سایر منابع:
سایر خبرها
روزی که سالن وزارت کشور منفجر شد
خاطراتش را خواندم و کلی چیزهای خوب یاد گرفتم. از شهید ابراهیم هادی یاد گرفتم چه کارهایی انجام دهم و سراغ چه کارهایی نروم که بزرگ شوم و به من احترام بگذارند. مثلاً... مثلاً من از روی شیطنت و برای شوخی، زنگ خانه ها را می زدم و فرار می کردم! اما وقتی با کارهای خوب شهید هادی آشنا شدم، فهمیدم نباید باعث آزار دیگران شوم. محمدعلی حیدری 12 ساله یک قرار و مدار خاص هم با رفیق شهیدش دارد: جمعه ها همراه ...
حوادث جهان
کرده بود که اگر دوباره مزاحمش شود موضوع را به همسرش خواهد گفت اما متهم به جای منصرف شدن تصمیم به انتقامی تلخ گرفته بود.سخنگوی پلیس بیان کرد که جنایت هولناک در ایالت اوتارپرادش رخ داده و متهم با پدرخانواده آشنایی داشته و با آنها رفت و آمد داشته است. اهدای لباس عروس به خانواده سربازان جنگی یک شرکت امریکایی برای قدردانی از زحمات سربازان جنگی 500 لباس عروس بین خانواده آنها توزیع ...
مرد همسرکش به سزای عملش رسید
دقایقی بعد هم با یک چاقو بیرون آمد و از پله ها پائین دوید. ناگهان سر و صدای زیادی در پائین راه پله ها بلند شد، مرد خشمگین همسرسابقش را هدف ضربات چاقو قرار داد و بعد از آن هم فرار کرد. درحالی که بررسی ها برای دستگیری مرد فراری ادامه داشت ساعت 11:30 دقیقه همان روز و تنها 3 ساعت پس از جنایت مرد جوان به کلانتری رفت و به قتل همسرش اعتراف کرد. او در تحقیقات گفت: سه سال پیش از همسرم ...
بازی سرنوشت؛ چگونه بعد از آزادی از زندان خوشبخت شدم
پول بردارم. هنوز به اندازه کافی از صندوق بیرون نکشیده بودم که سر و کله یک مامور پیدا شد . مرا را به کلانتری برد . نمی خواستم به زندان برگردم وقتی اسمم را پرسیدند دروغ گفتم . افسر نگهبان سرباز را صدا زد تا من را به بازداشتگاه ببرد . دوباره شوکه شدم . باز هم باورم نمی شد . این بار هم چشم هایم را مالیدم . مواد نکشیده بودم و آنچه می دیدم توهم نبود .آن سرباز برادرم بود ،حسن. نمی دانم حسن چه ...
فرزندان دوقلویم در جبهه رفتن با هم رقابت می کردند
، محمود گفت: من هم می خواهم بروم. احمد گفت: محمود من پذیرفته شدم و می خواهم بروم. محمود ناراحت شد و گفت: نوبت من بود، اما احمد 15 فروردین 67 به جبهه اعزام شد. روزه های قضا احمد و محمود قبل از اعزام احمد به بیمارستان امام خمینی (ره) رفتند تا شیشه های شکسته بیمارستان را که بر اثر بمباران شکسته بود، بیندازند. شب که به خانه آمدند دیدم شیشه دست احمد را بریده است. پیش خودم گفتم ...
قلدری های مرگ آفرین، نزاع های بی پایان
جوان و دیگر دوستانش وی را برای درگیری تهییج کردند که مقتول نیز پیراهنش را درآورد. یکی از دوستانم به نام فرهاد چاقویی به من داد. مقتول در ابتدا چند ضربه چاقو به سمت من پرتاب کرد که من در نهایت عقب عقب رفتم و ناگهان روی زمین افتادم؛ در همین حین مقتول نیز روی من افتاد و چاقویی که دست من بود به پای مقتول فرورفت، پس از این نزاع سوار بر موتورسیکلت شدم و به خانه رفتم. * قتل جوان 22 ساله در ...
