سایر منابع:
سایر خبرها
اکبر عبدی: در مورد استقلال با من کل کل نکنید
به گزارش ستاره ها، کمتر کسی می داند اما عمواکبر تا چندی پیش یعنی قبل از آن که بیماری اش او را به این حال و روز بیندازد یک پای ثابت کوهنوردی بوده. حالا ما در بین فیلمبرداری رسوایی2 گپ وگفتی با این بازیگر تمام عیار داشتیم. شنیده ایم که این روز ها نمی توانید به کوهنوردی بروید، درست است؟ - درست است. با این که آرامش کوه را خیلی دوست دارم اما تقصیر خودم نیست، بدنم دیگر من را همراهی نمی کند. شاید شما بتوانید با کلیه و پاهایم حرف بزنید، گوششان به حرف من و پزشک ها که دیگر بدهکار نیست. تنهایی کوهنوردی می کردید یا با دوستان؟ - خیلی وقت ها با دوستان و خانواده به کوه می رفتیم. ولی یک سر ...
حوزه باید در کم و کیف گزینش طلاب تجدید نظر کند/ رعایت زی طلبگی از اولویت های زندگی طلاب است/ مدیریت مدبر ...
حاج آقای بطحایی وضعیت درسی حوزه های علمیه یکی مقداری از گذشته متفاوت شده؛ یعنی دقیقاً آن چه که ما به عنوان به قول حضرت امام که یک تعبیری داشتند آخوندهای نجف رفته سیستم درسی که قبلاً حوزه ها داشتند و آن تراکم و پشتکار و جدیتی که با همه محدودیت ها در فراگیری علوم داشتیم و طلاب ما بزرگانی همچون آیات عظام خویی و حکیم و... را درک کردند و حضرت امام در نجف و دیگران، الان به نظر می رسد که یک مقداری از جنبه ...
ماجرای سالم ماندن پیکر یک شهید از زبان مادر
.... به نظر شما چطور شد که پیکر پسرتان بعد از این همه مدت سالم مانده بود؟ هنگام خاکسپاری، حاج حسین، همان دوست دوران جنگ پسرم گفت اگر اجازه بدهید من، محمدرضا را داخل قبر بگذارم. هم مدرسه ای و بچه محل بودیم. در جبهه پنج سال همسنگر بودیم و من او را سر مرز تحویل گرفتم. بعد رو به من گفت اگر گفتی چرا پیکر محمدرضا سالم آمده؟ گفتم از بس که بچه خوب و باخدایی بود. گفت بگذار من برایت ...
تفتیان : بالاخره صدمتر را زیر 10 ثانیه می دوم
، به قهرمانی جهان ، به همه اینها فکر می کرد تا اینکه خدارو شکر بعد دعای پدر مادر و حمایت هاشون و همینطور کمک های مربی ام که واقعا تشکر می کنم ازش که همیشه کنارم بود ، تونستم خیلی به سرعت در نوجوانان قهرمان کشور شوم ، رکورد ایران رو بزنم و بعدش جوانان ، بزرگسالان و الان هم خدارو شکر هم سریع ترین مرد ایران هستم ... چه حسی به تو دست میدهد وقتی می دانی سریع ترین مرد ایرانی ؟ خیلی ...
شهیدی که با قبر خالی بیماری را شفا داد
به گزارش خبرگزاری رسا ، پدر شهید حسینعلی بالویی نقل می کند که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته اند و به شدت گریه می کنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه می کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمی شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود ...
ماجرای جالب ازدواج رضا رویگری و همسر جوانش (26 ساله)
...> پدرم در تجریش باغبان بود و من تنها پسر او، وقتی که بچه بودم، نقاشی می کردم، در کوچه پس کوچه های خلوت تجریش به همراه دوستانم. از زمانی که در دوران کودکی به سینما بهار تجریش می رفتم به سینما و هنرپیشگی علاقه مند شدم. پدرم مخالف هنرپیشه شدن من بود، حتی می گفت نقاشی هم نباید انجام بدهی . وقتی رضایت پدر را به دست آوردم، سر از تئاتر در آوردم آن زمان او تازه به دبیرستان راه یافته بودم ...
