سایر منابع:
سایر خبرها
عمار هر کجا که باشد حق به دور او می چرخد
ستمگر تو را می کُشند، پس آن سپاهی که عمّار یاسر در آن است، حقّ می باشد. ابونوح گفت: آری سوگند به خُداوند عمّار در میان سپاه ماست. ذوالکلاع گفت: تو را به خُدا سوگند میدهم که بگوئی آیا عمّار در جنگیدن با ما جدّی است؟ ابونوح پاسخ داد: آری، به پروردگار کعبه سوگند! او در جنگ با شما از من سخت تر است، با توجه به این که من دوست دارم که همه شما به صورت یک نفر بودید و من گردن شما را می زدم و تو را که پسر ...
محسن ربیع خواه : گناه من چیست که سبک بازی ام ساده است؟!
محسن ربیع خواه ، در خصوص وضعیت تیم پرسپولیس بعد از دربی 85 و همچنین انتقادهایی که اخیرا از او در فضای مجازی صورت گرفته، صحبت هایی کرد که در ادامه می خوانید. * دربی 85 با برد پرسپولیس به پایان رسید. شرایط تیم پرسپولیس بعد از این برد چگونه است؟ محسن ربیع خواه – خدا را شکر که خوب بازی کردیم و بردیم. ما یکی از بهترین بازی هایمان را به نمایش گذاشتیم و با همه وجود تلاش کردیم تا 3 ...
برای دفاع از خود در تولید و انبار کردن هر سلاحی تردید نخواهیم کرد
رفسنجانی که مرحوم آقای هاشمی این طرح را به طور مداوم پیگیری می کردند. در دوران آقای خاتمی وی مرتب این را پیگیری می کرد و می گفت این طرح چه شد و حتی در دوره بعد نیز که خیلی امیدوار نبود که کارها خوب پیش برود، باز آن را دنبال می کرد و به من می گفت آن طرح چه شد؟ به دلیل اینکه من عضو شورای عالی امنیت ملی بودم. وی ادامه داد: خود آقای اردکانیان می داند که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی برای آبادانی ...
جیرانی جلوی عوامل فیلم تحقیرم کرد
خواستم که یک فرصت دیگر به من بدهد چون با این اتفاق در مقابل دوستان و خانواده نابود می شوم. جیرانی گفت بعد از مدتی حالت درست می شود! جیرانی در آخر گفت با نوید محمدزاده قرارداد بسته ایم که جایگزین تو شود. جالب است که از فردای همان روز محمدزاده سرفیلمبرداری حاضر شد. با این که چند هفته ای از پیش تولید و شروع کار می گذشت تا زمان حضور من حتی یک خبر یا عکس از پروژه منتشر نشد ولی به محض ورود محمدزاده کار ...
چهار شکل اصلی استرس و راه های مقابله با آن
. راننده خیلی بد رانندگی می کرد و چند بار نزدیک بود تصادف کنیم. حتی یک بار گوشه سپر یک موتور به در گرفت و آشوبی به پا شد. داشتم سعی می کردم آرام شوم که یکی از آشناهای قدیمی مان سوار تاکسی شد. 5 سال پیش با هم دعوای بدی کرده بودیم و دیگر از او خبری نداشتم. او جلو نشست و من را ندید. نگران بودم که هرلحظه برگردد و متوجه حضور من شود. داشتم از هوش می رفتم. در همان لحظه بود که ایده نوشتن این مقاله به ...
20 طراحی هنری برتر در بازی های ویدیویی [قسمت دوم]
هنوز در خاطرات بلندمدت من جای دارد. در نسخه سوم بازی که کشتی نورماندی خالی بود، قدم زدن حس غمناکی به من دست می داد. نورماندی همیشه پر از انرژی بود؛ هنوز هم می توانم صدای آواز موردین را بشنوم. در نورماندی هر قسمت مربوط به یک شخصیت بود، و در نسخه های مختلف این موضوع تغییر می کرد. هنگامی که در نسخه سوم میان اتاق های نورماندی قدم می زدم می توانستم تمام آن شخصیت ها را در نورماندی تصور کنم. در واقع ...