دادگاه علنی "مصطفی فتل" قاتل شهید شاه سنایی برگزار شد
کارگردانان اغتشاشات بوده که در دو مرحله در اغتشاشات حضور پیدا کرده که در مرحله اول بعد از ساماندهی اغتشاشات بوده است و بار دیگر بعد از شناسایی ماموران سپاه، بسیج و نیروی انتظامی که جهت برقراری نظم و امنیت و باز کردن محور ارتباطی اصفهان به نجف آباد در محل حضور پیدا کرده است . قاضی این دادگاه در خصوص اقدام متهم افزود: وی با شناسایی نامبردگان از جمعیت خارج شده و با تغییر لباس و پوشیدن لباس بلوچی ...
تصویری از عشق ها و رشادت ها!
را ندیده بودم چون که ایشان دارای ایمان خیلی بالا و فردی مقاوم بود. اکثر فامیل ها هم به علت شهادت برادرم خانه ما بودند و جمعیت زیاد بود. از صحبت هایش متوجه شدم که یک مراسم ختم در گرمسار گرفتند و قرار است که روز بعد در روستای خودمان هم یک مراسم ختم دیگری بگیرند و برادرم را نیز در زرین دشت دفن کرده بودند . آن شب تعداد سی نفر مهمان داشتیم و صبح هم قرار بود زرین دشت برویم. حوالی ساعت ...
پسرم خودش خبر بازگشتش را به ما داد/ تابوت شهدای گمنام را به نیت حبیب به خانه ابدی بدرقه می کردم
: هیچ کس از حبیب خبر ندارد. دو ماه بعد جوانی به درب خانه ما آمد و خودش را همرزم حبیب معرفی کرد. او گفت: روزی که ما به منطقه رسیدیم. حبیب تب و تاب رفتن به خط مقدم را داشت. روز بعد دشمن یک تک در منطقه زبیدات انجام داد. من در این عملیات مجروح شدم. حبیب من را به پشت جبهه رساند. دست حبیب را گرفتم و گفتم که ما سربازیم و وظیفه ای نداریم، بیا برویم. حبیب نپذیرفت و به خط برگشت. در این مدت بیمارستان بستری بودم ...
◄ تاریخ شفاهی راه آهن ایران؛ فرازها و فرودها/حمید صدیق پور
یافتن آقای خواجوی. آقای اروجلو هم همراه من بودند. نزدیک ظهر بود که به میانه رسیدیم و پرسان پرسان روستای قهرمان لو و خانه آقای خواجوی را پیدا کردیم. به خانه شان رفتیم و گفتیم که از راه آهن آمده ایم. بسیار خوشحال شدند و مهمان نوازی کرد. قبل از ما اصلا کسی به سراغ ایشان نرفته بود. ناهار نخورده بودیم و مهمان سفره نان و ماست آقای خواجوی و همسرش شدیم. خانه شان بسیار ساده وکهنه بود. با ایشان قرار ...
مادر، پسر محکوم به قصاص را از مرگ نجات داد
در ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند سپس اولیای دم از قصاص متهم چشم پوشی کردند. همسر مقتول گفت: شوهرم اعتیاد داشت همه درآمدش را صرف خرید مواد مخدر می کرد و پسرم علی - متهم - هزینه زندگی من و دخترم را تأمین می کرد. روز حادثه هم همسرم پس از مصرف افراطی شیشه به جان پسرم افتاد و او را به شدت کتک زد. پسرم فقط برای دفاع از خودش با چاقو ضربه ای به پای ...
شهیدانی که جشنواره فیلم فجر را خاطره ساز کردند
انفجارهای تروریستی همکاری کند، اما شهاب قبول نکرده بو د. شهاب من با اینکه می دانست اگر همکاری نکند جان خود را از دست خواهد داد باز هم تن به این کار ظالمانه ندا ده بود. فائزه من سنی نداشت که او را به اسارت گرفتند. دخترم جوان مرگ شد. آخرین باری که با من تماس گرفت چند کلمه بیشتر نگفت: مادر انتقام خون برادرم را خواهم گرفت . فرزندان من مظلوم بودند و اسیر دست آن از خدا بی خبران شدند. ...
