سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت دلار از اتباع خارجی در پوشش مامور ویژه
این شخص گذاشتم؛ این شخص کمتر از یک دقیقه همه پول ها را بررسی و بیان کردکه آن ها مشکلی ندارند و بلافاصله سوار ماشین شد و همراه نفر دوم که راننده بود به سرعت از محل دور شدند. پس از آن و در شمارش دقیق پول ها متوجه شدم که مبلغ 4500 دلار از من سرقت شده است. در ادامه با توجه به شیوه و شگرد سرقت، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که سرقت باید توسط یکی از سارقان حرفه ای از طایفه فیوج انجام شده باشد. ...
از بی خوابی دانشمند گمنام تا خواب خوش دیپلمات ها!
و هم کوتاهی نهادهای مرتبط با حفاظت از دانشمندان هسته ای را. به یاد دارم که روزی در اتاق کار یکی از دانشمندان هسته ای بودم که برایم تعریف کرد: چند روز قبل، یک نفر با شماره ناشناسی به من زنگ زد. من را تهدید کرد که اگر می خواهی خودت و خانواده ات در امان باشید، از هسته ای کنار بکش! من هم به او گفتم: تو مال این حرف ها نیستی! در قد و قواره این صحبت ها نیستی! و تلفن را قطع کردم. پشت ...
سوراخ کردن گوش در مترو بدون درد و خونریزی!
خانم گل ها کسی داوطلب است تا برایش پرسینگ بزنم؟ نه درد دارد و نه خونریزی، خیالتان راحت. و دو دختر 14 یا 15 ساله با خنده به جلو می روند و داوطلب می شوند! با خود فکر می کنم که این دستگاه برای چند نفر استفاده شده است؟ آیا نفر قبلی بیماری نداشته است که الان به نفر بعد انتقال دهد! چرا به این دختر اعتماد می کنند و خود و سلامتی شان را به او می سپارند؟! در همین افکار بودم که دختر دستفروش ...
بانوی بسکتبالیست :حسرت دیدن بازی هایم به دل خانواده ام ماند
بسته شده است اما یک روز باید خداحافظی می کردم." " قبلا مصاحبه هایم اینگونه بود که چطور گل آخر را زدی و امتیاز آخر را کسب کردی، اما الان باورم نمی شود به دلیل خداحافظی از بسکتبال مصاحبه می کنم. شاید زمانی که مصاحبه تمام شود با خودم بگویم کاش حرف های دیگری را هم زده بودم اما اکنون بیشتر حالت احساسی برایم پیش آمده است. قطعا خاطره ها و تجربه هایش برایم می ماند." حسرتی که ماندگار شد ...
زنانی با شغل های مردانه
...، دیدم بهترین راه، گرفتن پایه یک و راننده تریلی شدن است و حالا 6 سال می شود که تمام سرویس ها را با هم می رویم و با عنوان دو شوفره کار می کنیم. این بانوی راننده ترانزیت، پیش از این کار 10 سال در آموزشگاه تعلیم رانندگی کار می کرد و با این که عاشق رانندگی بود هیچ وقت فکرش را هم نمی کرد راننده تریلی شود، اما روزگار و البته انتخاب خودش، این شغل را برایش رقم زد. می گوید: بعد از ازدواج تشویق های همسرم ...
طلای 100 و 400 متر جهانی بر گردن دونده تبریزی
مربی آمریکایی،عازم این مسابقات شدم و از نتایج بدست آمده بسیار خوشحالم. هاشمی افزود: قطعاً این مدال تنها نتیجه تلاش من نیست، بلکه عزیزانی که مرا در این مسیر همراهی کردند سهم بیشتری نسبت به من در این مدال ها دارند،از همسرم تشکر میکنم که در این مسیر مرا همراهی نمود. دوستان بودند که در روزهای سخت کنارم بودند و دست بوس همه این عزیزان هستم. وی افزود: قطعاً اصلی ترین هدفم کسب سهمیه ...
