سایر منابع:
سایر خبرها
تنها قبیله آدمخوار باقی مانده در دنیا! + عکس
... او می گوید: تا جایی که می توانستم بیدار ماندم، دیگر آنقدر خسته بودم که متوجه نشدم چه زمانی به خواب رفتم. صبح روز بعد با صدای پسربچه ای حدودا 6 ساله به نام واوا از خواب بیدار شدم. مادر او بر اثر بیماری از دنیا رفته و پدرش به عنوان یک خاخوا کشته شده بود. او نیز به خاطر بیماری و ضعف بسیار شدید نزدیک بود سرنوشتی شبیه پدرش داشته باشد اما زنان قبیله مانع این کار شده بودند اما این محافظت تا زمانی می ...
چگونه بین 2.6 میلیارد عکاس، سر خود را بالا بگیریم
با یک انبوه خاکستری از مردم احاطه شدم. در مقابل من این خانواده ی سه نفری قرار داشتند که زیر باران راه می رفتند. با این که پدر و مادر در میان جمعیت به من توجهی نداشتند، ناگهان کودک آن ها بیدار شد و با چشم هایی کنجکاو به من خیره شد. این لحظه برای من خیلی زیبا بود، زیرا یادآوری می کرد چه چیز باعث شد به این سرزمین بدون آرامش بانکوگ بیایم: کودک درون خلاق و کنجکاو من. سال 2017 به ...
نعیمه نظام دوست: از فراموش شدن می ترسم
این فضا برایم خیلی شیرین بود. چه شد که صلا وارد وادی هنر شدید؟ راستش بعد از گرفتن دیپلمم هرچه کنکور می دادم در رشته هنر قبول نمی شدم. و سال ها پشت کنکور بودم (خنده). به همین دلیل تصمیم گرفتم در آموزشگاه های آزاد دوره بازیگری ببینم و در نهایت مرحوم سروش خلیلی من را به گروه های آزاد تئاتر معرفی کردند و با تلاش خودم توانستم بازیگری را ادامه دهم. بازی در نقش های طنز ...
نقش شهید بشارت در مجلس خبرگان و شورای اسلامی/ پدرم شهادت را دوست داشت
ما شده بود او مدام اشک می ریخت، به سراغ او رفتم و از او خواستم گریه نکند و او از عمویم خواست که از ما عکس یادگاری بگیرد، آن شب را همه در استرس و نگرانی به سر بردیم و صبح موقع خداحافظی دست بر گردن او انداخته بودم و توان جدایی از او را نداشتم بعد از رفتن او همه اعضای خانواده از شدت نگرانی بیمار شدند چند ساعت بعد عکس پدر را در تلویزیون به همراه جمله انا لله و انا الیه راجعون دیدم و حجت الاسلام مومن ...
قبل از شروع عملیات منطقه مثل روز روشن شد
...، ولی دشمن به نحوی متوجه شده بود که قرار است در این منطقه عملیاتی انجام شود. ما محل استقرار واحدهای مان را پیدا کردیم، مثلاً برای موتوری، تسلیحات و گردان ها محلی معین کردیم و خلاصه، کار را برای استقرار عقبه خود شروع کردیم. آن جا علاوه بر این که مسئول عملیات بودم، قرار بود فرمانده محور هم باشم و هدایت گردان ها به عهده من باشد. آن موقع فکر می کنم برای اولین بار بود که از هواپیما های ...
همراه بیمار با مشت بینی پزشک اورژانس را شکست
مردم نیوز : دکتر هرمز نصیری پزشک مقیم شیفت عصر اورژانس بیمارستان پیامبر اعظم قشم در این باره به باشگاه خبرنگاران گفت: در اورژانس مشغول درمان بیمار بستری بودم که پسری حدودا 7 ساله به همراه پدرش وارد اورژانس شده و از من درخواست معاینه کردند. وی افزود: به پدر بچه گفتم اجازه بدهید کارم با بیمار بستری تمام شود، سپس به معاینه پسر شما (که حال عمومی خوبی هم داشت ) خواهم پرداخت ،در این مدت لطفا شما ...
چقدر پستی! چقدر توقف! چقدر گندیدگی! تا کجا؟!
صبحانه می نشیند و آنچه خدا ساخته، می خورد؛ چون شیر را خدا ساخته و فراورده ها هم به خداسازی برمی گردد. عسل می خورد، سنگک می خورد، مربا می خورد، شربت می خورد، آب می خورد، چای می خورد، شکم پر می شود و می گوید راحت شدم دیگر، هِی سَرم داد نکش! اما شکم سه-چهار ساعت بعد به او فشار می آورد و می گوید آبرویت را می برم، زود من را به دستشویی برسان! هفتادسال پرکردن یک کیسه به نام معده و بعد هم خالی کردن محتویات ...
