سایر منابع:
سایر خبرها
بانوان خرمشهری در دوران دفاع مقدس آموزش نظامی دیده بودند/ اطلاعات شهید جهان آرا از جابه جایی و تحرکات لب ...
چنین شرایطی بود که جوانان پرشور و انقلابی ایران اسلامی پا به عرصه دفاع از کشور گذاشتند و با تمام توان و وجود حماسه ها آفریدند حماسه و مقاومتی که ریشه در نهضت عاشورا داشت. کمبودها و نداشت ها را به حساب نیاوردند، تمام هوش، استعداد، ذکاوت، همدلی، مقاومت و همکاری خود را به کار گرفتند تا پیروز شدند. در این خصوص خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با علی سالمی رزمنده دفاع مقدس گفت وگویی انجام داده ...
ده نقش آفرینی فراموش نشدنی لیلا حاتمی به بهانه تولدش
فیزیکی و انفرادی هم در دفاع از مردش از خود بروز می دهد که تبدیل به مونولوگی ماندگار می شود که بارها و بارها آن را شنیده ایم. جلوتر وقتی که به داخل کابین رفته است تا با شوهر دربندش صحبت کند، بهترین لحظه بازی در کارنامه کاری لیلا حاتمی ثبت می شود؛ محال است که تماشاگری بازی یکه حاتمی در آن صحنه عاطفی و اندوهناک را از یاد ببرد. آب وآتش فیلمی که پوسته معصومانه دختر خوب و آرام را از چهره لیلا حاتمی ...
ابوسفیان زمانه ات را بشناس (نگاه)
او مسیحی می شوم تا از عقاب کافران در امان باشم. هر چند عده ای جانانه در دفاع از دین و پیامبر (ص) پافشاری کردند حتی زنان شجاع و قهرمان به مداوای زخمی ها مشغول بودند و نسیبه در دفاع از پیامبر(ص) شمشیر به دست گرفت؛ اما در حین کارزار، عبدالله بن ابی که فردی منافق بود و در ظاهری اسلامی از فرماندهان سپاه مسلمانان بود از معرکه گریخت و همراه خود یک سوم سپاه مسلمانان را از جبهه بیرون کشید. بالاخره ...
از اسلحه تاشو تا شهیدی که زنده شد
باز شده و چون حیوانات تلف شده بودند و اجسادشان باد کرده بود و بوی گندشان منطقه را گرفته بود وضعیت ناجوری ایجاد کرده بود. خاطره تلخی که از این منطقه دارم این که یک پیر زن در منطقه بود که ما به او هر چه تاکید و اصرار داشتیم که منطقه را ترک کند قبول نکرد و با زبان عربی گفت که اینجا شهر من است و دوست دارم در این مکان بمیرم که بعد از دو روز دیدیم پیرزن جان خود را از دست داده است. ...
اگر سپاه وارد اقتصاد نمی شد، دولت قدرت اداره مملکت را نداشت
جنگ هم با رژیم عراق برابر نبودیم و نتیجه می گیریم که باید در کنار سلاح، اخلاص، ایمان و انگیزه دفاع از کشور هم باشد. اگر امام خمینی ایستادگی نمی کردند، ارتش در اوایل انقلاب از هم پاشیده شده بود، به طوری که برخی از فرماندهان فرار کرده و خیلی نیز دستگیر و محاکمه شده بودند و طبیعتا با مشکلاتی روبرو بودیم که امام با هوشیاری تمام دستور داد تا زمانی که ارتش توان خود را بدست آورد، ارگانی به نام ...
بوی پیراهن یوسف در خیابان کلاهدوز/ این مادر هنوز خواب پسرش را می بیند
، اگر می خواهید به تهران بیایید و گفتند که به پدرشان هم خبر بدهید. من گفتم باور نمی کنم مجروح شده باشد، حتماً شهید شده است، پدرش مشهد بود ماهم راهی مشهد شدیم، وقتی رسیدیم، دیدم درب خانه باز و همسایه ها جمع شدند، چون در گذشته، سپاه خبر را آورده بود، همه دور من جمع شدند و گریه می کردند، به آن ها گفتم گریه نکنید چون فرزندم به آرزویش رسید و با همان حالت ملتهب روی پله ها نشستم. نزدیک ...
شهید زارع از شهدای تروریسم اهواز دوازدهمین شهید خانواده بود!
مند بود. بعداًَ جذب سپاه شد و دو بار هم عازم سوریه شد. سال های 1394 و 1395 دو بار به سوریه رفت و مدافع حرم شد. شهدای خانواده چقدر روی آقاسعید تأثیر گذاشته بودند؟ این شهدا الگو های زندگی آقاسعید بودند. چون ایشان در یک خانواده شهیدپرور بزرگ شد از شهدا و زندگی شان تأثیر گرفته بود. شهید زارع به تبعیت از دیگر شهدای خانواده و دفاع مقدس دنبال شهادت بود. دو بار به سوریه رفت و بار دوم به ...