تصاویر/ توزیع غذا میان بی خانمان ها
معتادین بر عهده خودمان است و کمپ ها تنها با تخفیفی کوچک ما را در این زمینه همراهی می کنند. مدیر موسسه طلوع استان کرمان بیان کرد: معتادین مردی که به کمپ فرستاده می شوند پس از اتمام دوره ترکشان به خانه بهبودی منتقل می شوند زیرا آنها هیچ سرپناهی ندارند. متاسفانه ما نمی توانیم چنین لطفی را در حق زنان خیابانی انجام دهیم زیرا خانه ای برای نگهداری آنها در دست نداریم از این رو تمام زحمتمان برای ...
دوران امامت و برخی از فضائل و کرامات امام جواد علیه السّلام
مکاری نقل شده که گفت زمانیکه امام محمد تقی علیه السّلام در بغداد بود وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است با خودم گفتم که حضرت جواد علیه السّلام با این مقام و مرتبه ای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعام های لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود ...
انتشار مقدمه رهبر انقلاب بر یک کتاب برای اولین بار
کز خاوران خیزد”، “برخیزید ای شهیدان”، “آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو”، “شهید مطهر”، “خمینی ای امام”، “خجسته باد این پیروزی” و ...؛ اما پیشکسوت شعر انقلاب این روزها حال خوشی ندارد و در بی توجهی مسئولین در منزل خود دست به گریبان بیماری و آلزایمر است. هرچند وی برای دیدار با مقام معظم رهبری در نیمه ماه رمضان امسال توانست حضور پیدا کند و شعر کوتاهی بخواند. هر چند در طول راه چند بار فراموش ...
بازیگر نقش ابرهه: قدرت شیر ابرهه نجاتم داد
.... حسن ادریس که مترجم بود نیز در صحنه حاضر بود از سوالی در مورد دیالوگ ها پرسیدم که او چند صفحه به عقب رفت و جواب من را داد من دوباره گفتم: نه حسن جان منظورم آنجا نیست در همین حین مجیدی هم ایستاده بود و ما را نگاه می کرد. مجیدی احساس کرد که من آماده نیستم و این سوال ها را می پرسم. کمی عقب رفت و به یکباره با صدای بلند گفت: بیژن این چه وضعی است؟ آرش چرا حفظ نکردی؟ من هم در این شرایط فرصت نشد که ...
خاطره عفت مرعشی از 13 مهر 1350
...، بهترینشان آقای هاشمی بود که او هم حال خوبی نداشت. در این چند دقیقه هم مرتب ماموری به نام حسین زاده حرف می زد و از حاج بی بی می خواست او را نصیحت کند که دست از مبارزه بردارد. آن ها بیشتر از ما صحبت کردند. ملاقات مثل برق تمام شد. مقداری میوه و چیزهای دیگری مانند لباس زیر را که آورده بودیم، تحویل دادیم. بعد از خداحافظی محوطه را ترک و به طرف خانه حرکت کردیم. در منزل بیشتر ناراحت بودم ...
بیرانوند: منصوریان با تعطیلی تمرینات بهترین کار را کرد
یک اتفاق خوب برای نفت خواهد افتاد. من این موضوع را به فال نیک می گیرم چون ما همانطور که علی آقا گفت سربازان ایران در آسیا هستیم و برای دفاع از پرچم مقدس مان به میدان خواهیم رفت. این ها را گفتم که بدانید درست است به خاطر مسایل مالی و مشکلات پیرامون آن تمرینات ما تعطیل شد اما پول برای ما مهم نیست. تمرینات تعطیل شد تا بچه ها از نظر روحی – روانی تمرکز خودشان را بیشتر از دست ندهند تا مسوولان فکری بکنند. ...
