سایر منابع:
سایر خبرها
حاج حیدر توکل: خیلی ها در لباس روحانی و مداح هستند که هیچ سنخیتی با این دو صنف ندارند
هیئتی ها، مذهبی ها و ... هست را کم کنیم. در آستانه محرم همه یاد ایتام می افتند؛ گله و شکایت که چرا این همه خرج هیئات می شود این پول ها را برای ایتام خرج کنید. در حالی که بیش از همه وقت تو همین ماه محرم ایتام پلو گیرشان می آید. ضمن اینکه بودجه هیئات هم همه از جیب مردم است و دولتی نیست. هیئت باید گره از مشکلات مردم باز کند اصلا فلسفه وجودی هیئت هم همین است؛ همین دستگیری ها. بله ...
اروپا، برجام را بدون آمریکا هم ادامه می دهد
برجام چه محدودیت هایی را برداشته اید و طرف مقابل هم شاید همچنان به دلیل نگرانی که از تحریم های پیشین دارد ترجیح دهد با ایران همکاری نکند. ببنید مثالی که من برای بسیاری از دوستان در این خصوص زدم مثال فردی است که دست و پایش شکسته و به دکتر می رود و می گوید اگر دست و پایم خوب شد می توانم پینگ پنگ بازی کنم؟ دکتر هم می گوید بله. بعد مریض می گوید ولی من الان هم پینگ پنگ بلد نیستم. به یاد داشته ...
دفاع از ناموس و یک دیه تا آزادی
...، در این درگیری برای دفاع از خود با استفاده از چاقوی قالی بافی ضربه ای به یکی از آن ها وارد کردم و از صحنه گریختم... دستگیری و ... جوانی که چاقویش زدم همان شب در بیمارستان فوت کرده بود این را می گوید و ادامه می دهد: فردای آن روز به منزل یکی از اقوام رفته بودم که تماس گرفتند و گفتند، خودت را به کلانتری معرفی کن. من هم سریع خودم را معرفی و بعد هم برای افسر کلانتری آن اتفاق ...
به هم خوردن نامزدی، انگیزه ای برای قتل پدرزن
روزنامه شرق: مرد جوانی که به خاطر مخالفت پدر نامزدش با ازدواج آنها مرد میان سال را به قتل رساند، تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. یکشنبه شب گذشته ماجرای درگیری که باعث مجروح شدن مرد میان سالی شده بود، به مرکز فوریت های پلیس 110 اطلاع داده شد. پس از آن مأموران کلانتری 116 مولوی که درگیری در محدوده استحفاظی آنها اتفاق افتاده بود، در محل حاضر شدند و با پیکر غرق در خون مردی روبه رو شدند که ضربه ...
قتل همسر به علت عضویت در تلگرام و اینستاگرام/ قاتل: پسرهای زیادی عکس هایش را لایک می کردند!
را پشت سرم گفته است. پونه روی تخت دراز کشیده بود. از شدت عصبانیت، آجری برداشتم و با آن ضربه ای به سرش زدم. بعد از خانه بیرون آمدم و خودم را تحویل کلانتری قلهک دادم. متهم در آخرین دفاع خود نیز گفت: من از کاری که کردم شرمنده ام. خانواده مقتول، مثل خانواده خودم هستند. سپس پدر مقتول بار دیگر در جایگاه ایستاد و گفت: من فعلا قصاص می خواهم اما شاید در آینده با متهم مصالحه کردیم. الان حاضرم تفاضل دیه را هم پرداخت کنم تا قصاص اجرا شود. در پایان دادگاه، قضات برای صدور رای وارد شور شدند. ...
35 سال است که کنایه می شنوم
قدوسی هم از شاگردان پدرم بود. در سن حدود 12 سالگی با اختلاف سنی 14 سال با وی ازدواج کردم. خطبه عقدمان را آیت الله شبیری قرائت کردند. دفاع پرس: پس از ازدواج در کدام شهر ساکن شدید؟ همسر شهید قدوسی: خانه پدری ام در تبریز بود. وضعیت مالی خوبی داشتیم. پس از ازدواج، همسرم جهت شرکت در کلاس های آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) به شهر قم رفت و من نیز با وی همراه شدم. در قم خانه برای ...