قصاص مردی که همسر سابقش را کشت
دوات آنلاین - مردی که چهار سال قبل همسر سابقش را به قتل رسانده بود در زندان رجایی شهر قصاص شد. به گزارش جوان، صبح روز بیست و یکم آبان سال 1393 بود که ماموران کلانتری 128 تهران نو با تماس تلفنی شهروندی از قتل زن جوانی در خانه اش باخبر و راهی محل شدند. مأموران پلیس در محل حادثه که یک مجتمع مسکونی در یکی از خیابان های نیروی هوایی بود با جسد خونین زنی در راه پله های این مجتمع رو ...
رازی که هوو فاش کرد!
بیکاری و اعتیاد نوید هر روز شدت می گرفت تا این که در نهایت بعد از دو سال زندگی در زیر یک سقف و درحالی که فرزندی نداشتم از نوید طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. از آن روز به بعد برای تامین هزینه های زندگی مجبور شدم به عنوان کارگر خدماتی در منازل مردم کارگری کنم. حدود دو سال از ماجرای طلاقم می گذشت که روزی از طریق یکی از دختران فامیل با مردی به نام کیومرث آشنا شدم. او متاهل بود و در عین حال به من ...
حبس و دیه مجازات عروس اسید پاش
فرار داشته که از سوی همسایه ها دستگیر شده است. مجروح حادثه که مینا نام داشت به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. در حالی که متهم در بازجویی ها منکر اسیدپاشی بود اما مینا - قربانی حادثه - گفت: دیشب در خانه برادرم میهمان بودم سارا - همسر برادرم- با فرزندش در اتاق خوابید. صبح بعد از اینکه برادرم به محل کار رفت، ناگهان سارا بالای سرم آمد و سعی داشت مرا خفه کند. بلافاصله از ...
کابل خوردن و سوزانده شدن با سیگار نصیب من شد
ایشان سپردم، ولی آن خانه هم تحت نظر بود و بعد از پنج دقیقه مأمورین ریختند و مرا دستگیر کردند. آیا از بازجویی ها و شکنجه ها تصوری داشتید؟ بله، شوهرم همیشه لباس مرتبی داشتند که اگر یک وقت مأمورین ریختند و خواستند ایشان را دستگیر کنند ظاهر آبرومندی داشته باشند. این رفتار ایشان باعث شده بود که من هم همیشه آمادگی داشته باشم. اخبار شکنجه مبارزین در زندان هم همیشه به ما می رسید و ...
روز فرماندهان شهید حزب الله؛ روزی مهم در تقویم مقاومت اسلامی لبنان+عکس
و گفت وگوها و هماهنگی ها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانی که در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفته اند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاه ها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که 8 گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است. یکی از گوی های ...
طعم تلخ این زندگی/سمفونی رنج صهیب4ساله+ فیلم و عکس
بدیل شد، روزی را به خاطر می آورد که همراه محمدصدیق شوهرش برای اطمینان از سالم بودن دوقلوها سونوگرافی می گیرد و گوش هایش پر شد از زمزمه های امیدوارانه دکتر که نوید سلامت کامل دو جنین در حال رشد در وجودش را به او و همسرش داد. آقا صدیق بساط کارش را این بار برای درست کردن رختخواب برای دو قلوهایش در حیاط خانه پهن کرده و گلبهار مشغول دوخت و دوز لباس های هم شکل و هم رنگ برای نوزادهایی است که 2 ...
لبخندی برای مبارزه با مرگ
همسرش را به سختی می فشارد و می گوید: باید با بیماری ام مبارزه کنم. به خاطر همسرم و فرزندان 2 و 5 ساله ام که در خانه منتظرم هستند. اهل کرمان است. همسرش می گوید: اوایل خیلی برای بیماری اش بی تابی می کرد اما با وجود مشاورانی که در بخش حضور دارند با بیماری اش کنار آمده است. دائم با خودش می گفت: آرزوهای زیادی در سر دارم، برای مردن و رفتن خیلی زود است، خیلی بهانه بچه ها را می گرفت و من با همه عشقی که ...
