سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات قتل مشکوک مرد پولدار
.... دلم می خواست خانواده ام برایم عروسک و لاک و خلاصه هر وسیله دخترانه ای برایم بخرند. آن زمان کسی نمی دانست ماجرا از چه قرار است و خانواده ام مدام به خاطر این رفتار به من ایراد می گرفتند. خواهر و برادرهایت مشکلی ندارند؟ نه، ما 6 تا بچه هستیم و همه خواهر و برادرهایم ازدواج کرده اند و سر زندگی خودشان هستند. میترا چه گفت؟ میترا، متهم 25 ساله دیگر این ...
روشنک گرامی از عشق به رانندگی تا طراحی لباس
...> بعد از موفقیت فیلم قاعده تصادف که گرامی در نقش یک دختر صاف و ساده که عشق یک طرفه ای به همکلاسیش داشت ظاهر شد، این انتظار به وجود آمد که او در بازیگری سینما فعال تر باشد اما همچنان سالی یک فیلم قبول می کند و در دو سال اخیر در تئاتر نقش های خوبی در نمایش های متفاوت و جذابی مثل بازی یالتا و رویای نیمه شب تابستان داشته است. روشنک گرامی که یک فیلم آماده اکران به نام خانه دیگری را دارد که در ...
باغ زندگی ام را خاکستر کردم!
ساده دل من با خنده ای بر لب که من شوخ طبع هستم از کنار موضوع می گذشت. روزها مثل باد گذشت تا این که تشکیل خانواده دادم و صاحب فرزند شدم. از همان ابتدا رفیق باز بودم و زیاد در خانه کنار همسر و فرزندم حضور نداشتم. بالاخره رفیق بازی هایم کار دستم داد و در تله اعتیاد گرفتار شدم و هر چقدر سعی می کردم و دست و پا می زدم، بیشتر غرق مواد می شدم. بعد از گذشت مدتی مادرم دچار بیماری شد و فوت کرد ...
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
کار شده بودم که هر روز می گفتم من حالم با شما خیلی خوب است. بچه درس خوان بودم روز اول مدرسه را یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟ - روز زیاد خوشایندی نبود از این جهت که مادرم می خواست من مستقل بار بیایم، به همین خاطر یادم هست که روز اول مدرسه که هوا خیلی سرد بود، مرا مدرسه رساند و گفت این راه را که الان آمدیم وقتی مدرسه تمام شد باید خودت برگردی چون من قرار نیست به دنبالت ...
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
اولین بار چند سالگی بود که عشق را تجربه کردید و تصمیم به ازدواج گرفتید؟ – آ آن هم به سبب اداره خانواده ام بود که مین اظهار کردند این سن، سن شایستهی برای ازدواج نیست و من هم شانس آوردم که پافشاری چندانی برای ازدواج نکردم. قطعا می دانید که آن سن و سال تب عاشق شدن و ازدواج کردن خیلی گرم هست و من هم از این قضیه مستثنی نبوده ام ولی مادرم از آنجایی که همواره سایه اداره اش روی من بوده ...
وقتی سرزده به خانه رفتم فریبرز و زن غریبه را در وضعیت زننده ای دیدم و..!
زن 36 ساله ای که برای انتقام از خیانت Cheat های همسرش در دام هوس رانی های مرد شیاد افتاده بود، در حالی که بیان می کرد نمی دانم چگونه خودم را از این باتلاق وحشتناک نجات بدهم رشته افکارش را به 15 سال قبل گره زد و به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: 21 ساله بودم که با فریبرز ازدواج کردم. اما مدت زیادی از زندگی مشترکمان نمی گذشت که متوجه شدم همسرم هنوز حال و هوای دوران مجردی را در ...
زندگی نسوان از پسِ پرده
گریه ام گرفت؛ ولی لحظه ای بعد، موقعی که پدر می رفت و آن زن و شوهر مهربان به سراغم می آمدند و کودکان دیگر دورم را می گرفتند، اشک هایم کم کم خشک می شد و دیگر بغض نمی کردم و بقیه روز، شیطنت های کودکانه، مرا و دیگر کودکان را دور از پدر و مادر و به جای آنها دربرمی گرفتند . اصلاح برنامه های مدرسه های اناث؛ تدبیر منزل و خانه داری 29 دی 1309، نخستین دسته دختران ایرانی برای تحصیل به ...
ستاره هایی که توسط پدر و مادرشان شکنجه شدند
. تام کروز قبل از آنکه تام کروز بازیگری مشهور شود، به همراه مادر، خواهر و پدرش در کانادا در فقر زندگی می کرد. او خاطرات زندگی با پدرش را تجربه ای تلخ و وحشتناک می خواند و می گفت: او آدمی بود که من در کنارش احساس خطر می کردم. در واقع هیچ امنیتی در خانه ام نداشتم. فکر کنید که در خانه خودت با ترس زندگی کنی! داستان تلخ زندگی او تا زمانی که مادرش از پدرش جدا شود، ادامه داشت. پس از آن ...
