سایر منابع:
سایر خبرها
شهید دانش آموزی که دغدغه اش خبرنگاری بود
و با تولد او تمام فامیل خوشحال شده و همه او را دوست داشتند همسرم دو سال بعد از تولد محمدرضا از دنیا رفت من ماندم و 5 بچه که باید در شهر بیرجند آنها را بزرگ می کردم خدا توفیق داد با توکل بر ائمه فرزندانم را برای تحصیل به مدرسه فرستاده و خود درخانه خانه داری می کردم. محمدرضا که به دنیا آمده بود همسرم او را مسلمان کرده و به گوشش اذان گفت و چون محمدرضا در ماه صفر متولد شد همسرم بالای زیارت ...
گفت و گویی با خانواده خبرنگار شهید احمد حسنی
آمدیم و مدتی بعد به پیرانشهر منتقل شدیم. شجاعت ها و رشادت های احمد در جنگ با ضد انقلاب زبان زد عام و خاص شده بود. به گونه ای که روزی شهید حمید باکری که با جیپ خود برای گشت زنی به داخل شه رفته بود و چون اکثر نقاط شهر دست ضد انقلاب بود و از همه جا تیر شلیک میکردند مجبور بود با سرعت گشت زنی کند، با همین سرعت که میخواست وارد حیاط سپاه شود ناگهان احمد با صدای بلند به حمید باکری ایست می دهد. شهید باکری او ...
مهدوی کیا: قطعا در فوتبال پایه ایران فساد وجود دارد
خنده دار است. ما در لیگ برتر می بینیم که یک تیم ظهر تشکیل می شود و همه از خانه به اردو می روند و بعد از ظهر هم اولین بازی خود را انجام می دهند. شما هیچ کجای دنیا چنین سیستم عجیب و غریب و غیر قابل باوری را مشاهده نمی کنید. ما در فوتبال ایران چیز های حیرت انگیز جدیدی را می بینیم که در هیچ کجای دنیا اتفاق نمی افتد. جالب اینجا است که هر روز بدتر می شود! *با توجه به پروژه ای که در ...
انگیزه های از دست رفته دنیای خبرنگاران
مرد نشسته زیر چتری سه رنگ؛ سبز، قرمز و آبی. آفتاب که به میانه روز می رسد میان دکه جای ایستادن نیست. چتر را باز می کند در حاشیه خیابان و می شود تماشاچی رهگذران. عابران بی تفاوت صبح، عصر هم بی آنکه نظری کنند به روزنامه های در سایه نشسته باز می گردند. اکبر آقا، همان مرد نشسته در سایه چتر سه رنگ، سی و چند سال است که روزنامه فروشی دارد، در خیابان ولی عصر با آن چنارهای بلند سر به دوش آسمان گذاشته: مثل سابق که اصلا نیست. بعضی روزنامه ه ...
ازمحله گارد ماشین دودی تاجبهه ها
روز شهریور 1359 در نخست وزیرری نشسته بودم که رادیو اعلام کرد عراقی ها مرز را رد کرده اند، چند شهر را گرفته اند، فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده اند و ختم کلام... اول باورم نشد. بهت برم داشت. هنوز چند ماه نبود که سر خانه و زندگی مان برگشته بودیم. از همین قسمت هاست که کتاب به بخش اصلی ورود می کند و خواننده ای که به تمنای دانستن از تاریخ دفاع مقدس کتاب را تهیه کرده، با زندگی جهادی سیدابوالفضل ...
نبودن وزیر زن، درجا زدن است
در سردشت زندگی می کردید؟ نه دیگر، بمباران در زمان جنگ بود. ما اول انقلاب به خوی برگشته بودیم؛ یعنی من اول راهنمایی بودم. همیشه احساس علاقه خاص و نوستالژیکی نسبت به سردشت داشته ام. همین الان هم وقتی سالگرد آن فاجعه می شود، انگار در شهر خودم و جایی که متولد شدم این اتفاق افتاده است. در همان خوی ادامه تحصیل دادم تا دیپلم گرفتم و بعد هم که زمان دانشگاه رسید. خانواده ایراد نمی ...
