سایر منابع:
سایر خبرها
نگاهی به سریال "ممنوعه" | ممنوعه هیچ خط قرمزی را برای سازمان سینمایی باقی نگذاشت!
فیلم های مشهور سینما به نام ساحل (دنی بویل) رخ داد و روایت فیلم برداشتی از رمان الکس گارلند است. جالب اینجاست که گارلند (نویسنده کتاب) در یکی از گفت وگوهای بسیار مهمش با گاردین در زمان اکران فیلم اشاره می کند که هر چقدر هم به دنبال لذت باشیم، ساختار چنین جمع هایی کاملا بدوی و عقب مانده است. جمع هایی که چند دختر و پسر دور هم، دور از اجتماع جمع می شوند و هدف آن ها صرفا لذت بردن است. در فیلم ساحل هم ...
تنش های احمدی نژاد و لاریجانی از کجا شروع شد؟
یک دختر، چه می کنند؟ پسرم در سازمان صداوسیما مشغول است، کار اداری انجام می دهد، چون فوق لیسانس مدیریت خوانده است. دخترم فوق لیسانس حقوق دارند و در یک شرکت حقوقی بیمه ای کار می کنند. اخیراً هم که مرحله اول آزمون دکترا قبول شدند که ان شاءالله بتوانند ادامه دهند. و هنوز داماددار یا عروس دار نشده اید؟ دخترم ازدواج کرده، ولی عروس هنوز توفیق نشده است. ...
گپ و گفتی با فرهاد حسن زاده، هانس کریستین اندرسنِ ایران
روزنامه همشهری - مرتضی کاردر: چند روز پیش نماینده ایران برای جایزه های هانس کریستین اندرسن و آسترید لیندگرن اعلام و بار دیگر فرهاد حسن زاده به عنوان نماینده کشورمان در این دو جایزه معرفی شد. او در دوره گذشته به جمع 5نامزد نهایی دریافت جایزه اندرسن راه پیدا کرد و در آستانه دریافت نوبل ادبیات کودکان قرار گرفت.فرهاد حسن زاده نویسنده ای خودساخته است که جایگاه امروزش را در ادبیات ایران باید ...
گفت وگو با کارگردان فیلم دنیا تنهایی کم ندارد / تنهایی از جنسی دیگر
معرفی 45 عنوان کتاب تقریظ شده رهبری از انتشارات سوره مهر/ 57 اثر تاکنون از سوی رهبری تقریظ شده است
فاو یا به مرخصی رفته بودند و یا در پادگان مشغول راز و نیاز و مناجات بودند. گردان کمیل هم یکی از همین گردان ها بود که بعد از یک سال دوباره تشکیل شده بود. با شنیدن این خبر بچه های قدیمی گردان از گوشه و کنار بیدار شده و جمع با صفایی را راه انداخته بودند، فرماندهی گردان کمیل با برادر شاهسوند بود. این گردان هفتاد و پنج نفری یک جمع صمیمی را تشکیل می داد. گردان کمیل چند صباحی را در پادگان دوکوهه منتظر ...
کشتنش اما به کدامین گناه ؟!
، نوجوان که بود برای کمک به من سر زمین کشاورزی می آمد، یادم نمی آید یک بار از روی محصولات و مزارع کسی رد شده باشد یا از درخت کسی میوه ای چیده باشد، خیلی مراعات می کرد و می گفت اینها حق الناس است، گناه دارد، بعد که ملبس شد ازدواج کرد، با حقوق کم اما قانع زندگی می کرد . اینجا که رسید بغض کرد و شروع کرد به گریه کردن، منتظر ماندم تا حالش بهتر شود، بدون اینکه بخواهم سوالی بپرسم دوباره خودش رشته ...
