سایر منابع:
سایر خبرها
روایت هنرمند سرشناس از عشقی که عامل موفقیت اش شد هنرمند باید با عشق کار کند تا اثرش دل نشین شود | حراج ...
برویم خواستگاری و من آن ها را می پوشیدم. حدود 14، 15 خواستگاری رفتم و به پدر گفته بودم که اگر سیب را گاز زدم یعنی از طرف خوشم آمده است در خواستگاری آخر بود که من سیب را گاز زدم و واقعا بهترین فرد را انتخاب کردم زیرا که تمام زندگی ما را ایشان می گذراند و من فقط می روم نقاشی می کنم و میایم و ما 51 سال و نیم است که در کنار هم خوشحال و شاد هستیم. از نگارخانه سبز بگویید، چگونه تصمیم به راه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (501)
. افسر جلومو گرفت گفت چرا اینقدر آروم میری گفتم فرزانه وار و آرام باش, آنان که به سرعت می دوند زمین میخورند. گفت بسیار زیبا و دل انگیز بود ولی پشت سرت اتوبانو تا خروجی حکیم بستی راه برو گوساله! 12. خیابونا یه جوری شلوغه که انگار اگه مردم آخر سال الکی نریزن تو خیابونا واسه سال بعد Game Over میشن :|! 13. استوری تو ماشین اینجوریه که اگه ماشین ایرانیه یا پراید موبایلو میچسبونن به ...
با سحر دولتشاهی؛ از فوبیای شلوغی تا لباس های حاشیه سازش
ولی شاید به قول شما کمی مسلط تر بودم. نمی توانم بگویم آن سال خوشحال تر بودم، چون امسال هم هیجان بسیاری داشتم اما می دانید آن سال شبیه چه بود؟ با خودم عهد کرده بودم. برای همین آن سال هنگام دریافت سیمرغ گفتم خدایا شکرت. به دلیل این که آن سال هیچ افقی متصور نبودم. سال ساخت و خیلی افسرده ای داشتم که حس می کردم این جا جواب گرفته ام. خیلی متمرکز بودم و خیلی برای کارم زحمت کشیدم، نه آن که الان زحمت نمی ...
تلخ و شیرین های 96 از زبان خبرنگاران کهگیلویه و بویراحمد+تصاویر
حوزه حل می شود از صمیم قلب خوشحال می شوم مانند گزارشی که از شهربازی و پارک نسیم باشت زدم و کمتر از 5 ماه این شهربازی رو بازسازی و افتتاح کردند. سال 97 داره از راه می رسد از مردم ایران زمین و استان عزیزمون کهگیلویه و بویراحمد می خواهم در سال جدید داستان زندگیشان را بازسازی کنند و آن طوری که میخواهن کارگردانیش کنند. یادتان باشه هیچ سالی عالی نمی شود مگر اینکه خودتان بخواهید و بدی هارا ...
برای ماندن در انتخابات 96 وسوسه نشدم/لطیفه های انتخاباتی را شنیده ام/من و روحانی در مناظره ها هماهنگی ...
دیگری است اما مصمم شده بودم که ثبت نام کنم. آقای هاشمی از مجمع تشخیص که حرکت کرد دوستان به من گفتند ایشان به سمت وزارت کشور حرکت کرده اند و من هم منصرف شدم و به سمت منزل رفتم. *از انتخابات سال 84 این درس را گرفتیم که تفاهم بعد از ثبت نام و تبلیغات، چندان کار راحتی نیست این نکته مهم است که هریک از دوره های انتخابات در ایران درسی به جریانات سیاسی و اشخاص داد که در انتخابات بعدی ...
نقش امیر انگوری و ناصر جگرکی ها در شکست ملی شدن نفت
جبهه روحانیون برخوردار نیست وی را عزل و تیمسار زاهدی را بر مسند قدرت گذاشت. اما مصدق زیر بار نرفت و سرهنگ نصیری، افسری که حامل پیام برکنارش طرف شاه بود را دستگیر و روانه زندان کرد. این رخدادها همان موضوعاتی بود که مرحوم کاشانی پیشتر به آن ابراز نگرانی داشتند اما متأسفانه موردتوجه مصدق قرار نگرفت و ما به فاصله چند روز حادثه مهم کودتای 28 مرداد سال 32 را شاهد هستیم. لجبازی در برابر ...