هشداردهنده ترین آیه در قرآن
بگویی من این کار را کردم و اگر نمی کردم فلان و ...، این اخلاص نیست، تمام است. من نبودم، یکی دیگر. مگر خدای متعال بند به بنده قرهی است. ما فکر می کنیم بله، من بودم، درست شد و اگر نبودم، نمی شد. پروردگار عالم بسته به من نیست. من بسته به خدا هستم. عرض کردیم در همین سوره بقره، آیه 127 می فرماید: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا آن ...
ازدواج کارتن خواب و دختر تحصیلکرده در تهران
روانم نبود. حدود 20 سال از زندگیم به همین شکل گذشت و هر روز میزان مصرفم بیشتر و بیشتر شد. خانواده ام، شغل و اعتبارم و همه دار و ندارم را از دست دادم. سرانجام به کارتن خوابی و به اصطلاح به آخر خط رسیدم. او می افزاید: هیچ گاه امیدم را از دست ندادم. روزهای و شب هایی که برای تهیه پول مواد غذا در کوچه پس کوچه های شهر پرسه می زدم، هنگام عبور از کنار پنجره بعضی خانه ها، شنیدن صدای قاشق و چنگال ...
راز قاسم
؟ جهان آرا خندید و گفت: بله پیش قاسم. رفتم پیش قاسم و گفتم، محمد مرا برای پول پیش تو فرستاده و گفته به من پول بدهی، بعد از او سوال کردم مگر تو مسوول مالی شدی ؟ گفت: نه. گفتم: پس چه ؟ از کجا پول بگیرم. گفت: حالا وقت گفتن رازی است که می خواستی درباره آن بدانی. گفتم: چه عجب، این راز چیست ؟ گفت: یک قوطی داریم که در آن پول است، هر زمان به آن نیاز داشتی بیا و بردار ...
دختر شینا به چاپ بیست ویکم رسید
حفظ کانون خانواده خود، پشتیبان و مایه دلگرمی همسرانشان باشند. در بخش های پایانی این اثر می خوانیم: ... کمی بعد با پنج بچه قد و نیم قد نشسته بودم سرخاکش باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم. نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچکس را نمی دیدم هیچ صدایی نمی ...
ازدواج پسر کارتن خواب و دختر تحصیل کرده در تهران
مکانیک و سال آخر دانشگاه دولتی بودم. تامین هزینه های زندگی و خرج و مخارج تحصیل برایم دشوار بود. تنها راهی که آن روزها به ذهنم رسید، رها کردن درس و دانشگاه بود. پس از مدتی در یک شرکت باربری مشغول به کار شدم و با دنیای درس و دانشگاه خداحافظی کردم. او ادامه می دهد: چند سالی می شد که سیگار می کشیدم اما همیشه از اعتیاد وحشت داشتم و با خودم می گفتم محال است به سمت مواد مخدر بروم. همین ترس ...
خاطرات شیرین و خواندنی بانوی خیر، مبارز و انقلابی ارومیه
هم با نماز و قرآن آشنا می کرد. تیار: پدرتان چه کاره بود؟ بازاری بود خرید و فروش می کرد. تیا: چطور شد وارد مبارزات انقلابی شدید؟ از همان ابتدا من با انقلاب بودم و بعد ازدواجم هم همسرم به مسجدی داخل بازار و مسجد اسماعیل بیگ می رفت که اعلامیه های امام (ره) را در آنجا قرائت می کردند او نیز می آمد و تمام اخبار را به ما می داد یادم هست بعد تبعید امام در 17 ...
می گفت ان شاءالله در میدان جهاد می میرم
پذیرش نمی کرد در آن وضعیت در دل خودم گفتم اگر آقا مهدی بود این طور نمی شد ، همان لحظه دکتر بیمارستان جلو آمد و گفت که من پسرتان را معاینه می کنم و پس از معاینه پزشک در بیمارستان بستری شد، خیلی بهم ریخته بودم که بعد از مدت کوتاهی که دارو را مصرف کرد آرام شد. و به صورت معجزه آسایی خیلی سریع بهبود پیدا کرد. همان شب آقا مهدی به خوابم آمد و گفت چرا این طور فکر می کنی؟ من در بیمارستان قدم به قدم با تو ...
