هویج باعث پیدا شدن حلقه ازدواج الماس پس از 13 سال شد+ تصاویر
سایر منابع:
سایر خبرها
تابلویی از عشق ناب نجف آبادی ها به انقلاب در صبر و استقامت همسر شهید حُججی
شاهین پرس ، چند سال پیش یکی از آشنایانم با پسری تهرانی ازدواج کرد؛ هر دو دل داده انقلاب بودند؛ دختر در جنگ تحمیلی و در سن 13 سالگی به عقد جوانی در آمده و بعد از مدتی جوان مفقود شده بود؛ 13 سال منتظر مانده بود تا استخوان های شوهرش بازگشت و یک سال بعد دوباره ازدواج کرد؛ همسر جدیدش هم جوانی مومن؛ متدین و به قول خودمان ارزشی بود. آن زمان یعنی اواخر دهه هفتاد دوم خردادی ها مست قدرت بودند و ...
کشف حلقه گم شده تکامل دایناسورها
به گزارش گروه علم و فناوری آنا به نقل از UPI، وقتی در سال 2015 دانشمندان شیلی سوروس را کشف کردند، ظاهر منحصر به فرد این دایناسور موجب سردرگمی آنها شد. متیو بارن، دانشجوی دکتری در دانشگاه کمبریج، در این باره گفت: تقریبا این گونه به نظر می رسد که شیلی سوروس ترکیبی از چند حیوان مختلف است و این ویژگی باعث شگفتی محققان شد . دانشمندان با استفاده از یک بررسی آناتومی مقایسه ای جامع ...
حلقه گمشده پس از 13 سال دور یک هویج پیدا شد/ عکس و فیلم
اتفاقی نیفتاده است. اما چند روز پیش هنگامی که عروسش در مزرعه یک هویج را از زمین بیرون می کشید، این حلقه را پیدا کرد. هویج در داخل حلقه رشد کرده بود. پسرش فورا دانست که حلقه متعلق به مادرش است. مری گرامز متأسف است که چرا موضوع گم شدن حلقه الماس را با شوهرش در میان نگذاشت. شوهر او پنج سال پیش درگذشت. به گزارش بی بی سی، این اولین بار نیست که کسی یک حلقه الماس روی هویچ پیدا کرده است. در سال 2011 نیز یک زن سوئدی پس از 16سال حلقه الماس خود را در شرایط مشابهی یافت. ...
شوهرم اِخراجم کرد طَلاق می خواهم!
دوستانش یک شرکت داشت. بعد از ازدواج به خواست خود فریبرز از شرکت قبلی ام استعفا دادم و در شرکت شوهرم مشغول به کار شدم. 10 سالی می شد که در آن شرکت کار می کردم و چون شرکت شوهرم بود از جانم مایه گذاشتم. تا این که چند وقت پیش به خاطر یک اشتباه فریبرز در کمال ناباوری مرا بعد از 10 سال کار از شرکت اخراج کرد. اول تصور می کردم که از روی عصبانیت این کار را کرده، ولی او نامه اخراجم را به امور مالی داد و ...
روایت اولین اسیر فراری
راه را گُم کردم و به این سرو وضع افتادم .... با حالت شک و تردید با دیدن وضع بیماری ام دلش به رحم آمد و مرا به خانه شان در آبادی برد، تازه ازدواج کرده بود و با مادر پیرش زندگی می کرد، صدای جر و بحث مادر و پسر را می شنیدم که مدام می گفت چرا من را به خانه آورده؟! چوپان برایم لباس آورد و بعد از استحمام و عوض کردن لباس هایم یک کاسه ترخینه داغ جلویم گذاشت، ترخینه را که خوردم به ...
به رهبرم بگویید، آمده ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد
نام گذاشتم به یاد محسن سقط شده خانم حضرت زهرا (س) . مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه های بزرگی به رویم باز شد اما نمی دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر ...
