سایر خبرها
چطور اختلافات با خانواده همسر را حل کنیم؟
رفت و آمدی در کار نباشد، ولو آن که حسرت آن را برای همیشه در دل داشته باشند و دوست داشته باشند در معیت دیگران لذت ببرند و خوش باشند و صفا کنند. تحمیل کردن راه و رسم زندگی به زوج 6 مادر همسرم به بهانه های مختلف مدام در خانه ماست هر روز حرفی می زند و سبکی از زندگی را برای ما معرفی می کند، همیشه می گوید: من چند پیراهن بیشتر از شما پاره کرده ام، از من بپرسید که چطور باید زندگی ...
خواستگاری پدر موشکی ایران با یک جفت کتونی چینی
تشکیل خانواده صحنه نبرد را ترک کرده و به شهر بیاید. اما مادر ایشان بعد از شهادت برادر حاج حسن اصرار بسیاری داشتند که حاج حسن این مسیر را با همسرش ادامه دهد. همسر شهید طهرانی مقدم به خاطره شیرین روز خواستگاری اشاره کرد و ادامه داد: روزی که خانواده شهید طهرانی مقدم به خانه ما آمده بودند ما شیطنت کردیم و کفشهای ایشان را دیدیم حاج حسن یک جفت کتونی سفید چینی به پا کرده بود که این کفش ها از ...
ماشین سینمای ایران هر تنوعی را له می کند
نقطه عطف ها درست رعایت نمی شوند و کاراکترهای فیلم ها و داستان های ما طوری هستند که با آن ها همذات پنداری بیرونی نمی کنند. یعنی کاراکترها شبیه به آدم هایی که می بینیم نیستند و تصمیماتی می گیرند که ما از آن ها تعجب می کنیم و می گوییم چه طور ممکن است که یک سری از آدم ها چنین تصمیاتی را برای زندگی خود بگیرند؟ همچنین داستان های ما از مسیر درستی عبور نمی کند، مثلا چند سال پیش گفتند که فیلمی در ...
از هم دلی تا همبستری/ خیانت های کت و شلوار پوشیده
را پر کرده بود و تنهاییش را پر کرده بودم. روحیه ام برای زندگی با همسرم بهتر شده بود. هروقت از زندگی مشترکش گله ای می کرد سعی می کردم او را نصیحت کنم. بعد از گذشت چند هفته بیشتر مواقع در انتظار پیامی از طرف او بودم. اگر این اتفاق نمی افتاد، عصبی و بی حوصله می شدم و اگر پیام می داد و چت می کردیم، حال و روز خوبی داشتم. بعد از یک مدت، تحمل رفتارهای نامناسب همسرم برایم سخت شد. نمی دانم چرا ...
قاتل: از کشتن فرزندانم پشیمان نیستم!
هایم تماس گرفتم، آنها هم جواب ندادند، نگران شدم و به خانه آمدم و جسد آنها را پیدا کردم . وقتی مأموران به سجاد گفتند متوجه اختلافات شدید او و همسرش شده اند و او تناقض گویی هایی دارد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم به من خیانت می کرد و من هم به دلیل این موضوع با او درگیر بودم؛ چون بچه هایم از کارهایی که مادرشان می کرد، خبر داشتند و چیزی به من نمی گفتند ناراحت شدم و تصمیم گرفتم آنها را هم ...
فراز و نشیب 20 سال زندگی فرمانده شهید سپاه بدر عراق
چهار فرزند داریم، دو پسر و دو دختر. دو تا فرزندان بزرگم یکی پسر 15ساله و دیگری دختر 13ساله هستند و بعد از 9 سال دو بچه دیگر هم دنیا آوردیم دختر کوچکم پنج ساله و پسرم سه ساله است. ابومنتظر از لحاظ اخلاقی در خانه خیلی با ما مهربان بود. حتی چندبار در زمان های مختلف برای شهادت از من اجازه گرفت، ولی چون اجازه کامل ندادم تا به حال شهید نشده بود. ماجرای آخرین دیدار و اجازه گرفتن ابومنتظر از ...
