سایر منابع:
سایر خبرها
صدور حکم اعدام برای عامل قتل بنیتا
سرقت خودرو گرفتیم تا پیاده نباشیم. وقتی خودم را پشت فرمان خودرو رساندم و شروع به حرکت کردم، صاحب خودرو که همان پدر بنیتا است، روی کاپوت پرید و فریاد می زد؛ اما نمی شنیدم خواسته اش را نمی شنیدم، ترسیده بودم و فقط به دنبال فرار بودم چون نمی خواستم دوباره به زندان بروم که پس از فرار متوجه بچه در صندلی عقب خودرو شدم که خواب بود. وی افزود: مهدی را در چهارراه قیامدشت سوار بر خودرو کردم و پس از ...
چگونه از تیربار دشمن خلاص شدم
.... تا شب همان جا ماندیم و به محض تاریک شدن هوا دوباره به راه افتادیم. بعد از چند ساعت پیاده روی به نقطه رهایی رسیدیم. اینجا سه گروه شدیم؛ دو گروه به سمت راست و یک گروه هم به سمت چپ رفتند. مسیر حرکت گروه ما سمت چپ بود. طبق نقشه به راه افتادیم و خیلی هم موفق عمل کردیم. دو گروهی که به سمت راست رفتند زودتر از ما درگیرشدند. آرام آرام به سمت سنگرهای دشمن نزدیک شدیم. اولین ...
کاریکلماتور : برای تَرک دوچرخه ام، صیغۀ طلاق جاری کردم!
! زبانِ خوش ام، “ناخوش”شده است! جسمم ازروحم جدا شد، دردفترخانۀ مرگ! وقتی انتظارم به”سر”رسید، ازموهایم آویزان شد! وقتی یادم”آمد”، باهم فراموشی را ملاقات کردیم! تا به جادّه “زدم”، راه ارمسیر خارج شد! درآخری”پیچِ”زندگی، به “مُهرۀ”مرگ رسیدم! تا میروی، غرق درشایعۀ آمدنت می شوم! کتابی را که برای”خواب”می خواندم، ...
شهر کوچکی که مردمانش به 11 زبان مختلف صحبت می کنند
مهاجرت مردم سوریه و ترک میهنشان بود. از قضا تولید این فیلم مصادف شد با مرگ آلان ، کودک سه ساله کرد سوری در سواحل ترکیه طی ماه سپتامبر 2015 و تصمیم من برای جدایی از داعش. این فیلم را درحالی ساختم که به آنچه در آن می گفتم، دیگر ایمان نداشتم. تنها چیزی را که از من خواسته شده بود، انجام می دادم. سرزمین خلافت اسلامی آنگونه نبود که توصیفش می کردند. من با آن کسی که به محض پا گذاشتن به خاک سوریه و ورود به ...
پایان مرگ در جاده ها فرا می رسد؟
. همچنین اتوبوس مرگ در بامداد روز سه شنبه 21 شهریورماه جاری این بار در جاجرود تهران، تعدادی از هموطنانمان را با خود به قعر دره برد و حادثه تلخ دیگری را رقم زد، در این حادثه تلخ 11 تن کشته و 28 تن مجروح شدند. اگر سراغ راننده های اتوبوس و صنفشان بروید، می گویند این تصادفات دربرابر حجم فعالیتی که می کنند، زیاد نیست؛ اما تصادفات حمل ونقل عمومی بخش مهمی از تلفات جاده ای را در ایران تشکیل می دهند ...
ماجرای مصادره گروه صنعتی بهشهر
بلندی نه سیاه و نه سفید بلکه روشن و طلایی رنگ و عینکی سیاه بر چشم و عصایی بر دست و در دست دیگرش کیف دستی نه چندان بزرگ سوار ماشین شد. او در ابتدا این فرد را نمی شناسد اما ماشین که راه می افتد مرد شروع به سؤال از اقوامش می کند و سراغشان را می گیرد. اما لاجوردیان او را نمی شناسد. در فرصتی که برای ناهار پیش می آید نام او را می پرسد و می شنود: من داریوش همایون هستم اکبر آقا. این ریش و پشم، یادگار یک سال و ...
