سایر خبرها
جزئیاتی جدید از دیدار فرماندهان سپاه با روحانی
مغازه بودند، نزد ما می امده و ما نمی دانستیم. بچه محل بود. ایشان هم چریک به تمام معنا فهیم بود. خیلی عجیب بود. هم تفسیر قران و نهج البلاغه می کرد و هم بسیار خودساخته بود. آنجا با هم آشنا شدیم. شبانه روز با هم در مهاباد بودیم. من آنجا زخمی شدم و داشتم آموزش می دادم و دست و پا و صورتم زخمی شد. بعد از آن آمدم و ایشان تا پایان ماموریت ماند و فرمانده ما هم بود. بسیار خبره در کار خود بود. س ...
شهیدی که دست قطع شده اش را یک روز زیر کت قایم کرد
.... افتخارم این بود کاری از دستم بر می آید و سرباز جامعه هستم. سال 35 ازدواج کردم. علیرضا 27 شهریور 1337 به دنیا آمد. زمان به سرعت گذشت آن زمان دو نوع مدرسه اسلامی و ملی بود. قرار شد اسم علیرضا را در مدرسه بنویسیم. خانه هم از مدرسه دور بود. پشت ورزشگاهی مدرسه اسلامی نوبخت بود که یک روحانی مدیریت آن را برعهده داشت. دست علیرضا را گرفته بودم که باهم برویم مدرسه ثبت نام کنیم. بی توجه از ...
از آلمان به آلمان؛ داستان زن داعشی و مرد سوری!
...> مقامات رسمی آلمانی در دفتر کاریابی سعی کردند که او را از این کار منصرف کنند و دوستان آلمانی اش از این کار او بسیار ناراحت بودند. اما هیچ چیز نمی توانست نظر او را عوض کند. او سه بار برای روادید کشور ترکیه اقدام کرد، اما هر سه بار رد شد. او می گوید: "پس با یک پرواز به یونان رفتم و دقیقا از همان مسیری که به آلمان آمده بودم، از طریق رودخانه مرزی در شمال عبور کردم. مسخره است. زمانیکه من از طریق این مسیر ...
یک صورت، یک ترکش، 58 تیغ/ از دهانم تکه استخوان خرد شده در می آوردم+تصاویر
. همان لحظه با اولین ترکش خمپاره صورت من به طور کامل از بین رفت؛ سه تا ترکش هم به پای چپم خورد. از آن لحظه چیزی خاطرتان مانده؟ نه فقط متوجه انفجار خمپاره شدم، دیگر هیچ چیزی نفهمیدم. بعدها شنیدم که من را رسانده بودند بیمارستان طالقانی آبادان ، بعد هم با هلی کوپتر فرستاده بودند بیمارستان بوشهر و از آنجا هم با هواپیما اعزام شده بودم به تهران. حالا یادم نمی آید که درد داشتم یا نه ...
کودتای نقاب را بچه های نوهد لو دادند/ در بیسیم شنیدم که به ایران حمله شده است
. گفتم خُب اگر قبل از اینکه خاکریز را بگیریم درگیر شدیم چه؟ گفت تفنگ شهدا را برمی داریم. ببینید بچه ها چنین روحیاتی داشتند. ** پایه گذاری ورزش های هوایی در کشور در بعد غیرنظامی * حدود 16 سال از بازنشستگی شما می گذرد. این روزها مشغول چه کاری هستید؟ من سال 74 رئیس هیأت چتربازی ستاد کل نیروهای مسلح بودم. یک سفر به ایتالیا رفتم برای مسابقات و آنجا هم مربی بودم و هم ...
روایت مسلمان شدن جوان استرالیایی
عوض می کردیم و من آن زمان خیلی کنجکاو بودم و به او می گفتم: این قضیه خدا با سر فیل چیست (خدای توصیف شده در مکتب هندو) و چرا سر فیل دارد؟ و او می گفت اسمش کانشا است و من می گفتم می توانستید سر شیر برای خدای خود انتخاب کنید که کمی بهتر از سر فیل است. یهودیت را هم بررسی کردم اما در این دین هم جواب سؤالات خود را نیافتم. در پایان آیین بودا را بررسی کردم و احساس کردم این همان چیزی ...