اقدام عجیب بعثی ها برای جلوگیری از عزاداری اسرا
بعد از 2 روز که وارد خانقین مقر یک لشکر زرهی شدیم آنقدر تشنه بودیم که یک افسر عراقی دلش برای ما سوخت و آب رادیاتور کامیون یا تانک را باز کرد و یک ظرف آب داغ و چرب به ما داد. آنقدر عطش مان بالا بود که همان آب به کسی نرسید و بچه ها لباس خود را که خیس شده بود چلانده و قطره ای آب می خوردند. در این مقر پس از بازجویی های مختلف جهت شناسایی و گرفتن اطلاعات یک نفر از نیروهای ما در اثر شکنجه و ...
گفت وگو با مجتبی محمدی؛ سربازی که قهرمان حادثه تروریستی اهواز شد
روی ما بودند. برای این که از گلوله ها در امان بمانم، از زیر جایگاه ویژه، سینه خیز به سمت باند رژه رفتم. هنگامی که سینه خیز می رفتم، تیرهای زیادی به سمتم شلیک می شد زیرا تروریست ها جایگاه را هدف گرفته بودند و نیت اصلی شان تیراندازی به این سمت بود. هنگامی که از زیر جایگاه خارج شدم، زنی را دیدم که فرزندی به بغل داشت و روی زمین دراز کشیده بود. آن خانم فریاد می زد کمک! کمک! بچه ام تیر خورده . خود زن هم ...
بوسه جلال جبهه ها بر پیشانی فرمانده محبوب سپاه قدس+فیلم
التیام نیافته است که، مجنون وار به سوی لیلی می دود و این بار توسط منافقین در شهر همدان مورد اصابت قرار می گیرد و باز هم تاب و توان ایستادن ندارد عاقبت انتظار وصال بسر می رسد و در گرمای تابستان در لیالی قدر در عملیات رمضان دعوت معبود را لبیک می گوید و عاشقانه به معشوق خود می پیوندد. خبر شهادت علیرضا هنوز به گوش پدر نرسیده است. حاج جلال با مادر خود در نماز جمعه شهر همدان در روز قدس به رسم ...
ماجرای شنود گسترده ایران از اطلاعات نظامی عراق
به گزارش جهان نیوز ، مجموعه تلویزیونی 48 ویژه برنامه رسانه ملی در هفته دفاع مقدس است که هرشب از ساعت 23 با اجرای مسعود ده نمکی روی آنتن شبکه 4 می رود. مهمان شب گذشته این برنامه علی اصغر زارعی، مسئول جنگ الکترونیک سپاه در روزهای دفاع مقدس بود. او درباره ی جنگ الکترونیک ایران علیه عراق در 8 سال دفاع مقدس صحبت کرد. علی اصغر زارعی در ابتدای این برنامه ضمن اشاره به شرایط الکترونیکی جنگ در ...
واقعیت ماجرای تک تیراندازهای اهواز کشف شد
نیروها مواجه شد و زمانی که خود را رساندم دقیقا کنار کیوسک افتاده بود. دور زد که وارد جایگاه شود اما بچه های امنیتی به او شلیک کردند و در حالت برگشت تیر خورد. در زمان اتمام تیراندازی کسانی که مانده و پناه گرفته بودند، همه به سمت جایگاه یورش بردند تا ببینند چه اتفاقی رخ داده است. نیروهای سپاه زمانی که رژه رفتند دور زدند و مانند سال های قبل در این مکان جمع شدند که بعد ماشین ها بیایند و وسیله ها را جمع ...
عجز دشمن در کشتن مردم بی گناه است/ با هر قطره خون شهید هزاران مرد جنگی به وجود می آید
مند به سپاه و جهاد شدم، در سال 1360 وارد سپاه پاسداران شدم. ابتدا دوره های آموزشی را فرا گرفتم و سپس توفیق داشتم در مناطق بحرانی خدمت کنم، در مناطق مازندران و گلستان هم به مردم خدمت کردم، در سال 1361 وارد جبهه شدم و به اهواز و آبادان رفتم، در عملیات محرم حضور داشتم، بعد هم راه جهاد برایمان باز شد. فارس: از باز شدن راه جهاد برایمان گفتید، حتما نشان جانبازی هم به یادگار دارید، آن ...
نقشه بردارها چطور به داد جنگ رسیدند؟
شده بود اما حیوانات از مرغ و گوسفند و ... در جزیره زیاد بود اما بچه های رزمنده هیچ کدام به آن دست نمی زدند. یادم هست وقتی مرغی را از روی جایش رفت کنار دیدیم تخم گذاشته است اما هیچ کدام از بچه ها حتی به تخم مرغها دست نزدند. درخواست سپاه برای تهیه نقشه مهندس قادری از خاطراتش به سرعت عبور کرد تا به ماجرای نقشه برداری از منطقه جنگی برسد. او گفت: ما را بعد از مدتی از جزیره مینو به ...
