سایر منابع:
سایر خبرها
کودکانه هایی که در افیون و روابط زودرس دود شد
. وقتی نیاز به کمک داشتم، خانواده طردم کردند سارا هم یکی از همین زن هاست، که در سن 26 سالگی همراه با دختر 2 و نیم ساله اش به مرکز بازپروری آمده تا زندگی اش را از نو بسازد. 17 ساله بودم که به تشویق دوستان مدرسه شروع به مصرف شیشه کردم، همین موقع ها بود که با پدر بچه ام که اون موقع 40 ساله بود آشنا شدم، آشپزخانه تولید شیشه داشت و مواد ما رو تامین می کرد. بعد از مدتی ...
مادرها و پدرهایی که بوی “نا” می دهند!/ بررسی آزار کودکان در برخی خانواده های ناتنی
می خورد و به من نمی گفت. بچه لاغر و بی رمق شده بود و من نفهمیدم دلیلش غصه است. بعد از آن روز حسین بی دلیل و با دلیل حافظ را با کابل و کمربند می زد و من حریفش نمی شدم.” حافظ یک روز مادرش را کنار می کشد و می گوید حاضر است تنها به خانه مادربزرگ برگردد: "گفت مامان فرار می کنم و برمی گردم خانه مادربزرگ. گفت برادرهایم را می آورد تا من را از دست حسین نجات بدهند. دلم برای خودم و حافظ سوخت. گفتم ...
همقدم با زائران
مدرسه و با مشکلات دانش آموزان در ارتباط بودم، یکی از اتاق های خانه ام را برای جمع آوری کمک های مردمی اختصاص داده بودم. یک روز خانم همسایه سرزده آمد و این اقلام را دید و چون خودش معاون داوطلبان جمعیت هلال احمر استان بود، به من پیشنهاد داد داوطلب شوم و کمک ها را بین نیازمندان شناسایی شده که تعدادشان هم کم نبودند، تقسیم کنم و این طور بود که من با مشکلات متعدد آنها که تا به حال ندیده بودم، آشنا شدم و ...
دلی میان تاریخ و تکه های برجامانده هنر
بعد از گذشتن از راهروهای پرپیچ وخم موزه ارتباطات، تابلوی اتاق آقای رئیس به چشم می خورد؛ اتاقی با وسایلی که حکایت از حال و احوال صاحبش دارد. گوشه ای از اتاق گلدانی است که قد کشیده و بر دیوار دیگر قابی از تمبرهای قدیمی رخ می نماید. اگرچه علی اکبر نصرآبادی، در جایگاه ریاست موزه ارتباطات و رئیس شورای عالی تمبر کشور دغدغه کار را دارد اما از هنر غافل نشده است؛ 2 تصویر از صورت کورش کبیر که با شیوه مخصوص به خودش روی چوب کشیده، حکایت از آن دارد که صاحب اتاق، لطافت روح را میان زمختی پ ...
طالع نحس در مستطیل سبز
.... من با این وضع نمی توانم. همان سال هم تیم ما درحال صعود بود اما بازی آخر را باختیم و نتوانستیم صعود کنیم. دقیقه 90 خدا بیخ گلوی ما را گرفت و اجازه نداد صعود کنیم. شاید راه را اشتباه رفتم یا شانسم بود که اول مربیگری ام با این مسائل مواجه شدم. مربیگری الان یک مقداری سخت شده چون یک دیواری است که باید از آن عبور کنید تا به عرصه مربیگری اضافه شوید. از دیوار چین می شود عبور کرد ولی انگار از ...
روزی که رهبر و حاج قاسم به دیدار ام البنین کرمان رفتند + تصویر
دخترم بزرگم است، مادر شهید محسن برهانی... رفت و 9 روز بعد شهید شد حالا نوبت آبجی بتول است که در مجلس میانداری کند. او به قاب عکس محمدحسن اشاره می کند و می گوید: این برادرم سال 60 شهید شد. با این که در دوران دانش آموزی درسش بسیار خوب بود و می توانست به بهترین دانشگاه ها برود اما ترجیح داد به دانشسرا برود و درس معلمی بخواند. یک سال بیشتر از معلم شدنش نگذشته بود که جنگ آغاز شد. محمدحسن ...
