سایر منابع:
سایر خبرها
امام چه کسی را از ماشین استقبال پیاده کرد؟ +عکس
که قرار بود امام بنشینند، فولاد گذاشتیم. از آنجا ماشین را بردیم کارخانه شیشه مینرال و شیشه های دو طرف محل نشستن امام را شیشه ضد گلوله گذاشتیم. همین طور پشت سر راننده و پشت سر امام هم یک اتاقک حفاظت شده درست کردیم. همه این کارها انجام شد، اما هنوز راننده ای برای بلیزر انتخاب نشده بود. تا اینکه 5 بهمن، دکتر مفتح به مدرسه رفاه آمد. بلیزر دم در مدرسه پارک شده بود. آقای مفتح پرسید: ماشینی که برای امام ...
زوج پزشکی که مناطق محروم ایران را به تورنتو ترجیح دادند +عکس
شرایط این گونه است؟ خودمان بیرحم شده ایم، هیچکس کمک نمی کند. تعجب می کنم بعضی ها حرص چه چیزی را می زنند. می خواستم از مغازه ای خرید کنم که به صاحب مغازه گفتم تو مرا میشناسی، تخفیف بده، سود نگیر، اما قبول نکرد. ناراحت شدم و گفتم این همه جمع کرده اید، کجا می خواهید ببرید؟ درست 100 متر دور از مغازه زنی زندگی می کند که گرسنه است، آیا انصاف است تو مغازه ات پر از موادغذایی باشد و او سر گرسنه روی ...
ای به پناهت هزار یوسف صدّیق / وی سر راهت نشسته مریم و سارا
پیدا بابا خم شد به احترام تو دختر دختر قد خم کند، به حرمت بابا * اه که سیلی زدت تمام شقاوت اه ز. روی کبود و ضربه اعدا پشت در افتادی و بخون شده رنگین کودک شش ماهه ات چو غنچه حمرا مدفن گم گشته ات غم دل عالم پهلوی بشکسته ات مصیبت عظما (سائل) از این غصه سینه ها همه پر درد (سائل) ز. این قصه دیده ...
راز شوم مرد کارتن خواب
مادرم با تمام بدبختی و فلاکتی که سرمان آمده بود می سوخت و می ساخت و دم نمی زد. متاسفانه پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت وطفلک مادرم می گفت : برای آینده من و دو خواهرم ، این زندگی نکبتی را تحمل می کند. او سر کار می رفت و از جان خود مایه می گذاشت تا شکم ما را سیر کند.همه دوستان وآشنایان می دانستند پدرم عملی است و با نگاه تحقیر آمیزشان ما را عذاب می دادند. در سنین نوجوانی با ...
رهبر انقلاب، آیت الله بهشتی و هاشمی رفسنجانی کجا بودند
...، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه ای آن جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می دادیم. آخر شب - حدود ساعت نه ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست ...
علت دشمنی با ائمه به روایت حضرت زهرا(س)
(صلوات اللّه و سلامه علیها)، فرمودند: بِشرٌ فی وَجهِ المُؤمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ و بِشرٌ فی وَجهِ المُعانِدِ المُعادِی یَقی صاحِبَهُ عَذابِ النّارِ ، خوش رویی هنگام روبه رو شدن با مؤمن، یقیناً بهشت را بر فرد خوش رو واجب می کند و حتّی خوش رویی با دشمن ستیزه جو هم انسان را از عذاب آتش باز می دارد. برای همین وقتی پرودگار عالم به موسی بن عمران اعلام کرد که به سمت فرعون برو، آن هم ...
تحریم روزنامه خبرورزشی در استقلال کلید می خورد؟
ولی دو سرنشین جلوی ماشین یعنی مهدی قائدی و احمدرضا شاکر به شدت آسیب دیده بودند. شاکر به گفته پلیس از داخل ماشین به بیرون پرتاب شد که سرش با جسمی سخت برخورد داشت و از همان لحظه اول تصادف، به کمای عمیق رفت. صحنه تصادف نشان می داد فردی که روی صندلی شاگرد نشسته، به بیرون پرتاپ شده نه فردی که پشت فرمان بوده است. به همین دلیل از همان لحظه این شایعه به گوش رسید که مهدی قائدی پشت فرمان بوده است. قدرت ا ...
فقط ابلهان متحول نمی شوند
...؛ و از سنگینی کفه دیوار زردرنگ چنان دریغی در جانش حس می کند که ناگاه چشمانش سیاهی می رود و سرنگون می شود و در دم جان می سپارد. برای پروست هنر، یک رسالت، نمی دانم نوعی اشراق است، اگر بخواهیم به زبان خودمان بگوییم... اگر بخواهیم آن را به نوعی به زبان خودمان برگردانیم و چیزهایی را به آن اضافه کنیم که وجود ندارد، مثل عرفان و اشراق... درست است. البته خود پروست گاه از ...
