سایر منابع:
سایر خبرها
مصاحبه باعامل حمله خیابانی به 15زن
از زورم علیه اعضای خانواده ام استفاده کنم. مدت زیادی هم مشروب مصرف کردم. با کارهایی که کردم باعث مرگ مادرم شدم. مادرم سرطان سینه گرفت و فوت کرد. با خودم می گفتم کارهای من باعث شده او عصبی و سرطانش وخیم تر شود. مادر موجود مقدسی است؛ تنها کسی است که از زمان به دنیا آمدن با تو است و همراهت است. من قدر مادرم را ندانستم و سال ها با این عذاب وجدان سر کردم. او را خودم انتخاب کردم ...
عکس های زننده زنم رادرموبایلش دیدم
اولم جدا شدم، خیلی احساس تنهایی می کردم. من و همسرم هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم و زندگی ما به صحنه مشاجره و درگیری های خانوادگی تبدیل شده بود. به همین دلیل تنها راه رهایی از این وضعیت را در طلاق می دیدم، اما هیچ گاه به عواقب و آسیب های اجتماعی و روحی بعد از طلاق فکر نکردم. خلاصه، در حالی که به شدت منزوی و گوشه گیر شده بودم، گوشی هوشمند را به دست گرفتم و به سیر و جست و جو در فضاهای مجازی ...
از یتیم و یتیم داری چه می دانیم؟
احیا شود. یتیم باید از نوازش ها و محبت ها، از تأدیب ها، تشویقها و تربیت هایی که یک کودک در دامن پدر و مادر از آن بهره مند است، برخوردار باشد. یتیم مانند یک بره نیست که صبح با گله، به چراگاه برود و شب برگردد او یک انسان است و علاوه بر مراقبت های جسمی و تغذیه بدنی به ارضای تمایلات روحی و تغذیه روانی نیز احتیاج دارد. تربیت یتیم روایات ما اصرار دارند که کودکان یتیم در محیط خانواده ...
رنج های زنی که شوهرش او را وادار به تن فروشی می کرد
. سال های زیادی تلاش کردم تا مادرم حرفم را باور کند و قبول کند که من در چه شرایطی بودم. او با من حرف نمی زد و می گفت تو کاری کردی که نباید می کردی. من خیلی تلاش کردم تا باور کند چه بر من گذشته و اگر در همان نوجوانی از من حمایت می کرد، مجبور به فرار از خانه نمی شدم. حالا با مادرم آشتی کرده ام و او تنها کسی است که در زندگی دارم. فقط یکی از برادرانم است که سعی می کند به من کمک کند و کارهای زندان را ...
5 سال با عشق مراقب سید بودم و حالا او مراقب زندگی مان است
به صفا و صمیمیت زندگی تان کمک کرد؟ من سعی کردم با سید مهربان باشم. عجیب دوستش داشتم و دلم نمی خواست کسی نزدیکش شود. وقتی به من گفت: من پنج سال دیگر شهید می شوم از ایشان یک خواهشی کردم و آن این بود که در این پنج سالی که زنده هستی بالا سر من و بچه ام زیاد باش. از این موضوع که ایشان را به زودی از دست خواهم داد خیلی ناراحت می شدم. می گفتم من طاقتش را ندارم و الان بالای سر من و دخترت باش تا بعد ...
اسیدپاشی روی همسر به خاطر هیچ و پوچ
خانه سپری می کردم. به تدریج اختلاف میان من و همسرم آغاز شد و هر روز به شدت آن اضافه می شد تا اینکه این اواخر همسرم چندین بار مرا تهدید کرده بود که قصد دارد از من متارکه کند. من همسرم و پسر شش ساله مان را خیلی دوست دارم و حاضر نبودم آن ها را از دست بدهم و شاهد این باشم که آن ها با کسی دیگر زندگی کنند . متهم ادامه داد: به تصور اینکه همسرم قصد دارد با شخص دیگری ازدواج کند، تصمیم گرفتم از ...