روایتی تلخ از زندگی دختر فراری که 4 بار خودکشی کرد
این را خوب می داند که مادر 6سال با پدر اختلاف سنی داشته و از او بزرگتربود. فاطمه به خبرنگار رباط نیوز می گوید: پدر و مادرم همیشه با هم دعوا داشتند، پدرم از نظر روحی و روانی وضعیت مناسبی نداشت و به صورت مداوم مادرم را کتک می زد. این دختر جوان می گوید: در این دنیا با اینکه والدین ام با همدیگر دعوا می کردند اما آنها را دوست داشتم اما هیچ گاه نمی توانستم فکر کنم که به خاطر یکی ...
فقط دیوانه با آمریکا مذاکره می کند!!!!!
آیت الله هاشمی رفسنجانی که مرحوم آقای هاشمی این طرح را به طور مداوم پیگیری می کردند. در دوران آقای خاتمی وی مرتب این را پیگیری می کرد و می گفت این طرح چه شد و حتی در دوره بعد نیز که خیلی امیدوار نبود که کارها خوب پیش برود، باز آن را دنبال می کرد و به من می گفت آن طرح چه شد؟ به دلیل اینکه من عضو شورای عالی امنیت ملی بودم. وی ادامه داد: خود آقای اردکانیان می داند که مرحوم آقای هاشمی ...
سارقانی که در پوشش مامور آب بودند دستگیر شدند
به صدا در آمد، تعجب کردم که چه کسی در این موقع از روز به خانه ام آمده است. آیفون را جواب دادم؛ شخصی خودش را مأمور اداره آب و فاضلاب معرفی کرد و مدعی شد که برای نوشتن کنتور آب آمده است. در خانه را باز کرده و خودم به سمت حیاط خانه رفتم، اما ناگهان دو نفر، در حالیکه یک نفر از آن ها صورتش را پوشانده بود را در مقابل خود مشاهده کردم. قصد فریاد کشیدن داشتم که آن ها مرا به سرعت به داخل خانه ...
روحانی در صحن علنی مجلس: شما مذاکره دیروز را زیرپا می گذارید؛ کشورهای آسیای شرقی مگر دیوانه اند با شما ...
رفسنجانی که مرحوم آقای هاشمی این طرح را به طور مداوم پیگیری می کردند. در دوران آقای خاتمی وی مرتب این را پیگیری می کرد و می گفت این طرح چه شد و حتی در دوره بعد نیز که خیلی امیدوار نبود که کارها خوب پیش برود، باز آن را دنبال می کرد و به من می گفت آن طرح چه شد؟ به دلیل اینکه من عضو شورای عالی امنیت ملی بودم. وی ادامه داد: خود آقای اردکانیان می داند که مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی برای آبادانی ...
منافقین زینب را به خاطر حجاب با چادر خودش خفه کردند
کلاس می رفتند و او به حرف استادان عمل می کرد! دخترم عاشق خدا بود. این جمله بر سر برگ تمام دفترهایش دیده می شد: می خواهم لحظه ای فراموش نکنم که در محضر خداوند هستم و هیچ گاه گناه نکنم. برنامه های خودسازی را لحظه ای فراموش نمی کرد. برای خودش دفتر داشت، همه اعمالش را و کارهای خوبی را که انجام داده بود، در دفترش می نوشت و آخر هفته بررسی می کرد و به خودش نمره می داد. بعد هم نمودار خودسازی یک هفته ...
فروش دختر 10 ساله به پیر مرد و...
همرا پدرم دیده بودم. بعد از اینکه رفت در حالی که با دخترعمویم مشغول بازی بودم مادربزرگم آمد و گفت آخر این هفته از این خانه می روی و در جای دیگری زندگی می کنی، من پیر هستم و دیگر نمی توانم خوب از تو مراقبت کنم، وضع پدرت را هم که می بینی. تو دیگر بزرگ شده ای خانم شده ای و باید زندگی مستقلی داشته باشی. خودت خوب می دانی که باید مثل بقیه ازدواج کنی. غرق در بهت و تعجب بودم. دختر عمویم با خنده گفت داری ...
