سایر منابع:
سایر خبرها
مادر شهیدی که پیکر فرزندش را با دستان خود داخل قبر گذاشت
در آن زمان چون تلفن درخانه نبود وقتی هادی از من دور می شد خیلی دلتنگش می شدم. هادی بدون خداحافظی از مادر به جبهه رفت هادی مدت 4 سال در قم در محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم درس خواند اما بعد از تحصیل که قرار بود به بیرجند بیاید و من خوشحال بودم که فرزندم روحانی شده و قرار است در کنارم باشد جنگ تحمیلی آغاز شد و هادی که از همان دوران کودکی عشق به انقلاب و کشور در دلش موج می زد به ...
جهیزیه سنگینی که عروس را بر تخت و والدین را بر فرش می نشاند
خانواده مان را هم با خود به زیر خاک برد. حلیمه در حالیکه به زمین افتاده و تمام فروشنده های پاساژ دور سرش جمع شدند، می افزاید: اگر خودکشی گناه نبود همان روز خودم را می کشتم و پیش دختر بخت برگشته ام می رفتم، دخترم به خاطر یک یخچال خودش را آتش زد و پس از مرگ او مدتها افسردگی گرفتم و خودم را باختم و پس از آن حدود 20 سال است که حسرت رفتن کنار دخترم مرا از پای درآورده و اکنون مدتی است که دختر ...
می خواستم به خدا برسم به شیطان رسیدم
قرار گرفته بودیم که فکر می کردیم راست می گوید. نازنین.م به نکته ای جالب اشاره می کند که مسترها از آن ها خواسته بودند در منزل شان تابلویی از آیات قرآن کریم نباشد و بیان می دارد: چون به هم ریختگی ام خیلی شدید بود و به زور به کلاس ها می رفتم فقط تا ترم چهار به کلاس ها رفتم؛ به ما گفتند تا ترم 7 یا 8 که حلقه نماز به شما داده شود، نماز نخوانید؛ گفته شد که اگر ابتدا حلقه نماز(حلقه صلاه) به شما ...
نفری 50 تومان به لنج ها کرایه دادیم تا به آبادان برویم / بعد از جنگ به هیچ عروسی نرفتم
جایی می رفتیم که خطوط پدافندی را از گردان قبلی می گرفتیم. من در اتوبوس خواب بودم و وقتی بیدار شدم، دیدم که در کنار مسجد فاو ایستاده ایم. از دوستان پرسیدم که چگونه از روی اروند گذر کردیم؟ گفتند که پل زده بودند. من باورم نمی شد و صبح که همه آماده می شدند تا به سمت خط مقدم بروند، رفتم تا با چشمان خودم آن پل را ببینم. تلاش بچه های جهاد سازندگی برای ساختن این پل برای من غرورآفرین بود. به سمت خطوط مقدم ...
تجاوز 3 مرد جوان به خانم ورزشکار
ایستاد و گفت: یکی از متهمان کارگر خانه ام بود و چند روز پیش از حادثه متوجه شدم که وسایل خانه ام را به سرقت برده است. با او تماس گرفتم و با اینکه ابتدا منکر همه چیز بود اما وقتی دید من مدرک دارم همه چیز را گردن گرفت و قرار شد وسایل را برایم بیاورد اما چند روز بعد یکدفعه با دو مرد به سراغم آمد و مرا با همدستی آن دو نفر به صندوق عقب ماشین شان انداختند. من غریق نجات هستم و توان بدنی خوبی هم دارم اما ...
محاکمه زنی که به خاطر رها شدن از دست شوهر معتادش به صورت او اسید پاشید - می ترسیدم فرزندانم را بکشد
گذشته زمانی که در مقابل بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفته بود درباره علت اسیدپاشی گفت: شوهرم دست بزن داشت و مدام توهین و فحاشی می کرد. چندین بار خواستم از او طلاق بگیرم اما قبول نکرد. برای همین تصمیم گرفتم کمی تنبیهش کنم تا راضی به طلاقم شود. با همسرم 19 سال قبل آشنا شدم.آن موقع برادرش مستأجر خانه پدرم بود. بعد از مدتی باهم ازدواج کردیم. پژمان قبل ...
دوران اسارت هر3 روز یک بار ختم قرآن می کردم
آزاد شدید؟ به خاطر مجروحیتی که داشتم و باید تحت درمان قرار می گرفتم صلیب سرخ عراقی ها را مجبور کرد تا من و آن چند زن ایرانی را آزاد کنند و به ایران برگردانند. ما گروه سوم بودیم که در سال 61 همزمان با آزادسازی خرمشهر از طریق تبادل با اسیران عراقی آزاد شدیم. وقتی بعد از دوسال آزاد و وارد خاک ایران شدید چه حسی داشتید؟ خیلی خوشحال بودم که خاک وطنم را زیر پایم احساس می کردم ولی از ...