ماجرای معتادی که در برزخ دنبال تریاک می گشت
کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِه (اسراء، 84) من که نمی توانم لحظه مردن یک تکان به خودم بدهم کینه ام، عصبانیتم، خشمم، بخلم، حسدم، حرصم بریزد و پاک بروم آن طرف. من با همان خلقیاتم، روز قیامت محشور می شوم، این در قرآن مجید یک مسأله ثابتی است، با خلقیاتم. محشور شدن در قیامت با دلبستگی های دنیا من این را یک وقتی برای دوستانم گفتم، من از کلاس اول تا هشتم یک مدرسه بسیار خوبی بودم، طرف های ...
حذف آزمونی برای دانش آموزان ابتدایی
آموزان پایه ششم 250هزار نفر در این آزمون شرکت می کردند و از این تعداد، فقط 14هزار نفر پذیرفته می شدند. به عبارتی از هر شانزده، هفده نفر یک نفر پذیرفته می شد و بقیه دانش آموزان که حدود 235هزار نفر بودند که این امکان را داشتند در این آزمون شرکت کنند، همه مهر بی کفایتی و عدم کارآمدی بهشان می خورد. از سوی دیگر سال های قبل هم اگر اضافه کنید خانواده های بسیار زیادی درگیر می شدند برای اینکه بچه ها را آماده ...
گفتگو اختصاصی با زن خائن و دو مرد شیطان صفت
پلیس باز می شود. این خانم که در اتاق بود را می شناسی؟ بله، شب ماجرا که به خانه او رفته بودیم این زن در را برای ما باز کرد. چطور با مجتبی آشنا شدی؟ چند سال قبل از طریق یکی از دوستانم با مجتبی آشنا شدم و بعد از آن مجتبی چند بار با دوستم بر سر معامله هایی با او دچار اختلاف شد و با هم دیگر ارتباط نداشتند تا اینکه تاندوم پایم پاره شد و در بیمارستان بستری بودم ...
دوست داریم صدای کوچه به سراسر جهان برسد / برای بوشهر و مردمش خیلی خوشحالم / کوچه من را به روزهای قدیم می ...
هفته را داشته باشد، پس بدانید که ادریس عبدی پور با ضرر مالی مواجه شده است. نمیدانم در این دنیای معامله گری که امروز هر قدمی برمیداریم دو دو تا چهار تا می کنیم و ماشین حساب می زنیم که آیا به نفعمان هست که امروز خانه برادرمان برویم یا نه، یک نفر با برادرش پیدا شده است و تمام حساب ها را دور انداخته، من این جمله را از خود احسان عبدی پور وام می گیرم که گفت بچه ها بیایید به مدت یک هفته تمام ماشین حساب ها ...
انتقاد اشکان خطیبی از کنسرت های متوالی برخی خوانندگان/می توانم سالی 50 کنسرت بگذارم
ساخته و مخاطبانی هم پیدا کرده. این مخاطبان سال به سال با این فیلم ها رشد کردند، آمدند بالا و سلیقه شان شده آن چیزی که این آدم ها می سازند. الان کسی می خواهد بچه اش را در دوسالگی شاد کند چه مدل موزیکی برایش می گذارد؟ ما از طفولیت چیزی در مخ بچه فرومی کنیم که فاصله بسیار زیادی با اثر هنری موسیقایی استاندارد دارد. منظورم موزیک شاد است؛ یعنی شهرام شب پره یا امید حاجیلی خودمان هم موسیقی شاد ...
بیست سال زود به دنیا آمدم
. شاید زندگی پر فراز و نشیب ستاره ای چون احمدرضا نیاز به پژوهش روان شناختی عمیق داشته باشد. شاید بهتر باشد او را از میان شمشادها بیرون بیاوریم و پرنده ناگزیر قلبش را روی میز تشریح قرار دهیم. آن چه مبرهن است این که در تمام این سال های بی لبخند سرش پر از تفنگ های سرپر شده است. کاش می شد در حومه خاطره از او پرسید چه اتفاقی افتاد که در ازدحام چشم ها از خود بی خود شد و بر جنازه رویاهایش نماز ...
