سایر منابع:
سایر خبرها
بهترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
هم که می شناخت این یهودی است(انگار قضیه برای هفتادسال پیش است و من ده-دوازده ساله بودم که پدرم برایم گفت)،به این خانوادهٔ یهودی کینه ای داشته که کینهٔ بی علت هم بوده است؛ یعنی این خانواده آرام بودند و کاری به کسی نداشتند و مردم محله هم از آنها ناراضی نبودند. وقتی نوبت جلوتر از این یهودی نان سنگک را می گیرد، یک دانه از این ریگ های داغ شدهٔ در آتش را در گردن این جوان یهودی می اندازد. این جوان تا می ...
شکایت بردن از روحانی جوان به آیت الله حائری
گروهی از غیرطلبه ها درس اخلاق می فرمودند. طلبه یادشده می نویسد که عنوان درس اخلاق حاج آقا روح الله خمینی در آن زمان درباره آیه هجده از سوره حشر بود: یا ایهاالذین آمنوا اتقوالله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوالله ان الله خبیر بما تعلمون/ ای کسانی که ایمان آورده آید! از خدا پروا کنید و هرکسی باید بنگرد چه چیزی برای فردا (ی خویش) فرستاده؛ و از خدا پروا کنید که خدا از آنچه می کنید آگاه است ...
شهید جهان آرا کیست؟
او می گفتند تو چرا خسته نمی شوی و او پاسخ می داد، وقتی که در رژیم سابق زندگی مخفی داشتم برای کسب درآمد در کوره های تهران آجر بار می کردم در حالیکه روزه هم بودم، اگر بدنم مقاومت دارد از بابت آن روزها است.(به روایت پدر شهید) جانباز عزیز جنگ، برادر محمد نورانی در این باره می گوید: وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشورا است. همین طور بچه ها در خون ...
در تودیع یک مدیر 20 ساله ی سینما چه گذشت؟
درباره امیر اسفندیاری و خدماتی که وی به بخش بین الملل سینمای ایران ارائه کرده سخن گفتند؛ حبیب ایل بیگی درباره امیر اسفندیاری اظهار کرد: دوست و برادر تعابیری است که درباره وی صدق می کند. او همواره ما را به تعقل دعوت می کرد . وی یادآور شد: سینمای ایران بخشی از افتخاراتش در دنیا را مدیون امیر اسفندیاری است و معتقدم وی و همکاران معاونت بین الملل فارابی زحمات خالصانه و بی ریایی را برای سینمای ...
زنان خرمشهری حماسه ساز مقاومت در ایران شدند/ حجاب اعتقادی است که برایش جانها داده شد
خود را روزی برای دفاع از کشور در دستان گرفته بود، افزود: اخبار منطقه را از رادیو و تلویزیون دنبال می کردم و مدام نگران حال رزمندگان بودم و سعی داشتم به نحوی برایشان کمک برسانم، به همسرم می گفتم می خواهم با تو به منطقه بیایم و به شما خدمت کنم، اما او مرا منع می کرد و می گفت: "نمی شود تو با این وضعیت به منطقه بیایی، مطمئن باش پشت جبهه بسیار مفیدتر کمک رسانی خواهی کرد، آن چنان که گویا در منطقه هستی و ...
سوسن رشیدی؛ از کوچ نشینی تا قهرمانی کیک بوکسینگ
باشگاهی ورزش مشغول به تمرین بوده با ورزش های رزمی آشنا و علاقه مند می شود. او از شرایط سخت رفت و آمد به شهر و رفتن به باشگاه که هر روز به شهر می آمده و بعد مجبور به بازگشت بوده می گوید: هر روز می رفتم کرمانشاه درس می خواندم و برمی گشتم میان عشایر، سال بعد در شهر که بودم، هفته ای سه روز مدرسه بودم و دو روز می رفتم باشگاه. یک روز برای مدیر مدرسه مان گریه کردم و گفتم خانواده ام نمی گذارند ورزش کنم و ...