پیام شهیدی که در خواب پدر تعبیر شد/ روز تولد شهید و جشن شهادتش
مدرسه راهنمایی جدیدش برود، دلم می خواست در اولین روز قرآن را تلاوت کند. حسین را به مدرسه بردم و کنار ایستادم. دقایقی بعد دیدم حسین در اولین روز مدرسه قرآن تلاوت می کند. از دیدن این صحنه آن قدر خوشحال بودم که اندازه نداشت. او ادامه داد: حاج احمدابوالقاسمی، سبزعلی و زکی پور از جمله اساتیدی بودند که حسین از آن ها درس یاد می گرفت. پدرشهید با اشاره به ماجرای قبول شدن حسین در کنکور ...
رفاقت بابا و مسعود با شهادت محکمتر شد
.... خلاصه در مجروحیت اول یک هفته ای در حلب بستری شد و بعد که به ایران برگشت سه، چهار روز هم اینجا در بیمارستان بستری بود. دوره نقاهتش هفت الی هشت ماه طول کشید که در همین مدت برای اعزام مجدد تلاش می کرد. گفتید که رسته اعزامی پدرتان خطرات زیادی داشت؛ در مدت حضورش فکر شهادتش را کرده بودید؟ می توانم بگویم هر لحظه منتظر شنیدن خبر شهادتش بودیم. هر بار که تلفن زنگ می زد، یا کسی می گفت خبری ...
قله کوه چه خبر است...؟ علیجان آبکار**
از اندکی اندیشه این را سئوالی سخت، گنگ و پیچیده می دانیم که در ذهن اکثر افرادی که با کوه و کوهنوردی آشنایی ندارند یا آشنایی اندکی دارند یا حتی بعضی از کوهنوردان مطرح می شود. آری بالا رفتن از مشتی خاک، سنگ خشک و بی روح چه مفهومی دارد؟ خصوصاً وقتی که این بالا رفتن همراه با سرما، گرما، آفتاب و بوران باشد و هر لحظه ممکن باشد، جان انسان به خطر بیفتد. جواب سئوال را به مراتب پیچیده تر و دشوارتر می ...
مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد!
تیپ باشم شلوار شیک سورمه ای رنگ و گران قیمت پارچه ای خریدم و با ظاهری آراسته روانه پایگاه شدم. همکاران شیفت آن روز؛ داورنیا و حامدی از همکاران با سابقه اورژانس تبریز بودند. بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی مختصری با شرایط و ضوابط کاری و تجهیزاتی آماده کار شدم اما استرس و ترس عجیبی دردلم بود. در فکر و خیال خودم بودم که ناگهان صدای اپراتور مرکز بی سیم آمد و آقای داورنیا با ضربه ای به ...
نگاهی به روابط نواب صفوی با مراجع و علمای عصر خویش
حوزه ی علمیه ی قم، حاوی مطالب شایان توجهی پیرامون روابط حوزه ی علمیه ی قم (به زعامت آیت الله العظمی بروجردی) با فداییان اسلام می باشد، ایشان در این مورد می فرمایند: در مورد رابطه ی فداییان اسلام با آیت الله بروجردی چیزی که من یادم هست این است که: چند مرتبه به خاطر عضویت در فداییان اسلام شهریه ی مرا قطع کردند هر دفعه هم آقای جلال آشتیانی می رفت و آن را درست می کرد. یک دفعه من خودم ناراحت شدم، نامه ...
چگونه امام حسن عسکری تشیع را در عصر استبداد حفظ کرد
داشت وهمه افراد را به حضور می پذیرفت. ناگهان نگهبانان خبر آوردند که ابو محمد، ابن الرضا دم در ایستاده است. پدرم با صدای بلند گفت: اجازه دهید وارد شود. من از این گفت و گو شگفت زده شدم، زیرا تا آن لحظه ندیده بودم که در حضور پدرم جز خلیفه و ولیعهد وی، کس دیگری را با کنیه به او معرفی نمایند. سپس تازه جوانی گندمگون، خوش قامت، زیباروی و با اندامی موزون، با جلال و وقار ویژه وارد اتاق شد. پدرم ...
با بیماری مبارزه نکردم، دوست شدم
شده بود و گفتم صبح دیدم پایم کرخت شده و هنوز نمی دانستم ام اس چیست. یعنی همان شکلی که اول شده بودی؟! دقیقا همان شکل و دوباره کار من به بیمارستان کشید. تازه دارو هم می خوردی... بله. اما این بار یک تفاوت عمده داشتم. وقتی بیمارستان رفتم دیگر ناراحت نبودم و گریه نمی کردم، چون خیلی فوری هم مرا برده بودند، نتوانسته بودم چیزی با خودم ببرم. وقتی بستری شدم به همسرم گفتم برایم چند جلد ...
