سایر منابع:
سایر خبرها
فال حافظ - فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف ...
گفت وگو با پدر اولین شهید ارتشی مدافع حرم
وجود دارد، درباره این عکس توضیح می دهید؟ بله... محسن خیلی دوست داشت حضرت آقا را از نزدیک ببیند، حتی در وصیت نامه اش هم نوشته بود که آرزو دارم آقا دست متبرکشان را به روی سرم بکشد که البته قسمتش نشد اما بعد از شهادتش، حضرت آقا همین جا سر مزار محسن آمد و چند دقیقه ای ایستاد. همین عکس است که خیلی معروف شده. خودتان هم از نزدیک ایشان را دیده اید؟ بله چندباری این سعادت ...
ماجرای شهید آتش نشانی که جان 134 نفر را نجات داد / چرا بنیاد شهید پرونده ای برای آتش نشانان شهید تشکیل ...
و حتی تبعه های خارجی در داخل کشورمان هستیم؛یعنی دقیقا اتفاقی که سال گذشته در تهران رخ داد و یک آتش نشان ایرانی برای نجات جان چند تبعه افغانی به داخل چاه رفت و جان این سه نفر را نجات داد اما در نهایت بر اثر ریزش چاه، خودش به شهادت رسید. 19 مهر 1395 ساعت 11:37 حادثه ریزش چاه در تونل مترو قیام رخ داده و آتش نشانان سه ایستگاه راهی محل شدند و مشخص شد، کارگری افغانستانی داخل چاه گرفتار شده ...
چطور از تحقیر و توهین در رابطه زناشویی جلوگیری کنیم؟
کامل گفتن و پرهیز از ناگفته گذاشتن تکه های مهمی از حرف؛ و مهم تر از همه، ارتباط پاک یعنی حامی بودن؛ تقویت صمیمیت و تفاهم به جای دفاع و فاصله گرفتن از یکدیگر. مهارت های ارتباطی خوب، یکی از مهم ترین عوامل رضایتمندی و خشنودی همسران از روابط زناشویی است. تحقیقات نشان داده است که وقتی به افراد متأهل روش های برقراری ارتباط سازنده آموخته می شود، فشار خون آنها پایین می آید و رضایتمندی آنها از ...
موسیقی برای حکومت خطری ایجاد نمی کند مسئولان از سختگیری ها بکاهند
کردن به او به صورت خودآموز شروع به تمرین کردم. در هفده سالگی هم راهی تهران شدم و به برنامه گلها راه پیدا کردم. در آن زمان استاد حسین دهلوی خدمت بزرگی با یاد دادن نت به من انجام داد و بعد هم مرا به مرحوم نصرت الله خان گلپایگانی معرفی کرد و بعدها با هوشنگ ظریف و محمد اسماعیلی و افلیا پرتو آشنا شدم. حسن ناهید گفت: در سال 1339 دو نوازنده نی در ایران بودیم اما امروز به هر روستایی بروید نشانی ...
ماجرای مردی که همسر و مادرزنش را کشت!
گفتم اگر بچه دار شویم دیگر نمی شود. اولین جرقه اختلافات شما و خانواده همسرت کی بود؟ سال 86 بود. پدر خانمم با همسایه طبقه بالایی اش دعوایش شده بود. مهسا زنگ زد و گفت خودت را برسان. وقتی رسیدم، طبقه بالایی با چوب مرا مجروح کرد. کار به دادگاه کشید و دو سه روز خانه نشین شدم، اما خانواده همسرم اهمیتی ندادند در حالی که من به خاطر آنها وارد دعوا شده بودم. دو سه ماه بعد هم پدر مهسا ...