رفیع افتخار با کلاس اولی ها به کتابفروشی ها می آید
منتشر می شوند. افتخار گفت: کتاب پستچی، پنبه و پری را برای کودکان 9 تا 12 سال نوشته ام که داستان خواستگاری پستچی بی دست و پایی از زیباترین پری دنیا را بیان می کند. رفیع افتخار متولد 1339 در تهران و کارشناس ارشد کشاورزی است. او تالیف و ترجمه برای نوجوانان را از سال 1369 آغاز کرده و تاکنون بیش از 50 اثر برای کودکان و نوجوانان نوشته است. از آثار این نویسنده می توان به طلسم خانه عنکبوت ها ، برعسوس ، برسدبه دست دوست ، دنیای آرزوها ، از ورای یک خاطره ، تعطیلات بامزه یخمک ، ساپروفیت ، شب نشینی باعموبسک و راز صورتی من اشاره کرد. ...
گفتنی های شنیدنی استاد فضل الله توکل از یار همراهش اسدالله ملک
رو خبرنگار ایرنا در شبی از شب های مردادی به منزلِ پرنغمه و خاطره ایشان رفت تا روی زیرصدای دلنشین قناریِ خانه مرد خوش نوازِ سنتورِ ایران، استاد توکل از یار قدیمی خود، اسدالله ملک ، سخن بگوید؛ مردی که امروز 17 مرداد ماه، سال روز تولد اوست. هنگام این مصاحبه، پاشا پاشایی خواننده و همدم و همراه و وکیل هنری استاد توکل نیز با مهربانی همراه ما بود. ** اسدالله ملک رفیق بسیار خوبی بود ...
تراژدی موصل در عوامیه
دیگری نداشتیم. دفاع از زندگی و ناموس مان وظیفه بود. خانه ها با بمب های سنگین، تیراندازی های متوالی و غیره بمباران می شدند. همه مردم هدف گرفته می شدند. وقتی سه ماه پیش بومیان اجازه ورود به بلدوزرها و سایر تجهیزات ساختمانی را برای تخریب و نوسازی مناطق تاریخی عوامیه ندادند کارشان به جایی رسید که مجبور شدند تمام خیابان ها و بزرگراه ها را سنگربندی کنند. از سال 2011 که بهار عربی آغاز شد این شهر نیز ...
آموزش قرآن در محیطی پر از نشاط
ها فوق العاده است. هر کتاب که تمام می شود ما به کودکان جایزه می دهیم و آنها را به یک شهربازی یا جایی مشابه می بریم. همه این کارها دست به دست هم داده و کودکان را عاشق کلاس قرآن می کند. در دوران مدرسه نیز کودکان و نوجوانان به مهد می آیند؟ ما ساعت ها را به بعدازظهر منتقل می کنیم طوری که برای آنها مشکلی پیش نیاید. بعضی بچه ها مستقیم از مدرسه می آیند و ناهارشان را اینجا می خورند. مادرها ...
اقدام کثیف مرد تنوع طلب با 3 دختر که همسرش شده بودند
هم با عصبانیت از خانه بیرون رفت. ده روز از یاسر بی خبر بودم. موبایلش خاموش بود و کارهای مغازه اش را به شاگردش سپرده بود. شیما هم درست از شبی که یاسر رفت، غیبش زد. لازم نبود کارآگاه باشم تا بتوانم حقیقت را بفهمم! یاسر همان کاری را با من کرد که چند سال قبل با مهدیه بیچاره کرده بود. همه عشق و علاقه ام نسبت به یاسر دود شد و به هوا رفت و خشم و انزجار جای آن را گرفت. روزهای بدی را پشت سر می گذاشتم ...
خبرنگاری که مدافع حرم شد!
دلیل کار باید یکسال به سوریه برویم و در آنجا زندگی کنیم . خاطره ای از شهید باغبانی پیش از اعزام و شهادت دارید؟ همانطور که گفتم شهید باغبانی بعد از عید فطر دوباره راهی سوریه شدند، قبل از اعزام در ماه مبارک رمضان به همراه دخترم رضوانه و شهید باغبانی به شمال کشور و خانه پدر هادی سفر کردیم و بعد از عید فطر بود که او از شمال به تهران آمدند و از خانه با من تماس گرفتند و برای رفتن به ...
