سایر منابع:
سایر خبرها
بی بال پریدن!
گفت من فقط دو شرط دارم، یکی اینکه حجابت را حفظ کنی و بعد اینکه به نمازت اهمیت بدهی، مخصوصا" نماز صبح. فاش نیوز: به نظرم شروط سختی بود، نه؟ - بله. خودم هم همین طور فکر می کنم. او تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود. ولی سطح سواد دینی اش خیلی بالا بود. او حتی به من گفت شاید این شروط من سخت باشد ولی امتحان کن ببین از این به بعد چه آرامشی بهت دست می دهد. خب، آنها رفتند. پدرم ...
قصور پزشکی آرتین 8 ساله را راهی خانه ابدی کرد/وزارت بهداشت پیگیر پرونده آرتین
کشیک مواجه شدیم، پزشک را بعد از چند دقیقه در ایستگاه پرستاری اورژانس پیدا کردم، درحالی که خواب بود. وی پس از بیدار شدن، فرزند و همسرم که هر دو سرما خورده بودند، را معاینه و برای آنها دارو تجویز کرد. پس از تهیه دارو و تزریق دو آمپول به فرزندم راهی منزل شدیم. بعد از نیم ساعت آرتین دچار تنگی نفس شد، دوباره ما به بیمارستان بازگشتیم و مجددا به دنبال پزشک بودم تا فرزندم را معاینه کند. پزشک ...
قصور پزشکی علت مرگ آرتین 8 ساله/ واکنش وزارت بهداشت
بعد از چند دقیقه در ایستگاه پرستاری اورژانس پیدا کردم. وی فرزند و همسرم که هر دو سرما خورده بودند، را معاینه و برای آنها دارو تجویز کرد. پس از تهیه دارو و تزریق دو آمپول به فرزندم راهی منزل شدیم. بعد از نیم ساعت آرتین دچار تنگی نفس شد، دوباره ما به بیمارستان بازگشتیم و مجددا به دنبال پزشک بودم تا فرزندم را معاینه کند. پزشک بعد از معاینه گفت؛ پسرم با مشکلی در مجرای تنفسی مواجه شده و ...
سالمندانی که به لبخند نوه هایشان دل خوش کرده اند
می کند. آقای مظهری چندان دل خوشی از شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ندارد، می گوید اختلاف طبقاتی که در جامعه وجود دارد وحشتناک است، اوضاع برای جوانان هم خوب نیست، من دو پسر دارم، متاسفانه پسرم برخلاف این که تحصیل کرده نمی تواند برای خودش شغل مناسب با تحصیلاتش دست و پا کند، سرخورده شده، ازدواج او نیز به شکست منجر شده است، چطور می توانم نسبت به او بی تفاوت باشم؟ غم او غم من است. نگرانش هستم ...
خواب مادربزرگ برای نجات جوان اعدامی
.... امیدوارم خدا مرا ببخشد. مدام دلداری اش می دادم و به زندگی امیدوارش می کردم. برای رضایت گرفتن نزد خانواده مقتول رفته بودید؟ دلم نمی آمد به خانه شان بروم. پسرم جان پسر آنها را گرفته و داغدارشان کرده بود. شرمنده این خانواده شده بودم. دو بار شوهرم به عنوان مشتری به مغازه پدرش رفته بود متوجه شده بود آنها چقدر انسان های خوب و متدینی هستند. با عموی مقتول حرف زده بود، اما ...
مخالفت آیت الله خامنه ای با استعفای میرحسین
استانداری شان گزارش داد. تا ساعت هشت ونیم شب در دفترم کار کردم و به خانه آمدم. سال68 آقای [عبدالله] نوری [وزیر کشور] اطلاع داد که نظارت شورای نگهبان، ابطال 80 صندوق انتخابات میان دوره ای تهران را اعلان کرده که بدین ترتیب آقای [سیدعلی اکبر] محتشمی به دور دوم می رود . به خانه آمدم. برف می بارد. سال69 نمایندگان رهبری در دانشگاه ها آمدند. از دفتر تحکیم وحدت و مدیران ...