راز طول عمر آیت الله جنتی از زبان پسرش
نزد پدربزرگ مان رفت و همان جا ماند. خیلی علاقه ای به درس خواندن هم نشان نمی داد. به دنبال کار شخصی بود و هنوز هم به همان فعالیت مشغول است. برادر کوچک ترم محمدآقا هم در زمان رژیم گذشته چندان علاقه ای به ورود به جریانات مبارزاتی از خود نشان نمی داد. آقای جنتی، شنیدم و خوانده ام که پدر شما خیلی با حسین صحبت می کرد. آیا شده است بعد از این همه سال در قبال اتفاقی که برای او افتاد ...
خاطرات تکان دهنده یک داعشی از اقدامات وحشیانه با جنازه سربازان
. داخل ساختمان پنهان شد. خشابم خالی شده بود، در حالی که تلاش می کردم، خشاب تفنگم را تعویض کنم، مرا غافلگیر کرد و از عقب مرا هدف گرفت، در حالی که انتظار داشتم، از رو به رو به سمتم شلیک کند. این حادثه به شدت مرا وحشت زده کرده بود. احساساتی متناقض آمیخته به ترس و وحشت وجودم را فرا گرفته بود. به خودم نهیب می زدم، اگر موقعیتت را تشخیص دهند، چکار خواهی کرد، تو که حتی عرضه تعویض خشاب تفنگت را هم ...
یادواره شهدای روستای بلغور کلات برگزار شد
کد خبر: 1193544|| تاریخ: 24 شهریور 1396 به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح توس ؛ جانشین سازمان بسیج مستضعفان در این آیین باگرامیداشت حماسه سازی شهدا و ایثارگران در دوران دفاع مقدس به تشریح عملیات های مهم کربلای چهار و پنج پرداخت و گفت: 6 ماه برای انجام عملیات کربلای چهار وقت گذاشتیم و در نهایت با حدود 10 هزار شهید و مجروح و مصدوم شیمیایی، فرمان عقب نشینی نیروها صادر شد. ...
کودکی های بازیگوشانه ی ما
مقابل را می پاییدم که یک نفر از پشت صدایم زد: فرهاد! من محاصره شده بودم و خودم خبر نداشتم. تا سرم را چرخاندم یک مرتبه: شووووپ! چیزی به پیشانی ام خورد و نوری مثل برق فلاش دوربین بابام جلوی چشمم درخشید و روشن و خاموش شد. مایعی گرم و لزج راه افتاد و از کنار چشمم سرازیر شد روی لپم. فریادم تاریکی کوچه را لرزاند. همین فریاد لرزه بر اندام دشمن انداخت و از میدان جنگ گریختند. بعدش تاکسی بود و درمانگاه شیروخورشید و باند و باندپیچی. من مجروح شده بودم؛ مجروح واقعی. ...
اصولگرایان مواضع خوب اما بسته بندی نامناسبی دارند
انقلاب جنسیتی که مستندی است که فساد جنسی مقامات در آمریکا و سایر کشورها را نشان می دهد. من به عنوان یک اصلاح طلب می گویم این فسادها باید در کشور من اصلاح شود اما نه با زدن ریشه ها و حذف اصل ولایت فقیه. در سال 88 که آمدم ایران یکی از رسانه های طرفدار سبزها با من مصاحبه کرد به او گفتم من با شما بودم اما زمانی که شعار دادید نه غزه نه لبنان من خط خودم را جدا کردم، چراکه شما یکی از اصلی ترین ...
ویشکا آسایش:شهرزاد را ندیدم،فیلم خارجی را بیشتر ترجیح می دهم
قبل از کار، در لوکیشن تمرین می کردیم. رامبد حتی میزانسن ها را همان جا اتود می زد و تغییر می داد. در ورود آقایان ممنوع از زشت بودن و تیپت راضی بودی؟ اصلا نگران زشتی صورتم نبودم و از تیپ و گریمم بسیار راضی بودم. یادت هست که من حدس زدم برای این کار سیمرغ می گیری؟ باور نمی کردم که داوران به کار طنز توجه کنند و من سیمرغ بگیرم حتی به کاندید شدن هم فکر نمی کردم ...
