سایر منابع:
سایر خبرها
داستان مرگ کودکان کرمانشاهی ادامه دارد/ نوزاد2ماهه قربانی سرما
. آن روزها یک ایران عزادار مردم کرمانشاه شد. خانه های زیادی تخریب شدند و خانه استیجاری زن باردار هم یکی از همان خانه ها بود. از فردای زلزله، چادر سرپناه روزهای تاریک زندگی شان شد. قرار بود بعد از 4 سال انتظار، پدر و مادر جوان صاحب فرزند شوند. حتی پیش از زلزله، بسیاری از لباس های نوزاد به دنیا نیامده را خریده بودند، لباس هایی که همه زیر آور ساختمان ماندند. روزها بعد ...
مادرخوانده های دنیای مخدرها
تحصیل کرده و رئیس مافیا شد. در سال 1998 گیزی نیز دستگیر شود. او به شش سال حبس محکوم شد اما به خاطر خوش رفتاری پس از چهار سال آزاد شد. گیزی پس از آزادی باز هم کارهای گذشته را از سر گرفته و بار دیگر در سال 2003 دستگیر شد با این تفاوت که این بار یک قتل نیز به پرونده اش اضافه شده بود. گیزی همچنان در زندان به سر می برد. رئیس خانواده و رهبر قاچاقچیان جودی موران که در دسامبر ...
طلاق به خاطر کتک خوردن شوهر!
به گزارش الف، همسر این مرد به قاضی دادگاه خانواده گفت: شش ماه بیشتر نیست که با علی ازدواج کرده ام. من و علی از طریق یکی از دوستانمان با هم آشنا شدیم. روزی که علی برای اولین بار مرا دید، از من خواستگاری کرد. من هم وقتی دیدم پسر خوبی است، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. از آشنایی تا ازدواجمان مدت طولانی نگذشت. در کل سه ماه با هم در ارتباط بودیم و بعد از آن به عقد یکدیگر درآمدیم. خیلی زود هم جشن ...
قتل هایی که در شب ولنتاین رخ داده اند! +تصاویر
...، پلیس به سراغ حساب بانکی مذکور رفت، اما در اتفاقی عجیب مشاهده شد که مبلغ خانه دیوید دست نخورده باقی مانده است. هنوز توضیح کاملی از ناپدیدی چاینا و دیوید در دست نیست اما پلیس با احتمال به قتل رسیدن این دو پرونده را ناتمام تشخیص داد و آن را بست . معمای قتل ماریلو گری در روز ولنتاین سال 1986، Stephen Geri که مردی حدودا 40 ساله بود خانه خود در هوستن آمریکا را به مقصد محل ...
داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
خبرنگار با تارک صحبت کرد. او به تارک 100 دلار داد تا یک تاکسی بگیرد و با هادیل فرار کند. اکنون آن ها ازدواج کرده اند و هرگز نمی توانند آن ها را از هم جدا کنند. امی و ویک یک زن سوئدی 30 ساله به نام امی به آمستردام رفته بود. او منتظر دوستش روی نیمکتی در پارک نشسته بود که یک مرد بی خانمان جوان به او نزدیک شد. ریش های او بلند بود و بوی بسیاری بدی می داد. اما امی با چشمان باهوشش مرد ...
راز سیاه نوعروس جوان که 30 روز بعد از ازدواجش لو رفت
.... از آنجا که مرگ او مشکوک به نظر می رسید، ماجرا به پلیس و دادسرا گزارش و تحقیقات قضایی پلیسی برای کشف راز مرگ مرد جوان شروع شد. بررسی ها نشان می داد که مقتول و همسرش در سال 88 به عقد هم درآمده و یک ماه قبل مراسم عروسی شان را جشن گرفته و زندگی مشترکشان را شروع کرده اند. همسر مقتول که زنی 17 ساله بود، گفت: من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و شب حادثه او گفت حالش خوب نیست و تعدادی قرص ...
اصل تکمیل کنندگی و نیاز متقابل (در حوزه روابط زن و مرد)
حریم برای زن در روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی و ارزش گذاری ویژه در خصوص اموری که امروزه مورد بی مهری انسان ماشینی قرار گرفته اند، هرگز به معنای خانه نشینی و زندانی کردن زن نیست. اقتضائات خاص زمان و زمانه و نیازمندی های گوناگونی که گاه حضور زنان را بیش از مردان در جامعه سالم اقتضا می کند، بر کسی پوشیده نیست و می توان سیاست ارتباط اجتماعی منهای اختلاط و بی بند و باری را در پیش گرفت. در ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ پخش 171;دل شکسته187; و 171;بوسیدن روی ماه187;
ماه ، بی خوابی ، چهار دیوانه ، هوک ، افسانه روز دوم فوریه ، نجات بزرگ ، نیروی ویژه و مرد دو صد ساله پنج شنبه و جمعه 26 و 27 بهمن ماه از شبکه های سیما روی آنتن می رود. ************************************* شبکه یک سیما فیلم سینمایی به اسب کهر بنگر به کارگردانی فرد زینمان، پنج شنبه 26 بهمن ماه ساعت 22 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. در این فیلم با بازی ...