طیف دکتر یزدی از همان اول برداشت ناصواب از اسلام داشتند
روز دیگر آمد و گفت: که پسرم سکته کرده است و این در حالی بود که بعدها بازرگان این قدر به اینها میدان داد که آمدند و تظاهرات کردند که حقوق و پاداش و عیدی ما را بدهید. مدتی که در مدرسه علوی در بیت امام بودم، حدیث حال ما همان لایدرک و لایوصف بود، اصلاً باورمان نمی شد که بیداریم. آدم گاهی احساس می کرد خوب است و جن زده شده است. باور نمی کردیم که برویم و پشت سر امام نماز جماعت بخوانیم. تا ...
خیلی از مسئولان دنبال ویزای آمریکا هستند/ از ریاء تاجزاده تا درگیری با اکبرخوش کوشک از زبان سجادی
آرمان پرس l مصاحبه فارس با داریوش سجادی-اصلاح طلب سابق و مقیم آمریکا: آقای سجادی اگر اجازه دهید از کمی قبل تر برخلاف گفت وگو های روتینی که این روزها دارید باهم گپ بزنیم و برای همین کمی به عقب برگردیم، و به موضوع راه اندازی و تعطیلی شبکه هما بپردازیم. سجادی: من سال 1378 با یک بورسیه تحصیلی به آمریکا و دانشگاه هاروارد رفتم. فارس: بورسیه ای که به واسطه همسرتان گرفتید. سجادی: ببینید بعد از روی کار آمدن آقای خاتمی و مطرح شدن ب ...
تربیت صحیح کودک، شیوه تشویق
یه عالمه ابر کشیدی! همه ی ما دوست داریم کودکان مان را تشویق کنیم و همیشه آنها را باانگیزه ببینیم. دوست داریم موفقیت ها و پیروزی های آنها را به زبان بیاوریم و به آنها ببالیم. اعتراف می کنم خیلی وقت ها آفرین های ساختگی تحویل فرزندم داده ام، اما تصمیم گرفتم عادت هایم را تغییر بدهم. شاید بپرسید چه نقشه ای دارم. دفعه ی بعد که دیدم دخترم برای جلب توجهِ من ترفندهایش را عملی می کند، نفس عمیقی می کشم و در حالی که نظاره گر فعالیت او هستم تلاشش را برای بستن بندهای چسبی کفشش تحسین می کنم و لبخندی واقعی تحویلش می دهم تا عشقم را به خودش احساس کند ...
وقتی همه آمدند پای کار ...
دست نمی آوریم. الان هفت ماه است، شش ماه است منتظر این عملیات هستیم و هر روز هم خورده ایم. شما اگر نگاه بکنید یا کشتی از ما زده اند یا پل زده اند، یا قطار زده اند، یا کارخانه زده اند، شهر زده اند در تمام این مدت ما تحلیل رفته ایم که همه اش مربوط به جنگ است. الان شما برای اون هفته که پیش شما بودم حدس زدم که دارید این قدر برای شما خمپاره می سازیم. کارخانه های برق ما الان نصفه کار می کنند. آقای رفیق ...
عادت های نویسندگی محمدرضا یوسفی/ جنگ که شد تئاتر خیابانی را کنار گذاشتم و داستان نویس شدم
دوباره می خوانم و می نویسم. بعد حدود یکساعت و نیم قدم می زنم یا ورزش می کنم و فوتبال بازی می کنم. سپس به منزل برمی گردم. فیلم می بینم و موسیقی گوش می دهم و در کنار خانواده هستم تا حدود 10 و 11شب. به اتاقم می روم و تا ساعت یک بامداد می خوانم و می نویسم. این معمولا ریتم برنامه های من در طول شبانه روز است، مگر اینکه جلسه ای پیش بیاید یا کار غیرمنتظره ای که این برنامه بهم بخورد. البته در سفر هم معمولا ...
وقتی قبل امتحان با استاد تسویه حساب کردم
خونسرد خودم را وقت گفتن هر طور مایلید مرور کردم. صدای بستن در از همه بدتر بود! وفادار ماندن به غرورم و اثبات جمله ی گور بابای این واحد هزینه سنگینی داشت. بعلاوه، تمام سال های تحصیلم در هیچ درسی نیفتاده بودم و مثل دروازه بانی که دل بسته به رکورد گل نخوردنش، علاقه داشتم به این عنوان! او دوست داشت بگوید شما حذفید و من زنجمور بزنم و به پایش بیفتم و التماس کنم این کار را با من نکند. اما من عملی انجام داده ...
