سایر منابع:
سایر خبرها
7 ساعت عملیات امداد و نجات در کوهستان های جم / اورژانس 115 ناجی کوهنورد شد
خوردن کشیدیم و با اعلام مأموریت به مرکز فوریت های پزشکی کنگان، سوار آمبولانس شدیم. مسلم آتش پوش برادر مصدوم به خبرنگار وب دا می گوید: با تماس تلفنی برادرم عقیل که به کوه حرمی جم رفته بودند متوجه شدم که برادر دیگرم عباس به علت سقوط از ارتفاع دچار شکستگی پا شده است و از من برای پایین آوردن عباس کمک خواستند. وی ادامه داد: چیزی به ذهنم نمی رسید، دستپاچه شده بودم، فکرم هزار راه می رفت، نکند ...
انتشار خاطرات ناگفته عضو جدا شده داعش+عکس
. من که الان نمی توانم خشاب تفنگم را جا بزنم، اگر بفهمند کجا هستم چه بلایی سرم می آید؟! بالاخره توانستم بعد از کلی دردسر و استرس شدید، خشاب را درست جا بزنم. تفنگ را پر کردم و برگشتم عقب. آنجا که رسیدم متوجه شدم فقط من بودم که تا آنجا جلو رفته بودم و هیچ کدام از دوستانم همراهم نبوده اند. موقع برگشتن به عقب، داخل کانالی که آنجا حفر کرده بودند سقوط کردم، در همان حال به صورت ...
شهیدی که خیلی ها را متحول کرد
ابراهیم هادی در بین آزادگان بودند) ولی امید همه بچه ها نا امید شد. سال بعد از آن، تعدادی از رفقای ابراهیم برای بازدید از مناطق عملیاتی راهی فکه شدند. در این سفر اعضای گروه با پیکر چند شهید برخورد کردند و آنها را به تهران منتقل کردند. چند روز بعد رفته بودیم بازدید از خانواده شهدا. مادر شهیدی به من گفت: شما می دانید پسر من کجا شهید شده!؟ گفتم: بله ما با هم بودیم. پرسید: حالا ...
سیلواری: ماجرای انتقال پیکر شهدا به عقب توسط سردارهمدانی/ شهیدهمدانی برای همه برادر بود
بودیم و چه در عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر و...، گفت: سال 59 در منطقه سرپل ذهاب قبل از آزاد سازی خرمشهر اتفاقی افتاد که متوجه علاقه شهید همدانی به خود شدم و فهمیدم این علاقه متقابل است. همرزم شهیدهمدانی ادامه داد: آبان ماه سال 59 چند نفر از نیروهای سپاه کرمانشاه از سمت جاده سرپل ذهاب به قصر شیرین منطقه ای به نام شهرک المهدی که به طرف قصر شیرین حرکت می کرد و پیچی به نام معروف به S ...
ناگفته هایی از زندگی سهراب سپهری
بچه های شان را به سهراب نشان می دادند و من با دیدن نقاشی آنها فکر می کردم نقاشی من از مال آنها خیلی بهتر است و انتظار داشتم سهراب مرا صدا کند و نقاشی مرا به آنها نشان دهد ولی او این کار را نکرد و این سوال بزرگ در ذهنم بود که چرا؟ تا اینکه سال ها بعد متوجه شدم او با حجب و حیایی که داشت، نخواست نقاشی مرا با آنها مقایسه کند تا مبادا بچه های آنها دچار حس بدی شوند. و اینها تنها بخش کوچکی از دنیای مردی است که به گفته خواهرزاده اش مهدی قراچه داغی، در تمام زندگی اش احساس تنهایی می کرد و بیشترین واژه ای که در هشت کتاب وجود دارد، تنهایی است! *اعتماد ...
ما کُردها برای وحدت ایران جان می دهیم
عملیاتمان شد. روز 22 مهرماه سال 1361 بود که کامیار به شهادت رسید. خودم هم به شدت مجروح شدم. به طوری که نمی توانستند جلوی خونریزی را بگیرند و از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم یکی از بچه های سپاه بالای سرم نشسته و نگران حال من است. تیر به پشت زانویم اصابت کرده بود. بعد از آن به ارومیه و کمی بعد به تهران منتقل شدم و بعد از بهبودی مجدد در منطقه حاضر شدم. دو سال بعد سه تن از برادرهایم همزمان با ...