اخاذی پسر جوان با تهیه فیلم آزار و اذیت از دختران 13 و 15 ساله/ اسیدپاشی عروس کینه جو به صورت خواهر ...
. اخاذی پسر جوان با تهیه فیلم آزار و اذیت از دختران 13 و 15 ساله دو دختر نوجوان شهرستانی که در آرزوی دست یافتن به زندگی راحت از خانه فرار کرده بودند در تهران به دام دو پسر فریبکار افتادند. دست های دختر نوجوان به خاطر بیماری از مچ قطع شد+ عکس دختر 13 ساله که به دلیل بیماری مننژیت دستانش را قطع کرده بودند، اکنون با دست های آهنی کار های شخصی خود را انجام دهد ...
دردناک تر از سال های سوخته / چشم های زهره در آستانه کوری+عکس
ساله بودم که پسرخاله مادرم به شرط پذیرش فرزندم، به خواستگاری ام آمد. تصمیم گیری سر رفتن و ماندن تصمیم سختی بود. بیم تکرار خاطرات تلخ گذشته، فرار از دوران پرتنش حال و اضطراب برای آینده فرزندم، وادارم کرد به ازدواج دوم تن دهم؛ به امید شروع یک زندگی خوب راهی تهران شدم اما زهی خیال باطل! خانواده همسرم مخالف زندگی فرزندم کنار ما بودند. بداخلاقی هایشان حد نداشت. هر روز پسرم مورد ...
مثل کوه پشت مردم کوهرنگ
چند خودرو دیگر، به سمت خانه عروس که روستایی دیگر بود می رفتیم که دیدم کامیونی در جاده واژگون شده است. بدون درنگ از خودرو پیاده شدم و مشغول امدادرسانی. چند ساعتی گذشته بود و خانواده خودم و خانواده عروس مدام زنگ می زدند تا بپرسند چه شده و چرا من هنوز به خانه عروس نرسیده ام. از جایی به بعد دیگر تلفنی را جواب نمی دادم. کار امدادرسانی به مصدومان که تمام شد با لباس دامادی که دیگر خاکی و کثیف شده بود به ...
لباس پاسداری پوشیدیم و پای سفره عقد نشستیم
به جبهه می رفت و به همین خاطر من هم بعد از آغاز زندگی مشترکمان همراهش به ایلام رفتم. یک خاطره جالب بگویم:، چون مراسم عقدمان با ورود هر دوی ما به سپاه و بسیج تداخل پیدا کرده بود و از طرفی هم هر دو مراسم تشریفاتی را دوست نداشتیم، تصمیم گرفتیم با لباس سبز پاسداری پای سفره عقد بنشینیم. همسرم در منطقه همیشه لباس خاکی می پوشید. برای عقد مجبور شد از دوستانش لباس سبز پاسداری قرض بگیرد و به این ترتیب هر دو ...
محکومیت عروس به جرم اسیدپاشی روی خواهرشوهر
.... اصلا از حرف هایی که او می زند خبر ندارم و کاری نکردم. از روز حادثه به بعد که بازداشت شدم شوهرم و خانواده اش اجازه نمی دهند فرزندم را ببینم. بی گناهم و بی دلیل در زندان هستم. سپس شوهر متهم نیز به عنوان مطلع در جایگاه قرار گرفت و گفت: من در خانه لباس سربازی داشتم. یک هفته قبل از حادثه متوجه شدم لباس ها در کمد رختخواب ها قرار دارد و کنار آنها یک بسته پودر اسید هم بود. پیگیر نشدم زیرا ...