توسعه یک ضرورت اخلاقی است و نه انتخاب/ خردِ پیشرفت و توسعه
مناسب تر از توسعه نیافتگی بدانند و آرزوی رسیدن به آن داشته باشند تا به آن برسند. مخصوصاً توجه باید کرد که رسیدن به توسعه و تحقق توسعه یافتگی در سراسر روی زمین امری ضروری در تاریخ نیست. پیش آوردن حرف ها و بحث هایی مثل جبر تاریخی (یا به تعبیر درست آن موجبیت تاریخی) معمولاً بر اثر دو اشتباه حاصل می شود. اشتباه اول اینست که می پندارند هر ممکنی خود به خود متحقق می شود یعنی نمی دانند که تحقق یک امکان ...
ترس هایی که در سکرات و غمرات مرگ انسان را محاصره می کنند
طرف روی آورد او نیز روی می آورد. انظارها و اندرزهای الهی او را از ارتکاب گناه باز نمی دارد. به کسی که شیفته دنیاست، هر چه بگویید: این کار حرام است؛ این کار درست نیست؛ این درآمد خوب نیست؛ این نوع شغل به درد نمی خورد؛ این نوع پوشش، این رشته تحصیلی، این آدم برای ازدواج، این آدم ها برای رفاقت، این محله برای زندگی و ... مناسب نیست؛ خدا راضی نیست؛ آخرتت به خطر می افتد و ... ، او اصلا متوجه اینها نمی ...
600 هزار هکتار از بلوطستان های لرستان در حال نابودی است
واسطه ای قبر را خریده اند. دیگر هم خبری از فروشنده ندارند. مرد در حال خط کشی روی شیب دامنه است. محدوده ای را نخ کشیده و مشخص کرده. می پرسم این جا را برای چه جدا می کنید؟! کلاه شاپو را روی سرش جابه جا می کند و مردد می گوید: زمینم است، می خواهم بفروشم. می گویم برایش سند دارید؟ این بار جوابی نمی دهد و دستش را به نشانه این که به تو ربطی ندارد یا چیزی شبیه آن، در هوا تکان می دهد. مثل او خیلی ها البته به ...
لباسشان نارنجی ،دلشان آبی و دستهایشان گرم
خیابان می ساید و برگ های پاییزی را با تلی از زباله می زداید، در دل آن نارنجی پوش چه می گذرد ؟ هیچ یک از ما نمی دانیم در سرش چه غوغایی است، درست همان دم که پیش از طلوع خورشید زیر لب نوای مرغ سحر را زمزمه می کند. گویا این انسان های شریف و مهربان در هیاهوی شهر و محله های امروزی همان خلق وخوی دیرین را در سر و دل حفظ کرده و امین مال و جان مردم هستند بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم انگار ...
آیت الله خامنه ای: خودم را برای اعدام هم آماده کرده بودم
...، مردی سرش را داد تو و از [انورالسادات] پرسید: چای داری دکتر؟ دکتر و مهندس، عنوان بازجوها بود که با آنها یکدیگر را صدا می کردند؛ و این از عقده حقارت و پس ماندگی آنها ناشی می شد. با سوال چای دارید؟ می خواست تظاهر کند که ورودش طبیعی است، [اما اینطور نبود.] داخل شد. در حالی که وانمود می کرد از دیدن من تعجب کرده، پرسید: این چیه؟ این چیه سوال معروف زندان بود. هرگز ندیدم بازجویی بپرسد: این کیه ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (629)
زندگی میکند. خود سحر هم متولد و شهروند آمریکاست. شیث جان! چی تو چشاته که تو رو انقدر عزیز میکنه؟! این سلفیات داره مارو کم کم مریض میکنه! شهره سلطانی عکسی از یک درد که باعث تا شدن زانوی خسته اش شده است، منتشر کرد. اخبار فرهنگی/ برترین ها - امیررضا شاهین نیا
با اینا زمستون و سر می کنیم!
گذرد؟ موج آنفلوآنزا و درگیری با آنتی بیوتیک، یکی از موارد پربحث در توییتر فارسی است : یک عدد بیمار با کلبسیلای مقاوم به هر چی که فکرش و بکنید، تو آی سی یو ایزوله و بستریه. داره ترسناک می شه همه چی ! این توییت یکی از کاربران توییتر به نام سرترالین افعی سرخ در چند هفته اخیر است؛ درست مقارن با زمانی که موج آنفلوآنزای زمستانی از راه رسیده و بسیاری با تجویز آنتی بیوتیک مواجه هستند ...