خلبان اسیری که با کتاب من زنده ام گریه کرد
هم نداشتم که انقلاب پیروز شود و می گفتیم ممکن است ما را بگیرند. انقلاب که شد شب 22 بهمن من افسر نگهبان بودم و حضرت امام(ره) اعلام کرده بودند همه فردا بریزند بیرون. من سر خود دستور دادم که عکس های شاه را پایین بیاورند. دیدم درجه دارها از خدا خواسته با سلام و صلوات عکس ها را پایین انداختند. **چطور شد که خلبان شدید؟ من به نیروی دریایی ارتش رفتم و دوره های خلبانی ...
انقلاب، مثل خون تازه ای در رگ های ملت به جریان افتاده بود
شده بودند، ضمن یاری بازماندگان و مجروحین، دست از شعارهای ضدحکومتی برنداشته بودند. انقلاب مثل خون تازه ای در رگ های ملت به جریان افتاده بود . خبری که روز سه شنبه چهارم مهر در روزنامه ها منتشر شد، همه به ویژه انقلابیون را حیرت زده کرد! خبر حاکی از آن بود که نیروهای دولتی عراق از روز یک شنبه منزل رهبر انقلاب اسلامی را در نجف محاصره کرده و مانع از فعالیت ها و ارتباطات ایشان با خارج از خانه ...
ناصر ملک مطیعی:کسی هرگز مانع بازی من نشد + تصاویر
، ورزش زورخانه ای هم بلد بودم و یه روز سر مسابقه کشتی به خاطر فن تندری که تخصصش رو داشتم، حریفم را بلند کردم و زمانی که روی تشک افتادیم، مچ دستم شکست و دو سه ماه تو گچ بود، دیگه ترسیدم ادامه بدم و البته می ترسیدم گوشم بشکنه. هر چند خودمو با افتخار جز خانواده گوش شکسته ها می دونم. بعد در سال 1330 داور کشتی شدم، منتهی بعد دو سه بار قضاوت دیگه نتونستم ادامه بدم، باید بگم این سینما منو بلعید هر چند چیزی ...
مشروح جلسه کمیسیون برجام با عراقچی و تخت روانچی -بخش اول
هم دست شما را کاملاً باز گذاشتند. می خواهید به نحو تصویب و رد برخورد بکنید، می خواهید جور دیگری برخورد بکنید اختیار با شماست. نظر کارشناسی وزارت خارجه هم همانی بوده که هست، کماکان وجود دارد. اما بعد ایشان چه می فرمایند؟ بعد از اینکه این قسمت تمام می شود. و امّا مسائل بعد از برجام . این بحث تحریم و تعلیق و این هایی که باید بشود، این ها را به عنوان مسائل بعد از برجام دارند باهاش برخورد می ...
تفسیر هیچکاک از ربکا یِ دافنه دوموریه / تفاوت فیلم و رمان
- به نحو مستقیم و بی پروا تفسیر خاص خود را از حوادث به دست می دهد. برای مثال، خانم دانورس ، فیول و ماکسیم همۀ آنچه را که در شب قتل ربکا اتفاق افتاده - از نقطه نظرهای متفاوت - بیان می کنند. متشابهاً بعضی وقایعی که در داستان خیلی مهم هستند توسط افراد متفاوت با منظرهای متفاوت بیان می گردد. ماکسیم غرق شدن قایق ربکا را توصیف می کند، خانم دانورس دربارۀ عقاید انسانها صحبت می کند، دکتر بیکر ...