در انتظار روز فریادم
کردند یک جریانی است که فردا پس فردا کودتا خواهد شد، تمام خواهد شد و تمام. من شعر مرکب بی سوار را بعداً در برابر همین گروه گفتم: به رهگذار وقاحت نشسته ای تا چند/ که ننگ رفته بر این لانه زار بر گردد؟/ در این بهشت عدالت چه خیره می کوشی/ که بر مُراد ستمکار، کار برگردد؟/ ز خون ما و شما آسیا بگردانند/ قسم به خون که اگر روزگار برگردد... به نظرم زندگی شما الگویی برای دوستان و شاعران جوان تر ...
روایت علی جنتی از اعدام برادرش و تلاش هاشمی رفسنجانی برای جلوگیری از مارکسیستی شدن سازمان مجاهدین
همان جا ماند. خیلی علاقه ای به درس خواندن هم نشان نمی داد. به دنبال کار شخصی بود و هنوز هم به همان فعالیت مشغول است. برادر کوچک ترم محمدآقا هم در زمان رژیم گذشته چندان علاقه ای به ورود به جریانات مبارزاتی از خود نشان نمی داد. آقای جنتی، شنیدم و خوانده ام که پدر شما خیلی با حسین صحبت می کرد. آیا شده است بعد از این همه سال در قبال اتفاقی که برای او افتاد، ابراز ناراحتی کند؟ پدرم هیچ وقت ...
صادق رحمانی دلش را می سراید و بس
مرگ را حس می کند: در مقبره غریب شیخ اسماعیل آواز عحیب گورها را بشنو یاهو یاهو هزار یاهو یاهو بعضی از رباعی ها سرشار از شمیم مفاهیم قرآن است که با اندکی تامل و درنگ خود را به مخاطب نشان می دهد. این ترجمه تغزلی از آیات قیامت در عین صمیمیت و یکدستی زبان و با ایجازی هنرمندانه و پرداختی محکم بیان شده است. کوتاه سخن، صادق رحمانی دلش را می سراید و بس. و این صدق عاطفی ، رمز دلچسپی و مانایی سروده های اوست. این یادداشت واره شتاب آمیز را همین جا به پایان می برم و تندرستی و سربلندی این شاعرتوانمند و دوست داشتنی را از خداوند سبحان مسالت می دارم. ...
رقص کردی علیرضا بیرانوند در یک مهمانی + فیلم
بود که 85 میلیون تومان قرارداد داشتم. با این گذشته ای که گفتی، چطور با این همه سختی پای علاقه ات به فوتبال ماندی؟ – من تمام این سختی ها را برای فوتبالم کشیدم. از روز اول می دانستم نیت و شغل اصلی من فوتبال است پس مجبور بودم برای هدفم این کارها را انجام دهم. هر جا می رفتم می گفتم فقط یک جای خواب به من بدهید، برایتان کار می کنم. به رستوران رفتم گفتم به شما در شستن ظرف ها کمک می ...
روایتی از زندگی اسفناک در روستاهای زلزله زده خاوری نشین فریمان
خمیازه کشید. زمین خمیازه کشید، خانه ها تکان خوردند؛ مردمان آن دیار که مصیبت کم داشتند خانه خرابی هم به آن افزوده شد. آغاز؛ سفر به رزمگاه صبح روستا دل انگیز است. ساعت هنوز ساعت شهر نشده که گنجشکان، چکامه سر می دهند و انگار اشعه های خورشید هم علاقه دارند زودتر از همه، خود را به صورت مردمان آبادی برسانند و نخستین بوسه صبحگاهی را به مردمان روستا، هدیه دهند. مردمان پایین دست این جا ...
روایتی از شهیدی که هیچ گاه لباس نو نپوشید +عکس
هایش را داخل کیسه می گذارد و لباس های بلند و گشاد می پوشد. مرام ابراهیم مثل همه رفتارهایش عجیب است. هیچ وقت لباس نو نمی پوشد هر زمان لباسی از حالت نو بودن بیرون می آید تازه برای ابراهیم پوشیدنی می شود. خواهر ابراهیم درباره پوشش ساده گشاد ابراهیم می گوید: در خانه یک کارگاه خیاطی راه انداخته بودند. ابراهیم اندازه می زد و می برید آقا رضا هم می دوخت. ابراهیم با دست اندازه می زد متر و خط کش ...