ماجرای سیلی هایی که کمیل برای یک نهی از منکر خورده بود/ همسر شهید: الان می فهمم شهید قبل از رفتن از این ...
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری خدابخش: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقواماعاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلواتَبدیلًا 23 - احزاب / برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند . برگ سبز زندگی ...
موقعیت زنان در فرهنگ جا هلیت
، (فروغ ابدیت، ص46) برخی نیز قبل از اینکه بچه متولد شود، چاله ای کنده و آماده می ساختند، بعد از تولد، وقتی متوجه میشدند که فرزندشان دختر است، او را در چاله انداخته خاک به رویش می ریختند، تا در زیر خاک پنهان شده و بمیرد، و کسی از دختر دار شدن او مطلع نشود. این نوع برخورد با دختران متولد شده، عادت عرب آن زمان بود. (المیزان، ج12، ص401) در این میان برخورد عده ای خشن تر و دردناکتر از دیگران بود ...
بی اعتنایی مسئولان استان تا چک های برگشتی روستاییان!/ تشدید بحران ها با آغاز فصل سرما
روستای نردین، نامناسب و حادثه آفرین بودن راه های دسترسی به این روستاست. رئیس شورای اسلامی روستا در این باره می گوید: اگر خدا به شما رحم کند و تا ری آباد برسید خواهید دید که وضعیت جاده از ری آباد به نردین بسیار فاجعه آمیز است. ولی پور از خساراتی که به واسطه نامطلوب بودن وضعیت راه ها در نردین متوجه رانندگان می شود گلایه مند است. او می گوید: افرادی که شغل آن ها رانندگی است و اتفاقا از طبقات ...
ناگفته هایی از لحظه اسارت شهید حججی +عکس
خارج می کند. همه بچه ها اعم از مجروح و سالم را خارج می کند. به گفته همراه حسین در آن صحنه، بچه ها فکر می کنند که محسن حججی شهید شده است چون خونی که از پهلوی او جاری بوده و بیهوشی بعد از موج انفجار عمیق بوده و در آن حجم انفجار متوجه زنده بودنش نشده اند. در همان شرایط حسین با صلابت همه را فرماندهی کرد. نیروها گفتند که "محسن شهید شده بقیه را بیرون بکشید و نجات بدهید". چادرها آتش گرفته بود ...
روستای مشترک بین ایران و عراق!
قسمتهایش هنوز در تیررس دید دشمن بود و موقع عبور نیروهای نظامی از بلندی های اطراف به آن حمله می شد. اولین روزی که عازم منطقه ی عملیاتی شدیم، به راننده گفتم: هروقت به مرز رسیدیم، خبرم کن، می خواهم مرز را دقیق تر ببینم. با تعجب شانه هایش را بالا انداخت و گفت: آن جا که چیزی برای دیدن نیست. ملتمسانه نگاهش کردم، تویوتای سپاه راه افتاد سمت مرزه من و دوستم با چند نفر دیگر با سر و روی چفیه بسته عقب ...
اویسی: بمباران بوسیله تامکت معادلات صدام را بهم ریخت
از توقفی چندساعته در تهران، مجددا سوار هواپیما شدیم و به سمت دزفول پرواز کردیم که باز هم در میانه راه وضعیت دزفول قرمز اعلام شد و دوباره به تهران برگشتیم. فردای آن روز دوباره به مهرآباد آمدیم و سوار هواپیما شدیم تا به مقصد دزفول پرواز کنیم، این بار نیز در میانه راه وضعیت دزفول قرمز اعلام شد و به تهران برگشتیم، این ماجرا در روز دوم نیز 3 بار تکرار شد. روز بعد نیز به دلیل نا مساعد بودن شرایط جوی ...