کارتن خوابی حاصل دو ازدواج ناموفق
.... این بار دیگر زندگی مشترکم فرق می کرد. همسرم فردی پرخاشگر بود و مرتب مرا به باد کتک می گرفت و من هم چاره ای نداشتم، باید می سوختم و می ساختم، چرا که مسیر زندگیم را خودم اشتباه انتخاب کرده بودم. نمی دانستم چه کنم، نه راه پس داشتم و نه راه پیش... باید می ماندم به هر قیمتی حتی به قیمت اعتیاد... نرجس رضاعلی مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین درباره ماجرای ازدواج دوم مرجان و باردار شدنش می ...
نظرمحمدی: یک حلقه گمشده در هافبک داشتیم
...: ما در خط هافبک یک حلقه گم شده داشتیم که نیاز به یک بازیکن خلاق بود تا حلقه اتصال بین هافبک و حمله باشد و به نوعی نقش پلی میکر را ایفا کند. ما در فصل گذشته از این موهبت برخوردار نبودیم و پیام را در این راستا جذب کردیم و بدون رودربایستی می گویم اگر صادقیان حواشی ای که طی سال های گذشته در تیم های حاضر داشته در رشت نداشته و در اختیار کادرفنی باشد، با اجرایی کردن دستورات کادرفنی می تواند کمک بزرگی برای سپیدرود باشد. منبع : ورزش سه ...
شهیدی که روز خواستگاریش گفت: من اول به عقد سپاه درآمدم + تصاویر
به گزارش دیار آفتاب ؛به نقل از مشرق - از وقتی رفتی برای دلداری و همدردی جملاتی تکراری شنیده است.... " گذر زمان تا حدی آرامت می کند."... " به خودت فرصت بده".... " گذشت زمان صبورت می کند."... و امروز همسر شهید صبورانه گذری کوتاه از زندگی همسرش برای مخاطبان مشرق داشته اند. برگ سبز زندگی: علیرضا در گرمای پنجمین روز مرداد سال 1366 در ...
دایناسوری پر ماجرا +عکس
به گزارش جام جم آنلاین از سیناپرس، نتایج مطالعات جدید دیرینه شناسان نشان می دهد که احتمالا دایناسوری که چند سال پیش به طور تصادفی توسط یک پسر بچه در شیلی کشف شده بود، حلقه واسطه تکاملی دایناسورها محسوب شده و زنجیره گمشده ای است که بر اساس آن می توان نحوه فرگشت گروهی اصلی از دایناسورها را از نوع اولیه به گروهی جدید مورد مطالعه قرار داد. پژوهشگران بریتانیائی در رابطه با دایناسور فوق ...
حلقه ازدواجی که دور یک هویج قرار گرفت! +عکس
به گزارش جام نیوز ، زمانی که عروس خانم گرامز در مزرعه خانوادگی شان در آلبرتای کانادا، برای تهیه شام، سبزی جمع می کرد یک هویج عجیب را از زمین کند که حلقه گمشده در اطراف آن قرار داشت. خانم گرامز 13 سال پیش و هنگامی که درختان مزرعه اش را هرس می کرد حلقه اش را گم کرده بود. اما این موضوع را به همسرش که پنج سال پیش از دنیا رفت نگفته بود و با گذشت زمان، نسبت به یافتن حلقه جواهرنشان خود ناامید ...
صدور حکم مرگ برای میهمان جنایتکار
حدود 30سال قبل دچار افسردگی بودم و دارو مصرف می کردم. به همین خاطرشب حادثه هم حالت عادی نداشتم. آن شب پس از کشتن صاحبخانه صبر کردم تا صبح شود، بعد سرکارم رفتم.وی درباره پوشیدن کفش های صاحبخانه گفت: نمی دانم، آن روز صبح حالم خوب نبود و بدون اینکه متوجه باشم کفش های مقتول را پوشیدم. آقای قاضی اعتیاد باعث بدبختی ام شده من ازدواج کردم اما همسرم به خاطر اعتیادم طلاق گرفت. وی با ...