آزرد ه ام؛ اما نه از مردم
قرار گرفته اند. گفتن و نوشتن و انتقادکردن از کار کسی، مخصوصا در مملکت ما نه سواد خاصی می خواهد و نه احساس مسئولیت بسیار زیادی را طلب می کند. امروزه هنرجو و خبرنگار و منتقد کافی است که مدت سه ماه به کلاس موسیقی دان خاصی بروند تا بقیه دنیا و هنر کل جهان را که هیچ، بلکه مسائل سیاسی روز را از منظر دید معلمشان ببینند که البته می بینند، مگر آنکه سواد تحقیقی عمیقی نسبت به مسائل هنری یا اجتماعی داشته ...
عکس هوایی از مزار شهید محسن حججی
سپاه نبود، یعنی بحث مبارزه و... هنوز در زندگی اش مطرح نشده بود، با این حال علاقه زیادی به شهادت داشت. یادم است سر سفره عقد که نشسته بودیم، به من گفت : الان فقط من و تو ، توی این آینه مشخص هستیم، از تو می خواهم که کمک کنی من به سعادت و شهادت برسم. من هم همانجا قول دادم که در این مسیر کمکش کنم. در این چند سال هم همیشه همه تلاشم این بود که این خواسته ای را که سر سفره عقد از من داشت، انجام بدهم. حتی ...
کلید دار خزانه فرهنگ و ادبیات ایران
روزهای جمعه در دو سال و نیم پایان عمر شریفش به این سعادت نائل شدم؛ یعنی از آذر 1326 تا ششم خرداد 1328 که دار فانی را وداع گفت و من از نخستین کسانی بودم که بر سر پیکرش حاضر شدم. پیوسته در محضرش شرفیاب می شدم. اکنون هم به نظرم استاد دکتر احسان یارشاطر و این بنده و بانو گیتی شهباز نوه برادر آن مرحوم، تنها زندگانی هستیم که آن علامه دهر را دیده ایم. مرحوم ملک الشعرای بهار را دیده بودید؟ ...
دیدگاه هایی تکان دهنده درباره روزی که دنیا تمام می شود
به اروپا رفته و با طبقات مختلف آنها معاشرت داشته اند به این حقیقت تلخ اعتراف دارند. یکی از دوستان ما نقل می کرد که برای انجام کاری به سوئد که از مترقی ترین ممالک دنیا محسوب می شود رفته بودم. میزبان های من که در محیط خود از افراد سرشناس بشمار می رفتند میل داشتند هدایائی برای من تهیه کنند؛چون ذوق و سلیقه مرا نمی دانستند مرا به فروشگاه بزرگی بردند تا هرچه میل دارم انتخاب کنم. من ...
گپی با تارساز و دایره نواز تبریزی
برود که بعدا همین طور هم شد؛ حالا نمی دانم که معرفی من نیز موثر بود یا اینکه خودشان پیدا کردند و او را بردند. - س: چگونه شد که ارتباط و دوستی تان با مرحوم بیوک آقا ادامه یافت؟ نقل مکان به تهران و بعد هم آمریکا، خللی در این ارتباط ایجاد نکرد؟ - ج: من هر جا که بودم به دیدن بیوک آقا می رفتم. حتی وقتی در تبریز ساکن شدم، هفته ای یک بار به او سر می زدم و باهم می نواختیم؛ او تار و من دایره. ...
تدریس قرآن با روش دانشجومعلم پر بارتر است/ روایت سخت کوشی برای یادگیری
درس را یاد گرفته باشند و بروند و خودم آخرین نفر از کلاس خارج می شوم. ایکنا: خاطره ای هم از کلاس ها دارید برای ما بگویید؟ یادم می آید رفته بودم کلاس قرآن، آن روز خیلی تمرین کرده بودم که درس را عالی ارائه دهم، همین که رفتم سر کلاس و خواستم دعای فرج را بخوانم یادم نمی آمد! و گفتم عذرخواهی می کنم یادم نمی آید. هیچ وقت آن روز را یادم نمی رود، انگار خدا می خواست به من ثابت کند نباید به ...