لقب عباس در جبهه ضدگلوله بود
تازه ما فهمیدیم که یتیم بودیم. تمام بار عاطفی خانواده را به دوش می کشید و اجازه نمی داد کسی متوجه نبود پدر شود. همه مان بعد از عباس فهمیدیم تازه یتیم شده ایم؛ آنقدر روی مسائل خانه مدیریت داشت. از اوایل سال 1358 فعالیت هایش را در سپاه شروع کرد. در طول مدت حضورش در جبهه ها چندین و چند بار مجروح شد. بعد جانبازی به خانه برمی گشت، مدت کوتاهی دور از جبهه بود و دوباره پس از بهبودی به منطقه می رفت. در جبهه ...
قدرت چطور از فاجعه سود می برد؟
. بیش از 40 سال است که این استراتژی، جفت بی صدای تحمیل نئولیبرالیسم بوده است. تاکتیک های شوک تابع الگویی روشن اند: منتظر یک بحران بمانید (یا حتی در برخی موارد مثل شیلی یا روسیه، یاری کنید تا بحرانی راه بیافتد)، اعلام کنید بُرهۀ نیاز به چیزی فرارسیده که گاهی آن را سیاست ورزی فوق العاده می نامند، برخی یا همۀ هنجارهای دموکراتیک را معلق سازید، و بعد میخ فهرست خواسته های بنگاه ها را در اسرع وقت ...
گفتگو با راننده آژانس اینترنتی شیطان صفت +فیلم
و بعد از آن مجبور شدم به زور کاری که نباید می کردم را انجام دادم. بعد از آن کجا رفتی؟ به سمت فرودگاه راه افتادیم که در خیابان میرداماد توقف کردم که سیگار بخرم ، دیدم یک دفعه از خودرو پیاده شد و من منتظرش بودم و چون روی قرص بودم و مواد مخدر شیمیایی .... مصرف کرده بودم ترسیدم و به سمت خانه مان رفتم و آنجا بود که متوجه شدم کیف و لپ تابش را داخل ماشینم جا گذاشته که آنها را به ...
ناگفته هایی از تخریب چی های خودساخته
انجم شعاع جهت شرکت در عملیات کرخه کور تشکیل شد. از آن جا که افراد گروه از تجربه کافی برای حضور در عملیات برخودار نبودند و نیز به دلیل عدم آشنایی با منطقه، نتوانستند قبل و حین عملیات از آموخته های خود برای پاک سازی میادین مین و موانع دشمن سود ببرند؛ لذا پس از طی یک دوره چند ساعته امدادگری، در شب عملیات به عنوان امدادگر عمل کردند؛ اما بعد از عملیات، با پاک سازی میدان مین دشمن، شایستگی های خود ...
چهره زنانه جنگ را از یاد برده ایم
از این کتاب می خوانید: جاده پُرگِل و چکمه های ما لاستیکی و سنگین بود. با این وضع باید یک کیلومتر سربالایی می رفتیم. بالاخره یک روز صدای دوستعلی درآمد و گفت: من دیگر حاضر نیستم کتاب هایتان را بیاورم. هرکسی بیاید پلاستیک کتاب هایش را بگیرد والا همین جا می گذارمشان، بدون اینکه برگردم و نگاهش کنم. گفتم: حرف نزن، تو کتاب ها را می آوری. بعد از سربالایی، یک سراشیبی بود که به مدرسه می رسید، وقتی به مدرسه رسیدیم، گفتم: کتاب هایم را بده. / روزنامه ایران کلمات کلیدی زنان ایثارگر در دفاع مقدس چهره زنانه جنگ ...
نهادهای مدعی در حوزه دفاع مقدس پای کار نیستند/ مطلق گرایی تئاتر دفاع مقدس را زمین زده است
اصرار داشتم که شهریور این نمایش را اجرا ببرم و موفق شدم از این تقارن استفاده کنم؛ ولی علیرغم این حرف ها که من از تکه های سنگین سرب تا الان شنیدم من حتی از حضور نمایندگان در سالن چهارسوی تئاتر شهر به نفع تئاتر استفاده می کنم. من برای دل خودم پرتره نگاری ها را کار کردم متاسفانه بسیاری از هم خانواده های من بیناییشان ضعیف تر از این است که متوجهٔ ظرافت های کار شوند، تک تک روزهایی که ...
