سایر منابع:
سایر خبرها
هشدار و زنگ خطر میل به خودکشی در بین کودکان کار هادی شریعتی: نتایج پژوهشی می گویند بخش زیادی از این ...
جسمی شان قابل مشاهده بود بدون شک روان کودکان کار پر از ضربه ها و زخم های عمیق و متعدد بود ، شبیه آدمی که از هزار طرف، هزار بار چاقو خورده است. واقعیت این است که در کنار مشکلات بهداشتی و درمانی این بچه ها که اغلب با سختیهایی روبرو هستند، باید در این باره هم حرف زد...دردهایی که هرگز دیده نمی شوند اما یکدفعه ، یک جایی آوار می شوند روی جامعه ای که از دردهای این کودکان غافل است.. هادی شریعتی، حقوقدان و ...
10 فیلم با موضوع هوش مصنوعی که حتما باید تماشا کنیم
گرفته است. این هیولاهای عظیم به وسیله یک درگاه در کف اقیانوس آرام وارد زمین می شدند. برای رویارویی با این هیولاها بشر به فکر ساخت روبات هایی غول پیکر به شکل انسان افتاد. انسان ها در دل این روبات ها قرار گرفتند و به وسیله خلبان هایی که ذهنشان توسط رشته های عصبی به یکدیگر متصل می شود، هدایت می شدند. با اتفاقات و زد و خوردهایی که در طول فیلم اتفاق می افتد و با کمک جلوه های ویژه عالی، دو ساعت کامل سرگرم ...
دختر جوان قد بلندی که پوست سبزه دارد وارد واگن مترو می شود و...
...، خانم ها به حرف هایم گوش دهید. گوش کردن به حرف که دیگر پولی نیست. من سارا هستم؛ همان سارایی که همه در مترو ازش تعریف می کنند. گوشواره و دستبند و آویز ساعت می خواهید روی پارچه رو نگاه کنید؛ ردیف بالا 15 تومان و ردیف پایین 10 تومان، اما... اما کار ویژه در دستانم است، روی بینی ام هم هست، روی گوش هایم هم. دست و صورت و گوش هایش را به افرادی که مات و مبهوت به آن نگاه می کنند نشان می دهد ...
کودک زنده به گورشده
شرت نویی را که روی آن نوشته شده بود امریکا! کودکانت را محافظت کن را پوشید و چون هوا رو به تاریکی می رفت، هر سه سگ خود را همراهش برد و با اتومبیلش به طرف کوهستان راند: جالب است؛ آن روز هر کسی سر راهم قرار می گرفت، می خواست مرا از رفتن به جنگل منع کند. داشتم به طرف در می رفتم که یکی ازهمکارانم که در ایجاد وب سایت خط تولید مدی که راه انداخته بودم کمک حالم بود، تلفن زد و گفت باید برای یک سری کارهای ...
تازه بچه دار شده بودیم که فهمیدم همسرم با خواستگار خواهرش در ارتباط است
از درگیری لفظی موضوع تمام شد تا اینکه فردای همان روز حدود ساعت یازده صبح وقتی از محل کارم به او زنگ زدم پاسخ نداد. ساعت یک بود درحالی که نگران بودم به خانه برگشتم دیدم همسرم خانه نیست. دلم شور می زد. رفتم خانه مادر زنم که جلوی در دیدم خواهر زنم سوار خودروی حمید شده از او پرسیدم شبنم اینجاست. گفت بله. گفتم چرا پاسخ تلفن هایش را نمی دهد که او گفت گوشی اش داخل خودروی حمید جا مانده بود ...
چرا برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) دعا می کنیم
، آنجا چپق می کشید. چپق یک چیزی مثل پیپ بود. می کشید و بچه ها را آرام می کرد. من دویدم سر کلاس و گفتم: مشت عباس! گفت: چیه؟ گفتم: برو بیرون! گفت: چیه؟ گفتم: هیچی نگو برو بیرون! رئیس آموزش و پرورش برای بازدید آمده است. می گفت: این هم چپق را خاموش کرد و در کیسه گذاشت. رئیس سر کلاس آمد و دید اتاق پر از دود است، دودهای چپق! گفت: این همه دود چیست؟ گفت: آقا هیچ شبی دود نبوده امشب تصادف شده است. گفت: خیلی ...
بهترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
به گزارش جهان نیوز ، استاد حسین انصاریان مفسر، مترجم و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم در تازه ترین جلسه اخلاق خود در حسینیه همدانی ها در ماه مبارک رمضان به موضوع تحقق سعادت حقیقی در دین وحی اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می آید: سعادت، گنج بی انتهای هستی سعادت از زمان شروع حیات انسان در زمین گنجی بود که همه به دنبال به دست آوردن آن بودند. وضع، اعمال، اخلاق و عاقبتاکثر مردم تاریخ ...
ابراهیم با دو تا برانکارد پُل درست کرد
هیچ کاری نمی تونیم انجام بدیم. اما ابراهیم گفت: بچه ها تو کانال ها هستند. من می رم پیش اونها، همه با هم بر می گردیم. مجتبی ادامه داد: همین طور که با ابراهیم حرف می زدم یک گردان از لشکر عاشورا به سمت ما آمد. ابراهیم سریع با فرمانده آنها صحبت کرد و خبر عقب نشینی را داد. من هم چون مسیر را بلد بودم، با آنها فرستاد عقب. خودش هم یک آر پی جی با چند گلوله از آنها گرفت و رفت به سمت کانال. دیگه از ابراهیم ...
سوسن رشیدی؛ از کوچ نشینی تا قهرمانی کیک بوکسینگ
هم تحت تأثیر حرف مردم، در خانه را قفل کرد و به مادرم گفت: اگر سحر بیرون برود سرش را می برم. دو هفته در اتاق حبسم کردند. اما هر شب ساعت سه بیدار می شدم و با مشت و پا به دیوار ضربه می زدم. وقتی پدرم می دید من این کار را انجام می دهم با مادرم صحبت کرد و گفت: منصرف کردن این دختر بی فایده است. ، اما پشتیبانی خانواده بسیار مهم بود، کمک مادر و بویژه پدرش با آن همه حرف ها و فشار های روحی روانی و کار های ...
خواننده یا رب العالمینِ : غصه می خورم که چرا نگذاشتم صدایم شنیده شود
کمی زودتر رفتم که به سحری خوانی برسم، چون فکر کردم اینکه اذانش این قدر قشنگ است، حتما سحری خوانی اش هم باحال است. باورتان نمی شود وقتی رسیدم فقط دم صحن ایستاده بودم و مثل بچه مرده ها گریه می کردم، رفتم جست وجو کردم و پیرمردی ریش سفید را دیدم در کفش داری که شالی سبز هم روی کولش انداخته بود. جلو رفتم و گفتم سوالی دارم، این صدا به گوشم آشناست، این صدای ذبیحی نبود؟! گفت چرا! گفتم این را که ...
فتوای مرجعیت شیعه عامل شکست داعش در عراق بود
بود که مرجعیت فتوا داد و بزرگ و کوچک، بی دین و با دین همه بر علیه داعش قیام کردند، که اگر مردم حرف مرجعیت را گوش نمی دادند سنگ روی سنگ بند نمی شد. *فواید انفاق نمودن آیت الله العظمی مدرسی در ادامه توضیح انفاق به فواید انفاق اشاره و بیان کرد: یکی از فواید انفاق که بیان شد تازه شدن روح انسان است. شما روید تجربه کنید وقتی که یک کار یا یک پول را انفاق می کنید بعد از آن یک احساس سبکی ...
مردی که به جای اسلحه، قلم مو داشت
که اگر هر کدام زنده ماندیم چه کارهایی انجام دهیم. یکی از بچه ها به نام جمشید برون، گفت که من از مناره مسجد اذان می گویم و صدای بسیار زیبایی داشت. من هم گفتم من نقش می زنم بر در و دیوار شهر و خاطرات را زنده نگه می دارم. شهر که داشت آباد می شد، به آنجا رفتم. پولی هم نداشتم چون دانشجو بودم و یکی از بچه هایی که یک پایش را از دست داده بود، 11 هزار تومان به من داد و ما رنگ اتومبیل خریدیم و شروع کردم به ...
