سایر خبرها
نظر یک کارشناس فقه درباره منع خروج زن از منزل: در اسلام هیچکس حق ندارد دیگری را از حقوقش محروم کند
، این مصاحبه را می خوانید: قانون لزوم اجازه شوهر برای خروج از کشور، بر چه مبنای فقهی بنا شده است؟ به نظر می رسد لزوم کسب اجازه برای خروج از کشور، به لزوم اجازه زن برای خروج از خانه و حتی اشتغال بازمی گردد. موارد فقهی که درباره آنها مورد استناد قرار می گیرد، در چنین موردی هم تسری پیدا میکند و تمام این موارد بر اساس اثبات ریاست شوهر بر خانواده است که از آیات و روایاتی ازجمله این ...
اتفاقی که برای اولین بار در کشمیر رخ داد
اسلامی به کشمیر می پردازد. مشروخ خاطره سیدقلبی حسین رضوی کشمیری را در زیر می خوانید: از دیگر خاطرات نابی که درباره ی انقلاب و نهضت امام (قبل از آمدنم به ایران) دارم، سفر مبارک مقام معظم رهبری به کشمیر است که اگر خطا نکنم در اواخر سال 1359 ش یا اوایل 1360 بود. یک هفته قبل از تشریف فرمایی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، شخصی به نام مهندس جواد سرفراز ، که بعدها همراه شهید ...
اینجا دارو ندار ابراهیم به مسلخ عشق می رود
.... شبی خواب دیدم که بیابان های جنوب را آب بسته اند و دور آب در محاصره بعثی هاست و صیاد تنها ایستاده بود و دشمن در صدد دستگیری ایشان. با وحشت از خواب بیدار شدم. خدمت حضرت آیت الله بهاءالدینی رفتم و خوابم را گفتم و اظهار داشتم: ناراحتم. ایشان فرمود: برو یک گوسفند برای سلامتی صیاد قربانی کن. رفتم و این کار را کردم. بعد از چند روز آقای صیاد خدمت آقا آمد. آقا به ...
دام زورگیران برای مسافران شمال
...> دختر جوان که عضو باند سرقت از مسافران است در مورد نحوه فعالیتش در این باند گفت: من فرزند طلاق هستم و به خاطر مشکلات از خانه خارج شدم که بعد از آن با اعضای این باند آشنا شدم. سردسته باند ادعا کرد این کار پول خوبی دارد و قرار نیست من کار خاصی کنم. قرار بود من نقش طعمه را بازی کنم تا بتوانیم از پسران مجرد سرقت کنیم. من پنج بار به عنوان طعمه با این باند همکاری کردم که 400 هزار تومان سهم من از این سرقت ها ...
اهانت صهیونیست ها به نمازگزاران مسجدالاقصی نشان دهنده بی غیرتی جهان عرب است
مِنکُم وَمِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَبَدا بَینَنا وَبَینَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغضاءُ أَبَدًا ..، برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است،... گفت: حضرت ابراهیم(ع) با این آزمایش الهی، بندگی ...
جشن شکوفه های افغان در مدارس ایران
را برای جشن شکوفه ها به مدرسه آورده است. از اوضاع خودش می پرسم که خودش پاسخ می دهد: هنوز من را ثبت نام نکردند و بدون اینکه من سوال بعدی را بپرسم، خودش می گوید: نمره انضباطم 20 است! به او می گویم پس تمام این سال ها کجا درس می خوانده؟ که او می گوید: در مدرسه مخصوص افغان ها بودم. ولی حالا که می تواند در مدرسه معمولی تحصیل کند، هنوز جایی او را ثبت نام نکرده اند. میان گفت و گوی ما با سرود ملی ...
مهدی طالقانی: هاشمی فرزندش را یوسف پاکدامن می خواند!
...،خلاف آن را نشان می دهد. گسیل داشتن مرحوم حاج سید احمد خمینی برای دلجویی از پدر و دستور به عاملان دستگیری برادرانم برای عذرخواهی از ایشان، چگونه با ادعای رنجش ِ امام سازگار است؟ 5- آقای هاشمی طرح ِ موضوع ارتباط مرحوم حاج سید احمد خمینی با مجاهدین (منافقین)در ماه های اولیه انقلاب را، یک اتهام تلقی کرده که این امر نوعی مغالطه به شمار می رود. در آن دوره مجاهدین(منافقین) هنوز دست به اسلحه ...