انجام زایمان طبیعی، شرایط خاصی لازم دارد؟
... بیهوشی عمومی اغلب در بخش های اورژانس استفاده می شود؛ زمانی که وقت کافی برای انجام بیهوشی اپیدورال یا نخاعی وجود نداشته باشد. با بیهوشی عمومی، شما در طول فرآیند خواب هستید و بعد از آن بیدار میشوید. 3- تسکین درد با مسکن یکی دیگر از گزینه های کنترل درد، مسکن است که به صورت داخل وریدی وارد می شوند. این مواد می تواند هر چند ساعت به سفارش دکتر استفاده شود. همانطور که ...
دولت ها مقصر آلودگی هوا
دست هم کت و شلوار از دکتر چمران ماند که همسرش به یکی از مستخدمان نخست وزیری بخشید و البته چند هزارجلد کتاب و 35 هزارتومان در بانک ملی شعبه پاستور. این پول از بابت حقوق نمایندگی مجلس اش بود که به علت حضور درجنگ دست نخورده ماند. این پول هنوز در حساب است. یک روز رفتم آن را بگیرم ولی گفتم حیف است، بگذار این به عنوان سندی بماند؛ هم برای تلنگر به خودم، هم به نمایندگان مجلس و هم به همه کارگزاران دولت. پس ...
مگر مهتاب هم، گم می شود؟!
گلعلی بابایی در یادداشتی نوشت: بعد از ظهر روز سه شنبه؛ سوّم شهریور 1394 به اتفاق سالارمان حاج حسین همدانی، آمده بودیم به سالن سوره حوزه هنری. تا شاهد رونمایی از کتابی باشیم که حمید حسام آن بر اساس خاطرات تو نوشته بود. سالنِ کوچکِ سوره پر شده بود از رفقا و همرزمان تو که بعضی هایشان از همدان آمده بودند. حاج حسین همدانی وقتی فهمید اسم کتاب خاطراتت وقتی مهتاب گم شد است، بازیگوشی ...
صرفا برای قدردانی از انتظامی
علی دین ملوکهم. مردم بر طریق ملوک و رئیس هایشان هستند. برای همین هم هست که معاونت مطبوعاتی با جاهای دیگر حتی در خود همین معاونت ارشاد فرق دارد. سیستم اداری اش به لحظه کار شما را پیگیری می کند. اتوماسیون فرایندها را تسهیل کرده و شما بدون مشکلات به راحتی می توانید کارتان را جلو ببرید و راستش من این را تنها به دلیل ریاست این مجموعه می دانم. حقیقتش از رفتن آقای دکتر انتظامی از معاونت مطبوعاتی عمیقا ناراحت شدم و تنها چیزی که کمی این ناراحتی را جبران کرد این بود که چه بسا ایشان بتواند در جغرافیای بزرگتری همین الگوی کاری را دایر کند. الگویی مبتنی بر احترام، پاسخگویی و دسترسی به مسئولین. ...
5 دلیل برای آنکه بدانید نینتندو سوییچ برترین کنسول بازی دنیاست!
بودند کارستان! از همان لحظه دانستم که سوییچ جدیدترین کنسول بازی برای من است و در اولین فرصت، یک دستگاه با جوی کان های خوش رنگ آبی و قرمزش را خریدم. نینتندو در ساخت سوییچ به قدری خلاقیت، ظرافت و هوشمندی به خرج داده بود که تمام ذهنیت بد درباره Wii U را به کناری گذاشته و عاشق سوییچ شدم! به همراه آن برترین بازی تولید شده برایش یعنی زلدا را گرفتم و بهترین تجربه بازی کردنم پس از داشتن انواع و ...
کیفرخواست قاتل سریالیِ زنان گیلانی صادر شد
اولین قتلی که انجام داده بود، توضیح داد: غروب یک روز بارانی بود اما تاریخ دقیقش یادم نیست. آن روز از کارگاه چوب بری بیرون آمدم. من چندین بار کارم را عوض کردم و بعد از کار آشپزی در کشتی و خریدوفروش عتیقه، رفته بودم سراغ خریدوفروش چوب و کارگاه چوب بری راه انداخته بودم. آن روز در جاده و نرسیده به رشت، خانمی را دیدم که کنار خیابان ایستاده بود و برایم دست تکان داد. پایم را روی ترمز گذاشتم و او سوار شد ...