کریم فیضی
دارد؟ شاید در گفتن و نوشتنش خیری باشد و سیاست پیشه ای را آگاهی بخشد؛ هرچند که به اندازه سرسوزنی امید به چنین چیزی خیال واهی پختن است. باری، اکنون که مادر در دامان رحمت حق آرمیده است، شاید سخن گفتن از تعلقات معنوی او مجاز باشد. او بعد از ارتحال پدر در هشت سال پیش، منتظر و در واقع چشم انتظار مرگ بود. شگفتا که در این سالها هیچ یک از مکالمه های تلفنی من و او بدون یادکردش از مرگش سپری نشد و گاه ...
راز سر به مهر قتلهای زنجیره ای به روایت اکبر خوشکوشک:می دانم ولی نمی گویم، چون نمی خواهم دوباره به زندان ...
به گزارش امیدنامه، سایت انصاف نیوز در نوزدهمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، که سالگرد قتل های زنجیره ای هم شناخته می شود، با اکبر خوشکوشک، از نیروهای امنیتی وقت وزارت اطلاعات به گفت وگو نشسته است. البته این گفت وگوی یک ساعت و نیمه تنها محدود به قتل های زنجیره ای سال 77 و دستگیری و پخش فیلم های بازجویی او نشده و درباره ی برخی مقاطع تاریخی دیگر و بزنگاه هایی است که ایران با آن مواجه بوده است. متن این گفت وگو در پی می آید: انصاف نیوز: وضعیت امنیتی کشور را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟ اکبر خوشکوشک: اینکه شما می پرسید وضعیت امنیتی ما چگونه است، ابتدا باید تقسیم بندی کرد. ما یک امنیت داخلی داریم و یک امنیت خارجی. اگر امنیت داخلی را بخواهید در نظر بگیرید، خود بخش های مختلفی دارد؛ امنیت اجتماعی و اقشاری دارد، امنیت سیاسی دارد، ضد جاسوسی دارد، این ها در داخل و جزء ا ...
این اشک های شور از کجا می آید، شیرین؟
.... به اجبار پدر و مادرم در جلسه خواستگاری نشستم، داماد نیامده بود و خانواده او تا توانستند از خودشان تعریف کردند و دهن پدر و مادرم را بستند. سرآخر هم قرار بر این شد به سقز برگردند و چند روز بعد با داماد بازگردند. در این فاصله به خودم جرأت دادم و به پدر و مادرم گفتم دوست ندارم ازدواج کنم. پدرم داد و بیداد به راه انداخته بود که من دیگر نمی توانم خرج شما را بدهم... خلاصه با زور پدر و ...
زن زیادی
...، خانواده ام از نظر مالی در سطح پائینی بودند، من شش خواهر داشتم اما پدرم زیاد از داشتن دخترهایش راضی نبود و می گفت: "اگر به جای این دخترها، خدا به من پسر داده بود کار می کردند و کمک خرجم می شدند." به همین خاطر من و خواهرانم مدام قالی می بافتیم که کمک خرج خانه باشیم و کمی از غُر زدن های او کم کنیم. 15 ساله که شدم با اصرار پدرم به عقد پسری در آمدم که اصلاً او را نمی شناختم، ولی خوب چاره ...
لزوم تغییر نگاه به فعالیت های پرورشی در مدارس گلستان / آسیب هایی که دانش آموزان از آن سخن می گویند
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کلاس بیست؛ مدارس استان گلستان 320 هزار نفر دانش آموز را در سنگر تعلیم و تریبت خود دارد که 9 ماه از سال تحصیلی بصورت رسمی در آن سپری می کنند و 3 ماه دیگر را به صورت غیر رسمی و غیر مستقیم با این نهاد آموزشی و پرورشی در ارتباط هستند . از آنجایی که خانواده نخستین نهاد اجتماعی فرزندان است بنیاد اخلاقی آن در بستر خانواده شکل می گیرد اما کم کم با ...
مبارزه جلال آل احمد با وابستگی
را در دستشویی دیدم که داشت انفیه می کشید! جلال توضیحی نداد، فقط روترش کرد و گفت ولش کن، بهش محل نگذار! من با این تذکر فهمیدم که آن دوست از جنس نامرغوبی است و دیگر نباید به سراغش رفت. این اولین نقش منفی ای بود که در آن زمان بر لوح ضمیر من حک شد و هنوز هم بعد از 50 سال پاک نشده و از بین نرفته است. شما در آن موقع چند ساله بودید؟ 16- 15 ساله. عامل دوم دلخوری بنده از شاملو موضوع ...