وزیر ارشاد به تماشای تکه های سنگین سرب نشست/ شاهد یک اجرای قدرتمندانه از روحیات شهید چمران بودم
سالهای دوستی با شهید چمران آنها را به وضوح دیده بودم . شهید چمران قبل از اینکه به صورت کامل وارد جنگ های لبنان شود بیش از 9 سال در آن جا حضور داشت . او همراه با امام موسی صدر تمام تلاش خود برای حمایت از بچه های شیعه لبنان انجام داد و خوب یادم می آید که در آن دوران هنرستانی را در منطقه سور راه اندازی کرد که همین بچه ها در آن مشغول به کار شدند . مرحوم چمران به این بچه ها همواره عشق می ورزید و ما امروز ...
ماجرای نبرد ایران و آمریکا در خلیج فارس
. اول از امام بزرگوار یاد کنیم که به همه کشورهایی که به صدام کمک می کردند، فرمودند: به صدام کمک نکنید صدام بعد از اینکه جنگش با ما تمام شد، به سراغ شما خواهد آمد ، این اتفاق هم افتاد و بلافاصله بحث کویت پیش آمد. از صدام پرسیده بودند: یکی از دلایلی که شما به کویت حمله کردید چی بود؟ گفت: من وقتی هشت سال با جمهوری اسلامی ایران جنگیدم و هیچ بهره ای نبردم، جوابگوی مردم نیستم و باید کاری انجام می ...
دکتر احمدی نژاد: برخی به جای دفاع درصدد مذاکره بودند + تصاویر ، حواشی
توحید و عدالت و سیر کمال الهی انسان ممکن نیست. کسی که محبت دیگران را ندارد تمایلی به اصلاح وضع یا یاری آنان ندارد. پیامبران و گل سرسبد آنان حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرینش و امروز امام عصر(ع) عاشق ترین انسانها به مردم بوده و هستند. قربانی کردن هواها و دلدادگی های بی ارزش، راه قرب به خدا و زندگی خدایی است. این همان منطق و مکتب ...
عید قربان؛ مشترک ادیان توحیدی است/ آزمون سرسپردگی به حضرت حق
باید نقاط مشترکمان را گسترش دهیم. وی افزود: ابن عربی می گوید یک استادی داشتم که پای درس این استاد می نشستم و خیلی دوستش داشتم. بعد رفتم پای درس استاد دیگری که او علیه استادم سخن گفت. وقتی این کار را کرد، من خیلی ناراحت شدم و دیگر پای درسش نرفتم. یک شب خواب رسول الله را دیدم که گفت چرا پای درس فلان استاد نمی روی، گفتم برای اینکه علیه استادی که دوستش دارم حرف می زند. رسول خدا گفت: آیا او ...
مقاومت مسلمانان کم رنگ نمی شود / آل سعود و متحدانش جنایت می کنند
تدین دو شاخصه اصلی مردم استان سمنان امام جمعه موقت سمنان در بخش دیگری از سخنان خود، ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، گفت: حضور شما مردم متدین و ولایی استان در 18نقطه برگزار کننده نماز عید سعید قربان یادآور حضورتان در همه عرصه های انقلاب اسلامی بویژه جنگ تحمیلی است. عبدوس ولایتمداری و تدین را دو شاخصه اصلی مردم استان سمنان دانست و بیان داشت: این مردم سه هزار شهید به دفاع مقدس تقدیم ...
استقبال بی نظیر علاقه مندان به کتابخوانی از کتاب خوان 131 در همدان
خوشحال گریه می کردم گفتم شما 18 سال مرا اینجا نگاه داشتید و خواه و ناخواه مرا به ایران تحویل خواهید داد ولی شاید عمر من اجازه ندهد بتوانم دوباره به زیارت کربلا بیایم من 18 سال صبر کرده ام یک روز هم بیشتر، پس اول می رویم کربلا و نجف و بعد ایران. حکایت زمستان حکایت زمستان نویسنده: سعید عاکف/ ارائه توسط: سعید نظری (مدرس دانشگاه، رئیس مجمع بسیج شهرستان، رئیس سابق دانشگاه علمی و ...