ناکامی "نهضت آزادی" برای تغییر نام میدان قیام تهران
حدودی هم مرحوم آیت الله حاج آقا سید احمد خوانساری -که در تهران ساکن بود- تلاش کردند. گفتم از آمدن به ادارات اکراه دارم؛ مخصوصاً اداره شما! شما به مدت 14 سال از تولیت و اداره مدرسه فتحیه برکنار شدید. علت تصاحب این مدرسه پیش از انقلاب چه بود؟ مدرسه فتحیه در مبارزات مردم تهران علیه حکومت پهلوی چه نقشی داشت؟ آیت الله لنگرودی: در تهران که بودم با اداره اوقاف دوران طاغوت ...
مرتضی و مهدی فنونی زاده؛ اعجوبه های دهه ی 60
همین خاطر به استقلال رفتم. خدا منصور پورحیدری را رحمت کند. یک روز یکی از بچه ها سراغ من آمد و گفت پورحیدری ابراز علاقه کرده برای استقلال بازی کنی که من هم گفتم برایم باعث افتخار است. از آن به بعد دیگر استقلالی شدم و هیچ وقت به این که به پرسپولیس علاقه داشتم، فکر نکردم، یعنی قلبا دیگر استقلالی شدم و گذشته را فراموش کردم. پیراهن هر باشگاهی را می پوشی، باید به همان تعصب داشته باشی. برخلاف ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (446)
نیست اینا یه مش جدیده که اسمش مِش استرسیه. 19. نحوه پخت غذای چینیا اینجوریه که میکننش تو آب جوش میگن پخت درمیارن میخورنش، حالا هرچیو، گوشت، سبزی، مرغ، سگ، آدمیزاد. 20. حالا من اگه گربه هم بودم دخترا تو خونشون بز نگه میداشتن. وقتی نصاب محل رو تو هیئت میبینی 21. یبار رفتیم واسه قربونی هیئت گوسفند بخریم یارو گفت سفید یا سیاه؟ گفتم فرقش چیه؟ گفت اونا سفیده ...
به بعضی ها ژن خوب می رسد به ما هم دغدغه خانواده مان!
کمدی نبود. چه شد که از آن فضا به اکسیدان که کاملا کمدی است رسیدید؟ من تغییر نکردم و همان آدمی هستم که فکر می کنم 18 سالگی ام هم بودم. فکر می کنم در چند سال اخیر بخصوص بعد از آن 8 سال تلخ مردم آنقدر حالشان خوب نشد، به یک چیزهایی امید بستند اما انگار آن امید هم به طور کامل محقق نشده است. من در این جامعه زندگی می کنم و خیلی چیزها را می بینم، حس می کنم حال مردم حال خوبی نیست. حالا اینکه عده ...
اگر موسوی و کروبی بخواهند حرف بزنند وعذرخواهی کنند برایشان نشست خبری برگزار می کنیم
؟ بنده تجربه حضور در قرارگاه ثارالله را داشتم و از سال هفتاد و هشت تا هشتاد و دو، چهار سال کامل در این قرارگاه بودم؛ در اداره امنیت ستاد کل هم سابقه فعالیت داشتم و از آنجا که تجربه کار در تهران را داشتم همه چیز دست به دست هم داد تا از یک سو توفیق حضور در سوریه را نداشته باشم اما توفیق انجام وظیفه در قرارگاه ثارالله را کسب کنم. با نمایندگی مجلس راحت تر بودید یا با حضور در سپاه؟ وقتی ...
فائزه هاشمی: با ازدواج موقت موافقم!
پوشی کنیم. من خودم آن قدر پول ندارم، اعتقادی هم به مارک پوشی ندارم، دنبالش هم نیستم. در خارج هم اگر حراج باشد، گاهی می خرم. ما پولداریم ولی پولدار معمولی جامعه. *من موبایل ندارم.چون وقتی موبایل داشته باشی، باید پاسخگو باشی و زمان زیادی از روز را از دست می دهی. همیشه پیدایت می کنند. معتقدم موبایل 10درصدش خدمت است و 90درصدش آزار.وقتی نماینده مجلس بودم و بعد که به انگلیس رفتم، داشتم ولی ...