اگر نگذاری پایت را ببوسم و ثوابی ببرم، نفرینت می کنم
، پای مرتضی هم باعث شده بود نتوانیم با سرعت خوبی راه برویم. چند ساعت بعد تنها 150 تیر از راه باقی مانده بود، اما مرتضی نشست و گفت که دیگر نمی تواند. توی مسیر پر بود از موکب هایی که ماساژ می دادند؛ بعضی ها با دست و بعضی ها هم با دستگاه. در روز های قبل هرگز در این موکب ها توقف نکرده بودیم و حالا جایی که مرتضی به قول خودش بریده بود، یکی از همین موکب های ماساژ بود تا نشستیم یکی هم سن و سال خودمان جلو آمد ...
از تمسخر مسافران در اولین پرواز تا تولد نوزاد در آسمان/هیجان پرواز را از کودکی در سر داشتم
... نیکوکار: بله بسیار ناراحت شده بودم که چرا با وجود اینکه خانم ها همه کارهای خود را به دقت و با برنامه ریزی انجام می دهند، باید مورد تمسخر واقع شوند؟ اما با این حال با اعتماد به نفسی که داشتم توانستم کارم را انجام بدهم و همین باعث می شود که در سایر پروازها اگر خلبان یا کمک خلبان یک خانم باشد، دیگر به خود این جرئت را ندهند که مسخره کنند چون خانم ها به واقع تعلیم دیده هستند و جای هیچ نگرانی نیست ...
اسیدپاشی در شهرستان،دستگیری در تهران
پس از دستگیری به پلیس آگاهی منتقل شد و در بازجویی ها به جرم خود اقرار کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: وضع مالی خوبی داشتم و در زندگی ام مشکلی نداشتم تا اینکه حدود پنج سال پیش ورشکست و با مشکل مالی زیادی روبه رو شدم. پس از آن زندگی ام تلخ شد و خوشی ها به پایان رسید، به طوری که چند بار برای ادامه زندگی ام از خانواده همسرم کمک گرفتم. چند سالی گذشت و من دل به کار ندادم و اکثر روز ها در خانه بودم که ...
24 ساعت شکنجه در مخفیگاه مخوف مأمورنما ها
ربایان خشن دست و پایش می لرزید در توضیح ماجرا گفت: من بنگاه املاک بزرگی در یکی از خیابان های غربی تهران دارم. دو روز پیش همراه منشی ام که خانم جوانی است در بنگاه مشغول حساب و کتاب بودیم که مردی ناشناس به عنوان مشتری وارد بنگاه شد. او خودش را خریدار آپارتمان معرفی کرد که منشی ام چند فایل را به او نشان داد و درباره مشخصات آپارتمان های مورد نظر با او شروع به صحبت کرد. دقایقی بعد دو مرد دیگر وارد ...
افرادی که کج رفته اند، از مردم عذرخواهی کنند/پدرم گفت راضی نیستم وارد کار دولت و مجلس شوی
طلبه شدم شب جمعه به حوزه علمیه کاشان رفتم و ایستادم دیدم کسی نمی آید گفتم امروز درس نیست؟ گفتند خیر چون پنج شنبه است. گفتم خب پنج شنبه بازار و خیابان که باز است و دکترها و مهندس ها و تاکسی ها و نانواها همه کار می کنند. گفتند حوزه و دانشگاه 5 شنبه تعطیل است. گفتم مردم که کار می کنند ولی آنها اصرار داشتند حوزه و دانشگاه تعطیل است. گفتیم دلیل چیست؟ دلیل هم ذکر نکردند. از سال اول طلبگیم زیر ...
روزی به نام مبارزه ضد استعماری زنان ایران
... تحمیل 47 بار جنگ طی 10 سال بر پیامبر اسلام(ص) در مدینه نماینده بعثه مقام مظم رهبری در استان بوشهر روز 13 آبان روز مبارزه ملی با استکبار و روز دانش آموز را گرامیداشت و افزود: از دیرباز هر گاه پیامبری برای برقرار ارتباط مردم با خدا، ایمان، صلح و مساوات بین مردم مبعوث می شد، جهانخواران و سودجویان در مقابل آنها قرار می گرفتند و دست به سلطه گری می زندند و جهان خواران نمی گذاشتند که ...