احمد خاتمی:ما همچنان 180 درجه با آمریکا اختلاف داریم/کسانی که در ماجرای توافق، مجلس را می کوبند ضد قانون ...
غدیر گفت: هر روز که انسان زمینه ریزش الطاف الهی را فراهم کند آن روز عید است؛ عید غدیر عید الله الکبر است. وی با تقدیر از شرکت گسترده مردم در مراسم معنوی دعای عرفه افزود: در جای جای این کشور نغمه ملکوتی یا الله طنین انداز شد که امیدواریم همه مردم مشمول رحمت الهی شده باشند؛ سه شنبه آینده سالروز ولادت امام هادی(ع) است که عاشقان اهل بیت(ع) باید در سالروز ولادت ایشان سنگ تمام بگذارند، از ...
خاطره ی آزاده سرافراز حاج محمد محمدی نژاد از اسارت و سرنوشت 72 اسیر عملیات عاشورای 2
مقام معظم رهبری: می دانیم ما که شما در دوران اسارت در زندانها در اردوگاهها ی دشوار و زیر آن فشارها یکی از چیزهایی که شما را ،دلهایتان را زنده نگه می داشت پر امید نگه می داشت ،یاد آن چهره و روحیه پر صلابت امام عزیزمان بود . آن بزرگوار هم [...] مقام معظم رهبری: می دانیم ما که شما در دوران اسارت در زندانها در اردوگاهها ی دشوار و زیر آن فشارها یکی از چیزهایی که شما را ،دلهایتان را زنده نگه می داشت پر امید نگه می داشت ،یاد آن چهره و روحیه پر صلابت امام عزیزمان بود . آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند ،حال پدری را که فرزندانش با این شکل از او دور شده باشند راحت میشد فهمید خود آن بزرگوار در نامه ای که برای یکی از اسرا نوشته بودند این حالت را تشریح کرده اند نشان داده اند که ایشان واقعا داغدار فقدان این عزیزان هستند . حقیقتا جای امام این روزها خالی است البته روح بزرگوار و پر فتوح آن جلیل قدر متوجه به ماست شادی ملت ما موفقیت های ملت ما پیروزی های اسلام و مسلمین روح امام را مانند ارواح طبه ی همه ی اولیا ء، شادمان و مسرور می کند. خدارا شکر میکنیم که ثابت کردکه آن دست قدرتمندی که ار روز اول پشت سر این انقلاب و کشور بود همچنان پشت سر این انقلاب و کشور هست. آزاده سرافراز حاج محمد محمدی نژاد شب عملیات عاشورای 2 به تاریخ 64.5.23 در منطقه چنگوله و در میان دره و تپه ماهور هایی که چادرهای تیپ 72 زرهی محرم مستقر بود اعلام کردند که به چادر تعاون مراجعه کنید . دوستان وسایل غیر ضروری و وصیت نامه ها را بنویسند و تحویل دهند همه ما شروع به نوشتن نمودیم آنچه به ذهن می رسید سفارش به یاری امام و رزمندگان و هم امورات خانواده و روحیه آنها شد. در صورت شهادت ما ، وصیت را نوشتیم چند مرحله اراده کردم به نوشتن توصیه ای در خصوص اسارت و دلداری خانواده که اشاره ای به مصائب حضرت زینب (س) دوباره برگه های اسارت را جدا نموده و مجددا این کار را چندین مرتبه تکرار کردم و در نهایت با توجه به تاکید فرماندهان که وقت حرکت است با عجله گفتم که من اسیر نمیشوم چه لزومی دارد در این خصوص چیزی بنویسم .تقدیر که اسیر شویم روز اول اسارت : بعد از به محاصره در آمدن هر یک از همراهان چیزی می گفت . یکی پیشنهاد داد دو دسته بشویم .