سایر منابع:
سایر خبرها
گروگان گرفته شدن مادر و نوزاد بی پول در بیمارستان مشهد
به گزارش میزان ؛ این زن در شرح اتفاقی که برایش رخ داده گفت: 30 دی ساعت 10 شب دردی عجیب تمام استخوان های بدنم را به لرزه انداخت. رنجی که برای پنجمین بار به سراغم آمد. دردی آشنا که تجربه اش کرده بودم. وقتش رسیده بود. توان راه رفتن نداشتم. همسرم که کارگر فصلی است از راه رسیده بود و دستپاچه دنبال راهی می گشت. زمین و زمان در برابر چشمانم سیاه شده بود و از درد به خودم می پیچیدم. همسرم به ...
گروکشی نوزاد در مشهد
یکی از بیمارستانها برای تامین منابع مالی، خود نوزاد و مادر جوان را بعد از پنج روز همچنان گرو نگه داشته است. به گزارش میزان،30 دی ماه بود ساعت 10 شب شد دردی عجیب تمام استخوان های بدنم را به لرزه انداخت. رنجی که برای پنجمین بار به سراغم آمد. دردی آشنا که تجربه اش کرده بودم. وقتش رسیده بود. توان راه رفتن نداشتم همسرم که کارگر فصلی است و از راه رسیده بود، دستپاچه به دنبال راهی می گشت ...
فرشید حتی پس از شلاق خوردن هم دست ازسر زنم برنداشت!
ای؟ سیکل دارم. چطور متوجه رابطه دوباره همسرت و دوستت شدی؟ مدتی بود فکر می کردم آرامش به زندگی ام برگشته و زنم سر به راه شده است. یک روز موبایل همسرم را بررسی کردم و متوجه شدم فرشید با او تماس گرفته است. چون همسرم سر کار می رفت شک کردم. با خانه پیرزنی که همسرم در آنجا کار می کرد، تماس گرفتم. شغل همسرت چه بود؟ او پرستار یک پیرزن بود و سه روز در ...
به من گفتند معلم زیاد داریم پرستار بشو / پرستاری فقط عشق می خواهد و بس !
از بهترین خاطراتم مربوط به زمانی است که من در بخش مغز و اعصاب کار می کردم و یک نوجوانی بود که حدودا 8 سال سن داشت و اسمش حسین بود ، زمانهایی که من شب کار بودم مادر حسین را می دیدم که خیلی بی تابی و مویه می کرد . خانم چاووشی ادامه داد : یک شب به مادر حسین گفتم پیش بچه گریه نکن چون روحیه اش ضعیف می شود و در ادامه نیز به این مادر اشاره کردم که به گریه هایش محتوا و جهت بدهد یعنی بخاطر اسم ...
فلکه اول
| شهاب نبوی | چند روزی می شد که لب به آب و غذا نزده بودم. دلم نمی خواست به چیزی جز مُردن فکر کنم. همسرم در اتاق را باز کرد و گفت: غذا حاضره، بیا بخور. گفتم: من این قدر آب و غذا نمی خورم، تا بمیرم. مثل همین چند روز که لب به هیچی نزدم. گفت: پاشو بابا، خجالت نمی کشه با این هیکل گنده اش. فکر کرده من مامانشم خودش رو برام لوس می کنه. خوب فرو می ری تو قالب نقشتا. ساعت ده و نیم بود که چای شیرین و با یه ...
زنم وقتی من بیرون بودم مرد غریبه ای را به خانه آورده و میگوید متمدن باش
فشار قرار دادن من، آزادی Freedom عمل بیشتری به دست آورد. دیگر زندگی ام در حال متلاشی شدن بود که متوجه شدم همسرم در یکی از شبکه های اجتماعی با فردی به نام مجید آشنا شده است. همسرم دیگر راه خطا را در پیش گرفته بود و از دست من هم کاری بر نمی آمد. به همین خاطر چند روز قبل با حالت قهر از منزل خارج شدم و به منزل پدرم رفتم. اما باز هم برای دیدن فرزندانم دلتنگ شدم و با نصیحت های مادرم به منزل بازگشتم تا ...