از ایران تا بولیوی همراه با هیأت اعزامی جنبش عدالت خواه (بخش دوم)
زیبایی دیده می شود. در عین حال ترسناک. جاده ای باریک کنار دره ای عمیق و راننده ای که با اتوبوسی قراضه به سرعت رانندگی می کند. درست مثل این که از جاده هراز شمال بیایی به سمت کویر. با خودم فکر می کنم اگر در مسیر برگشت بمیرم بهتر است. حداقل کنفرانس را تجربه کرده ام. یونگاس، مرگ آورترین جاده جهان، در همین کشور است و لاپاز را به کورویکو وصل می کند و به جاده مرگ معروف است. حرکت ما از شمال غرب یه سمت جنوب ...
طنز؛ برف بازی جبار
حیاط را باز کردم بروم سر کار که ناگهان یک سری برگ و بار و شاخه پاخه ریخت روی سر و کله ام و دمر شدم روی زمین و غلتان سُر خوردم تا پارکینگ. همزمان که می چرخیدم و می رفتم پایین، آقای جبّار را دیدم که سرش را از قرنیز پشت بام بیرون آورد و گفت: لیز بازی می کنی نوروزی؟ و از همانجا گوله برف درست کرد، پرت کرد طرفم و داد زد: بگیر که اومد! مرد بی مزه و نامسئولی ست که یک وقت هایی از زندان مرخصی می گیرد می آید ...
مثبت و منفی های آموزش 3 روزه توالت به کودکان
نمی رفت، به خاطر دوری اش بود. عضلات بچه ها هنوز آن قدر سفت نیست که بتواند جلوی ریزش ادرار را تا رسیدن به لگن بگیرد. اگر لگن درست بغل دست بچه باشد، او می تواند فوری رویش بنشیند. اما رسیدن تا دستشویی، کار سختی است. بهترین کار این است که همان جا، وسط خانه یا اتاق یا آشپزخانه (هرجا که کودک بیشتر حضور دارد) یک زیرانداز ضدآب بیندازید و لگن را رویش بگذارید. این طوری احتمال موفقیت و در نتیجه اعتماد به نفس ...
چرا ادبیات انقلاب اسلامی فراگیر نشد؟
اسلامی و هنری که همخوان با خیزش اسلامی باشد رو آوردیم. فردی از نویسندگان انقلاب بود، از کسانی بود که حوزه اندیشه و هنر اسلامی را بنیان گذاشته بودند و از کسانی بود که انتظار می رفت ادبیات انقلاب را نجات دهد. ادبیات انقلاب در همان سال های نخستِ انقلاب یک کار اساسی کرد تا شکل بگیرد. کارش این بود که تقابل بسازد و در این تقابل سازی بود که توانست به تدریج هویتی برای خود تعریف کند. نویسندگان ...
کارمندانی که رئیس ارباب رجوع می شوند
ساعت خود را چک می کنید که از دو ساعت مرخصی ات چقدرش باقی مانده است. در نهایت کارمند موردنظر شماره نامه را می خواهد و وارد سیستم می کند، اما سیستم اِرور می دهد و کارمند مورد نظر می گوید مثل اینکه اشکالاتی در سیستم وجود دارد، چند لحظه صبر کنید تا برطرف شود. لبخند می زنید و می نشینید. بعد از 10 دقیقه باز هم با لبخندی زورکی می پرسید: ببخشید، سیستم درست نشد؟ کارمند مورد نظر چک می کند و می گوید: نه ...
مکانی: بچه نیستم با پیراهن قرمز برای استقلالی ها کُری بخوانم
می دانستم اینجا شرایط به گونه ای است که می توانیم یک کار ماندگار انجام دهیم. این در حالی است که من پیشنهادات دیگری هم داشتم اما در آبادان مردم با تیم نفت زندگی می کنند و برد و باخت این تیم در زندگی آنها تاثیرگذار است. خوشبختانه بازیکنان هم تا آخرین نفس برای موفقیت نفت در زمین می جنگند و این مسائل باعث شده تا هیچ شکی به انتخاب نفت آبادان نداشته باشم. اما به هر حال شرایط جام حذفی با لیگ فرق می کند و ...
حمیدرضا هدایتی: شخصیت شکیب، قهرمان درونی بسیاری از انسان هاست
گفتگویی با بازیگران این نمایش داشتیم حمیدرضا هدایتی/بازیگر و کارگردان: شکیب سمبل درد و رنج نسل ما است چرا بعد از 15 سال داخائو به روی صحنه رفت؟ این که چرا بعد از 15 سال اجرا می کنیم ظاهرا ارتباطی با متن ندارد ولی در باطن این طور است؛ در ظاهر ما به دلیل کمبود سالن، آن هم برای کار برگزیده جشنواره، اجرا نرفتیم ولی در باطن به دلیل مفهوم اعتراضی متن و مبارزه با استعمار ...
