سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه شرم آور پسر جوان برای رسیدن به عشق خیابانی !
...! زن جوان نگاه خشمگینش را بر چهره ام دوخت و گفت: من چه می دانم! وقتی نگاهم با نگاهش تلاقی کرد، آرام معذرت خواستم و روی صندلی مقابل او نشستم. نمی دانم چرا عشقی هوس آلود به سراغم آمده بود و گاهی نگاهمان در هم می آمیخت. تا این که ساعتی بعد، زن جوان کنارم نشست و به درد دل پرداخت. او می گفت چهار سال قبل ازدواج کرده اما به خاطر اختلافات شدید با همسرش یک روز خوش در زندگی اش نداشته است. من هم که به ...
قصاص برای مردی که زنش را خفه کرد
رفتم و حدود یک هفته در آنجا بودم و بعد هم در رستورانی به عنوان پیک موتوری مشغول به کار شدم. شب ها در آنجا می خوابیدم که البته در این مدت خواب راحتی نداشتم تا اینکه سوار بر موتورسیکلت بودم که پلیس مرا متوقف کرد، پیاده فرار کردم اما پس از مسافتی بازداشت شدم. این متهم پس از اعتراف به قتل همسرش در شعبه دهم دادگاه کیفری محاکمه شد و در جریان دفاع از خود مدعی شد همسرش را بشدت دوست داشته و این اتفاق به خاطر مادرزنش رخ داده است. این متهم پس از محاکمه با حکم قضات به قصاص محکوم شد و این حکم را صبح دیروز قضات دیوانعالی تأیید کردند. ...
مریم التماس کرد که شوهر دارد ولی من آنقدر ادامه دادم تا اینکه حامله شد !
مرد شیطان صفت با تجاوزهای پی در پی به زن شوهردار او را باردار کرد. مجید، 24 ساله ای که به اتهام تجاوز دستگیر شده بود به بازپرس پرونده گفت: در یکی روزها که در مغازه دوستم بودم زن جوانی وارد کافی نت شد و در حالی که گوشی تلفن هوشمندش را به دوستم نشان می داد، گفت: گوشی تلفن من هنگ کرده است، شما می توانید آن را درست کنید. در این لحظه من گوشی را از او گرفتم و به خاطر آشنایی ام با سیستم های ...
پرواز تا اوج از کوچه های خاکی روستا
. انگار آماده شهادت شده بود. به من گفت: عکسش را از دوستش که از همرزمانش بود بگیرم. این آخرین تماس بین ما بود. پنج روز بعد که دوباره تماس گرفتم گوشی اش خاموش بود. جواد هفتم فروردین ماه 95 بر اثر اصابت ترکش گلوله تانک به شهادت رسید. وقتی پیکرش را به ایران آوردند مراسم استقبال و تشییع با شکوهی در روستای سعیدآباد برگزار شدکه دور از انتظار ما بود. برادرم نامش را در کنار شهدای روستای سعیدآباد ثبت کرد. منبع: روزنامه جوان ...
شفاهی عروس موقت مهران شدم ! / سوسن با دوست برادرش سر و سری داشت !
نتوانست از زندان بیرون بیاید. از او طلاق گرفتم تا بتوانم فرزندانم را به درستی تربیت کنم، چند روز بعد از ماجرای طلاق در یک کارخانه مشغول کار شدم تا این که با معرفی یکی از دوستانم با مهران آشنا شدم. وی بیان کرد: او ادعا می کرد که فعلاً به خاطر فرزندانش نمی تواند ماجرای ازدواج دومش را برای همسرش بازگو کند، من نیز خام او شدم و روزی همراه او در خانه ای خلوت کردیم، در آنجا بود که بصورت شفاهی ...
نجات دختر 17 ساله از خانه مجردی پسر شیطان / 3 روز خانه نبودم
هوشمند مادرم وارد فضاهای مجازی می شدم و ساعت ها با اعضای یک گروه تلگرامی چت می کردم در این میان با چند پسر جوان نیز آشنا شدم که یکی از آن ها در آرایشگاه مردانه کار می کرد او به من پیشنهاد داد تا برای رنگ کردن موهایم نزد او بروم. ولی آن روز وقتی تصمیم به فرار از خانه گرفتم آن جوان غریبه در محل کارش حضور نداشت و به همین دلیل مجبور شدم نزد یکی از دوستانم بروم که با مادرش به تنهایی زندگی می کرد ...
