم. بعد از چند ساعت گوشواره هایش را دزدیدم و خودش را به بیابان های اطراف نی ریز بردم. آنجا او را مورد آزار و اذیت قرار دادم و سپس خفه اش کردم. لباس هایش را آتش زدم و همراه جسدش در گودالی که کنده بودم ...
آنهایی که به خاک سپردم
را تماشا کنم، در حالی که به دست و پای سران قبیله افتاده بود و برای گرفتن اطلاعاتی درباره پدر ربوده شده ام التماس می کرد. در پست های بازرسی بیشماری متوقف شدم و تنها توانستم دعا کنم تا کسی نان، پول، کتاب های مدرسه، خوراک هایی که در کیف و بدنم مخفی کرده بودم تا به مردم در ان سمت برسانم را پیدا نکند. در این مدت تن ها عزیزانم را به گور سپردم، کسانی که روزی هم پایم راه می رفتند و همراهم نفس می کشیدند ...
بررسی وضعیت علمی، ورود سیاسی و آینده حوزه های علمیه در میزگرد شفقنا:متأسفانه روحانیون به عنوان گروه مرجع ...
؟ خانم از دانشگاه با معدل 18 و آقا با معدل 5/12 فارغ التحصیل می شود چرا؟ چون مشغولیت های پسر زیاد است و دغدغه های زیادی دارد، دغدغه سربازی، تأمین معاش خودش و حتی بعضی از اینها خانواده های خودشان را تامین می کنند، ممکن است پدر از دنیا رفته و باید هزینه خانواده را هم تأمین کند و به دلایل مختلف و مسائلی که وجود دارد نتواند به درستی درس بخواند. فشار خانواده بر روی طلبه نیز بسیار است حتی، گاهی اوقات طلبه ...
داستان افول Winamp؛ بزرگترین MP3 پلیر دنیا
رسید و به زودی پیشنهادهای خرید سررسیدند. لرد می گوید: ما هیچ ملاقاتی را کنسل نکردیم. کمپانی های کمی درخواست خود را به صورت مستقیم بیان می کردند و اغلب در لفافه سوالاتی شبیه آیا شما برنامه ای برای آینده دارید ، می پرسیدند. مدت زمان زیادی گذشت و رد درخواست هایی حول و حوش 100 میلیون دلار دیگر امکان پذیر نبود. در ژوئن 1999، نال سافت به همراه یک سرویس موسیقی آنلاین با ...
استکی: حال خوبم را به بارسلونا ترجیح دادم
از دسترس نیست. بچه زینبیه اصفهان؟ من از میان بازی های قدیمی قایم باشک، گرگم به هوا، لی لی و الک و دولک در محله زینبیه اصفهان هندبالیست شدم. پسر بچه های این محله با توپ پلاستیکی عاشق فوتبال هستند. فوتبال؟ از دوران دبستان هندبال بازی می کردم اما در کنارش فوتبال. یک سالی سراغ ژیمناستیک رفتم. کشتی هم گرفتم. استکی؟ پدرم می گوید معنی نام ...
من بچه ام، قدم بلند است!
پسر جوانی که با تشکیل یک باند اقدام به سرقت کرده بود به وسیله مأموران دستگیر شد اما ادعا کرد آنچه مأموران می گویند درست نیست؛ او فقط 80 فقره سرقت انجام داده و صد فقره سرقتی که در پرونده اوست، درست نیست. متهم که علی نام دارد و متولد 1378 است، با ایجاد باند سرقت و زورگیری از خانم ها و مسافران سرقت می کرد. وی دوشنبه شب در جریان عملیات پلیس آگاهی در مخفیگاهش در شهرک کاروان دستگیر شد. گفت وگوی کوتاهی ...
گفتگو با جایلز دولی Giles Duley (عکاسی که دنیارا متفاوت می بیند)
نبود من به این جاها سفر کردم چون داستان های آن آدم ها را روایت کنم چون امیدوار بودم تاثیری هر چند کوچک داشته باشم. آرزو می کردم کاش دکتر یا سیاستمدار باشم ولی ابزارم دوربین بود ، شاید الان به خاطر آنچه اونچه به سر خودم آمده مردم بیشتر به داستان هایم توجه کنند. اگر این اتفاق بیفتد خیلی هم عالی است. مجری : سخن آخر ، با یکی از قهرمانان شما در زمینه عکاسی دن مک کانه ، او سالها دست از کار ...
تمام افتخارم جراحی رزمندگان در طول جنگ بود
کتابخانه اش برد و یک کتاب کوچک به من هدیه داد و به پدرم گفت گویا این پسر می خواهد پزشک شود. خلاصه کلام در خانه ما به روی همه باز بود و هرکس هر خواسته ای داشت به خانه ما می آمد و اکثر این خواسته ها در مورد بیماری و درخواست مردم از پدر این بود که آن ها را به مراکز درمانی بفرستند و سفارششان را بکند. پدرم هم برحسب آشناهایی که داشت با این حساب شما به مدرسه های خوب رفتید. آیا این تسهیلات فقط شامل حال شما بود ...