پروین غفاری ، معشوقه محمدرضا پهلوی + عکس
...، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حرکت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود که این چه حرکتی بود که با شاه مملکت کردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یک دسته گل با شکوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: اعلیحضرت نگران حالتان هستند . شیطنت زنانه در ...
سه روایت از زندگی سه قربانی اسیدپاشی
10 سال قبل. همه در محله شان به او محبوب خر خون می گفتند، از بس که در مدرسه نمره هایش خوب بود و مدام 20 می گرفت و لحظه ای کتاب از دستش نمی افتاد؛ یعنی اصلاً به فکر ازدواج و این حرف ها نبود. یک روز صبح نامزد سابقش به سراغش آمد و به بهانه اینکه کار مهمی دارد او را تا مقابل حیاط خانه شان کشید: گفتم همه چیز بین ما تموم شده چرا آمده ای، پیشنهاد داد دوباره به هم برگردیم. چیزی توی دستش بود نمی ...
شهیار قنبری: اول آرتیست شوید، بعد ترانه بنویسید
خواستن با توانستن همراه است و این پرونده حاصل خواستن و توانستن ما است به اندازه ی خودمان در معرفی یک کتاب و یک عمر فعالیت حرفه ای نویسنده اش؛ شهیار قنبری. حامد احمدی: حرف مان از نقطه چین ها آغاز می شود. سه نقطه هایی که در همه ی این سال ها به جای نام اش نشسته اند و تاریخ را ناقص کرده اند. شهیار قنبری آن سوی دنیا، مجله ای چاپ ایران را پیشِ رو دارد. مجله ی تخصصی هنر موسیقی که در چند شماره ...
به جای بیمارستان مرا به خواستگاری ببرید
.... همچنین مادر مهرداد در جلسه بازپرسی با اعلام این که فرزندش دو سال قبل و همزمان با مرگ پدرش دچار اختلالات روحی شده است، گفت: او از سال 88 معتاد به شیشه شد و بعد از چندسال ترک کرد. پسرم در این چند سال در کمپ های ترک اعتیاد و بیمارستان های روانی بستری بود. ادعای پول داشتن و قتل را هم برای فرار از بیمارستان و کمپ مطرح کرده، تا بتواند در جایی غیر از این محل ها زندگی کند. مشاور بیمارستان ...
آنچه که از محمد جواد ظریف نمی دانید
به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند نامزدی مان مصادف با شب های احیا بود، ما به همراه خواهر همسرم به دعای ابوحمزه ثمالی رفتیم و این "نامزد بازی" ما بود ،در آن زمان ایشان 17 سال داشتند و من 19 ساله بودم که ازدواج کردیم ،جالب اینکه پسرم نیز در سن 19 سالگی و دخترم در 17 سالگی ازدواج کردند. زندگی در آمریکا از سن 17 سالگی تا 47 سالگی بیشتر سالهای عمرم را در آمریکا ...
قتل همسر برادر به دلیل سوء تفاهم
را کتک می زد و اذیتم می کرد. چند ماه قبل ماندانا و شوهرش به مکه رفته و برای من به عنوان سوغات یک دستگاه برقی اپیلاسیون آورده بودند، وقتی شوهرم این دستگاه را دید عصبانی شد و من را کتک زد و با ماندانا هم دعوا کرد؛ من قهر کردم و به خانه پدرم رفتم اما طلاق من ربطی به ماندانا نداشت و چون شوهرم خیلی کتکم می زد از او جدا شدم. شوهرم می گفت در کودکی از برادرانش خیلی کتک خورده و به همین دلیل هم ...