پاسداشت یک عمر طنز مطبوعاتیِ حسن توفیق
گفت که از شنبه هفته بعد هر روز به دفتر روزنامه بروم و عضو تحریریه شوم. توفیق روی من بسیار تاثیر گذاشت و نوع برخورد حسن توفیق که عادت نداشت از کسی تعریف کند باعث شد ما انتقادپذیر بار بیاییم. سخنران نخست این مراسم اما سیدفرید قاسمی ؛ پژوهشگر حوزه مطبوعات بود. او دوره توفیق را گنجینه ای پژوهشی و خزانه تحقیق خواند که ارزش واکاوی بسیاری دارد و به عنوان مثال گفت: مثلا به نام خدا در شعر فارسی ...
برخی هنرمندان نه تواضع دارند، نه دانش کافی
اگر هم بوده، هنرجو سراغ او نرفته است. مثلاً شاگردی نزد استاد خوبی رفته و دوره ای را طی کرده است، بعد آمده کلاس برگزار می کند و هنرجوها به اعتبار نام و شهرت استادش فریب می خورند و به کلاس او می روند. متأسفانه اکثر استادانی که درس می دهند ، روش های قدیمی را نمی دانند؛ یا طراحی فرش می کرده اند یا از تذهیب هایی کار کرده اند که آن تذهیب ها با شاخ و برگ های طراحی فرش انجام داده اند، در حالی ...
قتل پس از عقد مجدد!
دچار توهم می شد و به من تهمت می زد. به همین خاطر 3 روز بعد از برگزاری مجلس عروسی تقاضای طلاق دادم اما همسرم مدعی بود که اعتیادش را ترک می کند و دست از آزار و اذیت من برمی دارد، به همین خاطر مدتی صبر کردم ولی در رفتار و کردار او هیچ تفاوتی حاصل نشد. این بود که 3 ماه بعد، از او طلاق گرفتم و به خانه پدربزرگم رفتم ولی آن ها مرا نپذیرفتند. حیران و سرگردان راهی منزل عمویم شدم تا این ...
سرگذشت پیرمردی که دار و ندارش را بخشید +عکس
درس بخوانیم. نوجوان که شدم نمی توانستم به خستگی های مادرم بی تفاوت باشم. برای همین شب ها کار می کردم و روز ها درس می خواندم. شب ها، کوره آجرپزی، سوز سرمای زمستان، دستان نحیف نوجوان 12 ساله، عقربه های ساعت که با سرعت پیش می روند و به صبح نزدیک می شوند و صبح ها، تن لرزان و گرسنه، چشم خواب آلود و مدرسه و درس شیرین فیزیک. معلم فیزیک به بچه ها سپرده بود اگر دیدید حسین سر کلاس خوابیده چرتش را پاره نکنید ...
قتل همسر سابق با شال زرد رنگ
برادرم زنگ خانه ما را زد و وقتی در را باز کردم، در حالی که گریه می کرد گفت که پدرش، مادرش را کشته است. از حرف های پسر برادرم شوکه شده بودم که برادرم با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت: همسرش را در خانه ام به قتل رسانده است. به سرعت خودم را به خانه برادرم رساندم که با صحنه هولناکی روبه رو شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم. پس از این مأموران از پسر شش ساله مقتول تحقیق کردند. وی گفت: امروز پدرم با مادرم ...
گزارشی از یک جشن دخترانه/ لذت گفتگو با خدا
و نامحرم را در ذهنشان ماندگار می کند، آنها از هم اکنون می دانند که چه کسی برای آنها نامحرم است و در برابر نامحرم چه وظایفی دارند، هر چند که از چادرهای گلدار و مقنعه های سفید بچه ها معلوم است که قبلا به خوبی این موضوع را یاد گرفتند، خیلی ها هم که به خوبی آمار سن و سال خود را دارند، از چندین ماه قبل نماز را دقیق و حتی در مسجد و اول وقت و روزه را امسال کامل گرفتند. بعد از خواندن سرود ...