پایان تلخ یک ستاره دیدنی نیست
سالگی در کنار درس و مدرسه به هنرستان شبانه هنرپیشگی هم رفتم. در همین دبیرستان با ژاله علو آشنا شدم که خیلی مشوقم بود. در همان ایام پیش دکتر اسماعیل کوشان (موسس استودیو میترا فیلم و پارس فیلم) که تازه از آلمان آمده بود تست بازیگری دادم. آن روزها با پرویز خطیبی در تدارک ساخت واریته بهاری بود که من در صحنه کوتاهی از فیلم حضور داشتم. نخستین دستمزدتان چقدر و مربوط به کدام فیلم بود؟ ...
■ نماز انقطاع، نماز مدافعین حرم
جبهه مدافعین حرم بودم، ولی هر بار به مشکل بر می خوردم؛ تا اینکه روزی کنار مرحوم مادرم نشسته بودم، رو به مادرم گفتم: نمی دانم چرا هر کاری می کنم توفیق نصیبم نمی شود که به سوریه بروم. مادرم گفت: به خاطر این است که من راضی نیستم، دوست دارم که بمانی و به کشور، مردم و رهبرت خدمت کنی. هرچه من با مادر صحبت کردم و از هر دری وارد شدم دلش راضی نشد؛ روز وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) مادر بر ...
عشق به معماری در رگ و خونش جریان داشت
.... ساعت پنج عصر است و بهار شانه هایش را بالا کشیده تا خورشید را به تماشا بنشیند. زنگ می زنیم پسر جوانی می ایستد مقابل در خانه. خوش آمدید. خانه ای با معماری قدیمی که دست و پنجه استاد است. سقف چند ضلعی و طاقچه هایی زیبا که مخلوطی از معماری دیروز و امروز است. زن میانسالی از اتاق می آید بیرون که چهره ای دلچسب و مهربان دارد. از آن دسته زن ها که دلت می خواهد ساعت ها بنشینی و به حرف هایش گوش کنی. از ...
بانوی خیری که واسطه اجابت بیش از 4هزار آرزو بوده
. پیگیر برنامه های فرهنگی برایشان بودم. خلاصه به مدت دو هفته، هر روز سراغ اهالی آن منطقه می رفتم. اسفند همان سال با محمدجواد آشنا شدم. کودک شش هفت ساله ای که لب شکری متولد شده بود و خانواده اش هزینه ای برای عمل او نداشتند. نقاشی از او به دست ام رسید که در آن می شد جلوه ای از رنجی را دید که به واسطه این عارضه می کشید. برایمان نوشته بود که دوست دارد لب و بینی شبیه بچه های دیگر داشته باشد. دلم عجیب گرفت ...
کنایه احسان علیخانی به عکس های کارت ملی
...، چادر سرش گذاشته بود. من آنجا فهمیدم بیماری من فاجعه ای است و باید کاری می کردم. کم کم پیگیر کارهایم شدم. علاقه مند به موسیقی و گرافیک بودم و حتی به تنهایی چند ساز را یاد گرفتم. وی درباره شروع کارش گفت: به دنبال کار بودم و تلفنی توضیح می دادم و نمونه کار هم برایشان ارسال می کردم. آن ها قبول می کردند، اما زمانی که حضوری به دفترشان می رفتم، به بهانه های مختلف قبولم نمی کردند، خیلی ...
ستاره پرده نقره ای که عاشق ورزش بود...
حالی کردم این پله ها را دوست دارم. هفت ساعت انتظار کشیدیم و در آن ساعات طولانی گاهی با پسرم بر سر قهرمان های جوان را خوب می شناخت و گاهی که من هم قدیمی ها را روی پله ها، نشانش می دادم، گوشش بدهکار نبود و باور نمی کرد این سپیدموها که این طور آرام روی پله ها نشسته اند سال های گذشته چه شوری به پا می کردند... همان طور که فکر می کردم و به گذشته ها می رفتم به یاد سی سال پیش افتادم. هفت یا هشت ...