ناصر هاشم زاده: قندون جهیزیه نگاهی درست و پرتلاش به زندگی دارد
بلایی سر این خانواده آوردیم در ادامه برنامه علی ملاقلی پور کارگردان فیلم "قندون جهیزیه" در سخنانی گفت: من در سینما سالها به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز کار می کردم و گاهی از اوقات هم فیلم کوتاه می ساختم آدم عملیاتی سر صحنه ای هستم. یکبار سر صحنه یکی از فیلم های سینمایی بودم، دوربین به دست در خانه ای به عنوان دستیار کارگردان مشغول فیلم برداری بودم که در آن خانه زن و وشهری بودند که به ...
پاسخ های صالحی به جلیلی و عباسی در کمیسیون ویژه برجام ؛ نمی توانم اجازه دهم چرنوبیل راه بیافتد که بگویم ...
نزدیک پیگیری کردم. بنده نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی بودم و سلسله مراتب را طی کردم. در آن زمان ما گزارشی را داشتیم در آژانس که فعالیت هایی را در رابطه با پولوتونیوم انجام داده بودیم، مستندسازی شده بود، روی تولید فلز پولوتونیوم کار کرده بودیم و آن را مستند سازی کرده بودیم. ما یاد گرفتیم که چگونه پولوتونیوم تولید کنیم، یاد گرفتیم که چگونه فلز اورانیوم تولید کنیم و همه آن ها مستند شد، بعد نظام ...
صید اورانیوم در عمق 340 متری/دروغ تایمز لندن
14روز زن و بچه اش را نمی بیند، سخت و زیان آور است. در مسیر برگشت شاهد ریزش آب از برخی نقاط معدن بودم. وقتی علت را جویا شدم ، گفته شد : این آب مربوط به آب های زیر زمینی است که ممکن است در مسیر استخراج با آن ها برخورد کنیم و بخشی هم آب های استفاده شده برای خنک کردن مته ها ست. به این فکر کردم که وقتی تونل های مواد معدنی مورد استخراج قرار گرفت، چه اتفاقی برای آن ها می افتد و آیا تا مدتی دیگر زیر این ...
جشنی با طعم مکعب عشق
، خواند. او که چهارمین تندیس خود را از خانه سینما می گیرد ، یادآور شد: پیش از این این جایزه را برای فیلم های دو زن ، سربازهای جمعه و درباره الی دریافت کرده بودم. اما این جایزه از لحاظ دیگری برایم ارزشمندتر است.چون پشتوانه آن مهر و عشقی است که از مادران سرزمینم گرفتم. الفت فیلم شیار 143 از نگاه ها گذشت و به قلب ها نشست و من این جایزه را به نمایندگی از تمام زنان سرزمینم می گیرم و می گویم ...
زندانی که بشود 30 سکه به داخل آن برد، زندان نیست کویت است!
خورده بود که نرسیده بود با خود ببرد! 20 تا تخته فرش را روی هم گذاشته و مثلاً نوشته بود: امانت صدیقه خانم. دادیم خانه ها را لاک و مهر کردند که چیزی از آن بیرون نرود. مدتی گذشت و آقا و آقای مهدوی کنی را هم برای بازدید آوردیم و بعد دادیم از اثاثیه آنها لیست برداری کردند. یکی از بستگان نزدیک ما داشت لیست برداری می کرد. یک فندک طلا هم آنجا بود. پرسید: آقا مهدی! من این فندک طلا را بردارم؟ گفتم: تو دیگر ...
روایت صالحی از نامه نگاری های سلطان عمان برای میانجی گری بین ایران و آمریکا
بروجردی مطرح کردیم که برای مذاکره بروند اما بعد مسائلی پیش امد و ورق چرخید و آقای خواجی برای مذاکره برود. وی ادامه داد: کار در مرحله هماهنگی ها بود که با احترام به همه عزیزان بگویم در این هماهنگی ها گیر کردیم و به بیان همین بسنده می کنم یعنی مجوز را در اواسط 90 مجوز را گرفتیم اما اولین مذاکره ماه خرداد یا تیز 91 آغاز کردیم حتی آمریکایی ها نیز در این بازه وقفه افتاده پیگیر بودند تا این که ...