اولین دعای پسرم پیروزی جمهوری اسلامی بود/ زائران گلزار شهدا از کرامات سید ابوالفضل می گویند
...،گفت: بله. ایراداتی که آنها به برجام می گیرند این است که چرا به موضوع موشکی اشاره نشده است چرا دسترسی نظامی در آن نیست و چرا دوره آن فقط ده سال است. عراقچی خاطرنشان کرد:آقای ترامپ در سخنرانی گفت اگر من بودم صد سال می گذاشتم و الان دارد می گوید ابدی، یعنی این که تو آمدی همه تحریم های ایران را برداشتید و دست آن را همه جا باز کردید و چه چیزی نصیب شما شد. الان فقط برای دسترسی پیدا نکردن به بمب ...
بحران آسیب های اجتماعی جدی است / چگونه با انحرافات جنسی مقابله کنیم ؟
آلمانی ازدواج می کند.می گفت یک شب کشیک بودم، شیفتم ساعت چهار صبح تمام شد و به خانه برگشتم. آن موقع خیابانها خلوت بود و هیچ کس نبود. خانه ما سر یک چهارراه بود، رسیدم دیدم چراغ قرمز است ، چراغ را رد کردم و پیچیدم وبه خانه رفتم . دیدم پس فردا یک برگه جریمه برای من آمد. گفتم خدایا آن موقع شب کی من را دیده است. فهمیدم همسرم پشت پنجره بوده ، من را دیده، خلاف من را به پلیس گزارش داده است. یعنی در ...
آرزوهای دست یافتنی
داشت تا داستانش را تعریف کند که در ادامه می خوانیم. سال 2000 در اثر تصادف رانندگی پایم را از دست دادم. بعد از جراحی شروع کردم راه رفتن با عصا را یاد گرفتن. هشت ماه بعد از آن که برای تماشای بازی فوتبال به استادیوم رفته بودم، مرد غریبه ای بهم نزدیک شد و پرسید چندوقت است که با عصا راه می روم. جواب دادم هشت ماه پیش. او پرسید: آیا تابه حال مچ اندازی را امتحان کردی؟ جواب دادم: می دانم که چه جوری است، اما ...
مادر شهید: عباس من برای مردن حیف بود، او باید شهید می شد/ هنگام دفن پیکرش به او گفتم شیرم حلالت که ...
: شما باید با اسرائیل بجنگید و شهید شوید. عباس در سال های تحصیل خوب درس می خواند. بچه زرنگ و باهوشی بود. به ریاضی علاقه داشت و رشته اش هم همین بود. همان سال اولی که امتحان کنکور داد، مهندسی کامپیوتر دانشگاه سراسری سمنان قبول شد. همزمان در آزمون دانشگاه امام حسین(ع) هم شرکت کرد و پذیرفته شد. با اینکه بیشتر فامیل و اطرافیان توصیه می کردند که مهندسی کامپیوتر را ادامه دهد، اما او دانشگاه امام حسین(ع) را ...
احترام موسیقی رعایت نمی شود
. استودیوی شماره هشت اما بزرگ ترین استودیو بود .رفتیم و استاد سازش را کوک کرد و شروع به نواختن کرد و من هم ” بنفشه گل” را خواندم که قبلاً در رادیو رشت آن را خوانده بودم که خیلی گل کرده بود.تمام که شد، آمد و نوار را گذاشت و من در کنار استاد عبادی نشستم . پیرنیا گوش می داد و بشکن می زد و راه می رفت. رو به من کرد و گفت : پسرم همین آهنگ را با سنتور ورزنده اگر بخوانی بهتر می شود . بیستم اسفند بیا این را ...
کارگزارانی ها اصول فروشی می کنند/امثال نوری زاد، تاجزاده و گنجی ریای خود را بالا می آورند
... فارس: یعنی شما از اول این نقدها را داشتید؟ سجادی: عرض کردم از روزی که وی وارد ریاست جمهوری گردیدند تا روزی که مرگ کردند من منتقد وی بودم اما در سال 84 شائبه ای راه افتاد که تلویزیون هما و سجادی طرفدار هاشمی می باشند. من این را توضیح دادم و امید دارم که آخرین بار باشد که توضیح می دهم. فارس: همان بحثتان که از احمدی نژاد هم برنامه خواستید. سجادی: دقیقاً همین ...