بیرون آمدن هویج از دل خاک راز حلقه گمشده را فاش کرد+تصاویر
شفقنا- یک زن انگلیسی که سالها پیش حلقه ازدواج خود را گم کرده بود، آن را در دل یک هویج پیدا کرد. به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از اسکای نیوز، ماری گرامز زن 84 ساله انگلیسی که 13 سال پیش حلقه الماس 24 قیراطی خود را گم کرده بود، آن را در دل یک هویج پیدا کرد. او این حلقه را در بین دو تکه از یک هویج که از باغچه خود برداشت کرده بود، پیدا نموده است. خبر اصلی را اینجا ببینید ...
سهم آزادگان از سینمای ایران و فرهنگ گفتاری اسرای ایرانی
داده بود. در نهایت با کمک مأموران اطلاعاتی مشخص می شود که متهمان اصلی افراد دیگری هستند. بیداری رویاها به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر در سال 88 هم به تبعات بعد از جنگ می پردازد. رخشانه با بازی هنگامه قاضیانی زنی است در آستانه میانسالی که در سال های جوانی اش با ایوب پارسا ازدواج کرده و صاحب پسری به نام حمید شده است. وقتی حمید دو ساله بود، ایوب به جبهه می رود و دیگر برنمی گردد. پس از ...
رشد هویج داخل حلقه گمشده نامزدی+عکس
ایران آنلاین / به گزارش ایران آنلاین به نقل از سان، دختر این زن حلقه را در مزرعه ای در منطقه آلبرتا یافته که متعلق به خانواده بوده است. مری گروس 84 ساله در این باره گفت : در سال 2004 میلادی به طور اتفاقی حلقه ازدواجم را گم کردم به همین خاطر مجبور شدم حلقه دیگری بخرم و اکنون پس از گذشت سالها دخترم آن را پیدا کرده و به من بازگرداند. به نظر می رسد من هنگام کار در مزرعه حلقه ام را گم کرده و دیگر نتوانسته بودم پیدایش کنم اما اکنون حلقه پیش صاحبش باز گشته است. --- --- --- کلمات کلیدی حلقه ازدواج هویج مزرعه گم شده ...
متهم: خانواده همسرم دخالت می کردند
از دخالت های خانواده همسرم خسته شده بودم این آخرین دفاع مردی است که از دو سال قبل به اتهام قتل برادرزنش در بازداشت به سر می برد. به گزارش جوان، سیزدهم دی ماه سال 94، مأموران پلیس از قتل مرد 26 ساله ای به نام صادق در میدان منیریه باخبر و راهی محل شدند. بررسی ها حکایت از این داشت که مرد جوان با اصابت ضربه چاقو جان باخته است. خواهر مقتول در حالیکه به شدت گریه می کرد به مأموران ...
دعوای دو عراقی جانمان را نجات داد/پیروزیهای رزمندگان را از کتکهایشان می فهمیدم
چند لحظه بهت زده بودم که بخندم یا گریه کنم، گفتم تا نشانه ای از شوهرم نبینم باور نمیکنم که چند عکس و نامه نشانم داد و در ان لحظه بغض 8 ساله ام شکست. با ماشین برای استقبال به بدره رفتیم، وقتی کنارش نشستم یچه اش را نشناخت بهش گفتم حاجی پسرته بغلش کن و وقتی به پشت سرش که من بودم نگاه کرد من راهم نشناخت، گفتم حاجی منم صبریه، اما مرا بیاد نمی آورد واقعا ناراحت شدم ازاینکه من را نشناخته بودب ه ...