آنچه در برنامه نود دیشب گذشت
و قرار بوده مجازات شود؛ از من پرسیدند چه کاری می توانی انجام دهی که قرار بود با دو طرف صحبت کنیم اما بعد از آن با من تماسی نگرفتند. دنیزلی در پایان مصاحبه خود پاسخ این سوال که بهترین و با استعدادترین بازیکن در تیم های ایرانی و ترکیه ای او که بوده را نداد. به بهانه روز دانش آموزش گزارشی با حضور یحیی گل محمدی پخش شد که در سال های گذشته معلم دبیرستان پسرانه هویزه بود و مهدی ...
ویژه برنامه شب خاطره دفاع مقدس
برنامه اسدالله مشایخی و محمود ظهیر الدینی به بیان خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه جمهوری اسلامی ایران و دفاع مقدس پرداختند. قهرمان های من راوی اول برنامه، اسدالله مشایخی بود. او گفت: خاطره ای که می خواهم برای شما تعریف کنم، دو بخش دارد که بخش اول به سال 1357 یا اوایل سال 1358 برمی گردد و بخش دوم به دوران جنگ مربوط می شود. دوستانی که در سال های 1358 از ...
گفت و گو با عزت الله رمضانی فر/بازیگری کار مشکلی است و درآمدها اندک
. نخستین نمایشی که تماشا کردید چه نمایشی بود؟ تماشا کردم یا بازی کردم؟ چه نمایشی رو تماشا کردید؟ خوب من از دوره ی دبستان؛ نه دبیرستان؛ هنوز وارد دوره ی دبیرستان نشده بودم که علاقمند به بازیگری شدم. محله ی ما حول و حوش خیابون مولوی بود. به هرحال شصت هفتاد سال قبل اونجا مرکز تهران محسوب می شد و مثلا سه راه سیروس برای ما شمال شهر محسوب می شد یا محله ی ...
آشنایی با بسیج از برکات قرآن بود/ مدیران در مدارس به برنامه های بسیج بهاء دهند
در تمام حوزه ها تحت تعلیم و پرورش قرار گیرند. خبرنگار شاخص نیوز؛ به مصاحبه با نخبه قرآنی و دانش آموز بسیجی علی عبدالهی پرداخته است. خودتان را برای خوانندگان معرفی کنید. علی عبدالهی هستم با 18 سال سن در پایه چهارم رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان استعدادهای درخشان شهید بابایی تحصیل می کنم. چه عاملی باعث علاقه شما به قرآن شد و از چند سالگی شروع به قرائت قرآن ...
چرا دختران نوجوان "خون بازی" می کنند؟
بود که گفت دستای من زشته. دستای تو قشنگه. صاف و سفید. گفتم دستای تو هم قشنگن که. آستین بلوزش را با انگشتاش نگه داشت و دیگه چیزی نگفت. خون بازی نماد شخصیت نمایشی دانش آموزان است بهاره مهرجویی، روانشناس که مدتی روی تیغ زنی دانش آموزان تهرانی کار می کرد، درباره چرایی انجام این کار بین دانش آموزان گفت: انجام چنین کاری از سمت بچه ها چند بعد دارد. آن چیزی که اهمیت دارد این است که این کار ...
هم مادر باشیم هم پدر!
.... آنها بسرعت به طرف مدرسه می روند و وارد کتابخانه می شوند. جایی که مراسم در آن برگزار می شود. وقتی وارد آنجا شدیم، با یک عالمه مرد مواجه شدیم. ناگهان، صدای خنده همه شان بلند شد. ایلیجا از واکنش آنها ذوق زده شد و خندید. تجربه فوق العاده ای بود. بیشتر پدرها از ایده ام خوششان آمد و حسابی تشویقم کردند. همین حمایت ها حسابی بهم انرژی داد، البته یک عالمه دونات خوشمزه هم خوردیم. بعد ...
گزارش برنامه نود(96.08.15) با دنیزلی، سینگ و جادوگری!
برنامه نود دیشب مشاهده کردید: - خاطره انگیزترین پیروزی های منصور پورحیدری، یک سال بعد از گذرشت مردی که پدر استقلال لقب گرفت. - گفت وگو با مصطفی دنیزلی، سرمربی پیشین پرسپولیس. - ماجرای جادوگری در لیگ یک و مایعی که برای باطل کردن سحر استفاده شد. - دیدار مجدد آقا معلم با دانش آموزان قدیمی خود در مدرسه. * آیتم ابتدایی ویژه مرحوم منصور پورحیدری و به ...