خاطرات یک بیمارستان صحرایی
بیمارستان ها، هزاران عمل انجام شد و جان بسیاری از مجروحان هشت سال جنگ را نجات داد. بیمارستان هایی که سر در نداشتند و نباید شناسایی می شدند. این بیمارستان ها باید در یاد ایرانی ها بماند. در بیمارستان های صحرایی، اسم پزشک ها و پرستاران پیج نمی شد که نکند دشمن متوجه شود چه خبر است؛ بیمارستانهایی هرچند کوچک و ناشناخته ولی پر از درد. دردهایی که جنگ به مردم این سرزمین تحمیل کرده بود. درد سرفه ...
برنده نقره المپیاد پزشکی: دانشگاه آزاد از همه جهات با دانشگاه های مطرح برابری می کند
... اما در مورد آشنایی و چگونگی شرکت در آزمون المپیاد دانشجویان علوم پزشکی کشور باید بگویم از همان ترم اول که وارد دانشگاه شدم پوستر و اطلاعیه های المپیاد که بر روی در و دیوارهای دانشکده نصب بود توجه مرا به خود جلب کرد بعد از پرس و جو و اندکی تحقیق متوجه شدم فقط بعد از گذارندن دوره علوم پایه امکان شرکت در المپیاد برای دانشجویان پزشکی وجود دارد به همین دلیل همیشه این موضوع را پس ذهن خود داشتم و ...
ماجرای تجاوز نیروهای القاعده به زنان داعشی !
دلیل به امیر کتیبه اطلاع دادم که طی یورش های قبلی پایم دچار آسیب دیدگی شده و قدرت حرکت را ندارم. به پشت جبهه منتقل شدم. بعد متوجه شدم، ارتش سوریه با کمک نیروهای حزب الله و نیروی هوایی روسیه پس از دو سال محاصره موفق شده بود، محاصره فرودگاه نظامی کویرس را در هم شکسته و کنترل آن را در دست گیرد. به رقه بازگشتم و چند روزی را استراحت کردم. یک هفته بعد از شکست داعش در عملیات فرودگاه ...
خاطرات نوحه خوانی همراه شهید همت و احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب(س)
. گفتم کسی نبود که بفرستم. گفت خوب شد کسی را نفرستادید. آن شب آماده باش بودم و وقتی آمدم در سپاه بخوابم تصمیم گرفتم کار تشکیلاتی را رها کنم. عملیات بیت المقدس بود و شهدای زیادی دادیم. حاج داوود کریمی آن زمان فرمانده منطقه 10 بود. نامه نوشتم که مداح هستم و الان نیاز مملکت به این است. آنها هم موافقت کردند. با 20 روز مداحی کردن، مطرح شدم. نمی خواستم چنین شود اما دیگر دوست نداشتم هیچ خانواده شهیدی، برای ...
یک دورهمی متفاوت با آرزوهای متفاوت
دلتنگ من شدی به آسمون نگاه کن، همون موقع منم به آسمون نگاه می کنم، تازه مادربزرگمم گفته سوره والعصر زیاد بخون تا دلتنگی ات خوب بشه. گویا همه راه امیدی پیدا کرده اند، سرهایشان به سمت آسمان، پدر را تمنا می کند، من نیز بی اختیار همانند کودکان، پدر را در آسمان صدا می زنم. علی همانطور که آسمان را نگاه می کند، از پدر می خواهد دوباره به خوابش بیاید: من چند شب پیش خواب بابام رو دیدم. بهش گفتم آخه چرا رفتی و ...
روایت نویسنده زن سوری از زنان، فمینیسم و قرآن؛ قطعا اسلام علیه زنان نیست
آنچه می خوانید، دیدگاه این نویسنده سوری را درباره وضعیت زنان در سوریه و کل منطقه خاورمیانه و نیز دیدگاه های خاص او درمورد حقوق زنان و فمینیسم در گفت وگوی رحاب شاکر با الجمهوریه نشان می دهد. یادم می آید مدت ها پیش در فیس بوک گفته بودی همسایه هایت از دمشق می روند و کلید خانه هایشان را نزد تو می گذارند. آن موقع به حال آنها و خودت غصه می خوردی. تو اولین کسی نبودی که دمشق را ترک کرد اما ...