ایستاده با اعتصاب
صهیونیستی آزاد شود. چند روز قبل از آزادی اش همشهری با همسرش همصحبت شد تا او بازگو کننده بخشی از مشکلات خانواده اسرای فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی باشد. رنده موسی (ام عبدالرحمن) همسری است که به همراه 6 فرزندش که بزرگ ترین آنها 7 ساله و کوچک ترین شان سه قلوهای یک سال ونیمه هستند تمامی 56 روز را پابه پای همسرش با صهیونیست ها مبارزه کرد. او که از یک سو دغدغه سلامت همسر و از سوی دیگر مسئولیت نگهداری از ...
امیدوارم بتوانم برای کشورم افتخار آفرین باشم
را دعا می کردند و برای موفقیت آن ها قرآن می خواندند، آرامش پیدا کردم؛ با دیدن این صحنه ها فهمیدم که پدر و مادر من نیز فردا در هنگام امتحان من، مرا این گونه دعا می کنند که واقعا آرام شده و هیچ گونه استرسی نداشتم. فرج پور اظهار داشت: صبح روز کنکور از خواب بلند شدم، نماز خوانده و صبحانه خوردم که بعد از صبحانه 3 بار از زیر قرآن برای حضور در کنکور رد شدم که مادرم دعای معراج را برای موفقیت من ...
نگذاشتم سایه طلاق بر زندگیم سنگینی کند
ام راضی به ازدواج شدم. 'سال 1361 با کسی که مدعی بود عاشقم است، ازدواج کردم و زندگی مشترکمان را در منزل پدری او آغاز کردیم، به دلیل اینکه او هنوز دانش آموز بود تمامی مخارج زندگیمان را پدرشوهرم تامین می کرد تا اینکه پس از دوسال ترک تحصیل کرد و به خدمت سربازی رفت.' 'ز-ف' اضافه می کند: همسرم مرا دوست داشت ولی بسیار بد دل بود، طوری که نمی گذاشت به تنهایی بیرون بروم. حتی برای رفتن به خانه ...
کاش یک بار روی مادرمان را ببینیم
امکانت محرومند، شاید پله های زیاد مانعی برای شادی آنها نباشد اما صفا و صمیمیتی که در خانه وجود داشت، رنج عدم امکانات را برایشان بی معنا می کرد و شاید باخودت بگویی آنها هنوز بچه اند و در دنیای کودکانه شان به سر می برند... هر چه بود، خواست خدا بود از مادر دلیل نابینا شدن فرزندان را که می پرسی، با بغضی در گلو می گوید: دکترها گفتند که عامل نابینایی دخترانم ژنتیکی بوده، دختر اولم که به ...
از نظر مالی چه سنی برای بچه دارشدن مناسب تر است؟
بچه دار شدن بر بیایند. در سوی دیگر، هالی و برندان ، زوج 36 ساله قرار دارند که از وضعیت مالی مطلوبی برخوردارند. درآمد آنها طی پنج سال گذشته به طور مستمر و ثابتی افزایش یافته است. هالی، مدیر پروژه و برندان مدیر منابع انسانی است که آنها روی هم سالانه 120 هزار دلار درآمد دارند. تنها چند ماه از تصفیه وام های تحصیلی آنها در دانشگاه می گذرد و از بدهی اعتباری آنها نیز رقم ناچیزی باقی مانده و لذا توانسته ...
کمیته ای برای ترور آزادیخواهان
دموکرات مشهد این در وقتی بوده که مرحوم حاج شیخ عباس در مشهد اقامت داشته، و ماه مبارک رمضان در مسجد گوهرشاد یاجائی دیگر منبر می رفته است. آن مرحوم در حاشیه ی همان دستخط با مرکب قرمز نوشته است: در چند سال قبل در ماه رمضان احقر منبر می رفتم. در اواخر ماه این کاغذ را برای من فرستادند، و آن روز دوشنبه که موعد بود روز یک شنبه آن، من به دیدن حاجی ها رفتم... مبلغی دفعتاً برای من رسید از حاجی ها، همان ...
کمتر خلافی است که مرتکب نشده باشم!