اربعین و محافلی از جنس نور/ توجه به ثقل اکبر؛ عامل وحدت مسلمانان
مواظبت کند و بقیه به زیارت خود برسند. من گفتم شما به زیارت بروید من مواظب وسائل هستم و بعد زیارت می کنم. پس از حدود یک ساعت دوستان یکی یکی آمدند و من مجبور بودم سریع تر زیارت را انجام دهم. هنگام ورود به صحن، یک لحظه یک آرزو از دل و ذهنم عبور کرد، ای کاش می توانستم در این مکان مقدس تلاوتی انجام دهم . با این آرزوی تقریباً محال وارد بارگاه ملکوتی شدم پس از زیارت، صدای قرآن که در فضا پیچیده شد توجهم ...
کیخسرو پورناظری: پدرم گفت مردم قدر هنر را نمی دانند و به تو به چشم مطرب نگاه می کنند
شاید این رشته را انتخاب نمی کردم. سال گذشته که کنسرت هایی در کرمانشاه داشتیم، برای اولین بار با همشهری هایم صحبت کردم و آنجا هم از نقش پدرم گفتم. ایشان در حدود صد سال پیش از خانواده ای سرشناس که اصلا در این فضا و مدار نبودند، تصمیم به یادگرفتنِ ساز کرد که یک کارِ غیرقابل باور و غیر ممکن بود. می شود حدس زد که رفتن به سمتِ موسیقی آن زمان در آن خانواده باید کارِ مشکلی می بوده ؛ چطور ایشان این کار ...
اعتماد و وثوق امام به او کم نظیر بود
احمدرضا صدری روزهایی که بر ما می گذرد، تداعی گر یاد و خاطره یکی از سرداران دیرین نهضت اسلامی و نیز از معتمدان رهبر کبیر انقلاب، یعنی زنده یاد استاد حبیب الله عسگراولادی است. در گفت وشنود پیش رو حاج محسن رفیق دوست از یاران و معاشران دیرین وی، شمه ای از خاطرات خویش از آن مرحوم را بیان داشته است. امید آنکه مقبول افتد. شما از چه مقطعی و چگونه با مرحوم حاج حبیب الله عسگراولادی ...
مادران باید نسبت به تربیت دلبندشان بی تفاوت نباشند / دنیا می داند که ایران بی نظیر است
بنده با وجود اینکه باردار بودم با گرفتن هر دو پای شخص ساواکی مانع از حمله ور شدن به خطیب شدم که لگد سختی به پهلوی من خورد کنار منبر حال خوشی نداشتم و در حسینیه ساواک غوغا به پا کرده بودند. عطار نژاد افزود: احساس کردم فرزندم مرد، به آرامی دستم را بر روی شکم نگه داشتم و به فرزندم گفتم مامان یک لگد برای امام حسین (ع) خوردی مردی، پس اگر طاقت لگدی که برای امام حسین (ع) خوردی را نداری همان ...
پیکری که آوردند پسرم نبود!/خدایا تا جوانم و خوش قیافه شهیدم کن
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس ، راضیه فاتح: سی سال است که از جنگ تحمیلی ایران می گذرد و فقط خاطره هایی در دل جاماندگان و یادگاران آن باقی مانده است که در قالب های مختلفی در بین اقشار جامعه باز گو می شود. جوانان اهل دل با شنیدن این خاطره ها به ذوق آمده و آرزوی بودن در آن دوران را می کنند. همان گونه که هر روز و هرشب، و لحظه به لحظه عمرشان آرزو می کنند ای کاش در کربلا می بودند تا ...
حس خوب امنیت در تاکسی های اینترنتی
برای امثال او خیلی مفید است. یک خاطره دیگری هم که الان به ذهنم می رسد به یکی از سفرهای اخیرم برمی گردد. ساعت یک شب سمت خیابان جانبازان بودم که یک درخواست از یک آسایشگاه معلولان و جانبازان برایم آمد. مسافری که سوار کردم جانباز بود و در راه برایم از خاطرات جنگ تعریف کرد. رفت وبرگشتش حدود 22هزار تومان شد. موقع پیاده شدن دیدم که پولش را هزار تومان، هزار تومان جور می کند و دلم نیامد ازش کرایه بگیرم. گفت: آقا برای چی نمی خوای کرایه بگیری؟ گفتم: شما 20 سال پیش جونت رو برای ما گذاشتی. خوشحال شد و لبخند زد. درباره نویسنده : ...
در شهر هوشمند همه مدیران در حال آنالیز شدن هستند
شهرها مطرح شود که اگر شهر شما هوشمند شود می توانید چه کارهایی را انجام دهید. دانش آموز اگر شهر شما هوشمند شود این مزیت ها را برای شما دارد. معلم اگر شهر هوشمند ساخته شود این اتفاق میافتد. این مطالبه به ادبیات ما وارد شود و من به سمت یک نگاه واحد جامع شهری شوم این نگاه را باید آموزش دهم شروع می کنم و در یک سال آینده همه می دانند که یک اتفاقی دارد میافتد و باید این کارها را انجام دهند. سال آینده ...