گلایه گوینده خبر از حاشیه ها درباره قاسم افشار
والمسلمین سیدمهدی طباطبایی بیان کرد: در اولین جمعه ماه رمضان نیز در تشییع یک معلم اخلاق کسی که منزل و دفترش محل و مأمن مردم بود، یعنی سیدمهدی طباطبایی حضور داشتم. این گوینده خبر درباره حضور مردم در مراسم تشییع قاسم افشار بیان کرد: مردم عادی برای مراسم او تا بهشت زهرا آمدند تا بگویند که سپاسگزاریم، اما گاهی غفلت می کنیم و قدر خوبی های مردم را نمی دانیم. سلطانی با اشاره به اخباری که ...
سه جنایت به خاطر سوء ظن به همسر
لفظی موضوع تمام شد تا اینکه فردای همان روز حدود ساعت یازده صبح وقتی از محل کارم به او زنگ زدم پاسخ نداد. ساعت یک بود درحالی که نگران بودم به خانه برگشتم دیدم همسرم خانه نیست. دلم شور می زد. رفتم خانه مادر زنم که جلوی در دیدم خواهر زنم سوار خودروی حمید شده از او پرسیدم شبنم اینجاست. گفت: بله. گفتم چرا پاسخ تلفن هایش را نمی دهد که او گفت: گوشی اش داخل خودروی حمید جا مانده بود. خیلی عصبانی ...
خواننده یا رب العالمینِ : غصه می خورم که چرا نگذاشتم صدایم شنیده شود
مرحوم سیداحمد قوام نیا ایجاد کرده بودم به نام یا رب العالمین که قبل از اذان مغرب پخش می شد و به گلها نرفتم ... حمیدی افزود: آن زمان ما فکر می کردیم باید چیزهایی بخوانیم که جایگزین برنامه هایی شود که بعضی آن ها را مبتذل می نامیدند که قطعا همه اش هم مبتذل نبود و خیلی هایش باحال و رو به راه بود. من با گلها همکاری نکردم، چون اصرار داشتم با همراهی ساز نخوانم و این همکاری نکردن شده است غصه الانم که ...
برگشتیم و ماندیم تا خرمشهر را پس بگیریم/ حماسه ای که جاودانه شد
ملی روبروی مرکز مخابرات توسط خمپاره های عراقی زخمی شدم اواخر سال 63 از سپاه جدا و به استخدام شرکت ملی حفاری ایران درآمدم و در آنجا مشغول به کار شدم ولی بعد از هفت ماه دوباره به جبهه خرمشهر برگشتم و ازآنجا به پادگان شهید حبیب اللهی رفتم و در سمت مربی آموزشی مشغول به خدمت شدم. اکنون دبیر ستاد یادواره شهدای خرمشهر هستید. درباره چرایی و چگونگی این یادواره هم توضیح می دهید؟ درست است ...
قصد بارداری دارم، ابتلا به افسردگی خطرناکه؟
سوال مخاطب نی نی بان: 34سالمه، یه بچه 12 ساله دارم. بارداری دومم ناخواسته بود دو ماه پیش در 9 هفتگی سقط داشتم، دکتر گفته بعد از سه ماه مشکل خاصی برای بارداری بعدی ندارم. قصد بارداری دارم، قبلا افسردگی اکتیو داشتم ولی با مراجعه به مشاور بهتر شدم ولی می ترسم در بارداری و بعد از زایمانم عود کنه. همسرم مرد عاطفی نیست که بتونه حمایتم کنه. پاسخ دکتر الهام هاشمیان نائینی، متخصص زنان و زایمان ...
روایت خواندنی از شهیدی که می گفت آشپز مدافعان حرم است
... 33یا 34 ساله و متولد آبادان و جبار اولین فرزند من بود که او هم در آبادان به دنیا آمد. دایما حمله هوایی انجام می شد و مردم همه خانه ها را خالی کرده بودند. در جنگ خیلی سختی کشیدیم یادم هست آرد برای پخت نان نداشتیم و من دایما دنبال تهیه نان بودم. جبار چه کار می کرد؟ جبار معلمان و بسیجیان شهر را سازمان دهی می کرد و برای صرف غدا به منزل ما می آورد. از طرفی وقتی هواپیماهای ...