همه خاطراتم از خورشید ...
منزل ما مراجعه کردند ، آنچه به ذهنم ماند این که در سفر اصفهان درب ماشین آقای حجتی باز شد و مرتضی فرزند چهار ساله او از ماشین بیرون افتاد ولی همه سالم بودند ... می دیدم همه اعضای خانواده به ویژه مادرم مضطرب بودند... نمی دانم همان روز یا فردا ، همه به سمت قم که منزل پدربرزگم (آیت الله حاج ابوالقاسم حجتّی) که از مجتهدین ساکن قم بود رفتیم ... کم کم روز های بعد نه تنها ...
علی لطیفی : سبک مربیگری ام باعث اشتباه داوران می شود!
...> با همه این کمبودها ما در بازی رو در رو بازنده نبودیم و توانستیم یک نتیجه خوب را بگیریم و این برای من حائز اهمیت است و به بچه های تیمم افتخار می کنم. ما با این بازی نشان دادیم که بی جهت با شکست سایپا به مرحله بعدی صعود نکردیم و در این بازی هم اگر روی اتفاق و ضربات پنالتی از حریف شکست نمی خوردیم قطعا در مراحل بعد می توانستیم پدیده جام حذفی باشیم. در کل به فیروز کریمی و گسترش فولاد تبریک می گویم چون ...
پدرم مقصر مرگ مادرم بود
یکدفعه شد. دوست داشتی در آینده چه کاره شوی؟ می خواستم معلم شوم. معلم چه درسی؟ کامپیوتر. چرا؟ چون خودم در هنرستان به این رشته علاقه داشتم و دیپلم همین رشته را گرفتم. دانشجویی؟ بله. در چه رشته ای درس می خواندی؟ دانشجوی رشته کامپیوتر بودم. در مدرسه و دانشگاه چگونه فردی بودی؟ ...
تصویرگر تأثیر مصایب جنگ بر زندگی زنان و کودکان
هموطنان کرد آشنا شد. دوستان بسیاری از این قوم پیدا کرد و این آشنایی باعث شد او سال ها بعد طرح عکاسی از زنان کوبانی و ایزدی را آغاز کند. بار دیگر در جنگ. مرثیه های ناخوانده زن بسته کادو را که به در خانه اش آمده بود، باز کرده و دیده بعثی ها بچه اش را کشته اند و بدن مثله شده اش را برایش فرستاده اند. جنایت هایی که من می توانستم با شنیدن هر جمله اش یک ماه گریه کنم اما او حتی اشک نمی ریخت ...
از معصومه بودن تا سیاوش شدن!
داشتم لباس پسرانه بپوشم، از همه بیشتر زور داشتم. می ترسیدم با دوستان صمیمی ام از دردم بگویم... وقتی دانشگاه آمدم و چشم و گوشم باز شد و فهمیدم جریانات از چه قرار است... همکلاسی های دانشگاه در خوابگاه دختران از من می پرسیدند چرا سینه نداری، چرا بدنت اینقدر مو دارد، چرا صدایت اینقدر کلفت است و من می گفتم چیزی نیست... خوب می شود... . از او سؤال می کنیم که آیا مثل تمام دختران، دوران بلوغ ...
شهیدی که دست در شناسنامه اش برد + عکس
با هم به کوه و استخر می رفتند. همین بنده خدا حالا که از خبر شهادتش مطلع شده، حالش از همه بچه ها بدتر است. چقدر در رفع امور و مسائل کاری همراه هم بودید؟ حسین در همه مسائل کنار من بود، هیچ وقت جدایی احساس نمی کردم. همیشه با من هماهنگ میشد و با اینکه او فرمانده بود، اما برای همه کارها با من مشورت می کرد...هیچ وقت خودش را از ما جدا نمی دانست. آنقدر به او وابسته شده بودم که هر وقت می ...