مصاحبه | حال و هوای عاشورایی مدافعان حرم به روایت یک فعال فرهنگی
بیابان برای نماز صبح ایستادیم، چند دقیقه بعد از اعلان من برای نماز صبح نگذشت که این ها وضو گرفتند و صف نماز تشکیل دادند و در همان سرما با نشاط نماز جماعت خواندیم. در آن سرمایی که شاید پوست شکاف می خورد این ها وضو گرفتند و شوخی هم می کردند. مثلاً به من می گفتند: شما طلبه ها نمی گذارید یک دقیقه راحت باشیم. در آخر مثل شاگردها که پیش معلم می روند، پیش من می آمدند و می گفتند: آقا ما نمازمان را خواندیم ...
ماجرای عروس سه روزه خرمشهری
مدت ها حال روحی خوبی نداشتم. حدود 15 روز بعد از شهادت امیرحسین، پیکرش را به عقب آوردند. روز تشییع دیوانه وار بر سر پاسدارها فریاد می زدم و می گفتم که شما لباس و اسلحه امیر را برداشته اید. امیرحسین را با همان لباس هایی که بر تن داشت، به خاک سپردند. همسرم به قولش وفا کرد؛ زیرا در هنگام خاکسپاری هر چه تلاش کردند نتوانستند انگشتر را از دست امیرحسین خارج کنند. امیرحسین با همان انگشتر و سه روز بعد از ازدواج مان به خاک سپرده شد. انتهای پیام/ ...
خیرات خیارشور بر سرار مزار شهید/ مذهبی نبود، اما شهید شد!
خداوند می داند. خیار شور خیرات! حمید برادر مجید با ذکر خاطره ای از پدر خود می گوید: مجید علاقه زیادی به خیار شور داشت و به همین علت پدرم مدتها پس از شهادت وی سر مزارشهید خیار شور خیرات می کرد. آخرین تماس و خبر از شهادت آخرین مرتبه ای که مجید با خانه تماس می گیرد، با همه افراد خانه صحبت کرد. برادرزاده شهید به عموی خود که گاهی اوقات وی را به مدرسه می برده است می گوید که تو دیگر ...
مناسب ترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
...، فقد کملت مروته ، جوانمردی اش در حد نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ...
روایتی ناگفته از آرپی جی زن نساجی در لیگ یک
بازی ها فیکس بودم. در همان سال در نیم فصل اول پول خاصی نگرفتیم اما از روز اول مردم قائمشهر به من لطف داشتند و من فکر می کنم یکی از بهترین تماشاگران ایران در قائمشهر هستند. در ابتدای فصلی که گذشت نیز برای نزدیک بودن به خانواده ام به شهرداری ماهشهر پیوستم و با تفکر مثبتی به این تیم ملحق شدم اما با وجود اینکه در بازی اول هم بازی بسیار خوبی کردم مشکلاتی برایم به وجود آمد که باعث شد تصمیم ...
آبادی، رویای مردم خرمشهر
خرمشهر قبل از جنگ را می خواهند که از خانه هایش صدای خنده می آمد. آنها هنوز که هنوز است در همان روزها زندگی می کنند، در رویای خرمشهر، خرمشهر قبل از جنگ. رویای زندگی در همان روزها، به خرمشهری ها گفته اند صبر کنید. خیلی وقت است که آنها صبر کرده اند اما هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه هر روز اوضاع بدتر شد. فکر می کنید خرمشهر به روزهای خوش قبل از جنگ برمی گردد؟ بعد از 30 سال که این اتفاق ...
پرویزی در گفت و گو با تسنیم: مردم، قهرمانان قرآنی کشورشان را نمی شناسند/ اجازه ورود به صحن مسابقات را به ...