ماجرای خواندنی خواستگاری تا اسارتِ آزاده شهید”محمد خمامی”/همسرم، یک نظامی مهربان و یک مظلوم مقتدر بود
...> سایت خبری تحلیلی طنین یاس به مناسبت 27 امین سالگرد ورود آزادگان به میهن اسلامی میزبان دو تن از همسران آزادگان سرافرازی است که ملقب به " بانوان انتظار" هستند. بانو " فاطمه کرمی، همسر "سردار آزاده جانباز شهید محمدخمامی"و بانو فرشته عبدالهی همسر بسیجی آزاده سید حسن زهرایی. برادرم را با شاخه گل سرخی دفن کردم! خانم "کرمی" که سال ها قبل از اسارت همسرش، چشم انتظار شنیدن خبری از برادر ...
عاشقانه هایی که بر دل ماند/ دیدار با رهبری بهترین هدیه پدر بود
بهانه از ما رضایت گرفت و به سوریه رفت. صبح توس: یعنی مادرتان مخالف رفتن پدر بود؟ زینب سادات: مامان اصلا حرفی نداشت خصوصا اینکه بحث سوریه و حرم حضرت زینب(س) بود، من آن زمان تازه ازدواج کرده بودم خیلی بیشتر به بابام می گفتم بس دیگِ آقاجون چه خبر! این همه سال رفتی تمامه، بچه گی ها ما را رفتی جبهه . به مامان می گفتم چطوری تحمل می کنی بره، چطوری اجازه میدی بره مامانم هیچی نمی گفت ...
رفتار بی شرمانه داماد با نوعروس مشهدی!
روی من باز نمی کردند. در همین شرایط مادرم همه پس اندازهایش را که از طریق پرستاری افراد سالمند به دست آورده بود با خوشحالی از حساب بانکی اش برداشت کرد و با مبلغی که وام گرفته بود خانه کوچکی برایم خرید تا در آغاز زندگی مستاجر نباشم. با این همه، همسرم همچنان به رفتارهای زشت خود ادامه می داد و حاضر به ترک مواد مخدر نبود. او چند بار قصد خفه کردن مرا داشت و معتقد است چون اعتیاد دارد نباید به ...
اسلام آباد؛ محله ای پلکانی در دل شهر کرج
برای گذراندن اوقات فراغت نداریم. توی کوچه، روی پله ها می نشینیم و حرف می زنیم. چند کوچه آن طرف تر پیرزنی را می بینیم که تنها جلوی در خانه اش نشسته است. ساور پناهی می گوید: همسرم فوت کرده و همه فرزندانم ازدواج کرده اند. فقط یکی از دخترانم با من زندگی می کند. با توجه به اینکه طرح ساماندهی قول خرید خانه ما را داده است منتظریم که خانه را بخرد و پس از مشورت با فرزندانم برای انتخاب جای جدید تصمیم ...
پرونده های عجیب / اعتراف 15 قاتل نوجوان + عکس
سه سال بعد مادرش و نزدیک ترین دوست او را نیز به قتل رساند. وی در این مدت جان چندین نفر دیگر را نیز گرفته بود و گرایش های مرده خواهی در او دیده شد. حتی یک بار قسمتی از گوشت بدن یکی از قربانیان خود که یک زن بود را نیز خورده بود. در نهایت ادموند به حبس ابد محکوم شد. 6- جوزف فیلیپس در سال 1998، ملیسا فیلیپس در حال تمیز کردن اتاق پسربچه ی 14 ساله اش بود که متوجه خیس بودن تشک او ...
جنگ صلیبی همچنان ادامه دارد/ کمک های نظام جمهوری اسلامی ایران بر ملت فلسطین و سوریه مشهود است
من آمد که شیخ مرتضی به دیدن من آمده ای؟ برای بازدید آمده ام و این اولین بازدید من است و باز خواهم آمد. سر بالا کردم و وجود مبارک حضرت رضا(ع) را دیدم که در آن لحظه متوجه شدم آن دو نفر محو شدند و اثری از آنها نبود و مرا در این باغی که می بینی در بهترین شرایط جا دادند. حضرت رضا(ع) این گونه است. حجت الاسلام گلپایگانی خاطرنشان کرد: این در حالی است که مرحوم حاج مرتضی ارادت خاصی به حضرت امام ...