بیوگرافی سیامک انصاری و همسرش طناز +شغل دوم
انصاری از سال 78 با سریال هتل چهره اش را در بین مردم شناخته شده کرد، اما اوج کار او بازی در سریال پاورچین مهران مدیری بود که وی را تبدیل به چهره محبوب در بین مردم کرد مشکلات شهرت اوایل که به نگاه مردم عادت نداشتم، خیلی وقت ها حتی دعوایم مش شد وقتی دیدم اینقدر اذیت می شوم، پیش دکتری رفتم و مشاوره ای گرفتم و بعد از آن، دیگر همه چیز حل شد. ببینید، ما وقتی وارد این ...
پرسه در خیابان
دهه 60 با عکاسی اجتماعی شروع کردم. به کمک برادرم از 14سالگی دوربین عکاسی دست گرفتم. جاهد: فکر می کردم فقط عکاس سینما بودی. کارخانی: اول عکاسی اجتماعی کردم. در چندین نمایشگاه عکس در همان دهه 60، عکس هایم حضور داشته. چند سال هم در لابراتوار چاپ عکس کار کردم. 16سالم بود که با آقای امیر نادری آشنا شدم و برای او عکس های زیادی چاپ کردم. نگاه نادری در عکاسی و سینما خیلی به من کمک کرد ...
امید درمان برای در حاشیه مانده ها
استخوان زایی رنج می برد. بیماری ای که بر اثر آن استخوان های بیمار ترد و شکننده می شوند. محدثه حالا مدتی است که در اقامتگاه بستری شده و با نظر کیوان مزدا باید کاردرمانی اش را دنبال کند. پدر محدثه چندسالی است که او و مادرش را رها کرده و رفته. آنها در حسن آباد قم زندگی می کنند. مادر افغانستانی است و پدر ایرانی. یک سال است که مادر محدثه از همسرش طلاق غیابی گرفته و با کمک هزینه ای که از پدرش دریافت می کند ...
گشت چند ساعته در پاتوق های فروش مواد
طلاق گرفت رفت سوئد. پدر و مادرم دماوند زندگی می کنند . بعضی وقت ها مادرم میاد پایین می بینمش. عزیزانم رو نمی توانم ببینم. خسته شدم . چرا ترک نمی کنی؟ می ترسم. یه بار رفتم ترک کنم آنقدر کتکم زدن که کم بود بمیرم. زمستان آب یخ روی من می ریختن و می گفتن بگو غلط کردم آنقدر بگو... خوردم که گاوداری بغل بشنوه. باید غرورت بشکنه که ترک کنی. مادرم فکر می کرد اونجا بادم می زنن.از اونوقت دیگه می ...
نیلوفر از شوهر وحشی اش گفت ! + عکس
شب به بعد لحظه ای آرام و قرار نداشتم.او تهدیدم کرده بود اگر در رابطه با قتل Murder برادرم به کسی حرفی بزنم مرا هم می کشد. زن پریشان احوال گفت: دو شب پیش من و شوهرم به خاطر اختلاف خانوادگی دعوا کردیم. آنجا بود که مجید گفت دو سال قبل پدش را هم کشته و مرا هم سر به نیست می کند. من هم ز ترسم به کلانتری آمدم. به دنبال اظهارات زن جوان ماموران پلیس به محل زندگی مجید در شهرک آفتاب ...
- منوچهر والی زاده - و 50 سال خاطره ی نهفته در صدایش
...، کنترل سالن انجام می دادند و آخر شب، برای بازی روی صحنه می رفتند. آقای صادق پور هم که صاحب تئاتر بود نقش بازی می کرد. من به دلیل اینکه برادرم در تئاتر گیتی بود، پیش او می رفتم و از سن 8 یا 9 سالگی به کار تئاتر علاقه مند شدم . دوره دبیرستان که بودم، یک خانه جوانان تاسیس شد از همان سن به آن جا رفتم و زیر دست کارگردانی به نام پرویز غنیمی فرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صمیمی ام ...
دختری 13 ساله با پای خود به خانه شیطان رفت و
به مدرسه می رفتم و دوست نداشتم پس از پایان کلاس ها به منزل بازگردم چرا که از دیدن مشاجره های شدید پدر و مادرم رنج می بردم درس هایم خیلی ضعیف شده بود ولی باز هم به تحصیلاتم ادامه می دادم چرا که چند ساعت از خانه، پدر و مادرم دور بودم. زمانی که کلاس اول راهنمایی بودم اختلافات پدر و مادرم شدت گرفت به طوری که آن ها مجبور شدند از یکدیگر طلاق بگیرند. در این میان قاضی Judge دادگاه حق حضانت مرا ...