اهدای کلیه به پدرشاگرد؛ راز مگوی معلم 71 ساله+عکس
شدم و در روز مبعث کلیه ام را به پدر شاگردم اهدا کردم. بگذریم از درد بی امان بعد از عمل و خواب معنوی و شفایی که گرفتم. 21 سال از آن اتفاق می گذرد و من پیش خدای خودم سربلندم. عموی آن 6 دختر شدم و تا زمان ازدواج ازشان حمایت کردم. کمک کردم تا با جهیزیه آبرومند راهی خانه بخت شوند و باور می کنید با دعای خیر آن خانواده حالا در 71 سالگی در سلامت کامل به سر می برم و هیچ مشکل جسمی ندارم. روزهای ...
اصفهان| روایت پیرزنی که شهید "کافی زاده" را شفیع خود قرار داد /قصه آخرین خداحافظی
گوشه ای از خاطرات همسرش پرداخت و گفت: قبل از ازدواج از سختیهای شغلش و ماموریت های طولانی برایم گفته بود و من همه آنها را به خاطر اخلاق خوبش و متانت و صداقتی که در او می دیدم پذیرفتم. وی با بیان اینکه همسرش علاقه بسیاری به بچه ها داشت، افزود: اردیبهشت سال 80 دخترم اسما به دنیا آمد و 6 سال بعد خدا پسرم حسین مهدی را به ما داد. وقتی دخترم به دنیا آمد، آقا روح الله مرتب خدا را شکر می کرد و ...
همراه با فیلم های سینمایی تلویزیون در آخر هفته اردیبهشتی
کارگردانی پوران درخشنده، پنج شنبه 12 اردیبهشت ماه ساعت 8 از شبکه دو سیما پخش می شود. در این فیلم خواهیم دید: ریحانه دختر 8 ساله ای است که یک شب خواب می بیند که معلم مدرسه اش تصادف کرده است. فردای آن روز معلم آن ها خانم همتی به مدرسه نمی آید و تلاش برای تماس با وی بی نتیجه می ماند. ریحانه که در گذشته خواب هایش عیناً تعبیر شده به معلم تربیتی و مدیر مدرسه در مورد خوابش صحبت می کند، ولی آن ها در ...
پای حرف های پروفسور داریوش فرهود پدر علم ژنتیک ایران
است و برگه سقط جنین را به من بدهید. بعد از آزمایش های متعدد گفتید که جنین سلامت است. من اصرار می کردم که نه! من این جنین را نگه نمی دارم اگر با مشکل به دنیا بیاید من چه کنم!؟ من اصرار می کردم و دکتر من را متقاعد می کرد که جنین شما سالم است آخر که اصرار من را دید دکتر صدایش را آرام کرد و گفت: دخترم ایمانت کجا رفته؟ به خدا توکل کن . خانم همان طور که تعریف می کرد چشمانش پر از اشک شد و پسر جوانی که ...
در سریال های دوره پهلوی هم یک زن سه بار شوهر نمی کرد!
دوباره رهایش می کند و می آید سراغ آن یکی و او را هم رها می کند و می رود سراغ آن یکی! *بخشی از مبانی مهم شیعه در مورد اصالت رحم زن است که قداست خاصی دارد و این قداست با سریال ممنوعه به لجن کشیده می شود . آیا دختر 15 ساله و پسر 14 ساله زمانی که این سریال را می بیند درگیر خطبه عقد است یا درگیر جریان حسی و عشقی است که بین خانم و آقاها رخ می دهد؟ چرا می گویم تنگه را رها کرده اند و ...
در این خانه غریبید غریبانه بگردید
، شعر و ادبیات و فرهنگ فارسی بیشتر از این حرف ها با سایه در این سرزمین عجین شده است. سایه الان به اجبار در کلن آلمان زندگی می کند. از یک سال ونیم پیش دوباره به این جا برگشتیم. شهردار شهر کلن می داند که یک شاعر بزرگ ایران در این شهر زندگی می کند و سال هاست برای تولدشان و سالگرد ازدواج شان کارت تبریک روی برگه نفیس می فرستد. در هر نوشته هر بار ذکر می شود که افتخار می کنیم یک شاعر بزرگ ایرانی این جا ...