10 نکته از زندگی حضرت فاطمه(س) به روایت رهبر انقلاب
که دل دختران جوان و زن ها متوجه آنهاست، به خود راه نمی دهد. عبادت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، یک عبادت نمونه است.(1371/09/25) 2. یک جهادگر به تمام معنا در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته ی مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر، فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت ...
معشوقه های آدولف هیتلر
لیستی از معشوقه های هیتلر تهیه کنید و نام اوا براون را در آن ذکر نکنید. در اولین ملاقاتی که این دو با هم داشتند، اوا یک دختر جوان 17 ساله و هیتلر مردی 40 ساله بود. اوا دستیار یک عکاس بود. بر اساس شواهد تاریخی هیتلر و اوا چندین مرتبه ارتباط داشته اند. اما رابطه این دو به صورت کاملا پنهانی بود و اوا در اکثر سفرها به عنوان خدمتکار همراه هیتلر بود. نهایتا در تاریخ 29 آوریل 1945 ، یعنی تاریخی ...
اعترافات عاملان دو جنایت خانوادگی
ناحیه گردن مقتول، همسر این زن مظنون شدند و او را دستگیر کردند. متهم در بازجویی ها ابتدا منکر هرگونه نقشی در قتل همسرش شد، اما در مواجهه با دلایل و مدارک ارائه شده، لب به اعتراف گشود و گفت: زمانی که فرزندانم مدرسه بودند با توجه به اختلافات قبلی، با جدال لفظی بین من و همسرم و از دست دادن کنترل خود، همسرم را با استفاده از روسری خفه کردم. سپس برای صحنه سازی رشته سیم برقی را به بدن او وصل ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
فرصت دوباره زندگی به 7 محکوم به مرگ
به گزارش نخست نیوز، هفت مرد اعدامی به نام های امید، محمد، مهدی، علی، سعید، حسین و عبدا... به اتهام ارتکاب جنایت های جداگانه دستگیر و زندانی شده بودند. حکم قصاص آنها در دادگاه کیفری استان تهران صادر شده و از سوی دیوان عالی کشور تائید و برای اجرا به واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شده بود. این افراد که چند روز پیش با خانواده هایشان در زندان رجایی شهر کرج آخرین ملاقات را داشتند به سلول ...
پسر ناخلف به مرگ محکوم شد
سال حبس محکوم و هر دو متهم به اتهام رابطه نامشروع به 99 ضربه شلاق نیز محکوم شدند. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما از سوی قضات شعبه 37 دیوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد. بنابراین پرونده بار دیگر در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی بابایی روی میز هیئت قضایی قرار گرفت. در آن جلسه سامان بعد از شرح ماجرا از خودش دفاع کرد. سپس پروین بار دیگر جرمش را انکار کرد و گفت حرف های سامان دروغ و ساختگی است. در پایان هیئت قضایی پسر نوجوان را برای دومین بار به قصاص محکوم کرد و زن جوان از معاونت در قتل تبرئه شد. منبع: روزنامه جوان ...
10 فیلم برتر تاریخ سینما درباره روزنامه نگاری
) کریس ماتیوز، مجری برنامه هاردبال از شبکه MSNBC بعد از دو سال حضور داوطلبانه در یکی از گروه های صلح در آفریقا، با یکی از آن جامبوجت های قدیمی به سمت خانه پرواز کردم. آن پرواز به طور وهم آوری خالی بود. یک فیلم کلاسیک روی پرده بزرگ جلوی بخش اقتصادی هواپیما پخش می شد: همشهری کین . آیا از قبل درباره اش فکر کرده بودند یا قرار بود شبیه یک اخطار شوم باشد؟ خودتان درباره اش تصمیم بگیرید ...
داستان 11 رهایافته ها از قصاص
را نداشته و محمد به صورت غیرعمد کشته شده است. اما پافشاری خانواده مقتول در اقدام به قتل عمد جواد، باعث شد تا دادگاه تصمیم به برگزاری مراسم قسامه بگیرد و خانواده مقتول با احضار 52 نفر از خویشاوندان نزدیک خود به دادگاه و ذکر قسم، شهادت دادند که یقین دارند متهم پرونده با اقدام به قتل مستقیم موجبات قتل محمد را فراهم کرده است، به این ترتیب جواد محکوم به قصاص شد. از 400 میلیون دیه درخواستی اولیای دم40 ...