تئاتر نماینده جامعه پرسشگر است
تنها به فکر مدرسه است. او می خواهد از مدرسه به عنوان میراث زندگی خود حفاظت کند و از این طریق رتبه شغلی خود را ارتقا دهد. نقاش هم همین رویکرد را در هنر دارد. ولی به دلایل خاصی که از آن آگاه نیستیم او هیچ گاه در شغل خود موفق نشد. به همین دلیل نقاشی دیواری را به عنوان شغل خود انتخاب کرد. مادر جوان هم نماینده ای از خانواده است. در واقع ما سه ضلع از یک مثلث را نمایش می دهیم: خانواده، اقتصاد و ...
آیا تتلو اختلال روانی دارد ؟ + عکس
یک خانواده مَشتی متولد شدم. منظورش از کلمه مشتی یک خانواده خوب و شاد است اما چند وقت بعد در یک مصاحبه دیگر اظهار کرده است که من بچه طلاق بودم و با مادرم زندگی می کردم و کمیته امداد به ما کمک می کرد! بنابراین از گذشته این شخص پیشینه درست و صحیحی نیست که بتوانم او را خیلی دقیق تحلیل کنم چون ما او را قبل از شهرتش نمی شناسیم. او یک جای دیگر گفته که در گذشته کارگری می کرده است. از این جمله می توان ...
شاه تا اتفاقی می افتاد تصمیم به فرار می گرفت
را در حاشیه همان برنامه دیدم. بار بعدی هم او را درحال نطق در مجلس دیدم. سال اول نخست وزیری اش و از آخرین بار هایی بود که به مجلس آمد. آن روز به عنوان تماشاچی در طبقه بالای مشرف به سالن نشسته بودم. آن وقت هنوز خبرنگار نشده بودید؟ خیر، فقط برای تماشا رفته بودم. البته بعد ها به دلیل رابطه با دهقان، خبرنگار تهران مصور هم شدم. دکتر مصدق به لحاظ شخصیتی، چطور آدمی بود؟ مصدق مرد ...
بیوگرافی پریسا تبریز، بانوی ایرانی-لهستانی در راس تیم کروم گوگل
پریسا تبریز (Parisa Tabriz) متخصص امنیت کامپیوتر و شهروند ایرانی-لهستانی-آمریکایی ایالات متحده ی آمریکا است. او در گوگل به عنوان مدیر مهندسی مشغول به کار بوده و اکنون نیز مدیر بخش مرورگر کروم است. لقب شاهزاده امنیت به خاطر مهارت ها و تخصص تبریز، برازنده ی او است. این متخصص ایرانی آمریکایی در سال 2012 در لیست برترین افراد زیر 30 سال مجله ی فوربز در صنعت فناوری و در کنار بزرگانی همچون مارک زاکربرگ ...
دختر ساده دل در جشن تولد شوم!
در فضای مجازی حالت هیجانی تری به خود گرفت. می گفت می خواهد دلش را به دریا بزند و مرا از مادرم خواستگاری کند. قسمش دادم درباره حضورم در جشن تولد به کسی چیزی نگوید، چون بدون اطلاع خانواده ام به جشن تولد دختر عمویم رفته بودم. زن 23 ساله پس از مکثی کوتاه ادامه داد: بعد از مرگ پدرم، به خاطر مادرم ، با عموها و عمه هایم قطع ارتباط کردیم،مادرم می گفت وقتی آن ها را می بیند حالت خفگی به او دست ...
آخرین صحبت های سارقان مسلح خودروی حامل طلا در مشهد قبل از اجرای حکم اعدام
که یکی از دوستانم تماس گرفت و از من خواست برای شراکت در کار طلاسازی به ایران بازگردم. من هم به خاطر تجربیاتم دوباره به ایران آمدم و به همراه آن دوستم در یک نمایشگاه بین المللی طلا و جواهر شرکت کردم. آن جا با دختری که برای استخدام آمده بود، آشنا شدم و بعد از یک ماه ارتباط، با او ازدواج کردم ولی از همان روزهای اول به مشکل خوردیم چرا که من رفتارهای او با دیگران را نمی پسندیدم. این نامزدی سه ...