روزها حسرت، شبها اشک...
می کرد، اما با سه خواهرم رفتار مناسب تری داشت. به خاطر دارم هر بار درِ خانه باز می شد و پدرم وارد می شد از ترس به خود می لرزیدم. از ترس اینکه دوباره سرِ موضوعی گیر بدهد و کتک کاری و حرفهای رکیک شروع شود. این ترس با من رشد کرد و بزرگ شد و هرچند در دوران دبیرستان کمرنگ تر شد اما هنوز کماکان ادامه داشت... جدایی از مادر هنوز ده سالم تمام نشده بود که مادرم را از من جدا کردند؛ پدر و ...
تصمیم جنون آمیزعروس
وقتی به خانه آمدم فهمیدم خواهرم با او دعوای مفصلی کرده و هر چه خواسته به او گفته است. پدر و مادرم بشدت از خواهرم دفاع کرده و بیتا را زیر سؤال می بردند اما او فقط گریه می کرد. شب با کلی قرص آرامبخش خوابش برد اما صبح وقتی بیدار شدم دیدم او با خوردن تعداد زیادی قرص.... با دیدن این صحنه گیج و منگ شده بودم. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و او را به بیمارستان رساندیم. پزشکان پس از شست و شوی ...
همسرم عاشق شهادت بود/ همسرم به بهانه درمان کمرش از ما جدا شد/ علیرضا در شب آرزوها به آرزویش رسید
ها به راحتی می خوابم. وی ویژگی خاص اخلاقی همسرش را احترام به پدر و مادر دانست و گفت: او به حدی به مادرش احترام می گذاشت که انگار دارد مادرش را می پرستد و معتقد بود همه توفیقات دنیوی و اخروی با محبت و احترام به پدر و مادر محقق می شود. همسر شهید مدافع حرم علیرضا صفرپور با تاکید بر اینکه علیرضا عاشق شهادت بود و همواره از خدا آرزوی شهادت می کرد، ادامه داد: خداوند متعال نیز در شب لیله الرغائب تنها چند ساعت پس از آرزوی شهادت توسط علیرضا او را به نزد خود برد تا روزی جاودانه بدهد. انتهای پیام/ ...
دیدار بانوان اصحاب بسیج رسانه خوزستان با همسر شهید نادر حمید
... همسر شهید حمید ادامه داد: همسرم در همین 4 روز با توسل به حضرت زینب و وجهه ای که از خودش نشان داد، قبول کردند که او در سوریه بماند. وی اظهار کرد: به مدت 4 روز اطلاعی از او نداشتم بعد از 4 روز تماس گرفت و گفت کار دارم اما 18 روز بعد از رفتن او دخترم خیلی زیاد بی تابی می کرد ولی بازهم همچنان حاضر نشد اطلاعی بدهد که نگرانی ما نیز بیشتر شد. همسر شهید حمید با اشاره به اینکه ...
نجات به جای حبس
...> یک سال و نیم است که ازدواج کرده ام و با مادر و همسرم در یک خانه اجاره ای زندگی می کنیم، ولی دیگر هیچ گله ای ندارم و خدا را شاکرم. من زندگی دوباره به دست آوردم و تا آخر عمر به خاطر این اتفاق شکرگزار خدا و قدردان قاضی پرونده ام هستم. فرزند هم داری؟ همسرم دوماهه باردار است. سابقه زندان داری؟ یک بار زمانی که 20ساله بودم، کیف یک خانم را دزدیدند. من هم با دوستانم آن ...
رانندگی در اعماق آب های دریای نروژ!