حرامی ها پیکر پسرم را کشان کشان بردند
گفت یاابوالفضل سید شهید شد. 10دقیقه گذشت و حرامی ها آمدند و پیکر پسرم را با خودشان کشان کشان بردند. آنچه در پی می آید روایت زینب حسینی، مادر شهید سیدرضا حسینی از فرزند شهیدش است. نان آور خانه من 54 سال دارم و در افغانستان ازدواج کردم. بعد از تولد دختر اولم اوایل انقلاب به ایران مهاجرت کردیم و در مشهد ساکن شدیم. پدر بچه ها کارگری می کرد. حاصل زندگی مشترک من و همسرم چهار دختر و سه ...
پدرام کریمی: کار کردن بیرون از منزل در شان بانوان نیست /پشت تمام جوایزی که در جشنواره فجر و دیگر جشنواره ...
تجربه خودم را در دورهمی بازگو کردم. کار کردن، کار آقایان است. الان یک اتفاق بدی افتاده، می روند خواستگاری، بعد می روند شرط می کنند که زن سرکار برود. من در تائید جایگاه زن دارم حرف می زنم. شان بانوان بالاتر از این است که برای معاش کار کنند. البته خانم هایی هستند که سرپرست خانواده هستند اما وقتی زنی که ازدواج می کند، قاعدتا نباید کار کند. فعالیت اجتماعی باید داشته باشد اما دغدغه کسب درآمد نباید داشته ...
معروف ترین قاتلان زنجیره ای ایران (+عکس)
آنها را می سوزاند. وی در تمام قتلهای خود لباس سیاه به تن داشت و به این دلیل تا قبل از شناسایی هویتش به خفاش شب معروف شد. از فجیع ترین اقدامات خفاش شب می توان به قتل مادر ی به همراه دخترش اشاره کرد. جسد سوخته این دو در بلوار آسیا کشف شد که طبق بررسی ها و اظهارات پزشکی قانونی، مادر با 27 ضربه چاقو به سینه و گردن و دخترش در اثر خفگی کشته شده بودند. غلامرضا خوشرو در ساعت 22 روز 5 ...
جزئیات گروگانگیری ناکام خواستگار شکست خورده
هم اسلحه داخل خانه ام بود. اما فشنگ داخل آن آماده شلیک بوده؟ تیر گذاشتم برای وقتی که خطری تهدیدم کرد. با خواهر شاکی ارتباط داشتی؟ نه. سال ها قبل او را می شناختم. به او زنگ زدم و پیام دادم اما جوابم را نداد. اما من عاشق او بودم و وقتی دیدم او قصد ازدواج با مرا ندارد تصمیم به انتقام جویی گرفتم. پیجی در اینستاگرام ساختم تا آبروی او و خانواده اش را ببرم. می ...
گروگانگیری خواستگار کینه ای در ولنجک تهران+عکس
موردعلاقه ام دست به این کار زدم و از ترس آنها اسلحه همراهم بود. سابقه داری؟ بله، یک بار به خاطر همان شکایت برادر دختر موردعلاقه ام از سوی پلیس فتا دستگیر شدم. چرا دستگیر شدی؟ به خاطر آدم ربایی دستگیر شدم. چرا آدم ربایی کردی؟ فکر می کردم با این کار خواهر افشین حاضر به ازدواج با من می شود. شنیدم تهدید به مرگ گرفتی؟ نه، من اسلحه و چاقو همراهم بود، چون از ...
عروس خانم قبلا مادرشده!
خواهی داشت یا نه. چون چند وقت بعد، زمانی که وارد یک خانه شدید، باید فرزند او را هم همان قدر بپذیری که اگر خودت فرزندی داشتی. قدم سوم: اوایل آشنایی و زندگی مشترک، اکثر زوج ها با مشکلاتی روبه رو هستند. سال های اول ازدواج، روزهای شناخت از هم و کنار آمدن با تفاوت هاست. در این سال ها همه زوج ها بیشترین تنش ها را با هم دارند و در واقع یک سال اول زندگی، پرتلاطم ترین سال است. اول ...