رهبری در امور حصر دخالت نداشتند و ندارند / در دفتر مهندس موسوی جلساتی برای عبور از حکومت مبتنی بر ولایت ...
و علنی روزه خواری می کردند و شعار ساختار شکن می دادند، اما فردای آن روز موسوی و کروبی از آنها حمایت کردند. وی در ادامه به ماجرای روز عاشورای همان سال اشاره کرد و گفت: من خودم در جریان وقایع آن روز با لباس مبدل ناظر صحنه ها بودم و حتی مجروح هم شدم. افراد در آن روز با سوت و کف و هلهله کنان به خیابان آمدند و حرمت روز عاشورا را شکستند، هر انسان دینداری از دیدن این صحنه ها که عده ای ...
جغرافیای اموات ؛ محسن فرجی؛ آموت زندگی لای اموات
رفتم که گنجشک بخرم. خودم سر زدم و پختم ولی کلی به اش ادویه زدم که خوشمزه بشه. صفورا عق زد و دوید سمت دست شویی. این تناوب تلخی ها و بعضا رهایی از آن، در زندگی شخصیت های داستان های فرجی، به گونه ای، ادامه و جریان دارند. تلخی ها در زندگی حضور جدی دارند. این، اساس رویکرد نوشتاری و خلق های فرجی در داستان هایش است: نوشتن از زندگیِ محسوس. از زندگی نوشتن هم طبعا وقتی به تجربه های شخصی ...
اعترافات دردناک قاتل پسر یازده ساله تهرانی
چکار کردی؟ جسد را داخل کیسه پلاستیکی بزرگی قرار دادم و بعد آن را در چمدانی جاسازی کردیم. بعد هم همراه با برادرم آن را به جاده قم بردیم و در آن جا رها کردیم . برادرت در کشتن ابوالفضل نقش داشت؟ نه او تنها در انتقال جسد به من کمک کرد؛ آن هم به خاطر آبروی خانواده . وقتی موضوع را به او گفتم، خیلی ترسیده بود؛ می خواست ماجرا لو نرود. او زن و بچه دارد و اهل این کارها نیست ...
داعشی ها چگونه تدمر را تصرف کردند؟
غافلگیر کرد و از عقب مرا هدف گرفت، در حالی که انتظار داشتم، از رو به رو به سمتم شلیک کند. این حادثه به شدت مرا وحشت زده کرده بود. احساساتی متناقض آمیخته به ترس و وحشت وجودم را فرا گرفته بود. به خودم نهیب می زدم، اگر موقعیتت را تشخیص دهند، چکار خواهی کرد، تو که حتی عرضه تعویض خشاب تفنگت را هم نداری؟ بلاخره با هزار مصیبت و نگرانی بسیار موفق شدم، خشاب تفنگم را درست جا بزنم و به عقب برگشتم ...
ضربان قلبش با مدالی که از جنگ بر سینه دارد تنظیم می شود
چشمان آنان فرو گسترده ایم در نتیجه نمی توانند، ببینند ، عنوان کرد: در آن هنگام این آیه را خواندم و معتقد بودم که گلوله به من اصابت نخواهد کرد، همانطور که فکر می کردم شد و گلوله ای به من اصابت نکرد و مجروح به اورژانس رسیدم؛ آمبولانس از مجروحان پر بود و حرکت کرد و من در اورژانس خط منتظر آمبولانس بعدی ماندم در همین لحظه بود که مأمور آمار جبهه آمد و آمار شهدا و مجروحان را یادداشت می کرد و همان جا یاد ...
پُز کتاب خوانی، جای کتاب خواندن را گرفته است
گفت وگو کردیم. شما، آدم اهل مطالعه ای هستید،علاقه مندم بدانم سواد را چگونه تعریف می کنید؟ جامعه ما جامعه ای باسواد است. اما فکر می کنم الان سطح سواد رو به کاهش است. این خطرناک است. می خواهم بگویم، دیپلم های قدیم باسوادتر از تحصیلکرده های امروز بودند. مثلاً مادربزرگ من که هیچ مدرک رسمی هم نداشت، وقتی می رفت خانه کسی همیشه بقچه کتاب هایش را نیز همراهش می بُرد. الان تظاهر به سواد بیش ...