سیره و منش شهدا، درس زندگی است
خانوادگی با اهالی روستا به همراه خانواده اش به شهر کرمانشاه مهاجرت کرد. حدود یک سال در شهر کرمانشاه زندگی کرد و پس از آن دوباره به همراه خانواده به وطن خود و هر نورآباد برگشت و دوران ابتدایی را در شهر نورآباد گذراند. وی از همان دوران کودکی به همراه والدین خود در مراسم مذهبی حضور داشت و در راهپیمایی های مردمی علیه رژیم ستم شاهی حضور داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در ...
هیاهوی زندگی در پیچ و خم جاده
مسافرگیری مجدد، عازم می شود. در همین فاصله با مهین جلالی 58 ساله، اولین راننده زن بین شهری به گفت و گو می نشینم. چه شد که به این شغل روی آوردید؟ همه برادران و خواهرزاده های من راننده بودند. خودم هم علاقه زیادی به این شغل داشتم و چندباری هم پشت فرمان ماشین های سنگین با همراهی برادرانم نشسته بودم. 12 سال آموزشگاه رانندگی در باغ بهادران داشتم اما به علت اینکه خانه من در اصفهان و ...
جباری: مهمترین استعداد فوتبال بودم ولی تنهایم گذاشتند
شده بودم. چهار سال خوب در قطر داشتم. خیلی برای من سخت بود وقتی بازیکنان استقلال می گفتند اتفاقات خوبی نیفتاده و چیزی تغییر نکرده است. با این وجود اما دوست داشتم یک بار دیگر محیط پر هیجان فوتبال ایران را تجربه کنم. چطور شد که از استقلال کنار گذاشته شدی؟ بعد از سه ماه که از شروع فصل گذشت، هفته قبل به بازیکنان پول دادند. در این مدت بازیکنان در تنگنا بودند و اذیت می شدند و به ...
آشنایی با خانم پروانه معصومی باعث شد به سمت مستند سازی بروم/ای کاش بعضی شعرها را نمی خواندم/ 92 به ...
. کنار منزل ما یک مغازه ای بود همان را گرفتیم، چون هزینه هم نداشتیم حتی برای خرید طناب، بچه ها ملحفه می آوردند و روی آن عکس ها را می چسباندند، آن زمان به ما می گفتند که این آقا که پول ندارد برای خودش ستاد بزند چطور می خواهد رای بیاورد، و آن سال ایشان رای اورد و در اولین تجربه انتخاباتی به هدف خودمان رسیدیم. سال 88 هم به آقای احمدی نژاد رای دادم، من وقتی اسم سال 88 می آید یاد آن ...
هشت میلیون دادیم، پسر شد!
...، مطب ظاهر می شود. راهرو شلوغ است و زنان با شکم های بادکرده در رفت و آمدند. داخل مطب بزرگ هم شلوغ است. در کنار در ورودی، سکوی بزرگ و بلند مسوولان پذیرش قرار دارد. سه دختر جوان در پشت میز نشسته اند و با خوشرویی به مراجعان خود پاسخ می گویند. در سالن انتظار سی، چهل متری مطب، چند ردیف صندلی چیده شده اند. همه صندلی ها تقریباً پر هستند. چند اتاق منتهی به سالن انتظار باز می شوند؛ روی هر یک از اتاق ...
آماده مذاکره برای بازگشت جناب خان به خندوانه هستیم
مخالفتی با سینما رفتن وجود داشت؟ اولین بار با چه کسی به سینما رفتی؟ اصلا مخالفتی وجود نداشت. خاطره اولین سینمایی که رفتم، خیلی هیجان انگیز است. یک فامیلی داشتیم به اسم لی لی که همسر پسردایی من بود که خیلی از من بزرگتر بودند. لی لی و جعفر پسردایی ام، من را خیلی دوست داشتند و من هم دوست شان داشتم البته من حدود 15 سال داشتم که لی لی فوت کرد. زمانی که 4 سال داشتم همراه لی لی و خواهرم به سینما ...