دوست صمیمی قربانی سوء ظن
سیاوش و زن برادرم روی صندلی عقب خودروی پراید برادرم نشسته بودیم. چون من بین آنها بودم متوجه شدم که پنهانی به هم پیام می دهند. آن موقع بود که به رابطه پنهانی همسر برادرم –ثریا- با سیاوش پی بردم و تصمیم گرفتم از آنها انتقام بگیرم. چرا موضوع را به برادرت اطلاع ندادی و خودت وارد عمل شدی؟/ موضوع را به برادرم گفتم که بین آنها دعوا شد. بعد هم ثریا به خانه پدرش رفت و حتی پدر ثریا با او سر همین موضوع ...
دخترم نسترن با اینکه شوهر داشت، شب ها خیلی دیر به خانه می رفت تا اینکه !!!
گذشت تا بار دیگر با زنی با پادرمیانی یکی از بستگان آشنا شده و با هم ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج دختری به نام نسترن بود. بعد از مدتی متوجه شدم همسرم سومم به دارد. چندبار ترکش دادم، اما فایده نداشت. شیشه مصرف می کرد و رفتارهایش خطرناک بود. به خاطر نسترن از همسرم جدا شدم و سرپرستی نسترن را به عهده گرفتم و تمام تلاشم این بود در زندگی کمبودی نداشته باشد. دیگر ازدواج نکردی؟ تا 15 ...
بلایی که 3 جوان بر سر دختر دانشجو آوردند
متوجه شد دقایقی است تنها روی پله نشسته ام از موتور پیاده شد. او که سپهر نام داشت گفت قصد دارد به من کمک کند. به او گفتم منتظر بازگشت مادرم هستم اما سر صحبت را باز کرد و از من خواست تا همراهش به یک کافی شاپ برویم. من هم که بیکار بودم پذیرفتم و سوار موتور او شدم. این دختر ادامه داد: پسر جوان مرا به حوالی یک جاده برد. سپس از من خواست تا همراه او به خانه دوستش بروم. او می گفت قصد دارد ماشین ...
زنم از من خواست تا جدا شویم ولی من حاضر نشدم حالا دیگر تحمل زندگی با او را ندارم!
زندگی مهین و امیرحسین، بعد از گذشت 35 سال در نهایت به دادگاه خانواده کشیده شد. این زوج که صاحب فرزند نمی شوند، به خاطر اختلاف بر سر همین موضوع راهی دادگاه خانواده تهران شدند. مهین تصور می کرد شوهرش به خاطر بچه سراغ زن دیگری می رود و همین تصورات زندگی مشترک آنها را از هم پاشید. امیرحسین زمانی که در مقابل قاضی Judge دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: 35 سال ...
بخشش فتنه گران سال 88 غیرممکن است/ همه پرسی در کردستان نقشه شوم دشمن/حمایت از دستگاه قضا در مقابله با ...
به گزارش دیار آفتاب ؛به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ ائمه جمعه در خطبه های نماز جمعه سراسر کشور با اشاره به فتنه 88 تاکید کردند با توجه به آسیبهایی که فتنه گران به نظام وارد کردند بخشش آنان غیرممکن است.همچین همه پرسی در کردستان عراق را نقشه شوم دشمن برای ناامنی منطقه دانستند.ائمه جمعه ضمن حمایت از دستگاه قضا تاکید کردند دشمنان می خواهد با استفاده از ظرفیت فضای مجازی با اتهام زنی و شایعه ...
فیبروم و بارداری/قرصهای اورژانسی و خونریزی های غیر طبیعی/کیست های درد ساز بارداری
باردارم اولین بارداریمه چند روزه خارش و سوزش گرفته واژنم هنگام نزدیکی احساس درد دارم به دکترم گفتم استفاده از محلول جوش شیرین رو پیشنهاد دادن امرووز رو دستمال خون دیدم متوجه شدم قسمت پایین واژنم دچار پارگی یا بهتره بگم ترک گرفته و میسوزه منکه بار اولم نبوده نزدیکی ! نگرانم کرد ه به شما توصیه می شود از پمادهای موضعی کلوتریمازول ...