غیرقانونی اما دلچسب
را می دانم که بچه های شان الان برای خودشان دکتر و مهندس شده اند و بدشان نمی آید راهی خانه بخت شوند. آرزوی هر دختر و پسری است لباس بخت به تن کند؛ نه گفتن شان را نبینید. وقتی صحبت به ازدواج خودش می رسد، همان خنده را سر می دهد: با پسردایی ام ازدواج کردم، اما عشق و عاشقی ای در کار نبود. بزرگترها خواستند و ما هم قبول کردیم و به پای هم پیر شدیم. دور از جان حالا پسرها، عروس می شوند و دخترها داماد. حرف شان ...
تقدیر چنین بود
. از تمام دنیا همین یک دختر را داشتم. هم مادرش بودم، هم پدرش. وقتی دخترم ازدواج کرد، بیش از هر مادری خوشحال بودم، چون حالا خانواده دونفره مان بزرگتر شده بود. هربار که نوه هایم به دنیا می آمدند، نماز شکر می خواندم برای این که روزگار تنهایی ام سر آمده بود و از دخترم خواسته بودم به فکر فرزند سوم هم باشد اما تقدیر همه آرزوهایم را یک شبه بر باد داد و در یک تصادف همه بچه هایم را از دست دادم. ...
خاطراتی که مانده اند
نمی کنند. از کدام افراد قدیمی یاد می کنند، یاد نامهربانی ها می افتند؟ بله، برایشان اولین کسی که همیشه نام او هست و همیشه عزیز است، مرتضی کیوان است؛ او تنها کسی است که قاب عکسش در خانه ما است. اخیرا هم که بالاخره کتابی که شاهرخ مسکوب برای مرتضی کیوان جمع آوری کرده، در ایران چاپ شد. پدرتان کتاب را دیده اند؟ بله، دوستی آن را فرستادند، دوباره دیدند و صحبتش شد. پدر حتی شعری دارند از ...
دوباره پای درس معلم ها
.... در حین حرف زدن دختر این خانم را توی حیاط دیدم. گفتم دخترت هم که بزرگ است چرا او به کلاس نمی آید؟ آنجا متوجه شدم که آن دختر نابیناست. مادرش می گفت اگر من نباشم و برای دخترم اتفاقی بیفتد چه کار کنم؟ بدون تعارف رفتم داخل خانه و دختر را که فهمیدم اسمش الهه است، دیدم. احساس کردم خیلی دختر معصوم، پاک و مظلومی است. به الهه گفتم دوست داری سر کلاس من بیایی؟ او با تعجب گفت: من که نابینا هستم نمی ...
خاطره بازی با معلم ها/ صفر تو پر بدهم یا تو خالی
فردای آن روز وقتی خانم مدیر مرا بازخواست می کرد که آن پسر چه کسی بود، از ترس گفتم دایی ام بود ولی آنها باور نکردند و مثل همیشه مادر بیچاره را احضار کردند. فردا مادرم آمد و موضوع را گفت که من ازدواج کرده ام، خانم مدیر به شدت عصبانی شد و گفت ما در مدارس معمولی دیگر نمی توانیم دختر شما را پذیرش کنیم، بعد از این باید به مدارس بزرگسالان برود ، هر چقدر مادرم خواهش و تمنا کرد که دخترم سال آخر ...
خبرنگارانی که یاد معلمان را بر لوح ذهن نگاشته اند
آن سال، مدرسه ها نه اول مهرماه که در 15 شهریور ماه باز شد که در نوع خود برای تابستان گرم شیراز بدعتی به شمار می رفت. همان روز ما مشغول اسباب کشی بودیم و به جای پدر و مادر، دختر خاله ام مرا به مدرسه رساند. همهمه و شلوغی کلاس اولی ها و مادرانشان کمی دلهره آور بود. سه کلاس اول، سهم مدرسه 15 کلاسه ما بود. ناظم های مدرسه از مادران خواستند کودکانشان را به آن ها بسپارند. هیچ یک از بچه ها گریه ...