قرائتی در" دست خط": تنها فردی که هرچه گفتم تفقداً قبول کرد، رهبر انقلاب بود/ روش حوزه و دانشگاه باید عوض ...
باز وظیفه ما است. در جایی منبر داشتید، بچه ها جلو نشسته بودند. بچه ها را برمی دارند و مسئولین می نشینند. مکث می کنید و می گویید این جای شما غصبی است. بله. بعد بچه ها را صدا می کنید که بنشینند. همیشه با همه آقایان این میزان صریح صحبت می کنید؟ بله؛ رودربایستی ندارم. یک بار به مجلس شورای اسلامی رفتم و مهمان شدم و کار داشتم. در صندلی جلو نشستم. از روابط ...
زندگی مشترک اخلاقی منوط به رعایت مفاد قرارداد ازدواج
ادامه داد: اگر این مسئله روشن گردد و طرفین بدانند مفاد قرارداد ازدواج آنان چیست تا به آن وفادار باشند، آن گاه فلسفه اخلاق به سادگی می تواند رفتار اخلاقی و وفاداری را تعیین کند. برای مثال ممکن است زن یا مردی باشد که معتقد به این مسئله باشد که زن یا شوهر من اگر با مرد یا زنی دیگر دست بدهد، خلاف قرارداد عمل کرده است. طرف مقابل می گوید که من چه زمانی ملزم به رعایت این قرارداد شدم که به مرد یا زنی دست ...
بچه ها را قاطی فضای مجازی نکنید
بچه ها را قاطی فضای مجازی نکنید پایگاه خبری گُلوَنی؛ راضیه حسینی: بچه که بودم هروقت می خواستم کفش و لباس نو بخرم اضطراب می گرفتم. چرا؟ فقط برای آن موقعی که بعد از پوشیدن لباس یا کفش نو فروشنده و پدر مادرم در حالی که چشم از من بر نمی داشتند می گفتند: حالا تا ته مغازه برو بیا ببینیم بهت میاد یا نه. نمی دانم چرا، ولی تا این حرف را می شنیدم هول می شدم و کلا راه رفتن ...
درس بزرگی از اسارت و شهادت پدر آموختیم
این شهید بزرگوار سال 1370 به میهن بازگشت. مریم تندگویان فرزند سوم شهید محمدجواد تندگویان پدرش را اینگونه روایت کرد: دوران اسارت پدرم با آن که سخت بود؛ اما با محبت های بیش از حد مادر و پدر و مادر بزرگم و با اعتقادی که از پدرم به ما منتقل شده بود، توانستیم با صبر و شکیبایی این دوران را تحمل کنیم و با توکل به خدا، این دوران را گذراندیم. توقع داشتیم پس از این دوران طولانی، به میان خانواده ...
اسیدپاشی در تهران!
تدریج اختلاف مابین من و همسرم آغاز شد و هر روز به شدت آن اضافه می شد تا اینکه این اواخر همسرم چندین بار مرا تهدید کرده بود که قصد دارد تا از من متارکه کند. من همسر و پسر 6 ساله ام را خیلی دوست دارم و حاضر نبودم که آنها را از دست داده و شاهد این باشم که با کسی دیگر زندگی کنند . به تصور اینکه همسرم قصد دارد با شخص دیگری ازدواج کند تصمیم گرفتم تا از او انتقام بگیرم ؛ به همین علت با ...