اعترافات عاملان 2 جنایت خانوادگی
...؛ متهم در بازجویی ها ابتدا منکر هرگونه نقشی در قتل همسرش شد، اما در مواجهه با دلایل و مدارک ارائه شده، لب به اعتراف گشود و گفت: زمانی که فرزندانم مدرسه بودند با توجه به اختلافات قبلی، با جدال لفظی بین من و همسرم و از دست دادن کنترل خود، همسرم را با استفاده از روسری خفه کردم. سپس برای صحنه سازی رشته سیم برقی را به بدن او وصل کرده و در تماس با پلیس 110 مرگ همسرم را به علت برق گرفتگی گزارش کردم. دومین جنایت در استان ...
از دعوا در تلگرام تا نزاع مرگ بار در خیابان
ویژه قرار گرفتند و با مطرح کردن شکایت خود درخواست قصاص متهم را مطرح کردند. با پایان گفته های اولیای دم مازیار در جایگاه قرار گرفت و در دفاعیات خود گفت: قتل را قبول دارم اما قصد کشتن شهروز را نداشتم. روز حادثه با رضا برای دعوا با شهروز و دوستانش رفتیم، کمی آنجا منتظر ماندیم اما از شهروز و دوستانش خبری نشد؛ برای همین تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم که در میان راه شهروز با من تماس گرفت و گفت با دوستانش به ...
ریشه های دلار 4900 تومانی در کجاست؟/ یک خیال خام/ داستان چوپان و گرگ های فداکار
فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد . اینکه اصل 59 با قید درمسائل بسیار مهم تاکید می کند به آرای عمومی مراجعه شود مراد موضوعات استثنایی و نه هر مسئله ای است کمااینکه در 40 سال گذشته تنها سه بار (رأی آری یا نه به جمهوری اسلامی - رأی گیری درباره قانون اساسی-اصلاح ...
این پسر 17 ساله بخاطر نامادری وسوسه گر پدرش را کشت!
زن جوان مدام پسر ناتنی اش را وسوسه می کرد تا با قتل پدر یک زندگی رویایی داشته باشند. به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، سعید که پیشتر به قصاص محکوم شده بود، با کمک قانون Law مجازات اسلامی جدید که امتیازی ویژه برای محکومان زیر 18 سال قائل شده، بار دیگرپای میز محاکمه ایستاد. او که حالا 21 ساله است ودر زندگی اش روزنه امیدی به رهایی از قصاص پیدا کرده، می گوید تحت تاثیر حرف های نامادری اش ...
شیموس هینی شاهدی ایرلندی
به حس آنچه دستان تو/ تکه های جواهرش دانسته است. در حالی که منِ شاعر در مراسم تدفین سوگواری کننده ای است که مناسک تدفین مشترکی را برای تمام قربانیان قتل های دوستانه تجسم می کند، در شمال تأییدکننده آزادی خود برای بیان حقیقت فردی است، آن آزادی که معنایش خانه تکانی کردن از نفوذ پراقتدار گذشته است. تصویر پایانی وظیفه شاعرانه او را به نیروهای دنیوی موج شکن های توفنده آتلانتیک پیوند می ...
آخرین مهلت 7 اعدامی
او را به قصاص محکوم کردند، اما موفق شد در آخرین لحظات از اولیای دم مهلت بگیرد. قتل پسر باجناق 26 مهر سال 88، گزارش قتل پسر جوانی به دست شوهر خاله اش در شهریار به پلیس اعلام شد. با حضور تیم تحقیق در محل، پدر جوان مقتول گفت: مدتی قبل باجناقم همسرش را طلاق داده بود. روز حادثه به همراه همسر و پسرم و همسر متهم-خواهرزنم- برای بردن وسایلش راهی خانه باجناقم شدیم. ما در حال جابه جایی وسایل ...
7 ماه سخت بدون بنیتا
.... هیچ کس نمی تواند درک کند که زندگی من و همسرم بعد از این حادثه چقدر سخت شده؛ اشک هایمان تمامی ندارد. با این که از آن خانه رفته ایم، با این که خودرویمان را فروخته ایم، اما باز هم یاد بنیتا همراه ما است. زندگی بدون او سخت است. برای همین باعث همه اینها باید اعدام شود. تا آنها مجازات نشوند ما هم آرام نمی گیریم. منبع: روزنامه شهروند برچسب ها : اعدام بنیتا پرونده قتل متهم به اشتراک بگذارید : ...