حمید منوچهری: گوینده شدن به ماندگاری و حوصله احتیاج دارد
می تواند چنین اجازه ای را صادر کند و چرا قبل از این کسی جلوی ما را نمی گرفت؟ حتماً بزرگ ترین مقام سازمان این کار را کرده. آقای لاریجانی آن روز مرا تا ساختمان محل کارم رساند اما بعدازآن هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و هیچ چیز عوض نشد. زمانی که آقای ضرغامی به سازمان آمد، به من گفت چه کار می توانم بر ای تان انجام بدهم؟ من گفتم تنها کاری که می توانید انجام بدهید این است که بگذارید ما ماشینمان را به داخل ...
مقابله با هنر و تجربه خودزنی سینما است
در سینما نباشد، اما باید قسمتی از این حوزه باشد نه تمام آن. در چنین شرایطی به نظرم سینمای هنروتجربه می تواند و باید به سینمای بدنه اعلام خطر کند. در حال حاضر سینمای ایران به جای اینکه به مشکلات خودش بپردازد که عمده آن از دست دادن تماشاگران است ولی وحدتی توسط مخالفان علیه هنروتجربه شکل گرفته که همه مشکلات را متعلق به این گروه سینمایی می داند که درصد بسیار ناچیزی از صندلی های سینمای کشور را دارند ...
اینجا، سوءپیشینه ننگ نیست
شاهد سرنوشتش بوده باشید؟ سال ها قبل در همسایگی ما مردی بود که چنین وضعی داشت. او همسر بسیار با شخصیتی هم داشت ولی زندگی را به او و دخترش تنگ کرده بود. حتی یادم هست این مرد برای خرید مواد، النگوی طلای دخترش را با زور درآورده و دستش زخم شده بود و خونریزی داشت. آن روز با دیدن این صحنه خیلی اذیت شدم و همیشه یادم ماند. پس این کار برای شما لذتبخش است. بله، همان طور که ...
روایت پنج حقوقدان از دکتر کاتوزیان
...، هر وقت از مرحوم درخواست می کردم که برای سخنرانی تشریف بیاورند همیشه قبول می کردند. در این دوران همیشه به مرحوم کاتوزیان می گفتم که اگر افتخار رانندگی را به من بدهید، من شما را از منزل به محل سخنرانی می آورم و بعد از پایان سخنرانی شما را بازمی گردانم. در هر صورت در این دوران مرتب مرحوم کاتوزیان را ملاقات می کردم و در ارتباط بودیم. * از آقای کاتوزیان خاطره خاصی در ذهن دارید؟ ...
محمد علی رامین : بیشتر از احمدی نژاد در اروپا مشهور بودم!
چندروزه تهران، به آنها بپیوندم؛ اما وقتی به دزفول رسیدم، متوجه شدم محله ما عزادار شده؛ زیرا سه نفر از بهترین دوستانم، بر اثر بی احتیاطی در محل آبشارهای شوشتر غرق شده و جان باخته اند. آنها صمیمی ترین دوستانم بودند که با رفتن شان، من از ادامه تحصیل و شرکت در کنکور منصرف شدم و تصمیم گرفتم از کشور خارج بشوم و چون برای خروج از کشور، گذراندن نظام وظیفه لازم بود در ایام خدمت دیپلم ریاضی خود را گرفتم و تصمیم ...
سخنرانی/ آینده روابط عمومی و رسانه های اجتماعی
قلب ما، دمای بدن و فشار خون ما، 24 ساعته و 7 روز هفته توسط دستگاه های سلامت دیجیتال مانند Fitbit نظارت می شوند. تکنولوژی سنسور و قابلیت ارتباط آن ها سبب تسریع و افزایش تغییراتی خواهد شد که امروز آن را می بینیم. بله، این می تواند برای بسیاری از مردم مفید باشد. اما همچنین سبب افزایش شکاف بین اطلاعات دارها و اطلاعات ندارها، خواهد شد. مفاهیم ما درباره حفظ حریم خصوصی و محرمانه بودن، به چالش ...