خاطرات آیت الله امامی کاشانی از شهید فرامرزی؛ محافظی با استعداد بالا در حفظ قرآن
بیرون می آمد و کتابی در دست داشت که نشانگر مطالعه و جریان داشتن علم در این مدرسه قدیمی بود. کف حیاط این مدرسه به آجرهای قدیمی سنگفرش بود و تمام اتاق ها و درب های آنان نیز قدیمی بودند. پس از اینکه اذن ورود داده شد، سرتیم حفاظت ما را از دالانی که به حیاط پشتی متصل می شد و شاید بتوان آن را اندرونی خواند، هدایت کرد. باغچه بزرگی در میانه حیاط بود که دو دروخت نه چندان کهنسال در دو طرف این ...
حاج احمد آقا درباره اجتهاد رهبری قسم یاد کرد
شده است. نظر یا تحلیل شما درباره این مقطع چیست؟ پس از پیروزی انقلاب، وظایف حاج احمدآقا سنگین تر شد و رسالت اصلی ایشان حفظ بی طرفی، فراجناحی بودن و نیز امام گونه عمل کردن بود. عده ای این تصور باطل را داشتند که حاج احمدآقا طرفدار آنهاست و عده ای دیگر بازهم به غلط خیال می کردند که حاج احمدآقا با آنها مخالف است، در حالی که ایشان در تمام مراحل، جز نقل دقیق نظرات امام کاری نمی کرد و هنگامی هم ...
من عاشق اعدام هستم/ اگر 50 نفر هم می مردند خواست خدا بود!
: من عاشق اعدام هستم. زمانی که 24 ساله بودم به حرم امام رضا(ع) رفتم و آنجا به پسرم گفتم من از امام رضا(ع) 50 سال عمر می خواهم. اکنون هم 50 ساله هستم و می خواهم اعدام شوم. ما را از سر بریده می ترسانند گر از سر بریده می ترسیدیم در محضر عاشقان نمی خندیدیم ثلاث گفت: وجدانم راحت است. اگر 50 نفر هم در این حادثه می مردند، خواست خدا بوده است و دیگر حرفی برای گفتن ...
رمان ارباب نجوا ؛ از رنج تا کاتارسیس
که نابینا بوده اند و من به آنها به شدت علاقه دارم؛ مثل بورخس. نابینا بودن آنها اصلاً باعث نشده که آن ها از چیزی عقب باشند. حتماً می دانید که بورخس به چندین زبان عجیب و غریب ازجمله عربی مسلط بود. مثلاً هزار و یک شب را به زبان عربی خوانده است. از طرف دیگر فرد مورد نظر من مبنای دانشش را از شرایط و مبنای معرفتش را از طریق شنوایی حاصل می کند. همین من را به این سمت برد که کاراکتر اصلی نابینا باشد تا ...
زندگی من پس از سرطان چه تغییراتی کرد؟
که دو سال قبل تشخیص داده شد مبتلا به سرطان تخمدان هستم، متوجه یک چیز شدم، من مقدار بسیار زیادی استرس در زندگی داشتم. دکترم به من گفت اگر نتوانی راهی برای کنترل آن پیدا کنی، خواهی مرد. بنابراین من کارم را کاهش دادم، زمان بیشتری را به انجام دادن فعالیت هایی که دوست داشتم، اختصاص دادم(مانند یوگا و پیلاتس) و مهم تر از همه، مطمئن شدم که هر شب 7 تا 9 ساعت می خوابم. حالا اولویت اول من این است که ...
جن ها تخم می گذارند؟
... یه باراین موضوع پدربزرگ و اجنّه رو با مادربزرگ که با پدر بزرگ، توی خونه ما زندگی می کردن در میون گذاشتم. مادر بزرگ تو چشمام نگاه کرد و یه لبخند زد و گفت: آره باهاشون ازدواج هم کرده و ازشون بچه هم داره. تو چی فکر می کنی؟ شونه هام رو بالا انداختم و گفتم: نمی دونم. راستی مادربزرگ، جن ها تخم می ذارن؟ مادریزرگ گفت: نه بچه میزان. پرسیدم: پس چرا پدربزرگ یه من می گه تخم جن؟ مادربزرگ خندید و ...