حقایق ناگفته درباره ثروتمندترین همسران دنیا +تصاویر
نیز در پاسخ گفته یکشنبه برای من امکان پذیر نیست و در ادامه ملیندا تعریف می کند: به او گفتم که قبل از یکشنبه به من زنگ بزند تا برنامه ام را چک کنم وقت آزاد دارم یا خیر. بعد از اولین ملاقات، هفت سال طول کشید تا این رابطه، به ازدواج تبدیل شود. ملیندا گفت که شیفته هوش و ذوق و شوخ طبعی بیل شده بود. اما در آغاز، تغییر رابطه آنها از همکار به شریک زندگی مشکل بود. او می گوید: ما قطعا زمانی که با ...
آیت الله غروی حامی مالی انقلابیون درگذشت
سپس با حاج علی آقا، شریک شدم تا اینکه در 17 سالگی، مغازه ای به قیمت 550 تومان در همان بازار خریدم. چندی بعد، با خرید ملک همسایه ها، مغازه را توسعه دادم. * درآمد مغازه به حدی بود که نیازی به شهریه و حقوق مدرسه علمیه نداشتم و با همین درآمد، به مدت 50 سال است که شهریه می دهم. در گذشته، ابتدا 500 تومان و سپس، هزار تومان می دادم و امروزه به طلاب خارج، بین 30 تا 40 هزار می دهم. ...
مورائس : برای مانه فصل خوبی را آرزو کردم
شرح ماجرا، موضوع را این گونه شکافت: ضربه سختی به صورتم وارد شد ولی من توانستم در همان هفته در لیگ قهرمانان به میدان بروم. ضربه سنگینی به من وارد شد ولی هوشیار بودم. می دانستم که شکاف بزرگی بر روی صورتم ایجاد شده است. می خواستم به بازی کردن ادامه دهم ولی به دلایل پزشکی از این کار بازماندم. ولی حتی با وجود ورم کردن صورتم، از هوشیاری برخوردار بودم. پس از یک هفته دوباره همه چیز به شرایط عادی برگشت. در همان هفته هم آماده بازی کردن در لیگ قهرمانان بودم. در آن بازی با اعتماد به نفس کامل و بدون هیچ ترسی به میدان رفتم و بابت نتیجه ای که به دست آوردیم، خوشحال شدم. ...
مادر شهید ژاپنی:مردم می گفتند چرا چادری ای!
.... آن زمان من معلم بودم. همزمان با لحظه ای که محمد به شهادت رسید، ناگهان حالم بد شد. از کلاس بیرون آمدم و شروع به گریه کردم. دلیل این حالم را نمی دانستم. یکی از همکارانم به سمتم آمد و پرسید که آیا محمد شهید شده است؟ گفتم: خبر ندارم . خبر شهادت فرزندتان را چه کسی به شما داد؟ دوست محمد به بهانه دادن کتابی به منزلمان آمد. از بغضی که کرده بود فهمیدم می خواهد چیزی بگوید اما ...
سایت های مکاره در کمین جیب و اعتقادات مردم/ فروشگاه هایی با رنگ و لعاب ابتذال غرب
نشسته اند و آیا بررسی این هجمه از فساد اخلاقی در جامعه نشات گرفته از پوشش نامناسب زنان و دختران و حتی مردان و پسران نیست؟ ابراهیم خطابخش، رئیس اتحادیه پوشاک اصفهان سال گذشته گفته بود که پوشاک 30 واحد تولید کننده داخلی و سه واحد توزیع کننده پوشاک خارجی به دلیل تولید و توزیع پوشاک نامتناسب با فرهنگ اسلامی – ایرانی، جمع آوری شده اند؛ اما انگار امسال همان 30 واحد تولیدی به فروش های اینترنتی ...
هر چه دارم از دعای شهداست
به سال های 67 و 68.آن سال ها خیلی دوران لذت بخشی بود.چراکه کار برای خانواده های شهدا برکات زیادی در زندگی ما داشت.من هردو فرزندم را سپرده بودم به شهدا، انگار که با شهدا معامله کرده بودم و از خدا و آنها خواسته بودم که حافظ درس، اخلاق و رفتارشان باشد. چقدر مزد این معامله را گرفتید؟ خیلی زیاد.دخترم تخصصش را در دانشگاه اصفهان قبول شده و پسرم هم دکترای جغرافیای سیاسی دارد. هردو از نظر ...