همسر شهید: شهادت ایشان را مرهون لقمه و شیر حلال می دانم/ دلم محکم است که او جزو لشکر بسم الله است/ ثابت ...
ما خداست. علاقه خوب است اما به شرط اینکه وابستگی در پی نداشته باشد . همسر شهید: اوایل پاییز سال 69 بود و من کلاس دوم دبیرستان و امتحانات ثلث اول بود. یک روز متوجه شدم عمویم بدون برنامه و اطلاع قبلی به دزفول و به منزل ما آمده - عموی بنده داماد خانواده آقا مصطفی بود- و نگاه های معنی داری دارد و زن عمویم باب خواستگاری را باز کرد. البته مادربزرگ من و آقا مصطفی دختر خاله هستند و از دو سو ...
چله زیارت جمکران کلید شهادت حججی بود
خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای توافتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها نکردی و نامم را محسن نگذاشتی؟! مادر جان حرم خانم زینب سلام الله علیها در خطر است اجازه بده بروم. مادرم، نکند لحظه ای شک کنی به رضایتت که من شفاعت کننده ات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت ...
خرده کتک کاری های زن و شوهری
که فقط همین را می خواهم و بالاخره راضی شان کردم و ازدواج کردیم. همه چیز خوب بود، اما یواش یواش زندگی آن رویش را به من نشان داد. همسرم شب ها دیر به خانه می آمد و وقتی دلیل را از او می پرسیدم، می گفت که خانه مادرش است. یک بار که اعتراض جدی کردم، مرا کتک زد. اولین باری بود که دستش روی من بلند می شد. البته بعدها به هوای شوخی هم چند باری مرا زد، اما دلجویی می کرد. رفتارش تغییر کرده بود و هر ...
زمان جنگ به عراقی ها هم پناه دادیم!
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، همه چیز از یک زیرزمین شروع شد. یک دختر 26 ساله با کمترین امکانات سال ها پیش استارت یک خیریه را می زند و شاید آن وقت ها فکر نمی کرده همین خیریه کوچک و جمع و جور در عمر تقریبا 40 ساله خود گره های بزرگی را باز کند. از کمک به آوارگان جنگی گرفته تا پیوند اعضا و حتی کارآفرینی برای زنان بی سرپرست. خانم فرنگیس عنبری یزدی بانوی مشهدی است که ...
صدای بابا گفتن فرزندش را هیچ وقت نشنید
خواهم به سوریه بروم. او به من گفته بود که برای انجام ماموریت دو ماهه می رود ولی مکان آن را مشخص نکرد. البته با حرف هایی که از قبل می زد، شک کرده بودم که قرار است به سوریه برود. چند روز بعد از رفتنش، یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت جای برادرت خالی نباشد، او را در فرودگاه امام دیده ایم. آنها متوجه شده بودند که احمد سوریه رفته است. بعد از شنیدن این خبر، خیلی گریه کردم. همان شب، خواب دیدم که ...
اعلام آزادی در تکریت11
افتاد از خود بی خود شدم. تپش قلبم بیشتر شد و تمام تنم شروع به لرزیدن کرد. عده ای از بچه ها که سعی می کردند مرا آرام کنند، می گفتند: مرتضی چه خبره؟ چرا دست و پاتو گم کردی؟ می دونی به چه حالی افتادی؟ رنگ و رو برات نمونده اینطوری سکته می کنی یا؟! دقایقی بعد اتوبوس توی خاک ایران متوقف شد. به محض پیاده شدن در حالی که قطرات اشک یکریز از چشمانمان جاری بود بی اختیار به سجده افتادیم. حال و هوای ...