مورچه زحمتکش تیم کی روش!
می افتد. ناراحت نمی شوی؟ مهرداد: نه، هر دو تا داداش هستیم و اسم میلاد را هم بزنند فرقی نمی کند، انگار اسم خودم را آورده اند. (میلاد رشته کلام را به دست می گیرد) گل مهرداد در بازی با فولاد خوزستان را به نام من نوشتند که آن هم اشتباه بود. هر دو هم به تیم ملی دعوت شدید درست است؟ میلاد: من هم به تیم امید و هم بزرگسالان دعوت شدم که واقعاً باعث افتخارم است. ...
جوانمردی: سقف آرزوهای من مطرح کردن معلولان در کنار افراد سالم است
می شود انگیزه مضاعفی را برای مسابقات بعدی پیدا کنم و هر مسابقه تدارکاتی مرا یک پله برای مسابقه و هدف بعدی، بالاتر می برد. * موفقیت های اخیری که به دست آوردید در زندگی شما چه بازتابی داشته است؟ قبل از بازی های پارالمپیک تحت فشار زیادی بودم، چون عملکرد بین بازی های پارالمپیک لندن تا ریو خیلی خوب بود و همین امر سطح توقعات را بالا برده بود که من در ریو بتوانم بهترین عملکرد را داشته باشم ...
از آشنایی اینترنتی با دخترجوان تا سرقت های مسلحانه
قرارمان در میهمانی شبانه ای بود که همان جا مرا با مواد مخدر آشنا کرد. اعتیاد خیلی زود گریبانم را گرفت و برای ترک مجبور شدم به متادون روبیاورم. من هنرمند چوب تراش بودم که در گالری های هنری کار می کردم اما به خاطر اعتیاد اخراج شدم و دختری که مرا به این راه کشانده بود، وقتی مرا بی پول دید، رهایم کرد. بعد از آن در یک کله پزی مشغول به کار شدم. حقوقم خوب بود و ماهی 3 میلیون تومان می گرفتم. ...
سرمقاله های روزنامه های 12 شهریور
پسندیده و به نفع همه است. بعید است که کسی بیش از 10 درصد ثروتی را که به صورت مشروع تولید می کند، در مالکیت خودش درآورد. فرض کنید کل سهام ایران خودرو مال یک نفر باشد. تولید ثروت آن ده ها هزار نفر را منتفع می کند، حالا بخشی از آن هم برای خودش باشد. به علاوه کسی که ثروت را با خود به آن دنیا نمی برد، آن هم برای ورثه و مردم و مالیات و دولت می ماند. پس بیاییم چند کار را با یکدیگر انجام دهیم. اول از همه بدون ...
دزد تازه کار موبایلش را هنگام سرقت جا گذاشت!
مواد روان گردان آشنا شدم. او مرا خیلی زود معتاد کرد و وقتی پول هایم تمام شد، مرا رها کرد. مدیر نمایشگاه وقتی متوجه اعتیادم شد، مرا از کار اخراج کرد. پس از این مدتی در یک کله پزی کار کردم، اما آنجا هم اخراج شدم. بیکار بودم و پولی برای مصرف اعتیادم نداشتم که با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم از مطب های ترک اعتیاد شربت متادون سرقت کنیم. من با چوب اسلحه ای شبیه اسلحه واقعی ساختم و برای اینکه طعمه هایم را ...
اقرار دیوانه به قتل کودک 7 ساله
اعتراف گشود و گفت: من با هادی دوست بودم. آن روز وقتی از مدرسه برمی گشت او را سوار دوچرخه کردم تا به گندمزار برویم و با هم توت بخوریم. وقتی زیر درخت توت رسیدیم وسوسه شدم و قصد داشتم او را آزار دهم که او متوجه شد و پا به فرار گذاشت. نمی خواستم مرا تنها بگذارد به همین خاطر با سنگ به سر او زدم و به خانه برگشتم. او ادامه داد: بعد از چهار روز متوجه شدم اهالی روستا دنبال هادی می گردند. حرفی نزدم و ...