استاد طباطبایی؛ نمونه بارز یک روحانی مردمی
را به انجام کارهای خیر و نیک دعوت می کند، خود نیز الگوی عملی برای گفتارش باشد، اگر مردم را به راستی و صداقت و پاکی فرا می خواند خودش نیز عامل همه اینها باشد و خلاصه مردم تمام کمالات را در زندگی و رفتار و کردار او ببینند. مسلماً چنین روحانی در دل مردم جا باز می کند و مردم مطیع او خواهند بود و می بینند که حرف هایش صرفاً لقلقه زبان نیست بلکه خودش آئینه تمام نمای فضائل و مکارم اخلاق است و ...
گریه درمی آورند و قهرمان می سازند
معلول درباره چگونگی معلولیتش می پرسد تا مخاطب تحت تأثیر قرار بگیرد. اگر من معلول شدم، معتقدم که دو پا داشتم و راه می رفتم، حالا روی صندلی چرخدار نشسته ام و رفت و آمد می کنم. حالا چرا باید این موضوع دستاویزی برای برانگیختن احساس جامعه قرار بگیرد. خیلی از همنوعان من اعتقادی شبیه به من دارند. اساساً یادآوری این موضوع و تأکید بر دورانی که آن معلول سلامت جسمی داشت و مقایسه آن دوران با روز های معلولیت او ...
ماجراهای خواندنی از شوهرداری همسران علما
... آیت الله سید محمدباقر حکیم با خانم عزت ممقانی، دختر آیت الله شیخ محی الدین ممقانی ازدواج کرد. بانو ممقانی می گوید: از بسیاری امکانات رفاهی محروم بودیم و شهید پولی نداشت که منزل و امکانات آن را توسعه دهد. خودم را وقف ایشان کرده بودم و سعی داشتم بستر مطلوبی برای فعالیت های ایشان فراهم آورم. مشکلات زیاد بود؛ ولی بودن در کنار آن بزرگوار، دشواری ها را آسان می کرد. چندین بار ایشان را زندانی کردند ...
سارا وارد مترو می شود و می گوید: گوش سوراخ می کنم 2 هزار تومان
نه خونریزی، خیالتان راحت. و دو دختر 14 یا 15 ساله با خنده به جلو می روند و داوطلب می شوند! با خود فکر می کنم که این دستگاه برای چند نفر استفاده شده است؟ آیا نفر قبلی بیماری نداشته است که الان به نفر بعد انتقال دهد! چرا به این دختر اعتماد می کنند و خود و سلامتی شان را به او می سپارند؟! در همین افکار بودم که دختر دستفروش دوباره فریاد زد: ببینید، خانم ها ببینید لاله گوش این دخترمان و لب آن ...
داستان ماشین نویسی که توانست فرماندار شود / به همراه جدول فرماندهان
دیپلم سر کار آمدم و ماشین نویس بودم. بعد از ماشین نویسی فوق دیپلم گرفتم و کارشناس شدم. بعد از آن از آنجایی که رشته ام حسابداری بود، در سمت حسابدار مشغول به کار شدم و بعد از آن در حوزه های دیگر به کارم ادامه دادم. هم کارشناس انتخابات بودم و در انتخابات ها بیشترین پیگیری ها را خودم انجام می دادم. یک سال و نیم حسابدار بودم و بعد از آن به عنوان معاون سیاسی به کارم ادامه دادم. سه سال و خرده ای به عنوان ...
آنچه در خندوانه دیشب گذشت/ مجری خوش صدا میزبان رامبد شد
یتیمان و مستضعفان شد. سلطانی با اشاره به نخستین روز های حضور خود در استودیوی خبر و اجرایش گفت: اولین بار در سال 58 به استودیو خبر رفتم و تا مدت ها فقط حق داشتم نگاه کنم و یاد بگیرم. بعدش هم فقط اعلام مکان کنم و بگویم “اینجا همدان؛ صدای جمهوری اسلامی ایران”. همین یک جمله را با ترس و لرز خواندم و بعدش که تمام شد، آرام شدم. چند روز بعد اطلاعیه ای را به دستم دادند و گفتند باید بخوانی. من ...