در رثای امام جمعه خوش فکر مغان ؛ روحانی که اصلاح جامعه آرزوی قلبی اش بود
. حجت الاسلام اصغر جدایی در یکی از خطبه های نماز جمعه بیله سوار نظرات شفاف اسلام در امر ازدواج را مطرح کرد و گفت: در اسلام عقل هم حجیت دارد، کدام عقل سلیمی قبول می کند که دختر بچه ای که هنوز به رشد عاطفی و فکری لازم نرسیده، تشکیل خانواده بدهد ، لطفا از اسلام مایه نگذارید، لطفا مردم را از دین بیزار نکنید. وی بیان کرد: ازدواج ورود به یک مرحله جدید و خاص در زندگی بوده به طوری که با آن ...
می خواستم پرتره ها را ماندگار کنم
مغازه لئون کارهای دیگر عکاسی را یاد گرفتم. و شما در مقطعی هم به جنوب ایران رفتید؟ بعد از جنگ جهانی دوم فرصت کاری در آبادان و شهرهای جنوبی ایران بهتر از شهرهای دیگر بود و به خاطر همین به اهواز رفتم و در عکاسی چهره نگار مشغول به کار شدم. تا اینکه جذابیت زادگاهتان، اصفهان، دوباره شما را به این شهر کشاند و هولیوود هم تاسیس شد. بله در سال 1323 به اصفهان بازگشتم و عکاسی ...
شروط ضمن عقد برای زنان فایده ای دارد؟
با امضای سند ازدواج، زن برخی از حقوق مدنی و معنوی را همچون حق سفر، داشتن شغل، انتخاب محل زندگی و مسکن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر (طلاق) به شوهر خود اعطا می کند و البته برخی حقوق مادی همچون مهریه و نفقه را به دست می آورد؛ اما سند ازدواج طوری تنظیم شده است که زن بتواند هنگام عقد، در صورت تمایل، از برخی از حقوق به صورت رسمی برخوردار شود و آنها را در سند ازدواج خود ثبت کند. ما در مواجهه با ...
شوهرم آنقدر در گوشم خواند تا مواد مخدر مصرف کردم
، سبب شده بود که حتی بعضی از اوقات پا را از حد فراتر بگذارم و به بهانه رفتن به خانه دوستان وهمکلاسی هایم، با او به تفریح بروم چند بار نیز تا دیر وقت به خانه نیامدم که سبب شد از پدرم کتک بخورم. خانواده ام هم در محله و هم در میان اعضای فامیل آبرو داشتند و وقتی از ماجرای دوستی ما بو برده بودند سختگیری هایشان بیشتر شد ولی من کوتاه نمی آمدم. به هر صورت آن سال در کنکور شرکت کردم اما راه به جایی نبردم. ...
راز جنایت خانواده 3 نفره توسط مرد شیشه ای برملا شد
به گزارش شریان نیوز ، یکشنبه (یکم اردیبهشت) ساعاتی پس از اینکه مرد جوانی به نام محمدرضا با همسر و دختر 8 ساله اش از مراسم ختم یکی از بستگانشان خارج شدند دیگر هیچ کس از سرنوشت آن ها خبری نداشت و به شکل عجیبی ناپدید شدند. همزمان با اعلام گزارش گم شدن این خانواده به پلیس، خانواده آن ها نیز با انتشار تصویر بیتا - دختر خانواده- و پدر و نامادری اش در شبکه های اجتماعی از مردم برای یافتن این ...
چرخ زندگی سخت می چرخد!