سرنوشت شوم رییس کمپ اعتیاد زنان
درد شدید گرفتم، شوهرم خوب می دانست درمانش چیست. شنیدم به مادرش گفت که گرفتار دود شده ام. همان شب وقتی اولین پوک به هرویین را زدم. 35 سال زندگی ام را بر باد دادم. خانواده ات کی متوجه این اتفاق شدند؟ دو سالی می شد که درگیر مواد شده بودم و پدرم فهمید. هشت ماهه باردار بودم که پدرم مرا به مرکز ترک اعتیاد زیر پل Bridge رومی فرستاد. شوهرم را نیز برای ترک به مرکز دیگری برده بودند ...
داستان زندگی عجیب ترین فوتبالیست ایران!
تا اینکه به دانشگاه آمدم. حالا دیگر وارد تیم فوتبال دختران استان شده بودم... خودم هم می دانستم که مشکل دارم. یعنی می دانستم آن چیزی که هستم، نیستم. همیشه دوست داشتم لباس پسرانه بپوشم، از همه بیشتر زور داشتم. می ترسیدم با دوستان صمیمی ام از دردم بگویم... وقتی دانشگاه آمدم و چشم و گوشم باز شد و فهمیدم جریانات از چه قرار است... همکلاسی های دانشگاه در خوابگاه دختران از من می پرسیدند چرا سینه نداری ...
زبان فارسی چه دارد بر سرش می آید
... شما سه سال بعد از کودتای 28 مرداد به دنیا آمدید، از فضای بعد از کودتا و دوران کودکی تان بگویید. خانه پدربزرگ من در خیابان باغ سپهسالار در شاه آباد بود و این همان منطقه ای است که در تمام مدت کودکی و نوجوانی با آن مأنوس بودم. من و خواهر و برادرم به دبیرستانی در آبسردار نزدیک مجلس می رفتیم. در دوران کودکی، من چیزی راجع به حال وهوای کودتا یا عواقب آن نمی توانستم بفهمم به خصوص که سیاست کم ...
سفرنامه برزک کاشان یا وقتی که سنگ ها عاشق می شوند (قسمت دوم)
اواسط مرداد ماه، سرود می خوانند و چه خوش اقبال بودیم ما که همان لحظه، 3 نفر از پسران نوجوان گروه را از نزدیک دیدیم. آمده بودند که سلام کنند. خانم موزه دار پرسید که لباس های محلی ام را از چه کسی گرفته ام؟ که جواب دادم، لباس محلی نیست، مال خودم است و چقدر کیفور شد از دامن و لباس رنگی رنگی و گل گلی ام و شباهتش به لباس محلی خودشان. شهامتم را تحسین کرد و آرزو نمود که همه دخترها همنطور لباس بپوشند. اولین ...
روایت مارادونا از دیدار خاطره انگیز مقابل انگلیس
، خداوند کمک کرد. حرف تورکو یادم اومد. تیک ... شیلتون رو دریبل زدم و تاک ... من مهمترین گل عمرم رو زده بودم. می خوام صحنه به صحنه تمام اون حرکت ها رو قاب بگیرم و بچسبونم بالای تختم. زیرش هم بنویسم: بهترین لحظه های عمرم. اون یکی هم خیلی حال داد. اون موقع گفتم به یه خبرنگار که: دست خدا بود ولی انگار جیب یه انگلیسی رو زده بودم. به خبرنگار بی بی سی هم گفتم: صددرصد درست بود، چون داور این گل رو پذیرفته بود ...
ماجرای جوانمردی امام حسین(ع) در نبرد با ابن قحطبه
...: من برای مبارزه با تو آماده ام. او طعنه می زد که شما چند نفر هستید و من با چه کسی باید مبارزه کنم، چگونه باشد و ... . چون افراد حضرت کم بودند. بعد شعر خواند و طعنه زد و اهانت و جسارت کرد که امروز من به تنهایی همه ی این ها را - نعوذبالله - به هلاکت می رسانم و ... حضرت در اوّلین یورش، چنان به او حمله کرد که مچ دست راستش قطع شد و در حالی که شمشیر در دستش بود، افتاد. نوشتند: شدّت ...