ناگفته های عروسی که فقط سه روز با همسرش زندگی کرد+عکس
. آن ها باید نقطه ای از زندگی شان را بگویند که برای همیشه با همسرشان خداحافظی کردند. همسر شهید سلیمانی با وجود اینکه روزهای سختی را بدور از همسرش گذرانده است، اما با افتخار سرش را بالا می گیرد و ادامه می دهد: چند روز پس از اعزام امیرحسین، مادر شهید پیچیک و چند تن از خانواده های شهدا به منزل ما آمدند. مادر شهید پیچک آرام آرام با مادر همسرم صحبت می کرد که ناگهان شیون به راه افتاد. خودم را به اتاق ...
گفتگویی جذاب با جانباز و رزمنده قزوینی/ آزادسازی خرمشهر نتیجه مقاومت و ایستادگی بود نه حاصل مذاکره!
کنار سیم خاردار روی زمین افتاد. وی در ادامه گفت: وقتی به کمک این فرمانده رفتم و خواستم او را از زمین بلند کنم که دیدم زانویش از مفصل جداشده و فقط پوست آن باقی مانده است و این یکی از تلخ ترین خاطراتم بود. این رزمنده قزوین ادامه داد: نیروهای ما همچنان به سمت عراقی ها پیش می رفتند و زمانی که وارد خاکریز عراقی ها شدیم، آن ها با دیدن شجاعت و جسارت نیروهای ما تسلیم شدند و دست از ...
شیراز| ناگفته هایی از نخستین عملیات دفاع مقدس؛ عملیات قائم مانع از تصرف اهواز شد
.... صبح اول مهر وارد مرکز زرهی شدم، گزارشی به فرمانده زرهی نوشتم که اگر چنانچه امروز بنده را به اهواز اعزام نکنید شخصا می روم و به استناد همین گزارش خودم را معرفی می کنم. همان روز اول مهر یک گروه رزمی از باقی مانده تیپ 37 زرهی و عناصری از افسران و درجه داران به اضافه یک گروهان از گردان رزمی 191 پیاده شیراز زیر امر من قرار گرفت. در همان روز اول مهر در سطح استان دستور داده شد که هر ...
دشمن هیچگاه نتوانست بین رزمندگان اختلاف ایجاد کند/ در خط ولایت باشیم ضربه نمی خوریم
: حضور شما در جبهه و نحوه اسارت شما چگونه بود؟ خسروی: از سال 66 وارد سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی شدم و بعد از گذشت سه ماه به بیت امام خمینی(ره) رفته و به مدت شش ماه در آنجا حضور داشتم و پس از آن برای دوره های پزشک یاری به مشهد مقدس رفتم. بعد از گذشت چند ماه یعنی 8 بهمن سال 62 به جبهه اعزام شدم. فارس: از روزهای حضور خود در عملیات خیبر چه خاطراتی را در ذهن دارید؟ در عملیات ...
صدایی می گفت دخترها را سوار کن!
با یک خانمی آشنا شدم که خیلی دوستش داشتم. خیلی روزگار خوبی با هم داشتیم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ هیچی ملیحه من را معتاد کرد. هر شب یکجا مهمانی می رفتیم در جریان همین مهمانی ها من به شیشه معتاد شدم. بعد چی شد؟ خانواده ام متوجه شدند. البته اعتیادم را نه فهمیدند که سیگار زیاد می کشم. بابام خیلی حساس است. منبع درآمد داری؟ نه از پدرم پول می ...
دردسرهای که بلندحرف زدن در تاکسی برای زن جوان ایجاد کرد
کرایه صحبت کردیم سکوت کرده بود . در بین راه، یکی از دوستانم تماس گرفت و من هم که تنها مسافر خودرو بودم با خیال راحت مشغول صحبت شدم. آن روزها با همسرم اختلاف شدیدی پیدا کرده و از رفتار خانواده اش هم عصبی بودم. حتی برای خلاصی از تماس های آنها یک سیمکارت جدید گرفته بودم. از آنجا که دل پری از همسرم و خانواده اش داشتم حرف های نامربوط زیادی درباره آنها به دوستم گفتم. بعد هم شماره همراه جدیدم ...