زن متاهل با دوست مجازی اش تا پای ازدواج هم رفت !
حدود یک سال قبل هنگامی که در یکی از شبکه های اجتماعی تلفن همراه مشغول جستجو بودم به طور کاملا اتفاقی با دختر جوانی آشنا شدم و پیامکی برایش ارسال کردم. ابتدا به خاطر سرگرمی با او چت می کردم، اما روزی با دیدن یکی از عکس هایش، گویی قلبم لرزید، به طوری که احساس کردم می توانم با او خوشبخت شوم. این بود که از او خواستم حضوری با یکدیگر ملاقات کنیم. در همان دیدار نخستین، دلباخته فریده شدم و تصمیم گرفتم با ...
باقری لنکرانی: مردم از سیاست مداران ناامید شدند
صحنه های اجتماعی و سیاسی بنا بر فهمم از ضروریات زمان بوده به این خاطر هم عرض کردم با خیلی از سردمداران کنونی اصلاح طلب و اصولگرا، مراوده و رفاقت داشتم. همیشه هم می گفتم من با شما فرق دارم، شغل شما، کار سیاسی است. آن زمان من دانشجو بودم، بعد هم استاد دانشگاه بودم و طبابت می کردم. شغل من کار سیاسی نبود؛ اگر هم جایی وارد شدم خیال کردم به وظیفه ای که زمین مانده عمل می کنم. متأسفم که فضای سیاسی کشور ...
ناگفته های مرزبان آزاد شده ناجا از روزهای اسارتش/ در 15 ماه با خواندن قرآن آرامش گرفتم
داشت هم من و هم خانواده از این همه هیجان سکته کنیم. اولین جمله مادرم هم این بود که دست و پایت را ببینم. نگران بود که شاید سالم نباشم یا مثلا دست یا پایم قطع شده باشد. در این 15 ماه روزها چطور می گذشت؟ 15 ماه و 18 روز در این 15 ماه و 18 روز چه سرگرمی ای داشتی و شرایط چطور بود؟ من در یک اتاق بودم و هیچ ارتباطی با بیرون نداشتم؛ اتاقی شبیه به کپر که خودشان ...
سه تجربه متفاوت هانیه کیان از آواز خوانی: من صداها را می بینم
گیتار الکتریک بودم. اما هانیه به خاطر شرایط فرهنگی خانواده نتوانست آنطور که دلش می خواهد سبک راک را پیگیری کند. پدر و مادرش برای او کیبورد خریدند و کلاس چهارم بود که به جای گیتار الکتریک برایش گیتار کلاسیک گرفتند اما 6 ماه نکشید که ول کرد: شاید باورت نشود، آنقدر خجالتی بودم که پدر و مادرم صدایم را نشنیده بودند. مادرم اولین بار ترم اول دانشگاه صدایم را شنید و پدرم هم همین دوسال پیش ...
زن ماسا ژور جسد مشتری خود را در بیابان های اطراف تهران رها کرد
او را به بیمارستان ببرم که متوجه شدم فوت کرده است. ترسیده بودم. با کمک یکی دیگر از مشتریانم جسد احمد را داخل وانت نیسان مرد جوان گذاشته و در اطراف تهران رها کردیم. با کشف جسد این مرد تحقیقات از متهم ادامه دارد.
مسئولان از انتقال فرهنگ آزادگان استقبال نکردند!
کردم و دیگر مانندش را نخواهم دید. بعد از هشت سال که یک زندگی روتین و یکنواخت داشتیم حس آزادی خیلی برای مان خاص بود. تقریباً یک هفته تا 10 روز در تهران مردم از ما استقبال می کردند و بعداً که به زادگاه پدری در شهرستان آشتیان دعوت شدم به نمازجمعه رفتم و آنجا هم استقبال خوبی از من به عمل آمد. آزادی برای همه مان خوب بود، ولی شاید رفتن از آن محیط برای برخی سخت بود. مثلاً برخی دوستان در حال آموختن ...