گفت وگوی نوروزی با سیدِ احساساتی استقلالی ها
کنی؟ بشقاب را از روی میز برداشته و به آشپزخانه می برم. بهترین خاطره ای که از عید داری؟ همین سال قبل که با خانمم دنبال خریدهای عروسی مان بودیم، خیلی خوب بود. از یک طرف منتظر آمدن عید بودیم و از طرفی منتظر رسیدن مراسم عروسی مان، و این حال و هوا خیلی لذت بخش و خوب بود. بهترین سفری که در عید رفتی؟ بچه بودم با خانواده به قشم رفتیم که خیلی چسبید و ...
جان مریم چشماتو واکن،سری بالا کن!
گوید من نذری کرده بودم و دیروز حاجت روا شدم، گلها و نخ و سوزن ها رو یک جا میخرم، البته نیاز ندارم، ببرید خانه تان! بعد چندتا اسکناس هم می گذارد در کیف خواننده جوان... "آی نازنین مریم... وای نازنین مریم...." پیرزن می گوید سرمان را بردی بچه ! امروز که بخیر گذشت، جمع کنیم برویم خانه، تا فردا خدا کریم است. بچه جان این قرقره ها را هم ببر برای مادرت، خیاطی کند سرش گرم میشود، مریضی یادش می رود. چند دقیقه بعد از هیچ کدام خبری نیست. فقط چندتا لاله روی زمین افتاده که مردم تو آن شلوغی سعی می کنند پایشان را روی گل ها نگذارند... ...
مختاری؛ خیابان عجیب و غریب تهران
.... ما هم طوری به این صدا مأنوس بودیم که سکوت می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه ساز به خواب می رفتیم... چون در کودکی مکرر با آواز ویولن به خواب رفته بودم همیشه آرزو می کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بزنم. به مادرم گفتم: چه می شود اگر اجازه دهی نزد همین همسایه ویولن را فرا گیرم؟ تبسمی کرد و گفت: حالاخیلی زود است. باید درست را بخوانی. پدرت هم در سفر است و من چنین کاری را بی مشورت او نمی کنم ...
شوماخر ایران: ترجیح می دهم به من بگویند لاله صدیق ایران
.... از سال 81 رالی را استارت زدم و در اولین مسابقه رالی شرکت کردم. به موازات رالی در مسابقات سرعت قهرمانی کشور به عنوان اولین بانوی ایرانی با فتوای یکی از مراجع تقلید توانستم همپای آقایان مسابقه بدهم. در این سال ها علاوه بر مسابقه با آقایان در مسابقات بین المللی هم شرکت کردم. حالا مسئول کمیته آموزش تمام رشته های زیرمجموعه اتومبیلرانی بانوان هستم و اخیراً عضو کمیسیون جهانی موتورسواران و ...
مهماندوست: روحانی را دوست ندارم و به او رأی ندادم/ عسکری من را یاد چرچیل می اندازد/ علی کریمی جگر دارد
بیاید رضا مهماندوست در صف اول قرار دارد و این کار را در زمانی که نیاز بوده است، نشان دادم. از 14، 15 سالگی در بسیج بودم و با اسلحه در بغل، شب ها بی خوابی کشیدم و در خیابان ها گشت زدم. این کار را حتی تا پخش کردن تخم مرغ و نفت به در خانه مردم نیز در آن سال ها ادامه دادم. بعد از آن نیز چندین بار در جبهه های جنگ حضور داشتم و برای مملکتم جنگیدم، اما با کنار گذاشتن این ها شما باید جایی کار کنید که قدر ...