از “خبرنگاری” تا خادمی “حرم امام رضا (ع)”/ محمد حسن کارگرزاده از 16 سال فعالیت خبری می گوید
دوره دیدم، که به گرفتن مدرک کارشناسی هنر که معادل لیسانس بود، موفق شدم. بعد از آن نیز به میبد برگشتم و کار هنری را ادامه دادم. از خاطرات زمان جنگ بگویید؟ کار هنری ادامه داشت یا خبری؟ حدود سال های 62 یا 63 بود که همراه با دو نفر دیگر از طرف سپاه به لبنان اعزام شدیم. شش ماه در بعلبک لبنان مشغول به کارهای فرهنگی در مساجد و دیگر مکان ها بودیم که در واقعه بمباران آنجا توسط صهیونیستها ...
دوستی مان را به خدا ثابت می کنیم
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز ، سال 70 وقتی مشغول سپری کردن دوره خدمت سربازی بودم به صورت اتفاقی در ترمینال قدیم تبریز با نوجوانانی آشنا شدم که تحت حمایت و سرپرستی یک نهاد حمایتی بودند ولی معلوم نبود این کودکان ساعت 12 بعد از نیمه شب بیرون از آن نهاد چه کار می کردند، این موضوع ذهن مرا درگیر کرده بود تا اینکه تصمیم گرفتم به سراغ یکی از مؤسسات خیریه تبریز بروم تا آنها از این کودکان حمایت کنند ولی ...
مجتبی عابدینی، پدیده ی شمشیربازی ایران
...، هم جبران تمام آن پیاده روی های مسیر خانه تا شیرودی را کرده بودم و هم چیزی در وجودم افتاده بود که نمی توانستم شمشیربازی را رها کنم.تمریناتم بعد از آن مدال تقریبا دو برابر شد و ذهنم را از شمشیربازی نتوانستم خالی کنم. سال 81به مسابقات جوانان آسیا رفتم و نقره گرفتم. سال 83 در همان مسابقات جوانان طلا و همان سال برنز بزرگسالان آسیا را هم گرفتم. آنهایی که در این شرایط درس خوانده اند، می دانند چقدر کار سختی است. در چنین اوضاعی فوق لیسانس مدیریت ورزشی را گرفتم و هم اکنون دانشجوی دکترای همان رشته ام. ...
هراس از کابوس اتمی
صدای ضجه هایشان در لحظه مرگ را فراموش نمی کنم. همه آب می خواستند. پسر جوانی که آن تکه حلبی را پیدا کرده بود کمی آب پیدا کرد و در یک کتری ریخته و به زحمت جرعه ای از آن را به دهان زخمی ها می ریخت. روز بعد توانستم دوباره از جایم بلند شوم. به همین خاطر به طرف خانه رفتم. ما در آن زمان در تقریباً سه کیلومتر دورتر و در شمال هیروشیما زندگی می کردیم. وقتی به آنجا رسیدم متوجه شدم که خانه ما هم ...
کنایه های در لفافه و گاه صریح مولاوردی در مصاحبه عمدتا شخصی به دولت روحانی
غربی کردزبان هستند که سردشت یکی از آنهاست. آن چیزی که از آن روزها خوب در ذهنم مانده، طبیعت بکر و سرسبز آنجاست و بعد هم آن فاجعه بمباران شیمیایی سردشت. زمان بمباران هنوز در سردشت زندگی می کردید؟ نه دیگر، بمباران در زمان جنگ بود. ما اول انقلاب به خوی برگشته بودیم؛ یعنی من اول راهنمایی بودم. همیشه احساس علاقه خاص و نوستالژیکی نسبت به سردشت داشته ام؛ همین الان هم وقتی سالگرد آن ...
بهترین توصیه برای سرفه های شدید کودکان/ آشنایی با فیلم بردار فاجعه اتمی هیروشیما/ابتکار ژاپنی ها برای ...