روایت واقعی از زلزله آن شب
. چند وقت است که در این روستا ساکن هستی؟ من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش ...
20 ساله کلید می سازم
بودم که پدرم تصادف کرد و به رحمت خدا رفت. بچه اولشون بودم. مادرم جوون بود. اونم شوهر کرد، بعد شیش سال. بعد با مادربزرگم زندگی می کردم. سوم راهنمایی رو که گرفتم اومدم تهران. 2سال آهنگری کار کردم، بعد رفتم کلیدسازی. تهران رو نمی شناختم. چند سالی شاگردی کردم. از همشهریام که اکثرا تو این کار هستن یاد گرفتم. بعد واسه خودم کار کردم. چطور شد که بعد از آهنگری رفتین طرف کلیدسازی؟ خب، ...
توسعه گردشگری فرصتی برای درآمدزایی و اشتغال پایدار
ابتدایی هستند. بعد از تعطیل شدن مدرسه و تعطیلات تابستان جوراب می فروشند. ستاره جثه ای نحیف و لاغر دارد. ستاره به ابتکار می گوید: برای دست فروشی با پسرعمویم به جاهای دور می رویم، خیلی دور؛ لواسان، حکیمیه. او روی پیاده رو، کنار بساطش، عروسکش را خوابانده و ادامه می دهد: در شوش زندگی می کنیم. پدرمان بر اثر تصادف فوت شد. چند سالی می شود از مشهد به تهران نقل مکان کرده ایم. روزها مادرم ما را به مرکز شهر ...
ماجرای نجات معجزه آسای یک کودک خردسال همراه مادرش از زیر آوار/ قصه یک معجزه دیگر
...> من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش بود. همسرم از اقوام دور ما بود که با هم ازدواج کردیم. شغلت چیست ...
تعریف رابطه دختر و پسر
باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم و پدر ما هم، مردی سال خورده است. موسی گوسفندان آنان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسی علیه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده که به منزل ما بیایی تا در برابر کمک تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتی موسی علیه السلام نزد پدر دختران (شعیب ...
راز عجیب یک دختر در دام آدم ربای آشنا
چاپ خبر به گزارش آفتاب ری ، زن میان سال به کارآگاهان دایره مبارزه با آدم ربایی گفت: سال ها قبل از همسرم طلاق گرفتم و دخترم که اکنون 22 ساله است با من زندگی می کرد، اما از چند سال قبل پسر پولداری که تک پسر خانواده اش است مدام برای دخترم ایجاد مزاحمت می کرد و قصد داشت به رابطه دوستی خود با دخترم ادامه بدهد. آن جوان که م نام دارد بسیار سمج بود و با توسل به ترفندهای مختلف سعی داشت همچنان ...
عشق اجباری وجود ندارد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ترجمه: مجتبا پورمحسن_املی نوتومب، نویسنده بلژیکی در قسمت نخست گفت وگوی خود با لوموند از خاطرات تلخ دوران کودکی اش گفت. شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفت و گو دعوت می کنیم. - چرا تصمیم گرفتید در رشته زبان شناسی تحصیل کنید؟ پدر و مادرم دیپلمات بودند. به همین دلیل فهمیدم که زبان و ادبیات تنها تکیه گاه من است. در 16 سالگی من به زبان لاتین حرف می زدم. انتخابی شخصی و عجیب که ربطی به خانواده ام نداشت. من فقط چیزهایی را دوست داشتم ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
تخم مرغ خورده، حالش خراب شده. عمو همان مرد جوان است! مادر خیابان را بالا و پایین می کند: شوهرم 15 ساله رفته است. مگر چند سال داری؟31 سال. چندسالگی ازدواج کردی؟ یادش نمی آید. چند تا بچه داری؟سه تا.16 ساله بود که شوهر رفت و ماند او و دختر بچه ها. الان هم رفتار یک مادر را ندارد. بیشتر یک دختر سر به هوا و گیج می ماند تا مادر سه بچه.هیچ کدام از بچه ها مدرسه نمی روند: به بابایشان گفتیم بیا ...
ستاره ای که فرشته نجات مادرش شد
آوارها گیر افتادیم. گرچه در دقایق اولیه همه زنده بودیم. چند دقیقه ای که گذشته پدرم از مادرم حال برادرم را پرسید. مادرم با بغض جواب داد: فکر می کنم تمام کرده. بدنش توی بغل من خشک شده است. (باز صدایش رنگ بغض می گیرد و در همان حال می گوید): ستاره دختر باهوشی است. با چنان دقتی ماجرا و جزییاتش را تعریف می کرد که از دختر بچه ای به سن و سال وی بعید بود. وی با همان لحن معصومانه اش تعریف می کرد: بعد از این ...