چند خاطره نعمت احمدی از سعید مرتضوی
کرمانی هستید و آقای مرتضوی هم کارشان را از دادگاه شهربابک در استان کرمان آغاز کردند. از زمان مسئولیت ایشان در کرمان آیا اطلاعی در دست هست؟ خیر، من در آن زمان در آنجا پرونده نداشتم. من از سال 50 به تهران آمدم و در یک دوره کوتاه در ایام انقلاب دو منزله بودم و بین کرمان و تهران در رفت و آمد بودم و پرونده ای در کرمان نداشتم اما یک مطلب درباره مسئولیت مرتضوی در دادگاه شهربابک مهم است. کشف ...
تا گفتم مکانیک شریف، گفت برو و نمون!
بودند از شهرهای مختلف و چهار تا هم دانش آموز نوجوان از تهران. بگذارید از سومار بگویم. یک تعدادی از بچه های کرج بودند که دوستان خوبی برایم شدند. بعدها که یک بار برای دیدار با آنها رفته بودم کرج از روی نشانی یکیشان داشتم تابلوی خیابان ها را نگاه می کردم که دیدم خیابانی به نام اوست یعنی که شهید شده است! این برای سال 62 است. واحد ادوات که جایی پشت خط مستقر بود، تعدادی خمپاره انداز ...
با این وضعیت نمی توان شهر را اداره کرد
بعد از تمام شدن آن بشنود یک سری کار های اشتباهی صورت گرفته است. مردم همه این سال ها را پشت سر گذاشته اند و می بینند بخش هایی از زندگی شان هنوز لنگ می زند و بعضا وضعیت زندگی شان بدتر شده است. جمعیت از 30 میلیون نفر به 80 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. بالطبع می بینیم که آب، خاک، هوا، پول، نفت و گاز را کم می آوریم. چون همه این ها باید بین این جمعیت تقسیم شود. من معتقدم این یاس اجتماعی به تدریج شکل ...
60 دقیقه از نزدیک با کفاشیان و ناگفته هایش
شدم و دیدم به نفع فوتبال نیست که کاندیدا شوم. خودم هم واقعا خسته شده بودم. به هر حال کسی که آماده گرفتن پستی می شود باید انگیزه و انرژی کامل را داشته باشد. وقتی بعد از هشت سال و نیم این همه فشار را تحمل کردم، گفتم کنار بروم تا کس دیگری بیاید. منتهی کسی بیاید که با هم، هم فکر باشیم و من هم بتوانم کمش کنم تا سیستم جلو برود اما فشارهای وزیر هم بی تاثیر نبود و باعث شد من دیگر علاقه ای برای ماندن نداشته ...
شعر ولادت امام محمد باقر(ع)
... خط سرخ غروب های منا چشمتان گریه می کند هر شب پای گودال عصر عاشورا ** کربلا کربلا سفر کردید از دل شام هم گذر کردید ای مسافر چگونه این همه راه با سر روی نیزه سر کردید؟ ** پیش رأس بریده در آن شب با رقیه پدر پدر کردید آه از آن ساعتی که گذشت به رقیه، به سر نظر کردید ...
روزی که صنعت نفت ایران ملی شد/ پیروزی اراده
اهورایشان کوتاه کردند . سال ها از آن زمان می گذرد وهرسال 29 اسفند در آخرین روز های سال در بی خبری از راه می رسد و با غریبی خاصی به اتمام می رسد. بسیاری ازجوانان و نوجوانان امروزازچگونگی ملی شدن صنعت نفت ایران بی اطلاع هستند و خیلی ها هم واقعیات تاریخ را دگرگونه آموخته اند. بعضی از رسانه ها مطالبی را در نقد این روز می نویسند وبسیاری دیگر در سکوت خبری به استقبال سال نو می روند. اما براستی ...
پسر مسعود رجوی چگونه از ایران فرار کرد؟
...، این کار را صورت داده بود. تحلیل رجوی این بود که کودکان مانعی در راه رهائی و آزادی فکری وابستگان گروهک تروریستی هستند و با دور کردن بچه ها، انرژی بیشتری برای براندازی نظام ایران آزاد خواهد شد. طرح بازگرداندن این نوجوانان به پادگان اشرف در سال 1997که تبدیل به ماشین هایی شده بودند و استقلال فکری نداشتند، خیانتی دیگر در حق این کودکان بود. زیرا بسیاری از این نوجوانان پدران یا مادرانشان یا ...