...، کجاها بودند. وی تصریح می کند: من تا روز بعد، هیچوقت کلمه بمب اتمی را نشنیده بودم. او درباره لحظه پرتاب بمب می گوید: هنگامی که به اندازه بلند شدیم که بمب حدود 30 هزار فوت فاصله داشت... بعد از انفجار، من چند عکس هم با دوربین شخصی ام گرفتم. تا دو یا سه سال پیش، کسی این را نمی دانست. در ادامه اظهارات گاکنباخ ، هری ترومن می گوید: و این پایان کار نیست. با این بمب، ما ...
خاطرات شنیدنی جمشید مشایخی از همکاری با مهرجویی، کیمیایی و حاتمی
بازی کردید و بعد از آن فیلم بلند خشت و آینه و آن تمرین های سختی بفرمایید که ابراهیم گلستان برای شما در نظر گرفته بود. من فیلمی به نام جلد مار داشتم که در آن با مرحوم هژیر داریوش کار کردم و با خانم فخری خوروش هم بازی بودم، بعد از آن فکر می کنم سال 43 فیلمی با ابراهیم گلستان کار کردم به نام خشت و آینه . که برای یک سکانس ده دقیقه ای که داشتیم؛ 30 جلسه با آقای گلستان کار کردیم تا از این ...
کمد؛ جایی که تاریخ به فضا تبدیل می شود
های حریصانه ای) را در خود داشت که اتاق [و آبروی خانواده] را تهدید به آلودگی می کرد . با افزایش مصرف گرایی در آمریکا پس از دوران جنگ، جاسازی نقشی ضروری تر در مدیریت خرت و پرت ها، به خصوص هنگام ورود همیشگی ابزارهای رسانه ای جدید یافت. کارشناسان اقتصاد خانه داری با کمال میل در این راستا راهنمایی های لازم را فراهم می کردند. در سال 1953، شورای خانه های کوچک توصیه کرد که خانواده ها ...
اولین مهارت در زندگی مشترک صبر است / اغلب یادم می رود برای همسرم هدیه بگیرم
شهرهای مختلف به دلیل مأموریت های پدرم نقل مکان می کردیم. در ایامی که بمباران ها زیاد بود و اطلاع رسانی می شد برای یکی دو روز تا یک هفته در شهرک هایی که اواخر جنگ در اطراف خوزستان تأسیس کرده بودند می رفتیم تا بمباران و موشک باران تمام شود مجدد به خانه های خود برگردیم. سال 67 هم در دزفول تحصیل را شروع کردم البته دو سال اول ابتدایی را در دزفول و دوران جنگ سپری کردیم. تا اینکه سال 72 از آنجا ...
بسته خبری یکشنبه 15 مردادماه 1396
محسن رضایی آماده ی ارائه ی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همه مان جالب بود که چرا هیچ کس به این قضیه توجه نداشت. جالب تر آن که چرا امام به کسی دستور نداد چراغ ها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد. ...
سردار بی نشان دستگاه دیپلماسی کشور
خواندن نماز بود یک روز پسر دایی ام به من گفت من نماز نمی خواندم اما پسر کوچک تو صبح ها من را بیدار و وادار به نماز خواندن می کرد او به کجا خواهد رسید؟! حتی وقتی محمد ناصر به روستا هم می آمد بچه ها را جمع می کرد و با خود به مسجد می برد و امروز همه آنها نماز خواندن خود را مدیون او می دانند. این مادر رنج کشیده با گفتن این خاطره و بعد چند دقیقه سکوت، مرا مهمان شنیدن خاطره دیگر می کند اینکه ...
شرکت در هیچ کلاس کنکوری را تجربه نکردم
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز ؛ برگزیدگان کنکور سراسری 96 این روز ها حال و هوای خاصی را تجربه می کنند و احوال این روز های آن ها پس از سال ها به بهترین خاطراتشان تبدیل شده است، اما تجربه های این روز های زندگی بعد از موفقیت در کنکور به خاطره ای شیرین برای آن ها تبدیل خواهد شد و در تمام طول زندگی از ذهن ها پاک نمی شود. به همین منظور به سراغ سیدرضا سالاری کیا ...