انتشار پرتعداد تصویر رهبری در زیر بارش برف/ انتقاد به عملکرد مسئولان در بازگشایی معابر/ برف بازی با ...
کاربری یکی از دانشجویانی است که به خاطر بارش برف برای رفت و آمد با مشکل مواجه شده بود، وی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی نوشت: دلم نمیاد غر بزنم که دیروز پنج ساعت تو راه بودم تا از دانشگاه به خونه برسم، یک ساعت تو صف ون بودم و هیچ ماشینی نمیومد، سه ساعت تو خود ون بودم و آخرشم پیاده شدم و تو اون برف و سرما کلی پیاده اومدم تا خونه، آقا بباره عب نداره تو برفم بمونیم فقط ببارههههه کاربر ...
از معدل الف انقلابی تا دانشجومعلم مشروطی؛ فقط به خاطر تو
...، او هم بیش تر استاد می شد. روزهای امتحان، آن کلاس 44 نفره، همه درگیر خواندن و بیش تر خواندن بودند. من اما داشتم از مهدی قائد رقص لری یاد می گرفتم. فارغ از هراس امتحان. اصلا کتابم را هم داده بودم به استاد. یادت نمی آید. چون اصلا نمی دانستی. روز امتحان هم شنگول تر از همه بودم، از سکر سماع لری بود یا هرچه نمی دانم! و روزی که نمره ها را در اعلانات گروه زدند، باز هم این من بودم که سکرات رستگاری ...
پرسش هایی صریح
می رود اما به دلیل گستردگی و نوع مشکلات، بسیاری از مصوبات مسکوت مانده بود. در نهایت بر اساس مصوبه هیات وزیران و بر پایه تصمیمات جلسه 24 آبان سال 95 که به ریاست وزیر کشور برگزار شد، مسئولیت کارگروه به معاونت اقتصادی وزارت کشور محول شد. بنده و همکارانم طی یک هفته تمام مشکلات و موانع قانونی در مسیر فعالیت دوباره شرکت و همچنین مصوبات دی ماه 93 لغایت آبان ماه 95 یعنی حدود 22 ماه قبل را شناسایی کردیم ...
نمایش مجموعه آثار علی اکبر صادقی در موزه هنرهای معاصر تهران
کمک کنم و مفید باشم، چند جلد کتاب نوشتم و حتی در اجرای پایان نامه ها به دانشجویان کمک کردم و حاضرم هر کاری را که لازم باشد از جان و دل برای جوانان انجام دهم. علی اکبر صادقی در پاسخ به سؤال خبرنگاران مبنی بر اینکه چقدر برای ساخت انیمیشن نخست خود مطالعه و آموزش داشته است، گفت: برای ساخت انیمیشن هفت شهر من باید مردی را در حال راه رفتن تصویر می کردم، اما از آنجایی که چیزی دراین باره نمی دانستم، از ...
رامین صدیقی: من تک نیستم، من تنهام!
احترام مخاطبانی که سر ساعت آمده اند، همان ساعت شروع کنیم و با این کار به بقیه هم یاد بدهیم که به موقع برسند. از این اتفاقات بگیرید تا این که چه محتوایی قرار است روی صحنه برود. یا محتوای یک آلبوم با چه روالی به گوش مخاطب برسد. مثلاً به یاد دارم که نزدیک به هشت ماه طول کشید تا ترتیب قطعات آلبوم ابرها را پیدا کنم. باید بنشینم و آن قدر فکر کنم تا بتوانم توالی درستی برای قطعات پیدا کنم. اشتباهی ...
باز هم مدیریت بحران در امتحان مدیریت رد شد
عمران در نهایت این بار هم در مدیریت بحران نمره قابل قبولی را کسب نکرد. بر اساس گفته های معاون راهداری سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای در این شرایط اعلام شد: سازمان تلاش می کند بیشتر محورهای مواصلاتی کشور را بازگشایی کند. به گزارش جهان اقتصاد، عبدالهاشم حسن نیا افزود: بارش برف و کولاک محور قزوین – زنجان را مسدود کرد و کولاک این محور با سرعت 80 کیلومتر بر ساعت تاکنون بی سابقه ...