مهرداد در سپاهان به سقف توانش نرسیده است
محمدی متأسفانه ، در سال گذشته در هر بازی در یک پست قرار گرفت ودر تیم خوب سپاهان نتوانست به سقف توانش برسد ودر بین شاگردان آن سال من، مهرداد از معدود کسانی است که هنوز به سقف کلاس فوتبالش نرسیده است واو در آینده ای نزدیک به مرز بهتری از قدرت خواهد رسید، اگر یادتان باشد در همان سال اول ما، او بالای ده گل زد، یادم نمی رود آنها چند تیم رفته بودند وقبولشان نکرده بودند که مهرداد آمد وبا قیافه ای مظلوم ...
ایران! دورت بگردم
سفر و ماجراجویی بودم، یک قدم بزرگ رو به جلو حساب می شد. بالاخره توانسته بودم از شهرهای اطراف دیوان دره خارج شوم و به یک استان دیگر سفر کنم. سربازی که تمام شد سعی کردم قدم دوم را بردارم و به خاطرش تابستان ها برای کار به تهران می آمدم. این کوچ های فصلی و تا حدودی اجباری، حس سفر و ماجراجویی به من نمی داد اما حداقل این که از شهر خودم خارج شده بودم و برای شروع بدک نبود. خواستم ...
سفرنامه برزک کاشان یا وقتی که سنگ ها عاشق می شوند (قسمت اول)
همیشه دلم می خواست که دارایی ام در یک کوله جمع شود و همراهم باشد تا سبک بال و فارغ از هر وابستگی مادی، سر به کوه و بیابان بگذارم و خودم را ببرم به سفر. حتی اگر سختگیرانه هم فکر کنیم و بگوییم که هیچ کدام از آرزوهایم برآورده نشدند، باز هم این یک آرزو که به آن رسیده ام، می ارزد به کل زندگی ام. مدت هاست که خیابان ها و کوچه پس کوچه ها را گز می کنم و هر تکه از دلم را در جایی به یادگار می گذارم تا در ...
عدم پرداخت حقوق کارگران شهرداری سنندج به 2 ماه رسید
کارگر شهرداری سنندج تصریح کرد: زمانی که فخری شهردار بود دهم هر ماه حقوقمان پرداخت می شد اما اکنون می گویند بودجه نیست واقعاً نمی دانم چرا زمان شهردار سابق بودجه بود اما الان نیست و یقیناً همه این حرف ها بهانه و دروغ است. رفتگر سنندجی: دو ماه حقوق نگرفته ام توفیق.م دیگر رفتگر سنندجی اظهار داشت: ما توقعی جز پرداخت حقوقمان نداریم و اگر الان حرفی بزنیم با اینکه خواهان حق ...
بشار: اگر کتفم درد نمی کرد به استقلال گل می زدم
کرده بودم و آنجا هم دربی بزرگی است که معمولا 30-40 هزار هوادار بیرون استادیوم هستند. برای اولین تجربه ام در ایران اما صادقانه بگویم که در 10 دقیقه اول کمی استرس داشتم اما در ادامه شرایط خوب شد. بشار در مورد اینکه آیا از عملکردش در این مدت راضی است و چه زمانی بهترین عملکرد او را شاهد خواهیم بود گفت: من اکنون مدت کوتاهی است که در ایران حضور دارم. مسلما توقع از خودم خیلی بیشتر از این است ...
آخرین توصیه شهید: به ما نگویید مدافعان حرم
/الحمدلله که اولین شهید بعد مسعود را دادیم زهرا نبی لو می گوید: شکر خدا حالا شده ام زینبِ برادرم تا حالا فقط مادر شهید بودم و حالا شهدای ما دو تا شده اند. من آن موقع که مسعود شهید شده بود، گفتم خودم، پدرم، برادرم و مادرم همه فدای این راه هستیم. ثابت کردیم که آن موقع راست گفتیم و الحمدلله که اولین شهید بعد مسعود را دادیم. خدا را شکر می کنیم به داشتن همه چیز. خواهر برادرهایم ولایی هستند و ...