یک هفته و چند چهره؛ نامداری آزاده، ژن عارف و بنیتای بی همتا
مردان سیاست برای اقناع افکار عمومی تا زور چانه زنی را بالا ببرند. آزاده نامداری یا (حریم هفته) آزاده نامداری فقط یک مجری نیست. این که فکر کنیم او صرفا یک مجری است که مدل اجرای تازه ای دارد و همین! کمی ساده انگارانه است. حتی همه ی حواشی هایی که داشته هم نمی تواند چهره کاملی از جایگاه او نشان دهد. چون او در واقع نماد و نشان از یک سبک زندگی است که می خواهد در تمام تحولات سریع ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش + عکس
اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم فکر نکرد. پدرم بیمار است و هنوز متوجه این قضایا نشده اما مادرم هر ...
سفیانی از نسل ابوسفیان؛ مهم ترین جبهه ضد مهدوی در عصر ظهور
...، پدر ایشان، برده جد ما بود، فرزندان کنیزی چشم آبی که دریا به وسیله او طوفانی شد. این نقل نیز صراحتی بیش از این ندارد که امیه برده عبدالمطلب شده است؛ این همان مطلبی است که در نقل تاریخی پیش گفته آمده است؛ اما استدلال صاحبان این دیدگاه این است که امیه غلامی رومی بوده است که عبدشمس او را به فرزندی برگزیده است. چنین ادعایی در این نقل تاریخی مورد توجه و اثبات قرار نگرفته است. ...
اولین تولد بدون حسن جوهرچی
است من و آوا با هم دعوا نکرده ایم و از بچگی هایمان خیلی گذشته است. هیچوقت هم نشد که جلوی پدرم دربیایم. برای روز پدر برایش پیراهن گرفتم اما هیچوقت نشد آن را به او بدهم او درباره آخرین هدیه برای پدرش اظهار کرد: آخرین کادویی که برای پدرم گرفته بودم یک پیراهن سرمه ای بود که برای روز پدر بود و نشد آن را به بابا بدهم. وی در پایان بیان کرد: هر جا بحث آرزو می شد پدرم برای ...
10 داستان در مورد بچه هایی که در طبیعت گم شدند
ی مادر بزرگش شد و هیچ ردی از او باقی نماند. جنگل های سیبری به خاطر داشتن گرگ و خرس مشهور هستند و با توجه به سرمای شدید هوا در این مناطق امیدی به زنده پیدا کردن تسرین سه ساله نمی رفت. او سه روز تمام در جنگل گم شده بود و هیچ چیزی برای خوردن نداشت به جز چند تکه شکلات که در جیبش داشت. وی سه کیلومتر از روستای مادربزرگش دور شده و بین ریشه های بیرون زده ی یک درخت خوابیده بود تا از سرما در ...
شهیدی که هیچ چیز کم نداشت جز نوش شهد وصال/روایت کوتاه مادر شهید از شیر بیست وسه ساله سپاه قدس /حسین در ...
گروه حماسه و مقاومت-رجانیوز: بسیار از مقام مادر گفتیم و خواندیم و نوشتیم. از صبوری و مهربانی اش، از نجابت دستان آسمانی اش، از همه محبت های بی منتش اما نگفتیم آن که عزیزکرده سال های جوانی اش را به مسلخ عشق می فرستد در دلش چه غوغایی است. مگر می شود جوان رعنا قامتت را، پاره جگرت را به میان آتش بفرستی، بی خیال روزگار را سپری کنی . مادر که باشی انگار تکه ای از وجودت را از دست می دهی، جوانت لحظه هایش را پیشت قد کشیده و حالا دیگر نمی توانی قد کشیدنش را ب ...
گفت وگو با دختر چه گوارا: انقلاب از جنگل تا بیمارستان
ها آموزش ببینند و شکل بگیرند؟ چطور کسی می تواند باور کند که اختلافی جدی بین آن دو مرد وجود داشت؟ احمقانه ترین چیزی است که می توانم فکرش را بکنم. اما ما باید به انگیزه های ایدئولوژیک این تحریف ها توجه کنیم، زیرا در جهانی زندگی می کنیم که دائماً با انبوه چرندیات بمباران می شویم. در آن سخنرانی مشهور در الجزایر، پدرم عملاً از دولت های سوسیالیست و به ویژه شوروی برای پشتیبانی ناکافی از جنبش ...
جوانی های ته کشیده
مادر و پدر معتاد و دختر 11 ساله م رو تو می دی؟ آدم هایی که به قول خودشان می توانند یک روز تمام درد دل کنند بدون آنکه یک لیوان آب بنوشند یا چیزی بخورند، درست مثل عاطفه: ببین پسر جان باید با زندگی ت تا کنی وگرنه اون یه خم دو خمت می کنه می زندت زمین. فک می کنی الان برای چی اینجام؟ مخ امثال تو رو کار بگیرم شاید یه پولی گیرم بیاد. از گذشته هم نپرس که تا حرفش به میان می آید هرکدام کوله باری از ...