مردی که 11 زن صیغه ای دارد!
از او طلاق بگیرم پس از آن با اصلاح رفتار و نوع پوششم سعی کردم دیگر به دوستی های خیابانی همانند یک هیولای وحشتناک نگاه کنم از آن روز به بعد به تحصیلاتم ادامه دادم و در شرکت برادرم نیز کار می کردم همزمان با اینترنت نیز آشنا شده بودم تا این که حدود یک ماه قبل در یکی از سایت های همسریابی وارد شدم و مشخصات و عکس جوانی، توجهم را برای ازدواج به خود جلب کرد وقتی با شماره آن جوان تماس گرفتم او گفت: شغل من ...
می گویند در برجام آمریکا از نظر اخلاقی شکست خورد، مذاکره کردیم تا آمریکا بی آبرو شود یا تحریم ها لغو ...
گروه سیاسی-رجانیوز: عصر چهارشنبه مسئولان نظام جمهوری اسلامی با مقام معظم رهبری دیدار کردند. به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، در این دیدار ایشان به بیان نکات مهمی درباره موضوعات مختلف از جمله برجام و مذاکره با اروپایی ها پرداختند که در ادامه متن کامل آن را مشاهده می فرمایید: بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و ...
سمنان| درخشش جهاد سازندگی سمنان در عملیات آزاد سازی خرمشهر +فیلم
مقدس با اشاره به اینکه در عملیات کربلای پنجم نیز من از ناحیه دست چپ براثر اصابت گلوله مجروح شدم یادآور شد: من با میزان 55 درصد جانبازی امروز در ناحیه جسمی مشکلات زیادی دارم و همواره در حال مصرف قرص ها و داروهای متعدد هستم. وی با بیان اینکه پس از جنگ دچار مشکلات عصبی و روانی شدم گفت: امروز به تنهایی زندگی می کنم و صاحب 3 فرزند هستم که پس از ازدواج برای کسب شغل در تهران اقامت می کنند ...
همدان ویژه سوم خرداد| نقش تیپ 3 زرهی همدان در عملیات بیت المقدس/ دشمن از تک اصلی عملیات بی خبر بود
مطابق با آن می بایستی من قرارگاه را به ایشان تحویل می دادم و به نیروی زمینی می رفتم. در این مدت که فرمانده قرارگاه بودم اتفاقات بسیاری رخ داد که می توان گفت برای من بسیار تلخ بود چراکه تمام به وجود آوردگان این حوادث خائنین به مملکت و انقلاب بودند. پس از تحویل قرارگاه به شهید صیاد شیرازی خودم را به نیروی زمینی معرفی کردم و به سمت فرمانده تیپ 3 لشگر 16کردستان منصوب شدم. در ...
دانشجوی مغرور با یک نگاه و یک پک ساده اسیر کیانا شد
و هیچگاه تصور نمی کردم که روزی این دیو سیاه غرور و نخوت بخواهد کار دستم داده و برای عبرت روزگار، پوزه ام را به خاک بمالد! بدون اغراق می گویم که جزو بهترین دانشجوهای دانشگاهمان بودم؛ نمونه و درسخوان! اگر همینگونه پیش می رفتم بطور حتم می توانستم برای تحصیل در خارج از کشور بورسیه بگیرم امّا صدافسوس که همه چیز آنگونه که دوست داشتم پیش نرفت و من درست زمانی که در نقطه اوج بودم با سربه زمین ...
مردی که با دست هایش دنیا را می بیند
یادگیری داشتم ادامه دادم. اصلا چطور به این کار علاقه پیدا کردید؟ یک روز وقتی داشتم روزنامه ایران سپید را که مخصوص ما نابینایان است می خواندم، درباره آموزش قالیبافی به نابینایان در موزه فرش مطلبی خواندم. از همان جا به فکرم رسید که من هم این مهارت را یاد بگیرم. البته خانواده ام مخالف بودند، می گفتند نابیناها نمی توانند فرش ببافند، اما من گفتم اگر چنین چیزی در روزنامه نوشته شده ...