تعبیر خواب با اسیدپاشی روی شوهر در نیمه شب! +عکس
را خیلی دوست داشتم. یک ماه قبل از حادثه شوهرم همیشه به برادر مرده ام فحاشی می کرد. هر شب برادرم به خوابم می آمد و گریه می کرد و می گفت او را کتک زده اند. من از شوهرم خواستم به برادرم فحاشی نکند، اما فایده ای نداشت. به همین دلیل تصمیم گرفتم او را تنبیه کنم. درباره روز حادثه توضیح بده ؟ آن روز شوهرم در خواب بود که مایع لوله بازکنی را داخل ظرف یک بار مصرفی ریختم و بالای سر شوهرم رفتم ...
قتل پدر و برادر پس از طلاق دادن همسر
برگه درخواست کمک کردم، اما گفت که از ماجرا خبر ندارد. احتمال دادم که برگه به دست او افتاده است و قصد اذیت کردنم را دارد. چند روزی به همین منوال گذشت و رفتار برادرم باعث آزارم شده بود تا اینکه تصمیم به انتقام از او گرفتم. شب حادثه وقتی پدر و برادرم به خواب رفتند، چکشی برداشتم و بالای سر برادرم رفتم. وقتی مطمئن شدم که در خواب عمیق است با چکش به سرش کوبیدم که وحشت زده از خواب پرید. بعد ضربات بعدی را ...
شکنجه های دوران کودکی انگیزه ای برای قتل پدر
ما را می سوزاند؛ برای همین زمانی که 10 سال داشتم، از خانه فرار کردم. به کجا رفتی؟ به مشهد رفتم. تا 15 سالگی در آنجا ماندم. آنجا به چه کاری مشغول بودی؟ کارتن خواب بودم و در خیابان ها پرسه می زدم. زمانی که 15 سال داشتی به خانه برگشتی؟ بله، زمانی که به خانه بازگشتم، باز هم شاهد آزار و اذیت پدرم بودم؛ برای همین تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. او برادر کوچکم را کتک می زد. از کشتن پدرت چه حسی داری؟ پشیمانم. اخبار حوادث - شرق ...
همسر یک داعشی: وقتی خبر مرگش را شنیدم، راحت شدم!
عقد یک داعشی درآیم گریه ام گرفت. به لرزه افتادم. نمی خواستم. اما مرا تهدید کرد. اگر قبول نکنی به داعشی ها می گویم مادرت شیعه است و آنها او را می کشند." نبا به ازدواج تن می دهد تا جان مادرش نجات پیدا کند. او شوهرش، اشرف، را در شب عروسی و زمانی که به اتاق خواب پا می گذارد می بیند. فقط در چند دقیقه اول با نبا مهربان است. نبا توضیح می دهد: "شوهرم اشک ریخت و گفت می دانم که من را نمی شناسی و ...
اسیدپاشی زن روی شوهرش
شده بود بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و بدین ترتیب مرد جوان راهی بینارستان شد.شدت سوختگی در حدی بود که بلافاصله مرد جوان تحت عمل جراحی قرار گرفت و همسرش بازداشت شد. شقایق زمانی که در مقابل بازپرس محسن مدیرروستا قرار گرفت به اسیدپاشی اعتراف کرد و گفت: همسر مدام مرا کتک می زد و به من توهین می کرد هر بار هم که از او خواستم جدا شوم او مخالفت کرد. برای اینکه از دست توهین ها و کتک های همسر شیشه ای خلاص شوم تصمیم گرفتم روی او مایع ضدعفونی کننده بریزم تا کمی بترسد و طلاقم را بدهد. ...
پریود نامنظم و تخمک گذاری، ممکن است باردار نشوم؟
آمپول پروژسترون و قرص تجویز می کرد که اصلا پریودم مرتب نشد و قرص متفورمین هم استفاده کردم و نتیجه نگرفتم. خانم دکتر باور کنید که خیلی افسرده شدم و شب ها اصلا تا صبح خواب ندارم. خواهش می کنم راهنمایی ام کنید. خیلی خسته شدم آیا امکان آن وجود دارد که دیگه بچه دار نشوم؟ خیلی می ترسم زندگیم دارد. خراب می شود. شوهرم آزمایش اسپرم داد که خوب بود. دکتر گفت. ولی من باید چکار کنم ممنونم. پاسخ دکتر ...