به گوش پدرم رسانده بودند که معتاد شدم
نکشیدم ولی تا حدود زیادی اطلاع داشتم که او چقدر سختی کشیده است. ما در تهران فک و فامیل زیاد داشتیم که به همین دلیل مثل بیرانوند سختی نکشیدم اما بارها تحقیر شدم. باور کنید چند بار به گوش پدرم رسانده بودند که معتاد شدم و... به این دلیل پدرم زنگ زد و گفت: برگرد بیا شهر خودمان و من یک مغازه سوپرمارکت برایت اجاره می کنم تا آنجا کار کنی. تو چند سال است که رفتی تهران ولی یک بازی هم نکردی. معلوم است در ...
ناگفته هایی از زندگی طیب حاج رضایی
کلاس دوم برش گرداندند. پدرتان چقدر سواد داشت؟ او ششم ابتدایی را تمام کرده بود و دو سال هم در مدرسه نظام درس خوانده بود اما فرار کرده بود. یادم هست خودش می گفت اگر در ارتش می ماندم تا الان سرلشکر شده بودم. اما بابا! محیط ارتش با روحیۀ من نمی ساخت. من اینکه گفته می شود پدرم زندگی اش دو بخش بوده که یکی شرارت و دیگری انسانیت بوده قبول ندارم. همۀ عمرش برای امام حسین زندگی کرد. هر ...
پسر نمک نشناس، زن مطلقه را بی اجازه به عقد خود درآورد!
ادامه داشت تا این که بدون اطلاع من و خواهر و برادرانش با یک خانم مطلقه ازدواج و از آن روز به بعد زندگی ما را وارد مرحله بحران کرد. زمانی که به پسرم اعتراض کردیم چرا سنت خانواده را زیر پا گذاشته و خودسرانه ازدواج کرده است برای کاهش فشار به ما گفت چون ازدواج شان به صورت موقت است به زودی از همسرش جدا خواهد شد. این اختلاف بین ما ادامه داشت تا این که متوجه شدم او را به عقد دایم در آورده بدون ...
آیا تخریب محمدعلی نجفی یک پروژه است؟
یکی از اعضای شورای شهر که از شدت ناراحتی نسبت به حواشی پیش آمده، نخواست مصاحبه کند، معتقد است نجفی از مدیرانی بود که به محض آنکه تصور شد ممکن است خیال ریاست جمهوری داشته باشد دچار حاشیه شد و با کنکاش در زندگی خصوصی اش، حتی در تصدی شهرداری با فشارهایی روبرو شد. اما سوال اینجاست که دوباره مطرح شدن این مسائل با چه قصدی است؟ آیا هشداری است به دیگر نامزدهای شهرداری تهران ؟ میترا استاد، همسر محمدعلی نجفی، که این روزها مصاحبه اش با ...
اقلیت اجتماعی و کافه نشینی
شهری پاریسی که والتر بنیامین در کتابش توصیف می کند؛ فرصتی برای فرار از هیاهوی خیابان٬ جایی برای خیال پردازی، فضایی برای “متفاوت” نبودن٬ برای نادیده گرفته نشدن؛ و در عین حال جایی برای تشکیل ذهنیتی شهری. حضور چنین فضاها و جمع هایی متفاوت با بطن جامعه، حوزه ی عمومی را دست خوش تغییر کرده و تفسیری عصیان گر از شهر به دست می دهد؛ همین باعث می شود که نگاه دولت ها به کافه همواره توام با بدبینی ...
اسیدپاشی در شمال غرب کشور، دستگیری در تهران
آغاز شد و هر روز به شدت آن اضافه می شد تا اینکه همسرم چندین بار مرا تهدید کرد که قصد دارد متارکه کند. وی با بیان اینکه من همسرم و پسر 6 ساله مان را خیلی دوست دارم و حاضر نبودم که آنها را از دست داده و شاهد این باشم که با کسی دیگر زندکی کنند، اظهار داشت: به تصور اینکه همسرم قصد دارد با شخص دیگری ازدواج کند تصمیم گرفتم تا از او انتقام بگیرم؛ با تهیه مقداری اسید زمانیکه او در داخل حیاط خانه ...