؟ البته که ناراحت می شدم. همانطوری که در مسابقات، این اتفاق برایم افتاد. من در نیمه نهایی مسابقات کشوری سال 95 دوم شدم، یک دفعه در فینال به رتبه ششم رسیدم. خب، طبیعی بود که ناراحت شوم. مسابقات، چند مرحله ای است و امتیازات و رتبه ها در هر مرحله گاهی جابه جا می شود و این اقتضای مسابقات است. همان سال در مرحله اول، دوازدهم شدم و دور بعد، دوم شدم و باز به رتبه ششم رسیدم و همینطور مراحل را با ...
شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
... عرب جواب داد: زینت فقیر به صبر است نان خالی می خورد؛ ولی به انقلاب چیزی نمی گوید! نه اینکه یک مقدار فشار روی او آمد و قیمت ارزاق زیاد شد بگوید: رضا شاه خوب بود؟! کجای رضا شاه خوب بود؟! تویی که این حرف را می زنی با این کلمه جهنمی می شوی؟ این قدر نفهمی؟! مگر انقلاب ما بخاطر شکم بوده است؟ اینکه می گویی خدا رضا شاه را بیامرزد این شما را جهنمی می کند؟! هر چند نماز خوان باشی! ...
وقتی جواد پشتم را شکست
سردار دلاور بودم که قرار شد انتشارات سوره مهر حوزه هنری یکی از کتاب های قصه فرماندهان خود را به این شهید عزیز اختصاص بدهد. کار را مطابق معیارشان تنظیم کردم و تحویل دادم. چون می دانستم مادر عزیز آن شهید شرایط جسمی خوبی ندارد یک سره چشم انتظار انتشار آن کتاب بودم اما خبری نبود. روز اول رمضان سال1395 در ضیافت افطار حوزه این موضوع را به برادر ارجمندم جناب محسن مومنی رئیس حوزه هنری گفتم. دستور پیگیری و ...
خیانتی که خرمشهر را زمین زد
با تعدادی از بچه ها که تعدادشان هم خیلی زیاد نبود در خیابان آرش بودیم. ما یک خانه سه طبقه که تقریبا وسط خیابان آرش بود را مقر فرماندهی کرده بودیم و فریدون هم فرمانده ما بود. نزدیک صبح بود و من تازه کشیک نگهبانی را گرفته بودم و خودم داشتم برای نماز صبح آماده می کردم از طبقه پایین به طرف طبقه بالا رفتم. تفنگ ونچستر دوربین دار را همراه خود به طبقه بالا بردم تا یک شکاری را پیدا کرده و بزنم. ...
اخبار گوناگون
ایمن آبادی ، نایب رئیس فراکسیون مستقلان ولایی، توصیفی از حال احمدی نژاد بعد از دیدار کارگزاران نظام با مقام معظم رهبری در توئیتر خود منتشر کرد و نوشت: بعد از سخنرانی مقام معظم رهبری در عصر چهارشنبه دوم خرداد و هفتم ماه مبارک رمضان هنگام خروج از بیت و در کنار کفش کن آقای احمدی نژاد را دیدم که تنها به دیوار تکیه داده بود و با افراد چاق سلامتی و خداحافظی می کرد نمی دانم چرا از این حال غریبش متأثر شدم ...
ماجرای یک جنگ هوایی در آسمان کرمانشاه
سرپرست شدن صدها طفل دیگر پیشگیری کند و حامی و سرپرست واقعی صدها نفر باشند. سخنان مادربزرگ چنان ساده و موثر بود که دوستان مرا از هرگونه اصرارمنصرف کردند و اثر شگرفی بر همه ما گذاشت. یورش هواپیماهای دشمن به ایران چند روز بعد از این ماجرا، بعدازظهر یک روز شلوغ که من به علت تداوم و حجم زیاد کار، قدری احساس خستگی می کردم، به آشیانه آلرت (اتاق خلبانان آماده) رفتم تا به ...