یادداشت زهرا حسین اف بر گلستان یازدهم / آنها شاگردان ممتاز مدرسه کربلا بودند
که بنویسم. با خود گفتم اول یک دل سیر گریه کنم، بعد راحت بنویسم ولی باز هم با گریه نوشتم. آن نگاه های آخر علی آقا را که از آینه ماشین به فرشته اش یادگار گذاشت! چه صبری داشته اند هر دو و چه ایمانی! اینها شاگردان ممتاز معدل بالای مدرسه کربلا بودند به نظرم! امتحان داده های این مدرسه و مهم تر اینکه عالی دادند امتحان را ! اواسط کتاب بود که شروع به جستجوی عکس ها و سخنرانی های علی آقا کردم ...
مسموم؛ از عشق دختر تا شیفته موتور!
، وضعیت همین طور است. این را راننده آژانس بیمارستان به من می گوید؛ راننده ای که به قول خودش سال هاست این صحنه ها را می بیند و برایش تکراری است؛ صحنه هایی که برای هر تازه واردی مثل شوکی است که به بیمار کما رفته، وارد می کنند. هر یک ربع یا نیم ساعت یک بار آمبولانسی می پیچد توی بیمارستان و یک راست می آید جلوی در اورژانس مسمومان دارویی. در آمبولانس باز می شود و جوانی را با برانکارد می برند داخل ...
کشمکش یک زوج جوان
مدیریت است حتی ارتباطات شخصی را خودش مدیریت می کند. این برفاست که ارتباط با نادر را استارت می زند و اصولاً دنبال آدم هایی می گردد که مدیریت پذیرند. بهرامی: چند روز پیش به یکی از دوستان مدیرم که خانم است و چند خانم دیگر زیر دستش کار می کنند می گفتم من هرگز نمی توانم جای تو باشم چون منِ سارا بهرامی اصولاً خیلی زود دلم برای آدم ها می سوزد و خیلی وقت ها از نظر عاطفی توانایی این را ندارم که براحتی حال ...
"دمی" با آرزوهای "بدون تعبیر" بازیگران!+عکس
فیلم توانست نخستین گزینه انتخابی برای نقش اول فیلم های بهترین کارگردانان سینما شود. خودش می گوید: خیلی تصادفی وارد سینمای ایران شدم به واسطه آقای چشم آذر به مهرجویی معرفی شدم و نقش مهشید را در فیلم هامون گرفتم. می دانستم مهرجویی به کارش مسلط است و می توانستم حدس بزنم هامون قابلیت تبدیل شدن به یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را دارد. بیتا فرهی راه اندازی یک ...
گفتگوی صمیمی و خواندنی با دانش آموزی که فرمانده شد
راستا با یکی از رزمندگان که در دوران دانش آموزی خود به جبهه های دفاع مقدس اعزام شده است هم صحبت می شویم و در گفتگویی دوستان از وی سوالاتی می پرسیم که در اولین سوال می پرسیم: لطفا از خودتان بگویید که چطوری وارد عرصه کارزار و ایثارگری در هشت سال دفاع مقدس شدید؟ در ابتدا توفیق داشتیم قبل از جنگ تحمیلی در زمان دانش آموزی در روزهای اول مدرسه که اهل روستایی بودیم ، دبیرستان در روستا ...
زیباترین اشعار درباره قدم زدن
.... گلچین شعر درباره قدم زدن در قالب های سنتی مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان مرا یک تن ز چندین خلق گو یک بار بنمایید شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است دلی از هیبت این راه بی تیمار بنمایید چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ...
پشت پرده تخریب ها، درخواست های چند صدمیلیونی بود که با آن موافقت نکردم
شما چه حضور پربرکتی داری، من یک سال و نیم است در مشهد شهردار هستم و حتی یک بار هم به صفحه اول این روزنامه راه پیدا نکرده بودم، اما تا یک کلمه توانستند از من بگیرند که فکر کردند می توانند با آن، معاونت فرهنگی را زیر سؤال ببرند، بعد از یک سال و نیم برای نخستین بار آمدم روی صفحه یک آن روزنامه ! مشهد دوست داشتنی و بایکوت برخی رسانه های خاص/ بهانه آن رسانه سیاسی کار المآن ها بود ...