نتوانستم از این ماده افیونی فاصله بگیرم. هم اکنون نیز تمایلی برای ترک اعتیاد ندارم چرا که اعتیاد من ترک نشدنی است. شب ها دیر به منزل می آمدم و پدر پیرم دوست نداشت در کنار او باشم. او حتی پول های اندکش را از ترس من پنهان می کرد و به همین دلیل مدام با یکدیگر درگیر بودیم تا این که شب حادثه، در حالی که اوایل بامداد شیشه مصرف کرده بودم، به خانه بازگشتم و پدر پیرم را به طرز وحشیانه ای با ضربات میله آهنی کتک زدم و دست و پایش را شکستم. چند ساعت بعد بود که فهمیدم پدرم دیگر نفس نمی کشد ...
زندگی شیرین جانباز شیمیایی با زنبورهای عسل
ارتفاعات استراتژیکی بود، ترکش خوردم. سه روزی در محاصره بودیم. همان جا دچار موج گرفتگی هم شدم. بعد از رفع محاصره من را برای درمان به بیمارستانی در تبریز و سپس به تهران اعزام کردند. همه تصور می کردند که من شهید شده ام. بچه های بسیج محله مان خودشان را برای تشییع جنازه آماده کرده بودند. خانواده مدتی از من بی خبر بودند و همه فکر می کردند که مفقود الاثر شده ام. همه این حوادث 9 روز قبل از عملیات مرصاد اتفاق ...
حکم اعدام برای مردی که همه خانواده خود را قتل عام کرد
. تجسس ها در محل کار این مرد نشان می داد که او علاقه بسیار شدیدی به مطالعه کتاب ها و مجله های پلیسی و جنایی دارد. همچنین در بازرسی از کمد وی، علاوه بر کشف تعدادی مجله و همچنین صفحه حوادث روزنامه ها، بیش از 10کتاب با موضوعات جنایی کشف شد. در شرایطی که همه چیز بر علیه حمیدرضا بود او در نهایت به ارتکاب جنایت و قتل اعضای خانواده خود اعتراف کرد و گفت: از چند ماه پیش قصد داشتم همسرم را بکشم. او زن خوبی ...
قاتل: من را اعدام کنید
روز داخل سرویس محل کارم در حال برگشت به خانه بودم که پشت چراغ قرمز یکی از خیابان ها متوجه شدم، همسرم داخل خودروی تویوتای کمری در حال رانندگی است و در کنارش مردی 60 ساله نشسته است. وقتی بیشتر دقت کردم، دختر و پسرم را در صندلی عقب خودرو دیدم که در حال شادی کردن بودند. از آن روز به بعد به خانواده ام بدبین شدم و به خاطر نفرتی که وجودم را گرفته بود، هر سه عضو خانواده ام را به قتل رساندم. ...
انتقادات و پیشنهادات هنرمندان به احسان علیخانی و ماه عسل!
امسال حضور مهمانان جانباز برایم دلنشین بود. وی در خصوص جریان سازی مثبت مهمانان بعد از حضور در برنامه عنوان کرد: امیدوارم جریان سازی مثبت ادامه دار باشد ولی در این سال ها فقط سوژه ها و مهمانان در 30 روز ماه رمضان بسنده می شود و بعد از آن همه چیز تمام می شود، ای کاش در تک تک روزهای سال با همین نگرش به زندگی نگاه کنیم و کارهای خوب، اتفاقات خوب، حال خوب، مختص ماه رمضان نباشد. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، بلند شد. خجالت کشیده بود. نه از بابت اینکه رودست خورده یا جوان ها با او شوخی ای کرده اند که نباید. فقط ازاین جهت که شهادت طلبی اش لو رفته بود. این پدر بچه های واحد اطلاعات عملیات، همین چند سال پیش بر اثر عارضه شیمیایی به شهادت رسید. آنچه از حاجی حکمت در ذهن همه مانده، اخلاص در عمل، صداقت در گفتار و دلبسته نبودن به دنیاست. ان شاءا... که روحش از دوستان جوان همسنگرش همیشه راضی و خشنود باشد ...