فیلم های رنگی سینمای ایران
. کم کم اما علاقه ای بین این دو شکل می گیرد که منجر به ازدواج می شود. البته بعد از ازدواج کشمکش ادامه دارد و در نهایت یک پایان خوش رقم می خورد. نسبت فیلم و رنگ: می توان نشانه هایی از همنشینی اسم و داستان فیلم پیدا کرد اما آنقدر قصه ضعیف و تخیلی است که حتی نمی توان باور کرد مبنای انتخاب آن به خاطر مفهوم خیالپردازی موجود در رنگ آبی است. شاید دلیل انتخاب این اسم، رستورانی است که کاراکترهای ...
پایان ترس از آبروریزی؛ دختر جوان همه داستان را برای پلیس گفت
ادامه داد: حدود یک سال قبل با جوانی که هر روز سر راهم سبز می شد ارتباط خیابانی برقرار کردم. سبحان با دوستت دارم های دروغین و با هزاران وعده و وعید خیالی برای ازدواج مرا عاشق خودش کرد به طوری که احساس می کردم او مرد رویاهای من است و سرنوشت ما در کنار یکدیگر رقم می خورد اما او مدتی از من سوءاستفاده کرد سپس چون زباله ای بی ارزش مرا دور انداخت. از ترس آبروریزی نمی توانستم با کسی مشورت کنم تا ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
قضا می شد و در کل از نظر اعتقادی خیلی پایبند نبودم، اما هر بار سفر به مشهد باعث تحولات اعتقادی در من شد. اول شروع به رعایت حجاب کردم، بعد رفته رفته نمازهایم مرتب شد و بالاخره به نماز شب خواندن رسیدم. به قول مادرم امام رضا علیه السلام من را آدم کرد. بیشتر بخوانید: ثواب خواندن زیارت امام رضا (ع) انقدر به زیارت امام رضا (ع) رفتیم که در دانشگاه به مشهدی ها معروف شدیم ...
قلیان، تفریح 3 هزار تومانی! آری یا خیر؟
چند وقت بعد قلیان را برای همیشه گذاشتم کنار. ادامه می دهد: الان هم دو تا پسرم هر چند می گویند اهل قلیان نیستند اما من گاهی از بوی لباسشان متوجه می شوم و به رویشان نمی آورم. فکر می کنند ما نمی دانیم اما نمی دانند که ما هم این روزها را سپری کرده ایم! هیچی قلیان نمی شود! صادق باقری 22 ساله، 3 سال است قلیان می کشد. می گوید: تولد یکی از دوستانم بود که برای ...
وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری در قرآن و سنّت
مسئولیت نیز از انسان بازخواست خواهد نمود،[1] مهم آن است که مسئولیت ها را به خوبی بشناسیم و در مقام عمل به وظیفه خود عمل کنیم. حس مسئولیت، گاه در برابر خودِ انسان است که تقوا و ترس از خدا بارزترین نمونه آن است. تقوا، احساس مسئولیت از درون را افزایش می دهد و انسان باتقوا، همواره یک پلیس معنوی را در درون جان خود حاضر می بیند. به همین خاطر در خلوت و تنهایی، همانند زمانی که در منظر دیگران است، در ...
هیلاری پاتنم و همسرش ازدواجی وقف فلسفه
ازدواج کرده بود، پیوندی که زمانی آن را اتفاقی ناگوار خوانده بود.) یک هفته پس از ملاقات، هیلاری با بورس گوگنهایم به انگلستان رفت، و این دو بیش از یک سال یکدیگر را ندیدند. در زمان غیبت هیلاری، آن ها روزانه برای هم نامه می نوشتند، تا اینکه در 1962 باهم ازدواج کردند. روث آنا استاد فلسفه ولزلی کالج شد و هیلاری کاری موقت در 40 کیلومتری جادۀ هاروارد پیدا کرد. آن ها بیش از پنجاه سالِ بعد را به ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما : ریتا هیورث
...، پدربزرگ پدری اش، یک رقصنده اسپانیایی کلاسیک مشهور بود. وی رقص بولرو را محبوب کرد و مدرسه رقص او در مادرید در دنیا شهرت داشت. ریتا بعدها می گفت: وقتی سه سال و نیمم شد... درست همان زمانی که می توانستم روی پاهایم بایستم، به من درس رقص داده می شد... خیلی آن را دوست نداشتم، ولی جرأت نداشتم این موضوع را به پدرم بگویم، بنابراین کلاس ها را شروع کردم و فقط تمرین می کردم و تمرین می کردم. دوران دختری ...