پایان جدایی 70روزه دخترک 3ساله از پدر و مادرش
رسانه ها، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی منتشر شد. خانواده پرنیا با امید پیدا شدن جگر گوشه شان به هرجایی سرزده و به هر کسی که فکر می کردند می تواند کمکشان کند متوسل شدند. مادر غمگین و پریشان احوال دست و دلش به هیچ کاری نمی رفت دعا می کرد و از خداوند می خواست بچه اش هرجا که هست سلامت باشد. سناریوی ربودن پرنیا چگونه کلید خورد؟ زن جوان پس از 10 سال ازدواج با وجود درمان های بسیار ...
راهپیمایی اربعین معجزه است
آرامش دست یافتم و همه ناراحتی هایم از بین رفت. واقعاً به این نکته رسیدم که اسلام راه راست و صحیحی است. وقتی مسلمان شدم با خانواده ام به مشکلاتی خوردم. پدرم گفت اگر مسلمان شدی نباید حجاب داشته باشی اما من متوجه بودم که اگر مسلمان باشم حجاب برایم واجب است و باید بپوشم. هر روز لباسم را بلندتر می پوشیدم. یک بار به مادرم گفتم می خواهم حجاب(چادر) بپوشم. او خیلی گریه کرد و گفت چرا می خواهی این کار ...
اسیدپاشی در تهران/ متهم: از همسرم که قصد متارکه داشت، انتقام گرفتم
شخص دیگری ازدواج کند تصمیم گرفتم تا از او انتقام بگیرم ؛ به همین علت با تهیه مقداری اسید زمانیکه او در داخل حیاط خانه ایستاده بود او را صدا کرده و ناگهان اسید را به سمت او پاشیدم که حتی مقداری از اسید روی دستم ریخت و من نیز دچار سوختگی شدم . بعد هم از محل سکونت خود فراری شده و به تهران آمدم. طی این مدت متوجه شدم که همسرم با صحبت هایش می خواسته مرا مجبور کند تا برای زندگی مان مجددا تلاش ...
ترانه ی مرغ اسیر من را به ریشه های ایرانی ام نزدیک می کند
برای اینکه بتواند طلاق بگیرد، چاره ای نداشت جز اینکه از فرزندش دست بکشد. این واقعیات را مادرم برای دهه ها مانند یک راز پنهان می کرد و من به طور اتفاقی متوجه آن ها شدم. علاوه بر صحبت هایی که با اقوام و خانواده ام داشتم، من هیچ وقت از فکر کردن و نوشتن درباره ایران دست نکشیده بودم و قصه فروغ من را به مدت بیست سال شیفته و اسیر خودش کرده بود . تحقیقات گسترده ای برای نوشتن آن کتاب ...
پسر نمک نشناس ، زن مطلقه را بی اجازه به عقد خود درآورد!
پسرم اعتراض کردیم چرا سنت خانواده را زیر پا گذاشته و خودسرانه ازدواج کرده است برای کاهش فشار به ما گفت چون ازدواج شان به صورت موقت است به زودی از همسرش جدا خواهد شد. این اختلاف بین ما ادامه داشت تا این که متوجه شدم او را به عقد دایم در آورده بدون این که کسی از این ماجرا مطلع باشد. بعد از این موضوع درگیری و کشمکش بین من و پسرم شروع شد و او هر بار با گستاخی تمام جلوی همسایه ها به من فحاشی و توهین می ...
متاسفانه ارزش ها تغییر کرده اند
: بله مهارت این مسائل را ترویج می دهند. ساده بیان کنم که سال 42 پدرم دانشگاه تهران دانشجو شد. ما به تهران آمدیم. همیشه به مادرم می گویم همانطور که این نسل همیشه پدر و مادر را متهم می کنند، سال 42 نمی شد ملک و زمین در تهران می خریدید؟ جوابی که من از مادرم بارها و بارها شنیدم این بود که آن دوران ما دنبال این بودیم که خانه ای پیدا کنیم که چهار اتاق داشته باشد و چهار خانواده با هم زندگی کنیم. کسی دنبال ...