باشه برای بعد
.... به عنوان نمونه، وقتی مشغول نوشتن این یادداشت بودم، مجبور شدم ماشینم را به تعمیرگاه ببرم، به دو سفر ناگهانی بروم، یکی از اعضای خانواده ام مریض شد و... این اتفاقات به یک معنا غیرمترقبه بودند و قدری از وقتِ کارم را گرفتند. ولی همگی از آن جمله مسائلی بودند که انتظار می رود در زندگی روزمره با آن ها رو به رو شوید. تظاهر به اینکه هیچ مزاحمتی در کارم پیش نخواهد آمد یک مصداق مغالطۀ برنامه ...
یک انسان عادی زلزله کرمانشاه را بهتر مدیریت می کرد
سلامت نیوز :78 روز از زلزله 7.3 ریشتری کرمانشاه می گذرد؛ زلزله ای که جان بسیاری را گرفت و خانواده های زیادی را بی سرپناه کرد. از همان ساعات ابتدایی زلزله مشخص بود که برنامه ای برای مدیریت بحران وجود ندارد و حتی حالا که بیش از دو ماه و نیم از آن روز دلخراش می گذرد باز هم ناهماهنگی های بسیاری وجود دارد. به گزارش سلامت نیوز، فرهیختگان نوشت: آنچه در ادامه می آید ماحصل گفت وگوی فرهیختگان با ...
روند دولت فرقی نکرده و مثل دولت یازدهم است/ماجرای شایعه کنار رفتن به نفع رئیسی
کارگزاران در ادامه مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با هاشمی طبا در برنامه دست خط از نظرتان می گذرد: گفتگوی رنجبران با سید مصطفی هاشمی طبا س: آقای هاشمی طبا بعد از انتخابات مشغول کار عادی خود شده اند؟ بله. کارهای عادی را انجام می دهیم و یک دفتر مشاوره کوچکی داریم. برخی از موسسات و شرکت ها هم کمابیش پاره وقت همکاری دارم. س: در دولت دعوت به کار نشدید ...
سقوطِ دسته جمعیِ دانشجویان
. همیشه با خودم فکر می کردم با این وضع بیشتر اینها سقوط می کنند و چه سخت است مثلا هشتاد درصد یک کلاس نمره زیر ده بگیرد. وقت حل تمرین هایی که جایزه داشت، اما، حواسشان جمع بود. خوب می فهمیدند، خوب فکر می کردند، خوب حل می کردند و حسابی کیف می کردند. ولی هم چنان در سایر اوقات حرف گوش نمی دادند و من انگار که از یک منبع تمام نشدنی حوصله و انرژی بگیرم، هر بار تاکید می کردم که با این وضع نمی شود ...
بازخوانی/ خاطرات بانوی کرمانی ، زندانی سیاسی دوران انقلاب
... شما را چگون شکنجه می کردند ؟ اصولا شلاق می زدند ، من سعی می کردم در زیر شلاق خودم را به بیهوشی بزنم تا کمتر اذیتم کنند .باید چند دقیقه ای طاقت می آوردم تمام همتم را جمع میکردم ، سپس نام خدا را در دلم تکرار می کردم تا موفق می شدم صدای حرفهایشان را می شنیدم که می گفتند غش کرده و گاهی آب هم رویم می رختند ، اما من هیچ حرکتی نمی کردم . این که اینگونه طاقت می آوردم و تکان نمی خوردم از امداد های ...
آدم ربایی ساختگی برای فرار از کارنامه ضعیف درسی
همراه دوستم به میدان شهدا رفتیم. آنجا برنامه تقلید صدا را از اپلیکیشن بازار دانلود کردم و بعد با شماره ای که از قبل داشتم با پدرم تماس گرفتم و با تغییر صدایم مدعی شدم شهاب را ربوده ام و بعد هم با شماره خودم دوباره با پدرم تماس گرفتم و گفتم که از سوی دو مرد ربوده شده ام تا پدرم باور کند. وی ادامه داد: پس از این همراه دوستم به سینما رفتیم و بعد هم تا ساعت 10 شب داخل خیابان با هم بودیم تا ...