ستاره هایی که از سوء قصد نجات یافتند!
سلبریتی ها بعد از ماجرای زنده ماندن شان تعریف کرده اند، جمع آوری کردیم تا ببینید واقعا چه بر سرشان آمده است. 1. جورج هریسون (George Harrison) در 30 سپتامبر سال 1999 میشل آبرام (Michael Abram) در حالی که یک چاقوی بزرگ به همراه داشت پنجره خانه جورج هریسون را شکسته و وارد خانه او می شود و با جورج و همسرش اولیویا (Olivia) روبرو می شود. آبرام چندین بار چاقو را در قفسه سینه جورج فرو می ...
اشک پشیمانی قاتل در جلسه دادگاه
...> دعوای آنها به پایان رسید و ما به طرف خانه به راه افتادیم. دوستانم دوباره با یکدیگر درگیر شدند. این بار مقتول و دوستانش جلو آمدند تا دوستانم را جدا کنند. ما که حالت عادی نداشتیم به آنها فحش دادیم و در این شرایط مقتول به من سیلی محکمی زد. من هم چاقوی میوه خوری را از جیبم بیرون آوردم و با آن ضربه ای به وی زدم. بعد از این حادثه فرار کردم و تا یک سال بعد که دستگیر شدم نمی دانستم ضربه چاقویی ...
از عربده کشی در خیابان تا موش مردگی در حیاط پلیس امنیت/ متهمانی که همه شان اشتباهی دستگیر شده اند!+ عکس
دیگر را آورده اند، از پیرمردهایی که صورتشان نشان می دهد از آن اراذل و اوباش قدیمی اند تا پسربچه هایی که فکر کرده اند که خیلی زود بزرگ شده اند. این طرف تر پسرکی 20 ساله به نظر می رسد؛ با هیکلی ریز و نحیف؛ تازه موهای پشت لبش سبز شده است؛ می گوید من که کاری نکرد ه ام چند سال پیش یک دوست دختر داشتم و بعد با او به هم زدم بعد آن دختر با فرد دیگری دوست شد و دوست پسر جدیدش با چاقو خطی روی گردنم ...
نمایندگان به دنبال دیه کامل برای دختران هرمزگانی
... برخی خبرها حکایت از آن دارد که احتمالا رضایت کسب نشده، چون گروهی دنبال کسب رضایت افتاده اند. من 20 سال مدیر مدرسه بودم؛ بنابراین فرایند اردوفرستادن دانش آموزان برایم مشخص است. بدون مجوز و رضایت خانواده اردو محال است. رضایت نامه ها در مدرسه نگهداری شده و بعدتر برای اداره آموزش وپرورش فرستاده می شود، اما حالا سؤال های ما زیاد است، اینکه آیا اینها بیمه بوده اند یا نه؟ ...
هیئت باید گره از مشکل مردم باز کند/ برای بعضی ها هیئت از مغازه دونبش میدان فردوسی گران تر است
و شکایت که چرا این همه خرج هیئات می شود این پول ها را برای ایتام خرج کنید. در حالی که بیش از همه وقت تو همین ماه محرم ایتام پلو گیرشان می آید. ضمن اینکه بودجه هیئات هم همه از جیب مردم است و دولتی نیست. * اصلا فلسفه وجودی هیئت هم همین است؛ همین دستگیری ها. بله؛ بنده خودم به شخصه هیئتی را قبول دارم که در آن گرهی از مشکلات مردم باز شود. جوانان باید بدانند که با حضور در فلان هیئت می ...
برادر اعدام می شود
به محض دیدن من دستپاچه شد و از در حیاط بیرون دوید. به محض اینکه وارد خانه شدم، ناباورانه با منصور روبه رو شدم و به خاطر غیرتم او را با دو ضربه چاقو کشتم. بعد هم جنازه را لای پتو پیچیدم و در صندوق عقب خودرو گذاشتم. من و پدرم او را با هم به بیابان های فشافویه بردیم و من به تنهایی جسدش را آتش زدم تا راز جنایت پنهان باقی بماند. بارها گفته ام ازقتل دزد ناموس پشیمان نیستم، چون منصور مستحق مرگ بود ...