اخبار حوادث
معرفی شد، از شهروندان درخواست کرد: در صورت مشاهده هرگونه موارد مشکوک در خصوص قاچاق کالا و ارز مراتب را در اسرع وقت با شماره 110 به پلیس اطلاع دهند. پسر ناخلف به مرگ محکوم شد پسر ناخلف که با همدستی نامادری اش، پدرش را به قتل رسانده بود، برای دومین بار محاکمه و به قصاص محکوم شد. پنجم مردادماه سال 92 بود که مأموران پلیس پایتخت با کشف جسد مرد میانسالی در صندوق عقب خودرویی در ...
لباس های مارکدار یک زندگی را پایان داد!
...> سپس رو کرد به شوهرش و ادامه داد: چرا نمی گویی که خوشمزه ترین غذاها و دسرها را از بهترین مواد برایت درست می کنم؟ آیا شده یک روز با لباس چروک به سر کارت رفته باشی؟ این ها را چه کسی جز من برایت انجام می دهد؟ ... قاضی که به حرف های زن و شوهر جوان گوش می داد سعی کرد از در نصیحت وارد شود، اما دریافت که زوج جوان مشکل چندان بزرگی با هم ندارند و از روی لجبازی روانه دادگاه شده اند. با این حال آنها را به واحد مشاوره فرستاد تا پس از ارائه نظر کارشناسی دوباره با آنها صحبت کند. http://www.aftabir. ...
قاتل حدیثه 8 ساله کیست؟!
استعدادهای هندبال همدان تشنه لیگ برتر/امکانات ضعیفی که جوابگونیست
8 ساعت کار می کنند، ورزشکاران در طول روزهای عادی روز و حتی ماه ساعات کمتری را خارج از خانه هستند و مشکل بزرگ آن ها زمانی است که باید به اردو بروند ولی خدا را شکر همسرم خودش ورزشی است و با این مشکل کنار آمده که باید از او تشکر ویژه ای داشته باشم. ملی پوش هندبال همدان با اشاره به بزرگ ترین اشتباه زندگی ورزشی خود بیان کرد: تا اشتباه نباشد تجربه به دست نمی آید ولی من فکر می کنم خیلی جاها می ...
رد شنی تانک ارتش روی پیکر مادرم مانده بود
را می خواندیم و سخنرانی شخصیت هایی مثل آیت الله خامنه ای، آیت الله شهید کامیاب، شهید هاشمی نژاد و آقای ذاکر را گوش می کردیم. ساعت پنج بعد از ظهر هم که خیابان ها خلوت می شد، به خانه برمی گشتیم و این برنامه هر روز ما بود. خدا مادرم را رحمت کند. هر روز صبح زود بلند می شد و به زبان قدیم یک تَغار پر از خورشت قورمه سبزی بار می گذاشت و قابلمه پلوپز برنج هم آماده می کرد. می گفت هر وقت خسته از راه به خانه ...
پدری که با سنگدلی زندگی دخترش را به تباهی کشاند
پرونده نیز اهمال والدین برای تحقیق در ازدواج و بی توجهی به سرنوشت و آینده فرزند شان باعث شده تا ازدواجی ناموفق صورت گیرد و ثمره این ازدواج هم بچه ای معلول باشد که بی شک اعتیاد همسر این زن نقش اساسی در آن داشته است. متأسفانه اعتیاد به مواد مخدر به معضلی برای جامعه تبدیل شده که هرروز افراد و خانواده هایی را به نابودی می کشاند و خسارت های مالی و جانی فراوانی بر خانواده ها و جامعه تحمیل می کند. همین امربیانگر لزوم توجهات جدی درزمینه مسائل قبل وپس از ازدواج ومشاوره های مربوطه است.هرچند به نظرمی رسد دراین پرونده خاص پدرومادرزن جوان مقصراصلی در سیاه بختی فرزندشان هستند. و... http://www.aftabir. ...
مرگ در حبس؛ از سعید امامی تا سیدامامی
غش کردن، برخورد سر با زمین و نهایتا ضربه مغزی اعلام کردند. مرگ زهرا کاظمی 25 تیر اعلام شد. کمیته تحقیق و تفحص مجلس ششم درباره مرگ زهرا کاظمی در گزارشی قاضی جنجالی سال های اخیر یعنی سعید مرتضوی را به عنوان متهم ردیف اول این پرونده معرفی کرد و حتی برخی از نمایندگان نیز خواستار برکناری او شدند. یک سال پس از این حادثه، یک کارمند 42 ساله وزارت اطلاعات به اتهام قتل شبه عمد زهرا ...