اعتراض نیروهای اخراجی شهرداری ادامه دارد+عکس
حضور نیروهای معترض تعدیل شده، تاکنون هیچ اقدامی برای ادامه کار آنها صورت نگرفته است. یکی از کارکنان شورای شهر با 8سال سابقه به خبرنگار خبرگزاری فارس گفت: در حالی که دوازده روز تا پایان کاری سال 96 باقی مانده بدون هیچ گونه اطلاع قبلی نامه تسویه حساب به دستمان رسید. باورد کردنی نبود و هر چند که تا پیش از این نیز برخی از نیروها با سابقه سه سال کار ویا کسانی که دو سال تا بازنشستگی وقت داشتند ...
پسر7ساله می خواست نمره20 خود را به مادرش نشان بدهد/پدر شکاک،مادر او را کشته بود
عاطفی عمیقی در زندگی مشترک ما به وجود آمد تا جایی که دیگر در کنار یکدیگر بودن، به ماجرایی سرد و بی روح تبدیل شد و من هر روز بیشتر با افکار پوچ از همسرم دور می شدم. این گونه بود که کم کم دیوار بی اعتمادی بلندی بین من و او به وجود آمد به طوری که سوء ظن های هولناکی مانند خوره وجودم را تسخیر کرد. به همین دلیل درحالی در پرتگاه سقوط و بدبختی قرار گرفته بودم که هیچ وقت نتوانستم حتی برای لحظه ...
نقش امام در آمدن آیت الله بروجردی به قم/ آقا روح الله را به فقه و اصول چه کار؟
برخوردار بود. از قول آقای خمینی گفته شده: در سفری که به نجف اشرف مشرف شدم، در جلسه ای که حضرات آقایان علما شرکت داشتند، پیشنهاد دادم که برای زعامت حوزه های علمیه و مرجعیت شیعه پس از (مرحوم) آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی، آیت الله بروجردی را به نجف دعوت کنید تا درس و بحث را شروع کنند. این پیشنهاد را به دو جهت ارائه می کنم؛ 1- این که حضرت ایشان اثبات اعلم هستند، 2- مردی است اجتماعی و برای مرجعیت و حفظ ...
آرزوی متفاوت یک مدافع حرم
سعید بودم. دوریش برام سخت بود و هست. اولش وقتی مطرح کرد که می خواهد به سوریه برود مخالفت کردم، اما بعد از دو ماه و صحبت هایی که با هم داشتیم راضی به رفتن او شدم. آقا سعید قدرت بیان بسیار عالی داشت و متبحر در سخنوری بود. او در طول زندگی به من فهماند که مرگ و زندگی در دستان خداست و نباید ترسی از این قضیه داشته باشیم. آقا سعید در ماجرای سوریه رفتنش من را با حضرت زینب (س) روبرو کرد. می گفت ...
رابطه نامشروع زن شوهردار با دوست همسرش | النا خانه را ترک کرده و با دوستم زندگی می کند در حالی که هنوز ...
من در آمد. وی ادامه داد: قرار بود بعد از ازدواج به کشور فرانسه برگردیم. چند ماهی از آغاز زندگی مشترکمان نگذشته بود که متوجه ارتباط پنهانی النا با یک تاجرایرانی که از دوستانم بود شدم. چند بار به او تذکر دادم رابطه اش را قطع کند اما گوشش بدهکار نبود. او می گفت به مرد ایرانی علاقه مند شده است. همسرم خانه را ترک کرده و با دوست من زندگی می کرد. در کشور فرانسه چند بار از النا و دوستم شکایت کردم اما ...
اعتراض نیرو های اخراجی از شهرداری ادامه دارد
در چند ماه اخیر سایه تعدیل و اخراج از شهرداری و سازمان های تابعه به کابوسی برای کارمندان این سازمان تبدیل شده و دهها تن از نیروها پس از تعدیل در مقابل ساختمان شهرداری و شورا هر روز به اعتراض به این روند می پردازند. به گزارش فارس:عتراض نیروهای تسویه شده باعث شد تا برخی از اعضای شورای شهر موضع گیری کنند. ابراهیم امینی، عضو شورای پنجم اقدام شهرداری در تعدیل نیروها در شب عید را نادرست ...