ناگفته های عروسی که فقط سه روز با همسرش زندگی کرد+عکس
برای عقد، من با چادر سفید و امیرحسین با لباس سبز سپاه به همراه خانواده هایمان وارد مسجد شدیم. مراسم ازدواج ما خیلی ساده، اما دلنشین برگزار شد. یک ساعت بعد از قرائت خطبه عقد، امیر حسین مجدد به جبهه بازگشت. با امیرحسین قرار گذاشته بودیم که مراسمی برای عروسی نگیریم. اول اردیبهشت ماه سال 61 به مشهد مقدس رفتیم تا زندگی مان را بیمه امام رضا (ع) کنیم. قرار بود به مدت 10 روز در مشهد بمانیم. ...
تعهدی که به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت! +داستان
امام زمان (عج) می شدیم و وقتی کارها به بن بست می رسید از او کمک و یاری می خواستیم، این بود که دلم شکست و اشکم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیه اللَّه! اگر امروز کمکم کنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم که تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم. پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو کرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف می زد). راننده گفت: نمی دانم هر کار می ...
ماجرای عصبانیت رهبری از یک جمله بنی صدر درباره خرمشهر/ بنی صدر بخاطر سخن گفتن از مقاومت به صورتم سیلی زد
جمهور سابق ایران در ابتدای جنگ تحمیلی بیان داشت: یک روز در شرایطی که صدها کشته و مجروح از همه اقشار حاضر در میدان متحمل شده بودیم و هواپیماهای عراقی به نوعی ایران نورد شده بودند، بنی صدر با یک موتورگازی به خرمشهر آمد، بنده در آن زمان یک افسر جوان تازه فارغ التحصیل شده دانشکده ای بودم رفتم پیش ایشان و گفتم آقای رئیس جمهور شما یک دلسوزی برای این رزمندگان کنید شهر به ویرانه تبدیل شده، الآن ما توپ و ...
23 فیلم سینمایی، تلویزیونی و انیمیشن امروز و فردا روی آنتن شبکه های سیما
، بزرگ مرد کوچک ، رنگ خدا ، چ ، بچه رو بگیر ، عطش ، بچه غول ، در جستجوی ناکجا آباد ، و سلطان پنج شنبه و جمعه 3 و 4 خردادماه از شبکه های سیما روی آنتن می رود. ************************************* شبکه یک سیما فیلم سینمایی ابو زینب به کارگردانی علی غفاری، جمعه 4 خردادماه ساعت 16 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان فیلم آمده است: خانواده عامر از ...
دانشجوی مغرور با یک نگاه و یک پک ساده اسیر کیانا شد
خودخواه و مغرور شده بودم که جز پدر و مادرم همه از من فراری بودند. حتی برادر کوچکم گاهی می گفت: "خواهرجون، قبل از این که بروی دانشگاه خیلی مهربان بودی اما الان یک جوری شدی. دیگه حتی نمی شود باهات حرف زد. مگه قبولی تو دانشگاه اینقدر پز و افاده دارد؟! " و من در جوابش می گفتم: "می دانی بدون سهمیه با رتبه هشتاد در کنکور قبول شدن یعنی چه؟! من یک نابغه ام، یک مغز طلایی دارم که به واسطه آن می ...
پدر شهید محمدحسین تاریوردیان راهی دیارِ فرزند شد/ مرحوم حاج علی اصغر: او باید شهید می شد، به فکر مقام ...
خودت باش! از سال 56 در تبریز افرادی شهید شدند. یک نفر را که اهل فتح آباد بود جلوی میدان ساعت زده بودند. شهید غلامی را در دانشگاه زده بودند. این ها برای مراسم ترحیم به فتح آباد رفته بودند. ازآنجا به قوری چای رفته بودند برای مراسمس دیگر. پوتین سربازی مشکی می پوشید. بعد از آن همه پیاده روی پاهایش تاول زده بود. گفتم: چرا آن همه راه را پیاده رفتی؟ گفت: اگر نرویم نمی آیند! باید برویم تا ...