از تصمیم عجیب غرضی تا کج سلیقگی بازرگان
گفتم شما هم اینجا نمانید. یک تویوتای آبی داشتم. یک نفر را پیدا کردم و از او خواستم خانواده ام را به کرمانشاه ببرد و آنها را در آنجا سوار اتوبوس اصفهان کند. آن موقع راه مستقیم نبود. به یک نفر هم در اصفهان زنگ زدم گفتم خانواده ام را سوار کن بفرست شیراز تا خیالم راحت باشد . آن شب در پادگان وسایل خواب را برداشتم و رفتم در اتاق فرمانده خوابیدم. خدا را شکر لشگر حفظ شد و در اختیار انقلاب قرار ...
آرش ظلی پور: کپی احسان علیخانی نیستم
چیزی می گفتم چون علی منصوریان اولا بزرگتر است و ثانیا رفیق خود من هم هست. *واقعا اگر در همان برنامه به عنوان مجری به میناوند تذکر می دادی استقلالی ها (و خیلی از دوستداران فوتبال) دلخور نمی شدند. -من به همه استقلالی ها حق می دهم، شاید من هم اگر پای تلویزیون بودم و یک نفر این کار را می کرد ناراحت می شدم. به نظرم وقتی یک بازیکن فوتبال به برنامه ای دعوت می شود، مجری باید احترام آن ...
پیکر شهید حسن سلیمانی در کاشمر تشییع شد+تصاویر
رفتار شهید گفت که خیلی خوب، مهربان و سخت کوش بود و با زحمت کشی و کارگری زندگی اش را اداره و با هفت فرزندش یعنی سه پسر و چهار دختر در روستای موشک کاشمر با کسب لقمه حلال زندگی می کرده است. برادرزاده شهید بیان داشت: همان دفعه اولی که شهید به جبهه اعزام شده بود دیگر برنگشت و بعد از مدتی مفقودالاثر اعلام شد و خانواده تا اکنون 34 سال است که منتظر شهید بودند. وی در پاسخ به اینکه روستای ...
ناگفته های شماره هشت از سه ماه سخت با استقلال
...> خیلی مردد بودم که به استقلال برگردم و نمی دانستم بازگشت به استقلال تصمیم درستی است یا نه. یک زمانی از فوتبال ایران به دلیل مدیریت، کمبودها و ضعفها خسته و دلزده شده بودم. اینها باعث شد تا خیلی زودتر از زمان موعود به فکر خداحافظی باشم زیرا از فوتبال لذت نمی برم و خسته شده بودم. حتی به سپاهان رفتم و در آن لحظه جام جهانی مهم نبود اما زمانیکه به فوتبال قطر رفتم همه چیز برای من تازه بود و فکر می کردم ...
دختر رَپِر ایرانی که هنرپیشه تئاتر شد! +عکس
متوجه شدم در سیستم فریما ثبت شده و پدر با یک کاتر به جان شناسنامه افتاد و همان ه را حذف کرد. بین زمانی که درس شما تمام شد یعنی سال 94 و امروز که روی صحنه رفتید فاصله افتاده است. دلیل این فاصله چیست؟ به دلیل اینکه سراغ علاقه دیگرم رفته بودم و در موسیقی مشغول شده بودم، کمی از دنیای بازی و بازیگری فاصله گرفتم و موسیقی را جدی دنبال کردم. البته امروز دنیای بازیگری را بیشتر جدی ...
سال ها طول کشید تا از زیرزمین آمدم روی زمین/خودم را مجاز می دانستم چون مردم سوسن خانوم را دوست ...
همه اقشار جامعه دوستش داشتند و اصلا یکسری از بچه ها با این آهنگ بود که دهن باز کردند. خیلی ها به من می گویند که بچه ما قبل از اینکه مامان- بابا بگوید، گفته سوسن خانوم و این موضوع ما را آن موقع خیلی خوشحال می کرد. می دانستیم همه اقشار ما را دوست دارند و به خاطر همین از همان موقع خودمان را مجاز می دانستیم اما چند سالی طول کشید تا مسیرم را پیدا کردم و به تلویزیون رفتم و کار صحنه ای انجام دادم. ...