سخن روز مطبوعات کشور
هم اغلب به همان دانش آموز می رسید، چون محمود از چند راه به جواب می رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ چرا محمود که همیشه ریاضی را 20 می گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی شود؟! کشیدمش کنار: امروز از فلانی شنیدم این مساله را تو حل کرده ای! اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! پرسیدم: چرا؟ جواب داد: همین فلانی، اولا یک مساله ...
از مهندسی برق تا کارتن خوابی
مواد می آورد، من هم شب های امتحان چند دود می گرفتم. از مصرف مواد وحشت نداشتی؟ نه، چون برادرهایم معتاد بودند. پس می دانستی که معتاد می شوی؟ نه اصلا باور نمی کردم من هم معتاد می شوم. فکر می کردم اعتیاد فقط برای کارتن خواب هاست. کسی در دانشگاه متوجه اعتیادت نشد؟ یکی از مسئولان می دانست، اما به رویم نمی آورد، چون همشهری بودیم روی کارم ...
عناوین روزنامه های شنبه
باعث شد به فکر اجرا و در ابتدا نمایشنامه خوانی این اثر بیفتم این بود که روزی در فیسبوک آقای ایرج رامین فر تصویری از صحنه پایانی آینه های روبه رو دیدم و متوجه شدم او اسکیس هایی برای دیگر آثار بیضایی هم دارد. با ایشان ارتباط گرفتم و پرسیدم آیا طرح های دیگری از آینه ها کار کرده و آیا در این صورت آنها را به من برای نمایشنامه خوانی می دهد تا در پس زمینه ها از این نقاشی ها استفاده کنم. ایشان پیشنهاد داد ...
خواننده رپی که قصد عملیات انتحاری داشت/ روایتی از شوخی های یک داعشی
و دقیق انجام می شد، اما چون از خودم اطمینان داشتم، آسوده خاطر بودم. نوبت به من رسید. وارد اتاق شدم و کنار یکی از آن سه مرد نقاب پوش نشستم. یکی بازجویی می کرد، یکی یادداشت برمی داشت و سومی نزدیک به درب اتاق نگهبانی می داد. با لهجه سوری از من سوالاتی درباره نحوه سفر، دلیل سفر، شخص معرف و ضامنم، اعتقادات خود و خانواده ام، دیدگاهم به جهاد و مبارزه و داعش و خلافت اسلامی و سرکردگان ...
نظر یک متخصص مغز و اعصاب درمورد رژیم های لاغری
سالی 5 تا 7 کیلو کاهش وزن داشتم. بیشتر دوستانم هم دقیقا همین کار را می کردند، انگار که رژیم داشتن بخشی از زن بودن است. زمانی که وزنم اضافه می شد، سعی می کردم با پوشاندن خودم آن را نادیده بگیرم. زمانی هم که لاغر تر می شدم، احساس غرور می کردم ولی همیشه گرسنه بودم. در هر صورت خیالم از بابت وزنم راحت نبود. همان طور که تحقیقات پیش بینی کرده بودند، بالاخره رژیم تکراری، من را به دردسر انداخت ...
سلام آقا! ببخشید من خوابیدم
خط شکنش بود از ناحیه پهلو و سینه، تیر و ترکش خورده بودند. دو ماه قبل از شهادتش تعریف می کرد: در سنگر با نوید نشسته بودیم. عراق پاتک زد. نوید یک دفعه خم شد و پهلویش را گرفت. فکر کردم مثل همیشه شوخی می کند. گفتم الان وقتش نیست، پاشو برویم بیرون. ولی دیدم تکان نمی خورد. فهمیدم شهید شده است. دستور عقب نشینی داده بودند. آمدم بلندش کنم و با خودم به عقب ببرم. آخر چند روز قبلش به من گفته بود ...