ترافیک جدید در تهران هشدار پدر علم زلزله شناسی ایران درباره زلزله پایتخت پدر و مادر یامین پور هم در خانه محبوس شدند +عکس کاهش 25 تومانی قیمت دلار در بازار تهران +جدول فوت و مصدومیت 5 نفر در حریق انبار قیر در بندرعباس +اسامی سالن حراج سکه خالی شد؛ فقط دلال ها آمدند+عکس علت آتش سوزی در یکی از مخازن قیر بندرعباس دو محموله انفجاری در شرق و غرب کشور کشف شد ...
رسم پروانگی ...
معاش خانواده بیرون از خانه مشغول به کارگری شد. کارگری بر سر زمین های کشاورزی محصولاتی که در منطقه ما کشت می شد. مادر با تمام قدرت به کار خود ادامه می داد و تمام درآمد خود را برای درمان پدر و تحصیل و خوراک بچه هایش که قد و نیم قد بودیم هزینه می کرد. هر چند که این درآمد اندک برای اداره زندگی ما کافی نبود، اما خدا را شاکر بودیم که پدر کنار مان است خانواده ما حفظ شده بود. ناجی روزهای سخت ...
سعی کردم در قضیه اعزام همسرم زینب گونه رفتار کنم
حتی گاهی گلایه می کردم تا اینکه مستند شهید برونسی و نیرویش را که در شرف ازدواج بود را دیدم. وی تصریح کرد: با این مستند تلنگرهایی به من خورد و از آن روز حس عجیبی داشته و تبدیل شده بودم به مشوق همسرم برای رفتن، چیزی که خودم هم باورم نمی کردم. آراز سسی: درک بچه ها در مورد رفتن پدرشان، جنگ در سوریه و مدافعین حرم چطور بود؟ همسر مدافع حرم: ابتدا برای رعایت حال بچه ها ...
ماجرای نوعروسی که در زلزله کرمانشاه قطع نخاع شد
وقتی که پدر و مادر شدند و پای فرشته ای کوچک، به زندگی شان باز شد، دست هایش را بگیرند و به پارک ببرند و تاتی تاتی کردن او را با هم به تماشا بنشینند؛ شاید هم قرار گذاشته بودند که اگر در راه باران گرفت، با او تا خود خانه بدوند و نگذارند که آب در دلش تکان بخورد. 21 نفر از اقوامم در زلزله فوت کردند ارغوان از شبی که زلزله در کرمانشاه رخ داد، اینطور می گوید: آن شب به همراه همسرم به ...
دختر 18 ساله به رابطه شیطانی با مردان غریبه اعتراف کرد
چه شد؟ مادربزرگم با من مهربان بود اما به این علت که سن زیادی داشت، نمی توانست مرا تر و خشک کند. برای همین، بیشتر وقت ها را در خانه خاله ام می گذراندم. آن سال ها به سختی می گذشت و نبودن پدر و مادر از یک سو و تحمل زخم زبان های اطرافیان از سوی دیگر، زندگی را به کامم تلخ کرده بود. اینکه هم سن وسالانم، همگی، سایه پدر و مادر روی سرشان بود و من از این سایه بی نصیب بودم سخت آزارم می داد. سیزده ساله ...
زن تنها که به تازگی همسایه ما شده بود به بهانه های مختلف مرا به خانه اش می کشاند تا اینکه زنم فهیمدم و!
او تنها بود و همان روز اول از من در خواست کمک کرد. چندبار دیگر هم به بهانه قطعی تلفن، خراب شدن شیر آشپزخانه و نصب بخاری تقاضای کمک کرد. زن جوان کم کم درباره زندگی گذشته اش نیز برایم حرف می زد. در مدت کوتاهی، من با خانم جوانی که دوست این زن بود و گاهی به خانه اش رفت و آمد داشت آشنا شدم. این ارتباط در شبکه مجازی و گوشی تلفن همراه خیلی صمیمانه و خودمانی شد. اولین باری که با این خانم جوان ...