شعار سال : زندگی در اتاقی نمور و کار کردن در زیرزمینی که مرگ آرزوهایت را به تصویر می کشد جسارت تلاش برای کاری بهتر را از خیلی ها می گیرد در این میان اما کم نیستند افرادی که جسورترند و به دنبال شرایطی مناسب تر می روند و پس از مدتی دست از پا درازتر به همان نقطه نخست بازمی گردند انگار بازی مار پله است اینجا . مینا یکی از همین زنان است که سرنوشت زندگی اش به یکی از کارگاه های خیاطی در جنوب تهران گره خورده است. کارگاهی که بیش از 60 متر ندارد اما چرخ زندگی بیش از 10 ...
گفتگو با زهرا و زینب؛ دو بانوی راننده اتوبوس بین شهری
... به من خیلی خوش می گذشت و با این آرزو بزرگ شدم که یک روز راننده اتوبوس شوم. وقتی مدرسه می رفتم، توی خیال خودم را درحال رانندگی تصور می کردم و بعد از پارک کردن ماشین خیالی در حیاط مدرسه، وارد کلاس می شدم. او با همین خیالات رشد کرد و شد مربی آموزشگاه رانندگی. اما اینکه چرا سراغ گواهینامه پایه یک و اتوبوس نرفت، به تصورش از رانندگی زنان برمی گشت و اینکه فکر می کرد زن ها اجازه داشتن ...
بیوگرافی لیلا بلوکات، بازیگر و موسس خیریه مهر لیلا
کنم مگر اینکه دعوت باشم. در افتتاحیه و اختتامیه هم برای اینکه خودم دوست دارم که روی استیج بروم و دیگران برایم دست بزنند؛ همیشه حضور پیدا می کنم تا دیگران را تشویق کنم. او درباره ازدواج نیز می گوید چون بسیار فرد مسئولیت پذیری است، بازیگری این اجازه را به او نمی دهد که به همه کارهایش برسد و بتواند شخص تازه ای را وارد زندگی خود کند چرا که نمی تواند از عهده نیازهای فرد جدیدی در زندگی اش ...
زوایای زندگی چند معلم شهید!
فرزندانی پا به عرصه وجود بگذارند تا انشاالله بازویی استوار و یار مددکار امام مهدی(عج) ارواحنا فداه باشند. خوب عزیزم خسته نباشی چطوری با بچه ها؟ امیدوارم حالت خوب باشد. با خانواده ما چطوری؟..)) ازدواج : در سال 1358 در یک فضای معنوی زندگی مشترکش را آغاز نمود. مراسم طبق خواسته شهید و با توافق همسرشان بسیار ساده در مسجد برگزار میشود. ثمره این ازدواج سه دختر و یک پسر بود. اولین ...
پدران مشهوری که تنهایی بچه بزرگ می کنند!
روی سن برد و علاقه اش را به او را به دیگران ثابت کرد. 9. ادریس البا ادریس البا صاحب 2 فرزند، 16 ساله و 4 ساله است. او و همسرش در سال 1999 با هم ازدواج کردند و در سال 2003 از هم جدا شدند، اما جدایی آنها مانع از ارتباط او با فرزندانش نشد. ایسنا دختر او از همسر اولش و پسرش از همسرش دومش می باشند. او یک بار در مصاحبه ای گفت: من پدر بودن را دوست دارم. در واقع پدر بودن بخش بزرگی ...
17 ساله بودم که با زن مطلقه آشنا شدم / ژیلا کاری کرد که همسرم از من جدا شد
دستگیر شده است، در حالی که بیان می کرد به خاطر دختر کوچکم از قانون تقاضای بخشش دارم، به ماجرای فاجعه بار اعتیادش به مواد مخدر صنعتی اشاره کرد و به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه گفت: به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم، به همین دلیل در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کردم. فرزند پنجم خانواده بودم و کسی در خانه اهمیتی به درس خواندن من نمی داد. خلاصه 17 سال داشتم که ازدواج کردم و زندگی مشترک خوبی را تجربه می ...