علی بی غم را می شناسید؟! / او زندان را دوست دارد
ماشین در خیابان مسافرکشی می کردم. با پولها چه کردی؟ 40 میلیون تومان را پس انداز کردم که در زمان عروسی از آن استفاده کنم که دستگیر شدم. فکر می کردی دستگیر شوی؟ نه، چون 2 ماه بود که دیگر سرقت نمی کردم. سارق مزدا 3 مهدی جوان 31 ساله در حالیکه وضعیت مالی خوبی دارد اما به خاطر عشق و علاقه ای که به خودروی مزدا 3 دارد دست به سرقت آنها می زد ...
یادداشت | تیغ بدعت روی "فرهنگ خواستگاری "
. آیات و روایات زیادی درباره نوع شیوه و منش زندگی از اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است. البته ناگفته نماند علت گرفتاری در زندگی ما عمل نکردن به شیوه درست زندگی ایشان است. یکی از مهمترین آداب و رسوم حسنه و کاملی که اهل بیت علیهم السلام در طول زندگی 250 ساله خود داشته اند مساله خواستگاری و ازدواج است. اصلا علت نامیده شدن اول ذی الحجه به نام روز ازدواج و یا به اصطلاح برخی از ...
تتلو یک روز مسلمان دوآتیشه است، یک روز فارغ!
امیرتتلویی که مردم ساخته اند. او یک خواننده تقریبا خوش صدایی بود که با پشتیبانی طرفداران نوجوانش کارش را جلو می برد. * من از او چند مصاحبه خوانده ام. در یکی از مصاحبه هایش گفته است که من در یک خانواده مَشتی متولد شدم. منظورش از کلمه مشتی یک خانواده خوب و شاد است اما چند وقت بعد در یک مصاحبه دیگر اظهار کرده است که من بچه طلاق بودم و با مادرم زندگی می کردم و کمیته امداد به ما کمک می کرد ...
تعرض به بهانه مشاوره درسی
بزرگ ارجاع شد که در آن خانم جوانی حدودا 30 ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود . شاکی پرونده پس از حضور در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در اظهاراتش به کارآگاهان گفت : از حدود شش ماه پیش در شبکه اینستاگرام با شخصی به نام همایون آشنا شدم ؛ طی این مدت از ایشان در خصوص ادامه تحصیل مشاوره می گرفتم تا اینکه چند روز پیش از طریق تلگرام پیامی برای من فرستاد و در ازای تدریس و مشاوره ای ...
فرجام دختر عاشق پیشه که دل به راننده متاهل داد
و من از راننده خواستم مرا نیز به مقصد برساند، در این فاصله طولانی راننده سکوت را شکست و از کار و زندگی اش تعریف کرد. او می گفت، تنها زندگی می کند و به دنبال دختر مورد اعتمادی می گردد تا ازدواج کند. نمی دانم چرا خام حرف ها و ظاهرش شدم و شماره تلفنش را گرفتم. او از من خواست اگر منتظر تاکسی بودم با او تماس بگیرم به همین دلیل رابطه ام را با مهتاب کم کردم تا به رابطه خیابانی من مشکوک نشود ...
اعترافات دردناک دختر 14 ساله ای که در سرویس بهداشتی زایمان کرد
بودند پدرم نیز در زندان فوت کرد. دیگر به سن 5 سالگی رسیده بودم که مرا تحویل پدربزرگم دادند. 14 سالم بود که با جوان 29 ساله ای از اهالی روستا ازدواج کردم ولی او مردی معتاد، بدبین و بداخلاق بود. در مدت 6 ماهی که به عقد او درآمده بودم سختی های زیادی کشیدم چرا که نه تنها بیکار بود بلکه پس از مصرف مواد مخدر دچار توهم می شد و به من تهمت می زد. به همین خاطر 3 روز بعد از برگزاری مجلس عروسی ...