زن جوان مقابل شوهرش سوخت
مادر نازنین در کودکی اش فوت کرده بودند و او در منزل دایی اش بزرگ شده بود، من نازنین را بسیار دوست داشتم و چون پدر نداشت همیشه به او محبت می ورزیدم حتی زمانیکه با هم دعوا می کردیم من از او عذرخواهی می کردم و برایش گل می خریدم. وی افزود: روز حادثه من خارج از منزل بودم و با نازنین تلفنی جر و بحثم شده بود، آن روز به برادر کوچکترم زنگ زدم و از او خواستم تا با نازنین صحبت کند که ظاهراً نازنین ...
درخواست بخشش پسری که در نوجوانی مرتکب قتل شد
به پارک رفته بودیم. قبل از رفتن به پارک مقداری الکل سفید تهیه کردیم و آن را با آبمیوه مخلوط کردیم و خوردیم. هنگامی که می خواستیم به خانه برگردیم، رضا و نوید با یکدیگر درگیر شدند. در همین حین نوید چاقویی را که برای کندن پوست میوه همراه داشت، بیرون کشید و رضا را تهدید کرد. با دیدن این صحنه چاقو را از نوید گرفتم و آن را در جیبم گذاشتم. بعد از چند دقیقه نوید و رضا بار دیگر با یکدیگر درگیر شدند. همان ...
ماجرای عجیبی به نام جشن طلاق
این قاعده مستثنا نبود. اولین خبر رسمی برگزاری این مراسم در ایران سال 88 در یکی از روزنامه ها کار شد. خبر همانقدر که عجیب و حیرت آور بود، جنجالی هم بود و به سرعت اخبار و گزارش های جشن طلاق همه نشریات را تسخیر کرد. کار حتی به تریبون نمازهای جمعه و تذکر ائمه جمعه و نیز واکنش چند تن از مراجع تقلید کشید. پس از آن عده ای از کارشناسان، جامعه شناسان و مسئولان درباره جشن طلاق حرف زدند و از ...
دخترم را کشتم تا قتل همسرم را پنهان کنم! + عکس مادر و دختر
خون می آمد؟ از سر همسرم خون می آمد ولی سر نرگس را متوجه نشدم . به چه انگیزه ای همسر و دخترتان را به قتل رساندید؟ انگیزه خاصی نداشتم یک لحظه اتفاق افتاد. چرا بیمارستان نبردید؟ ترسیدم گفتم خوب نمی شوند!! با تیشه چند ضربه به آن ها زدید؟ دیدم همسرم خیلی زجر می کشد با تیشه دو ضربه به پشت سرش زدم! دو ضربه هم به سر دخترم زدم با خودم گفتم شاید بیهوش باشد بعد به ...
ناگفته هایی از مأموریت بخش التقاط اطلاعات سپاه/ "آرمین" و "عرب سرخی" می گفتند باید مثل ساواک بازجویی کنیم
واحد التقاط تا زمان تشکیل وزارت اطلاعات و رفتن کل امنیت به وزارت بودم. برای تشکیلات وزارت هم دعوت شدم. به دعوت یکی از مسئولین وزارت عضو 8 نفری بودم که تشکیلات و ساختار را می نوشتیم. بعد به اختیار خودمان گذاشتند که در امنیت می مانید یا نه. آنجا بلافاصله تصمیماتی گرفته شد و من به دلایلی گفتم بگذارید من همان سپاه باشم. در در همین مقطع قرار شد که سپاه اطلاعات نظامی درست کند که واحدهای اطلاعات نظامی ...
تارتار: طمع چرا؟ نه بوتیک دارم نه رستوران
سال آخری که بازی می کردم خیلی اتفاقی وارد این مسیر شدم. یعنی چطور؟ من در زمان بازی ویژگی ای داشتم که برخی مربیان متوجه آن شدند. اینکه به عنوان بزرگتر خیلی خوب با بچه ها حرف می زدم و به اصطلاح تیم را درون زمین جمع و جور می کردم. بعضی مربیان با شناخت این خصلت من، آگاهانه مرا به ادامه این راه تشویق می کردند. طرف مشورت واقع می شدم و در جمع مرا مثال می زدند و وظایفی را بر عهده ام می ...