پسرم می گوید: دیگر بابا ندارم؟
اینکه پایش را از خانه بیرون می گذاشت دلتنگی هایم شروع می شد. دلم می خواست بیشتر در منزل باشد اما چون راهش را دوست داشتم حرفی نمی زدم. دفاع پرس: چطور شد به سوریه رفت؟ شویکلو: پاییز سال 90 آخرین سری به سردشت رفت و نزدیک به 16 روز آنجا بود. همان جا خواب شهادتش را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم. با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از نماز صبح تماس گرفتم ...
روان شناسی خشم و خشونت
نیامده بودم یا زندگی چقدر پوچ و بی ارزش است یا جمله ای که بسیار می شنویم و جدی نمی گیریم: دیگر خسته شدم! همه اینها می توانند نشانه های خشم پنهان باشند. خود آسیب زنی از نشانه های دیگر است یا این که فرد درباره راه های مختلف خودکشی در اینترنت جست و جو کند. از این نظر باید گفت روند خودکشی ناگهانی و آنی نیست. تحقیقات نشان می دهد درون همه افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، همواره تردیدی وجود داشته است. منبع: هفته نامه سلامت ...
میزبانی شبکه یک از وزیرکشور
.... *اولین ارتباط زنده تلفنی با مرکز زلزله شناسی کشور سید محمد موسوی، سردبیر گفت وگوی ویژه خبری نیز که در لحظه وقوع زلزله در رژی پخش اخبار شبکه دو حضور داشت، گفت: در لحظه وقوع زلزله، قصد برقراری ارتباط زنده تلفنی داشتیم که ناگهان متوجه تکان خوردن زمین، دوربین ها و شات ها شدم؛ در این لحظه، مجری هم کمی مکث کرد اما به خوبی توانست برنامه را ادامه دهد و با خواندن سوره زلزال و ...
پدر شهید: وحید جوانی اش را صرف امور فرهنگی کرد/ خاخام های یهود بیشتر از ما به ظهور حضرت مهدی(عج) ایمان ...
امیرالمومنین رساندیم. وی ادامه داد: مادرش می گفت اصلا به یاد وحید نبودم و در افکار خود غرق بودم که ناگهان وحید بنظرم آمد و یاد طلب دعایش افتادم. همانجا رضایت به شهادتش دادم و از خدا برایش طلب شهادت کردم، بعد که خبردار شدیم وحید زخمی شده و مدتی بیمارستان بوده فهمیدم آن لحظه که یاد وحید افتادم زمانی بود که حالش وخیم شده بود؛ کسی چه می داند شاید آن لحظه روح وحید برای اجازه گرفتن و خداحافظی ...
حسین شاه حسینی؛ یک عمر در راه مصدق
.... خودش ماجرا را این گونه بازگو می کند: روزهای اول پیروزی انقلاب در طبقه بالای مدرسه علوی با عده ای از دوستان جلسه داشتم. در اواسط جلسه ناگهان در حیاط اعلام شد که شاپور بختیار دستگیر شده است. با شنیدن این خبر از اتاق بیرون آمدم و با آقای خلخالی روبه رو شدم، ایشان به من گفت: شاه حسینی رفیقت را دستگیر کردند، پرسیدم چه کسی را دستگیر کردند؟ گفت شاپور بختیار را. شب به دیدن ...
جست و جوی امید؛ پشت نیمکت های مدرسه
الآن مادرم بهم گفت آنقدر جلوی چادر نشینم و برم مدرسه. حوصله ندارم. وضعیت مدرسه هم بهم ریخته است. یعنی چی: رفتم دیدم دوستای خودم نمی یان برای چی برم. یعنی بعد از زلزله دانش آموزان حس و حال مدرسه رفتن ندارند: خیلی ها می رن بعضی ها هر روز نمی رن. بعضی ها مثل من اصلاً نمی رن. خودم هنوز کیف و کتاب نگرفتم. یک روز رفتم مدرسه دیدم اصلاً حوصله معلم هامو ندارم. درسم سخته. هیچی نمی فهمم. همه ...
حقوق نماینده مجلسی که پایان ماه کم می آید!
شدم همراه با خانواده به امارات بروم، اگر نرفته بودیم گمان می کنم هنوز در تیم ملی بودم. * چه سالی از ایران رفتید؟ - مریم سادات نقوی حسینی: اصلا یادم نیست که بخواهم تاریخ دقیق آن را بگویم آن زمان من پنجم دبستان بودم و خواهرم فاطمه اول دبیرستان. * تا چه زمانی آن جا بودید؟ - مریم سادات نقوی حسینی: تا سوم راهنمایی. من خیلی به ورزش علاقه داشتم. در ورامین که ...