شهادت مصطفی بهانه پرواز مرتضی شد
شده است. نگاه کردم دیدم چفیه ای روی صورت سید انداخته اند. با صدای بلند فریاد زدم چرا ماتتان برده و نشسته اید. آخر دشمن به پشت سرشان رسیده بود و اگر به بچه ها می رسید، همه را به اسارت می برد. گفتم یاعلی بلند شوید. جنازه سید را ببرید عقب. تا بچه ها دست بجنبانند، مرتضی آمد و پیکر رفیقش را انداخت روی کولش. آن قدر دشمن به ما نزدیک شده بود که با توسل و توکل و زمزمه دعای وجعلنا از تیررس و رصد قناسه و ...
احمدی نژاد رایانه ای است که نرم افزارش را نمی دانیم
مطلب را هم آوردن، را درست نمی دانستم. سوال: کتاب خاطرات فروغی را به اقای ظریف هدیه دادید؛ حدادعادل: بله. آن کتاب، کتاب مهمی است. سوال: با چه هدفی بود؟ حدادعادل: نیتم این بود که ایشان ببیند ایران از کجا به کجا رسیده است. این ایرانی که آن قدر ضعیف بوده، حالا به برکت این انقلاب آمده و با انرژی هسته ای به دست دانشمندان خودش بدون تکیه بر دولت بیگانه در داخل ...
اینجا شلمچه است
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بانوی کوثر، پری آخته بانوی شاعر اردبیلی و نویسنده خاطرات دفاع مقدس به مناسبت فرا رسیدن ایام دفاع مقدس شعری با مضمون " اینجا شلمچه است" سروده است. این جا شلمچه است سر فرود آوردم خاک را می بویم تا خودم را جویم دستهایم پر از شبنم و خاک پر از بوی نبرد بوی ...
یوسف یزدی: محافظ پدرم بودم
...، همراه او حاضر می شدم. یک یوزی داشتیم و یک کلت 45. * پدر هر وقت که فرصت می شد، ما را سوار ماشین استیشن می کرد و به مسافرت می برد؛ مثلا سه روز در راه بودیم، هر شب جایی چادر می زدیم و صبح مادر صبحانه درست می کرد. پدر به ما شنا یاد می داد. قایق سواری می رفتیم. واقعا دوره خوشی بود. هر وقت که فرصت داشت، برای خانواده وقت می گذاشت، طوری نبود که هیچ وقت حضور نداشته باشد. اگرچه در برخی مقاطع ...
فجیع ترین جنایت ضدفلسطینی اسرائیل چگونه رقم خورد؟ + عکس
مبتلا شده است. بمبها و گلوله های توپ از هر سو روی بیروت فرو می ریخت و مرگ و نابودی و ویرانی به ارمغان می آورد. در واقع اتحاد نامقدس رژیم اسرائیل با آمریکا، از آن زمان به بعد، زمینه های استفاده مستمر از تمام طرق و وسایل ممکن برای تشدید عملیات تروریستی و براندازی سیاسی در لبنان را که تمام دقایق و جزئیات آن در دهه1950 تعیین شده بود، فراهم ساخت. در غرب بیروت، از خون بی گناهان جوی خون به راه افتاد ...
روزی که رضاشاه استعفا داد
سلطنت به مجلس اعلام شد و روز 26 شهریور، محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسماً شاه شد. برنامه سفر رضاشاه که انگلیسی ها برای او تنظیم کرده بودند، این بود که از طریق کرمان به بندرعباس برود و از آنجا با یک کشتی، عازم هندوستان شود. به رضاشاه گفته بودند که پس از مدتی اقامت در هندوستان، به هر جا که خودش مایل باشد، می تواند سفر کند. رضاخان به سرعت، سوار اتومبیلش شد تا به سوی اصفهان و سپس کرمان حرکت ...