دیگر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران نیستم
؟ هاشمی : بله. بنظرم ایشان اصولگرا هستند هنوز - چه سالی ازدواج کردید؟ هاشمی : سال 56 ازدواج کردم . - چطور آشنا شدید؟ هاشمی : من دانشجو بودم و در خارج درس می خواندم. تنها پسر خانواده بودم - کجا بودید؟ هاشمی : من انگلیس بودم. سال 55 برای پدر نامه نوشتم که من می خواهم ازدواج کنم . - یعنی 23 ساله بودید؟ ...
یاورزاده: به بهای حبس، محسنی را رسوا می کنم
...: بازیکن سابق استقلال از پشت پرده فوتبال ایران و حواشی آن می گوید. آقای یاورزاده خیلی خوش اومدی؛ بلاخره تو ایران دیدیمت. دلمون تنگ شده بود براتون. سلام عرض می کنم، ممنونم از لطفتون من که هی میام و میرم ولی خب در چند سال اخیر کمتر ایران بودم. یه چند ماهی هم هست که از فوتبال خداحافظی کردم... واقعا دیگه نمی خوای بازی کنی والا نه دیگه هفت هشت ماه ...
فیلم گفتگو با اژدها شرور معروف تهران / او بدون لباس در برابر خبرنگار ایستاد + عکس
توان زندگی کرد، از آن جایی که من سابقه دارم زودتر دستگیر می شوم چرا دعوا می کنی؟ بچه ها گیر می دهند و می گویند که خوب محل هستند من نیز با آن ها درگیر می شوم از چه زمانی وارد این جریانات شدی؟ از بچگی در دعواها کتک می خوردی و یا می زدی؟ هم می خوردم و هم می زدم، آن هایی که خوردند الان از من شاکی هستند تا حالا شده کسی را با چاقو بزنی؟ ...
خبر خوشحال کننده برای استقلال؛ مصدومیتی که شایعه بود!
گل بزند. ولی نه ما سرتر بودیم و نه نفت تهران. بازی متعادل بود. نظم تیمی داشتیم ولی وقتی یک نفر از استقلال اخراج شد، نفت ریسکی بازی کرد. با این حال در وقت های اضافه گلی رد و بد نشد تا به پنالتی کشیده شود که خدا را شکر ما بردیم. خب کمی هم خوش شانسی آوردیم. تو در پنالتی ها، اولین پنالتی زدن استقلال بودی ولی توپت را گل نکردی . بله، متاسفانه پنالتی را از دست دادم و واقعا ناراحت بودم. ببیند بعد ...
مدیر کتابفروشی کیهان یکی از مشهورترین کتاب فروشی های خیابان انقلاب از اوضاع کتاب می گوید / علیرضا محبی: ...
چهار پنج سالی می شود که فروشگاه کوچک کتابفروشی کیهان در راسته انقلاب جا افتاده و چراغش همیشه روشن است. وارد این کتابفروشی که می شوید شما را به ذوق می آورد. حالا کتابفروشی کیهان هم مثل برند مطبوعاتی اش در راسته انقلاب به یکی از برندهای جا افتاده جبهه فرهنگی انقلاب تبدیل است. این فعالیت و موفقیت مدیون جوان پرتلاش و البته کتاب خوانی است که از زمان کودکی با کتاب و کتاب خوانی آشنا شده است. مصاحبه ما را با علیرضا محبی متولد 1368 بلوار پیروزی تهران بخوانید. ...
محمدحسین مثل 3 دایی و پدربزرگش مفقودالاثر شد
بود که شهید شد. می گفت با شهادتم هم خودم را روسفید می کنم هم شما را. من پیش از محمدحسین تجربه شهادت و مفقودالاثری پدر و سه برادرم را داشتم. راضی شدم و او بعد از جلب رضایت پدر و خواهرش راهی شد. شما فرزند شهید و خواهر سه شهید مفقودالاثر هم بودید. کمی از شهدای مفقودالاثر خانه تان بگویید. نام پدرم شیخ باقرموسی ادیب بود که در سال های انقلاب در نجف و پاکستان فعالیت انقلابی داشت. زمان ...