او امیدِ یک محله بود
ادامه می دهد: حدودا هشت سال پیش بود که امید مثل هر روز پس از نماز ظهر به خانه آمد، اما این بار هیجان داشت از او علت را جویا شدم و گفت که می خواهد وارد سپاه شود و مادرش که از ذوق در پوست خود نمی گنجید بلافاصله با بوی اسفند خانه را عطرآگین کرد. او می گوید: در سپاه که استخدام شد برای برگزاری یک روضه در دهه فاطمیه به نزد من آمد و اجازه خواست تا خانه را با کمک بچه های مسجد برای این کار آماده ...
شوکه شدن عروس و داماد از وقوع حادثه غیرمنتظره در جشن عروسی! +فیلم
این حادثه که در منطقه کنگکارنگ جاکارتا رخ داد، دچار آسیب نشده است. او گفت: این اتفاق هنگامی رخ داد که سکوی عروس و داماد که بر روی یک کانال فاضلاب ساخته شده بود، فرو ریخت. این حادثه تلفاتی نداشت و همه مهمانان و زوج جوان در سلامت کامل هستند. گفتنی است؛ جاکارتا پس از توکیو، پایتخت ژاپن با داشتن بیش از 30 میلیون نفر جمعیت پرجمعیت ترین شهر جهان به شمار می رود. پیش بینی می شود این شهر تا سال 2030 به بزرگترین شهر جهان تبدیل شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی انتهای پیام/ حادثه غیرمنتظره عروسی را بهم ریخت! ...
پسرم 2 ماه بعد از شهادتش پدر شد
حلقه محاصره فرار کند. همیشه حسرت شهدای کمیل را می خورد. این پسر آنقدر به جبهه احساس تعهد می کرد که دیر به دیر خانه می آمد. سیزده بدر سال 62 دو ماه از او خبر نداشتیم. خیلی ناراحت بودم. ناگهان همسرم به خانه آمد و گفت: مژده بده که حسن به خانه برگشته است. من آن روز خیلی خوشحال شدم، اما خبر نداشتم که فقط چند ماه بعد پسرم به شهادت خواهد رسید. پدر رفته بود تنها فرزند شهید وقتی به ...
حوادث جهان
به خیابان پرت کرد از سوی پلیس تورنتو کانادا تحت تعقیب قرار گرفت.پلیس می گوید پس از بازبینی فیلم این حادثه تقریباً مطمئن است که این زن را شناسایی کرده و افسران فناوری در حال جست و جوی ردپای اینترنتی او هستند.آن طور که در فیلم منتشره دیده می شود این زن به خاطر شوخی و خنده یک صندلی را از طبقات بالای یک آسمانخراش به وسط خیابان گارنیر که یکی از خیابان های پرتردد تورنتو کاناداست پرتاب می کند اما تاکنون ...
عروس اسیدپاش از قصاص فاصله گرفت
درخواست قصاص کرد و گفت: بعد از حادثه ادامه زندگی برایم خیلی سخت شده است. او با این کارش زندگی من را تباه کرد و باید به این شیوه قصاص شود. سمیه، اما وقتی در جایگاه قرار گرفت بار دیگر جرمش را انکار کرد. شوهر او که به عنوان مطلع در دادگاه حاضر شده بود، گفت: من یک دست لباس سربازی در خانه داشتم که یک هفته قبل از حادثه لباس ها را در کمد همسرم پیدا کردم. کنار لباس ها هم یک بسته پودر اسید بود، اما پیگیر نشدم که ...
عکسی از خانواده شهید حادثه زاهدان که اشک سلبریتی ها را درآورد (کامنت ها)
مال هر جای دنیا باشی، مال هر دسته و گروه و دین و مذهبی باشی، جوان یا پیر فرقی نمیکنه، حمله تروریستی محکومه و جزو کثیف ترین کارهایی که یک شیطان صفت میتونه انجام بده، مگه میشه جوان وطن پربکشه و دل آدم نلرزه، ما سال هاست که از شهادت جوانان وطن تنمون لرزیده و قلبمون درد گرفته ناآشنا نیستیم با این شهادت ها و با این رفتن ها، از این جوونهای غیور زیاد از دست دادیم به نوع های مختلف و حوادث مختلف، جوانان ...