چطور کودک 9 ساله را برای روزه گرفتن آماده کنیم؟
شد وضوی صحیح را یاد بده، رهایش کن .( مکارم الاخلاق، ص222 ) استاد همیز در اعتراض به کسانی که بیان می کنند بچه 9 ساله از نماز چه می فهمد؟ عنوان کردند: این به خاطر این است که قبل از 9 سالگی به او معرفت ندادند. اگر به او فهم و معرفت می دادند، در 9 سالگی بسیار زیبا از پس عباداتش بر آمده و لذت خواهد برد . چگونه توحید را به کودکانمان آموزش دهیم؟ نکته ی دیگری که در باب ...
دور از آپارتمان های تهران، نقد آپارتاید در بوشهر
. این مسائل که شما گفتید همه جزء چیزهایی است که خیلی می شنوم و هر بار به من می گویند، اما من به همه مقدسات قسم می خورم به چنین نتیجه ای نرسیده ام و اگر رسیده بودم می گفتم. تا این لحظه که با شما حرف می زنم جوابم در این رابطه منفی است . جواب تان منفی است یا اینکه نظری و قضاوتی در این باره ندارید؟ منفی است. در مورد همین پاپ سنگ اندازی هایی که از طرف حوزه هنری و ارگان های دیگر ...
شیراز|ماجرای عقب نشینی شبانه عراقی ها از هورالعظیم/چرا خرمشهر سقوط کرد؟
فرماندهی نباشد هیچ کس موفق نمی شود. 8 تانک بودیم و هیچی نداشتیم. انبار مهمات را که همه در سایت 4 و 5 نیروی هوایی بود، همه دست عراق افتاده بود بنابراین رفتم دزفول کمک گرفتم. تسنیم: ماجرای نخستین ارتباطتان با مردم و نیروهای مردمی چگونه شکل گرفت؟ پیروزان: در پادگان دزفول من را برای کمک گرفتن به مسجدی فرستادند. آنجا برای اولین بار با مردم تماس گرفتم. زن ها پلو و نان می پختند ...
زاغول! دیگر بر نمی گردم
ها نمی دهم. گفت حالا چه می خواهی؟ گفتم این یک تکه را دوباره بگیریم. گفت خب فردا زنگ بزن! گفتم بیاییدها! گفت فردا زنگ بزن. فردایش که زنگ زدم گفت زاغول می آیم ولی فقط بخاطر تو. به هر حال آمد و آن جمله را گرفتیم و از فردایش دیگر پا به محیط دوبله نگذاشت. درباره جلال مقامی و نقش های ماندگاری که به جای آنها حرف زده است جلال مقامی، مدیر دوبلاژ، دوبلور و بازیگر ایرانی به دلیل اجرای ...
روایت دردهای یک جانباز شیمیایی از سیرجان تا اتریش
می کردند، یک روز قبل از اذان ظهر آمدند و خواستند مرا ببرند که از ریه هایم عکس بگیرند به آن ها اشاره کردم که حمید می خواهد وضو بگیرد، گفتند نه باید برویم، بعد از یک ساعت برگشتم به حمید گفتم برویم وضو بگیریم، گفت رفتم، و قسم خورد زمانی که رفتی چشمانم به حالت قبل بازگشت و وضو گرفتم و دوباره سوی چشمهایم را از دست دادم. حمید خیلی اخلاص بالایی داشت زمانی که می خواستیم در عملیات کربلای 4 شرکت کنیم به من ...
خون دل نخبگان هسته ای و دیپلمات های خوش خیال / ترامپ هم به توهم صدام دچار است
...، معنویت خاصی داشت که به آدم انرژی می داد. یادم است یک روز که در تکاپوی مصاحبه گرفتن بودم، یکی از این دانشمندان به شوخی گفت: دست روی خوب کاری گذاشته ای. تا آخر عمرت می توانی از این طریق نان درآوری؛ چون همه ما را می زنند! شوخی آن استاد عزیز، در دل خود حرف های زیادی داشت. هم حساسیت کار را نشان می داد، هم شدت دشمنی ها را و هم کوتاهی نهادهای مرتبط با حفاظت از دانشمندان هسته ...