مهین یادگارا زمین را زمان را
ایران را عوض کرد درماند شیطان در پی تدبیرهایت "یوسف نشان" هایی که کنعان را عوض کرد! غیرت عبایت را گره زد بر سر شهر تکلیف موهای پریشان را عوض کرد لبخند شیرینت به کندوها عسل ریخت گل ها به بار آمد بیابان را عوض کرد امشب هوایت خاطراتم را نفس داد احساسِ بودن خون بی جان را عوض کرد یادت دوباره شد روان بر گونه هایم مثل همان ...
15 نکته از زبان عارف محمداسماعیل دولابی
...، دیدگاه هایی نو داشت. از طرفی روش ها و آداب توصیه شده توسط او بسیار ساده بود. او هیچ گاه مشقی را برای رسیدن به هیچ چیز تجویز نمی کرد و رهیافتش تماشا در فضای آرامش بود. حالا به مناسبت پانزدهمین سالگرد درگذشت حاج اسماعیل دولابی 15 توصیه او درباره سبک زندگی را بخوانید: 1. هر وقت در زندگی ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من ...
مرگ تلخ قهرمان کشتی
یخم یخ تره که. رضا، یک کاپشن نازک به تن داشت. کاپشنی که تار و پودش، رسانای امتحان پس داده ای بود برای تردد سرمای زمستان. اسماعیل، زیپ کاپشنش را باز کرد و سرش را چسباند به سینه رضا. اینکه مُرد بابا. مُرد... اسماعیل سرش را رو به من بالا می گیرد و گوشه چشمش را با پشت دست پاک می کند. شماره اورژانس را روی گوشی تلفن می گیرد و به اپراتور نشانی قنادی را می دهد که بیایند و یک آدم بدحال را ببرند ...
اسپرسو در خیابان های خوزستان
شهرهای دیگر مانند آبادان و خرمشهر شده است. برای خودشان - جنوبی ها را می گویم - شاید نفس کشیدن در هوایی که بوی تند قهوه اسپرسو می دهد و شکل و شمایل این قهوه جوش های عربی، عادت شده باشد، اما رفت وآمد و گذری در بازار بزرگ امام خمینی در اهواز نشان می دهد این ظرف ها برای گردشگران و تازه واردها آن قدر جذاب بوده که بسیاری از آنها دنبال مراکزی هستند که بتوانند یک یا چند دله، مثل همان هایی که در گوشه و کنار شهر ...
متن کامل خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)
جوار رحمت او قرار دارد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده اش باد، و سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد. آن گاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود: شما ای بندگان خدا پرچمداران امر و نهی او، و حاملان دین و وحی او، و امین های خدا بر یکدیگر، و مبلّغان او بسوی امّت هایید، زمامدار حق در میان شما بوده، و پیمانی است که از پیشاپیش بسوی تو فرستاده، و ...
پیام خوانندگان (11 بهمن 96) انتقاد آبادانی ها از سوشا
فحش است نثارش می کنید؟بی احترامی تاکی؟ علی عباس زاده (تولم شهر) *دم همه پرسپولیسی هایی که جویای حال مهدی قائدی بازیکن جوان استقلال شدند گرم،قسمت های خوب فوتبال همین رفتارهای غیررنگی ازرنگی ترین اهالی فوتباله امیدواریم هرچه زودترحالش خوب شود وبه میادین مسابقات بازگردد. بهزادوکیلی(شهسوار) *با سلام.شاید قضاوتی زودهنگام باشد ولی تیمی مثل سپاهان مربی درحد ...
نگاهی به زندگانی آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم
! سپس به شیخ فضل الله نوری اشاره کرد و از میرزامحمدتقی، نام و نشان ایشان را نیز جویا شد. میرزا، ایشان را نیز معرفی کرد. آن فرد نیز گفت چند سال بعد شیخ فضل الله را در تهران بر دار می کشند، تو نباشی! این سخنان را بر زبان آورد و بلند شد که برود، میرزا دوید و کفش هایش را مقابل پایش جفت کرد. وقتی آن فرد رفت، میرزامحمدتقی برگشت و بر ما عصبانی شد که چرا ما احترام وی را بجا نیاوردیم؟ ما پرسیدیم که ایشان که ...
مادر! دوباره زخم شما را سروده ام ... باید غزل دوباره به عهدش وفا کند
کبوتر است او پیش رو نشسته و من کور ام از گناه او می زند صدایم و ما گوشمان کر است آواره ایم در هیئات و شنیده ایم در روضه احتمال حضورش قوی تر است شاید صدای گریه آقا بلند شد چون روضه های مادر او گریه آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو یک صحرای محشر است آقا بگو ...