شهیدی که 2 بار به شهادت رسید
عالیه رحیمی خواهر شهیدان علی، مهدی و عسگری رحیمی به گفت وگو بنشینم. نکته جالب در خصوص شهدای رحیمی این است که مهدی و عسگری هر دو در یک روز شهید شده و به خاک سپرده شده بودند. مادر شهدا حاج خانم چند فرزند دارید، کمی از خودتان و خانواده تان بگویید. من متولد 1315 هستم و 9 فرزند داشتم. هفت پسر و دو دختر بودند که سه تا از پسرانم در دفاع مقدس به شهادت رسیدند. همسرم کاسب بود و شغل ...
روایتی از مدافع حرم که با دعای همسرش شهید شد
هم در خانه اش امضا گرفت. به همین سادگی. اگر انتخاب بود و اگر قسمت بود٬ یک سعادت بود. در تاریخ 79/7/2 عقد کردیم که با عید غدیر هم زمان شده بود. بهمن 81 هم عروسی گرفتیم. تا خرداد ماه منزل مادر شوهرم بودم تا اینکه به بجنورد نقل مکان کردیم. پنج سال بچه دار نشدیم. خودم به بچه علاقه نداشتم ولی ایشان دوست داشتند. اصرار نمی کرد و سخت هم نمی گرفت که بچه دار شویم. بعد از 6 سال حامد به دنیا آمد ...
از بی خوابی های شبانه تا لحظات ناب عاشقی/ از کودکی عاشق پرستاری بودم
تاجایی که توان داشتم به همنوعان خودم کمک رسانی کردم. چاووشی ادامه داد: سال اول دانشگاه پرستاری بودم که وارد زندگی مشترک شدم همسرم با رشته من مشکلی نداشت او یکی از خدمتگذاران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود و همیشه شکسته نفسی می کرد و می گفت من کوچکتر از آن هستم که خودم را سرباز امام زمان بدانم همواره در غیاب من به فرزندانم می گفت من به شغل مادرتان (پرستاری) افتخار می کنم. همسر ...
برادر ناتنی ام دور از چشم مادرش به من محبت می کرد تا اینکه خانم معلم راز سیاه مرا فهمید و!
پدرم با شنیدن حرف های دروغ نامادری ام عصبانی شد و کف پاهایم را با سیخ داغ کرد. این ها بخشی از صحبت ها و سرگذشت تلخ دختر تنهاست. او می گوید: بچه طلاق هستم و هنگام طلاق والدینم سه سال بیشتر نداشتم. مادرم از پدرم خواست به جای مهریه اش من را پیش خودش نگه دارد و پدرم هم قبول کرد. بعد از این اتفاق با مادرم مدام در کوچه و پس کوچه ها آواره و حیران بودیم و شب ها را در خانه های تیمی و روزها را ...
گفت و گویی با مادر خرمشهری که 6 سال چشم انتظار دختر ربوده شده اش بود
سلامت نیوز : سال ها با خاطرات دختر گم شده اش زندگی کرد. خودش را از هر شادمانی محروم کرده بود و روز و شب به یگانه اش فکر می کرد که توسط یک باند کودک ربایی دزدیده شده بود تا اینکه فضای مجازی، همان دنیای غیرواقعی که بازار انتقادهای ریز و درشتش حسابی داغ است، بعد از 6 سال به بی تابی های این مادر جنوبی پایان داد. به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: ایران محمدی که از پنجم بهمن ماه سال ...
هنوز عروسی نکرده بودیم که سعید مرا در حمام زندانی کرد و ..!
هایش مرا تحت فشار روحی قرار می داد و بسیار اذیتم می کرد. بارها مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. یک روز که برای احوالپرسی به خانه مادرم رفته بودم، خواهر کوچک ترم متوجه کبودی بدنم شد. با این که جرات نداشتم چیزی به خانواده ام بگویم ولی مجبور شدم کل ماجرا را برای خواهرم تعریف کنم. خواهرم هم خانواده ام را در جریان گذاشت و آنها به سعید اخطار دادند که در صورت تکرار بدرفتاری ها از دستش شکایت خواهند ...