ازدواج پزشکان با یکدیگر آری یا نه؟
والدین مجبور شدم مطب را تعطیل کنم و به سایر وظایف مادرانه و کدبانو بودنم برسم. در واقع یک زن پزشک بین خانواده و کارش تقسیم می شود و این در حالی است که برای مرد پزشک این اتفاقات رخ نمی دهد. سروش از مزایا این نوع ازدواج هم غافل نشد، هر چند معتقد بود برخی از مزایا برای فرزندانمان عیب به شمار می رود: وقتی من و همسرم هر دو هم رشته ای هستیم مشورت و همفکری زیادی داریم. در واقع مسئله ی مشترکی است ...
مشهد دوست داشتنی و دلرباست
ادگاردو روبین و یا به عبارت درست تر دکتر سهیل اسعد پیش روی شماست. اگر موافقید گفت وگویمان را از زندگی خانوادگی شما آغاز کنیم. این طور که متوجه شدم شما دورگه آرژانتینی- لبنانی هستید. - (می خندد) نه! دورگه نیستم. هرچند خیلی ها چنین تصور می کنند، ولی پدر و مادر من هر دو لبنانی تبارند. درست است که مادرم در آرژانتین متولد شده، اما اصالت لبنانی دارد. پدرم هم که از لبنان به آرژانتین ...
گفت وگویی منتشرنشده با ستاره درگذشته هالیوود/ پایان غم انگیز عمر شریف
حافظ بود. به دیدنش رفتم و دیدم تنهاست. خیلی از دیدن من خوشحال شد. به او گفتم: ببین دنیا چه جوری است. فقط کافی است کمی محتاج شوی تا از تو روی برگرداند. خداوند متعال به من شانس خوبی داده که در دنیا نظیرش کم پیدا می شود. البته چند دلیل داشت: یکی اینکه وقتی من متولد شدم، پدر و مادری داشتم که برای سال ها عمر کردند و این برای بچه ها مسئله مهمی است. مادرم مرا با دمپایی می زد. یعنی هربار در ...
جلاد عراق از آغاز تا پایان + عکس
شرم داشت. از همه اذیت و آزار می دید. هیچ همبازی ای نداشت. بچه های هم سن و سال این پسربچه یتیم و فقیر را تحقیر و تمسخر می کردند. از این حقارت بی کران باید یک نکته را خوب آموخته باشد: در زندگی هرگز نباید ضعیف بود . خانواده مادر نه تنها کمترین عطوفت و مهربانی را از پسرک دریغ می داشت، بلکه او را برای کسب روزی هم زیر فشار می گذاشت. ناپدری او را به زور دگنک به شبانی می فرستاد. پدربزرگ او را وا می داشت ...
فرار جاده ای به سوی نابودی
من و پروانه عمیق تر شود تا سر حد جانم دوستش داشتم و فکر می کردم فرشته ای است که خدا برای پر کردن تنهایی من آفریده. پروانه از یک خانواده متمول بود. آنها هر ماه در خانه شان مهمانی های بزرگی می گرفتند و... پنج سال دوستی با پروانه، او یک بار هم به خانه ما نیامده بود و هر بار ابراز علاقه می کرد برای دیدن پدر و مادرم به خانه مان بیاید به بهانه ای او را منصرف می کردم تا اینکه یک روز جمعه وقتی ...
ما همه آلبرت انیشتین هستیم
آدم ها در دوران کودکی، کلا یک جور دیگر دنیا را می بینند. مثلا وقتی بچگی این ترانه را می شنیدم: خواهش می کنم نرو، خواهش می کنم. تصور می کردم این را باید برای مهمان ها خواند تا شب در خانه مان بمانند تا بیشتر با بچه هایشان خانه را به هم بریزیم. و وقتی در بیت دوم می گفت: تو رو مثل بچه آهو من نوازش می کنم. کاملا گیج می شدم. بعد فرض می کردم شاعر دارد تمثیل وار از مهمان نوازیِ ایرانیان صحبت می کند. بچگی ...