شیرزنی که همه را انگشت به دهان کرده بود!
گرفتند و راه افتادیم. یکی از برادران هم زحمت بغل کردن دخترم را به دوش کشید. وقتی به پایگاه رسیدم و شرایط زندگی رزمنده ها را دیدم، ناراحت شدم؛ چون فکر می کردم که تا آن وقت، فقط من در سروآباد دور از پدر و مادرم سختی را تحمل می کنم. بچه های رزمنده در فضای تاریک سنگر های زیرزمینی، مراقب اوضاع بودند تا کوموله و دموکرات دست از پا خطا نکنند. ناهار، برنج و خورش قیمه بود. در بین رزمنده هایی که در ...
از رجانیوز تا من و تو آیتم هایمان را پخش می کنند
بودند و دیدیم یک شخصی سمت ما می دود و موتور را از ما گرفت و انداخت و گردن من و محسن را گرفته بود. البته از سر علاقه و بعد بچه ها آمدند و او را جدا کردند و گفتیم این چه جور ابراز علاقه است. ابوالحسنی: به نظر من در این مساله که مردم اخبار خوب را دوست ندارند منتشر کنند، مسئولان مقصر هستند و کاری که در این چند وقت انجام شده این بوده که مثلا تلویزیون اخبار خوب الکی را پخش کرده است. حالا دیگر ...
قصه های دریا برای نوجوانان
ها به شکل یک روایت منسجم دفاع مردمی را در یک شهر که با حضور بچه های بسیج و سپاه ، نیروی های مردمی و تکاوران نیروی دریایی است در کنار خاطرات فتح خرمشهر از نگاه ناخدا صمدی به رشته تحریر درآوردم . وی ادامه داد: اثر که به سامان رسید، به ناخدا صمدی ارسال کردم و بعد از حذف و اضافات و تبادلات پینگ پنگی بین من و ایشان کار به یک ساختار معقولی رسید، که در نهایت تحویل آقای سرهنگی شد و بعد دوبار ...
حال و هوای جانبازان اعصاب و روان اهواز
. دیدم بیسیم دستشه. میدونی یعنی چی؟ اما بدترین روز اون روزی بود که با پا رفتم توی توالت. گودال توالت رو ندیده بودم. تا کمرم کثافت شد. همهش میگفتم اگه ترکش بخورم یا شهید بشم میگن این بومیده، کمکم نمی کنند. بعد جنگ زن و بچه م رو اذیت می کردم. زنم همه ش دختر می آورد. حالم خوب نبود. اذیتش می کردم. چهار تا دختر آورد. میگفتم چرا دخترمی ری؟ الان جنگه. دخترا رو چه کنیم؟ توی سپاه هم بودم. اما نمی تونستم کار ...
می خوام بچه م سر به زیر نشه
تابوت رو باز می کنم جنازه رو می بینم عکس العمل نشون ندم بچه م سر به زیر نشه... خدا می دونه؛ باور نمی کردم، همین که تابوت را باز کردن جنازه بی سر رو بغل کردم، دست کشیدم رو استخون های بدنش، همه استخونای دست و پاش؛ فقط مرتب می گفتم ننه قربون مقامت برم؛ خوشا به سعادتت که گوشت و بدنت رو برای اسلام دادی و استخونش رو برای من آوردی ؛ همه ماتشون برده بود، همه مادرها گریه می کردن اما من باهاش حرف می زدم ...
مهریه متفاوت همسر فرمانده لشکر عاشورا
...، در جبهه ماند و برای تشییع جنازه حمید نیامد. 8) وقتی در عملیات خیبر شهید حمید باکری از طرف برادرش شهید مهدی باکری به عنوان فرمانده عملیات روانه جزایر مجنون شد. پس از رشادت های بسیار و تصرف خط، بر اثر ترکش خمپاره ای به شهادت رسید ، هیچکس نمی دانست که چگونه این خبر را به آقا مهدی برساند ، وقتی ایشان بر بچه ها وارد شدند دیدند که همه زانوی غم در بغل گرفته اند، گفتند: می دانم ، حمید شهید ...
گرد و غبار پرونده 40 ساله/معمای سقوط C130 همچنان حل نشده است
جنگ ایران و عراق را تغییر داد، فتح خرمشهر به هشت ماه بعد از آن موکول شد و عملاً جنگ بیش از هفت سال دیگر ادامه یافت. اهمیت سرنشینان پرواز یادشده تا جایی بود که نیروی هوایی ارتش، وزارت دفاع، ستاد مشترک ارتش و قائم مقام سپاه پاسداران، در یک روز با خلأ فرماندهان خود مواجه شدند و معادلات جنگ تغییر کرد. ابهام ها درباره دلایل سقوط هواپیمای C130 با گذشت 37 سال از این حادثه ابهام ها ...
آنها که چگونه مردن را آموختند
یکی از آنها به حالت سجده افتاده بود. یکی دیگر “آرپی جی” اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوق اش را در آغوش گرفته است.