یکشنبه ۰۳ تیرساعت ۱۵:۱۶Jun 2024 23
جستجوی پیشرفته
نت نوشت ۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۱۰:۳۷

داستان کوتاه چشم های سگ آبی اثر گابریل گارسیا مارکز و ترجمه احمد گلشیری

باد برای لحظه ای در بیرون وزید و بعد آرام شد و صدای خرناس کسی که تازه توی رختخواب غلت زده بود شنیده شد. بادی که از روی مزرعه ها می آمد قطع شد. دیگر بویی شنیده نمی شد. من گفتم: فردا تو رو از روی همین بجا می آرم ... ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)