این سراتو مال منه حق منه
ناگهانی قیمت خانه و افزایش بیش از حد اجاره خانه اش،مجبور شد کار و بارش را ول کند و همراه با زن و بچه اش برای زندگی به روستای پدری اش مهاجرت کند. مهناز خانم که شوهرش به خاطر اخراج از یک شرکت آن هم به دلیل استخدام یک آقا زاده به جای او، خودش را از بالای پل عابر پیاده، داخل یک اتوبان انداخت تا خانواده اش با پول دیه ماشینی که به او برخورد می کند، بتوانند خودشان را اداره کنند. اما مهناز خانم ...
طلبه تفنگ به دست؛ امام جمعه متفاوت ارومیه
مربی دینی را در روستایشان بر عهده داشت، زندگی کرد. او پس از کلاس ششم به تحصیل علوم دینی پرداخت. ناامن بودن منطقه زندگی باعث می شود در 14 سالگی تفنگ در دست بگیرد. همین از او طلبه ای می سازد که سلاح از دستش خارج نمی شود. او درباره دقت تیراندازی خود نیز می گوید: من در پنجاه شصت متری می ایستادم و نشانه می رفتم و دقیقا نوک سیگار را می زدم. حسنی در یکی از کتاب خاطرات خود می گوید در روستای خود ...
از بی خوابی دانشمند گمنام تا خواب خوش دیپلمات ها!
؛ چون همه ما را می زنند! شوخی آن استاد عزیز، در دل خود حرف های زیادی داشت. هم حساسیت کار را نشان می داد، هم شدت دشمنی ها را و هم کوتاهی نهادهای مرتبط با حفاظت از دانشمندان هسته ای را. به یاد دارم که روزی در اتاق کار یکی از دانشمندان هسته ای بودم که برایم تعریف کرد: چند روز قبل، یک نفر با شماره ناشناسی به من زنگ زد. من را تهدید کرد که اگر می خواهی خودت و خانواده ات در امان ...
ماجرای روحانی شهیدی که تا لحظه جدا شدن سرش ذکر گفت
اینطور در برابر دشمنی بایستند که از همه نظر دست برتر را داشت؟ ما انقلاب را از خودمان می دانستیم. مثل خانه ای که با دست خودت می سازی و برای ماندگاری اش از آن محافظت می کنی. بنده از یک سال قبل از پیروزی انقلاب به واسطه آشنایی با دوستانی چون یونس محمدی و سایر بچه های انقلابی، با حضرت امام و اندیشه های ایشان آشنایی داشتم. فعالیت انقلابی می کردیم و بعد از انقلاب هم سعی کردیم همچنان در صحنه باشیم ...
حاج احمد کاظمی بعد از آزادسازی خرمشهر چه گفت/ قصه خرمشهر مثل داستان دو کشتی گیر بود
یک خاک ریز زده بودند که ه ترکش گیر بود و هم مانع دیدن پشت خاک ریزی می شد، یک بریدگی در این خاک ریز بود که ماشین ها از بین آن عبور می کردند. تیرباری تیرِ تراش می زد این تیر ارتفاع آن تا نصف قد است، بچه ها صدا کردند آرپی جی زن و من جلو رفتم محل تیربار را پیدا کردم وقتی چند شلیک شد دهنه را پیدا کردم و من نشانه گیری کردم و وقتی خواستم شلیک کنم تانکی گذاشته بودند که در مقابل نیروهای خودرویی دفاع ...
حرف های قلعه نویی درباره رحمتی، نویدکیا، کی روش و ...
زاده کرده است. حالا هم باید در سپاهان با محرم صحبت کنیم و این کار صورت بگیرد. باز هم این موضوع بستگی به خودش دارد که می خواهد وارد این عرصه شود یا خیر. بردن بازیکنان ذوب به سپاهان؟ خیلی از دوستان می آیند یکسری حرف ها می زنند. مثلا سال اولی که من از استقلال به سپاهان رفتم کدام یار را با خودم بردم؟ یکسری هستند که واقعا برایشان متاسفم چون نسل جوان گذشته را به خوبی به یاد نمی آورند ...