5 بهمن آیا داشتن فرزند مایه شادی و خوشبختی است؟
سمیرا سرایلو آیا پدر و مادر شدن آرامش و لذت را از آدم می گیرد، یا کلیدی برای خوشبختی است؟ موضوع قابل توجهی است: پژوهش جدید اعلام کرده است که افرادی که در خانه فرزند دارند نسبت به آنهایی که فرزندی در خانه ندارند از زندگی شان راضی تر هستند. طبق یک پژوهش، افرادی که فرزند دارند نسبت به کسانی که فرزند ندارند سعی می کنند تا زندگی بهتری داشته باشند و زندگی شان را به سطح بالاتری ...
محمد در روز اعزامش به سوریه ذوق زده و خوشحال بود
تماس می گرفت و بالاخره در روز 25 فروردین ماه سال 95 در جریان عملیاتی در منطقه خناسر در اطراف حلب سوریه جاویدالاثر شد و هنوز از سرنوشت پیکر وی خبر موثقی در دست نیست. پدر خانم جاویدالاثر قنبریان گفت: واقعاً قدرت و شهامت می خواهد که از زن و دو بچه و یک مادر پیر گذشت و سرانجام هم در راه آرمان های امام شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به مقام والای جاویدالاثری دست یافت. به گزارش ...
مهریه عجیب مجری برنامه به خانه برمی گردیم / تجلیل از مادر پرستاری ایران در برنامه دورهمی
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان شب گذشته ویژه برنامه دورهمی به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زینب (س)، با حضور پرستاران به ویژه مادر پرستاری نوین ایران، سادات سید باقر مداح ، و همچنین مانی رهنما و همسرش صبا راد به روی آنتن شبکه نسیم رفت. مهران مدیری ابتدای برنامه با اشاره به اینکه مهمان های دیشب دورهمی همه از جامعه پرستاری ایران هستند، به مشکلات و ...
8 اعتراف مردانه: چرا خیانت کردم؟
زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با نامزد سابقش برای من قابل درک نبود. با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی ...
سرنوشت شوم سحر دختر یک هتلدار پولدار! / 15 ساله بودم که!
تمام نکرده بودم که فهمیدم نوع مصرف مواد مخدر پدر و مادرم تغییر کرده است. آن ها دیگر به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورده بودند و کریستال استعمال می کردند. پدرم دیگر مثل قبل سرکار نمی رفت و همواره در منزل کنار بساطش می نشست به طوری که دیگر مجبور شد هتل را که در مرکز شهر قرار دارد به اجاره سالیانه واگذار کند با این وجود درآمدهای ده ها میلیونی پدرم به اندازه ای بود که ما هیچ گاه کمبودی را از نظر ...
پا به پای همسرم درد کشیدم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از نبض نی ریز ؛ زهرا رنجبر 39 ساله در گفت و گو با خبرنگار نبض نی ریز به مناسبت روز پرستار گفت : 16 ساله بودم که ازدواج کردم و در حال حاظر23 سال است با همسرم که جانباز 70 درصدی قطع نخاع که برروی ویلچر می نشیند زندگی میکنم . رنجبر از زمان آشنایی با همسرش می گوید : چند شب قبل از خواستگاری خواب دیدم امام خمینی (ره) وارد اتاقم شد و یک انگشترعقیق ...
سرنوشت کثیف دختر زندانی پس از آزادی در خانه پسر برج ساز
تحویل گرفتم. یک ماه بعد که از زندان بیرون آمد دوباره به من زنگ زد و خواست اجازه دهم برای مدتی در خانه ام بماند. قبول کردم و کلیدم را به همسایه داده و خواستم به او بدهد. متهم جوان ادامه داد: روز اول که برای سرکشی به خانه ام رفتم او در خواب بود. گمان کردم خوابیده و آنجا را ترک کردم. شب دوم که بازگشتم، دیدم او مرده و نفس نمی کشد . وسایل مصرف مواد هم کنارش بود. از ترس آن وسایل را در سطل ...