گزیده بهترین اشعار مصطفی رحماندوست
جهان منتشر شده که از آن میان می توان به فرهنگ آسان: دانشنامه ویژه کودکان و نوجوانان ، فرهنگ ضرب المثل ها ، ترانه های نوازش: شامل مجموعه ای از لالایی ها ، آسمان هم خندید ، پرنده گفت: به!به! ، رنگ و وارنگ از همه رنگ ، نسیم نانوا ، خوش به حال ماهی ها اشاره کرد. بهترین اشعار مصطفی رحماندوست حرف های آبی آب آبی است آسمان آبی است موجِ دریای بی کران آبی است ...
تقدیر از محمود کلاری و جشن تولد ژاله علو
آمد و گفت: باور کنید خجالت می کشم. همیشه به دیگرانی که کار می کردند می گفتم فیلمی بسازید که آن قدری خوب نباشد که بخواهند زیاد از آدم تعریف کنند! او ادامه داد: خوشحالم این اتفاق در جشنواره فیلم شهر افتاده است و همین طور که این جشنواره توانسته در بُعد بین المللی هم جای خودش را پیدا کند. سال گذشته در جشنواره پوسان که داور بودم، خاطرم هست جشنواره با کلیپی از زنده یاد عباس کیارستمی شروع شد و ...
مکتب نرگس ؛ باقیات و صالحاتی در خانه پدری/ خاطره ای ماندگار از سیدجلال متقی موسوی
از بازنشستگی در سال 86 به امر مدیریت مستقیم مؤسسه می پردازد، در خصوص علت نامگذاری مؤسسه به نام مکتب نرگس، اظهار می کند: اسم مادرم نرگس است در نظر داشتم که این مرکز که در خانه پدرم راه اندازی شده، در کنار آن نیز به مادرم اهتمامی داشته باشم و هم اسم او باشد و هم مؤسسه متبرک با نام مادر حضرت امام زمان(عج) باشد، این عنوان را برای مؤسسه انتخاب کردیم البته هنگام ثبت کردن نام به دلیل تکراری بودن این اسم ...
قائدی: نوبت برد استقلال هم می رسد/ دوست دارم برای استقلال گل بزنم/ خوشحالم که بازی ام را دوست دارند
...> - خیلی خوشحال بودم. باورم نمی شد. من تا یکی دو سال پیش در محله مان بازی می کردم ولی این جمعه در ورزشگاه آزادی بازی کردم. خیلی حس خوبی داشت. البته فصل قبل هم هواداران ایرانجوان خیلی به من لطف داشتند و مرا در همه بازی ها مورد لطف خودشان قرار می دادند اما اینکه طرفداران استقلال اسم مرا صدا می زدند خیلی برایم شیرین بود. به آرزویت رسیدی؟ - بله! قبل از این بازی و در دیدار با صنعت نفت گفته ...
هاشمی گفت موسوی سابقه مبارزه ندارد که نخست وزیر شود
! من یک مورد از مظلومیت شهدای هفتم تیر برای شما بگویم. یکی از این شهدا شهید دکتر عضدی معاون وزیر علوم بود. ایشان رفت و آمد در حزب داشت. زمانی که دفتر حزب جمهوری اسلای منفجر شده بود همه شهید شدند خبری از آقای عضدی نبود و هیچ کس هم نمی دانست. بعد از دو سه روز همسرش به آقای دکتر هاشمی گلپایگانی زنگ می زند که آقا دکتر عضدی دو سه روز است خانه نیامده!من و دکتر هاشمی با هم در ستاد انقلاب فرهنگی ...
گفتگو با جوان گرمه ای برنده خودروی 206 از شبکه آی فیلم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری گرمه ، متن گفتگوی خبرنگار ما با این برنده خوش شانس به شرح زیر است: ... بازهم یک صبح ! یک صبح مثل همه صبح های دیگر که از خواب بلند می شوید. یک صبح مثل همه صبح های دیگر که چشم امید به فرداهای بهتر دارید. یک صبح مثل همه صبح های دیگر که برای مدتی شما را غرق می کند در رویاهایتان، در آرزوهایتان، در خاطره هایی که دیگر پیش شما نیستند ...