یک دسته بجنگند و بصورت تاکتیکی دسته دیگر عقب نشینی کنند . دسته دوم شلیک آتش کنند دسته اول عقب بنشینند. و به همین منوال از محاصره خود را برهانیم . دیگری می گفت بیایید همه با هم از داخل شیار بیرون آمده به دشمن شلیک کنیم و درهمان حین هم عقب نشینی کنیم هرکسی زنده ماند، سهراب کاو سوار گفت آقای شاهین آقای یازده و آقای... شما می دانید من چندین مرحله اسیر شدم و فرار کردم رفتم تو صف غذای عراقی ها و ... اما این صحبت هایی که شما گفتید همه مصداق خود کشی است. برادران، من الان میتوانم فرار کنم اما خودم را مدیون این همه بچه کم سن وسال میدانم . بگذارید هرچه بر سر اینها آمد به سر ما هم بیاید . بچه ها، برادران خودتان را برای اسارت آماده کنید اسارت دری دارد که احتمال دارد یک روزی باز بشود .فکر کنم عزیز قبادی بود پیراهن خود را درآورد و زیرپوش سفید را به عنوان تسلیم بالا گرفت دشمن هم دست از تیراندازی برداشت و به صورت اسلحه آماده شلیک به سمت ما حرکت کرد. اینجا بود که من که بیسیم چی بودم با مرکز که مسئول محور جناب مرتضی میریان بود تماس گرفتم و اعلام کمک مجدد کردم و گفتم این آخرین تماس من است داریم آماده اسارت میشویم بیسیم را خاموش قطعه ای را جدا و رموز را زیر خاک مخفی کردم که دست دشمن نیفتد، عراقی ها بالای سر ما رسیدند و ما را به خط پشت سر هم دستها روی سر به اسارت گرفتند. ( یا زینب کبری س) وسط راه در یک سر بالایی تپه ای برگشتم برای آخرین بار ایران را نگاه کردم که یک تانک مان نزدیکی میدان منهدم و در حال سوخت بود و آثار نیروی کمکی پیدا بود ” ولی آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ” دیگر دیر شده بود ما را پشت یک تپه که جاده ای بود و آخر خط ماشینی عراقی برای بردن یک نیروی عراقی آمد ما را به خط کرده اسلحه گرفت مسلح کرد و با نهایت خشم که ما را به دیوار تپه به تیر ببندد صدای ماشینی آمد برگشت دید یک جبپ آمد توقف کرد و یک جوان خوش تیپ پایین آمد و گفت ( های شینو ) چیه چکار میکنی؟، محمد حمیدی از بچه های عرب خوزستان ترجمه می کرد، او گفت اینها پسر خاله یا عمه من رو تو سنگر کمین کشته اند باید به انتقام او اینها رو بکشم . باهاش صحبت کرد این افسر قانع نشد در نهایت با تندی اسلحه را از او گرفت ما را حرکت دادند به سمت پشت خط خودشان که یکی دیگر از عراقی ها امد و یک اسیر کوتاه قد و ضعیف را بلند کرد که اسمت چیه : جمعه . تو عربی گفت : آره. چرا به جنگ ما عرب ها آمدی ؟ میخواهیم تو رو بکشیم که باز تعدای از ما با خواهش و تمنا نگذاشتیم و حرکت کردیم از داخل دره و راه باریکی که اطراف آن میدان مین و سیم های خاردار بود یک لحظه متوجه عبور مورچه ای از عرض معبر شدم با خودم گفتم خدایا به عظمتت شکر این مورچه الان از من آزادتر و قوی تر است و من از این مورچه هم ضعیفتر و اختیاری از خود ندارم . ما را به جلوی سنگرهای خودشان بردند اکثرا مجروح و تشنه بودیم که سربازان عراقی از آن آب تانکرها که داغ هم بود به ما دادند و از نان خشک ها به بچه ها میدادند. خودم دیدم لباس های تن خود را پاره میکردن و زخم بچه ها رو می بستن این یک شگفتی بود تا الان میخواستند ما رو بکشند. گذشت تا اینکه در این حین ایران یک آتش تهیه را ریخت و نزدیک بود که ما با توپخانه ایران با دستان بسته کشته شویم .انها هم ما را رها کرده به سنگرهاشان پناه بردند، ولی واقعیت این است وقتی اسیر میشوی با سن و سال کم ماه وسط تابستان گرمای عراق و خستگی و... فکری برای فرار برای ما نمانده بود در نهایت آتش فروکش کرد دیدیم یکی از پاسداران که لباس خاکی بر تن داشت و آرم سپاه بر سینه و نزدیکی آرم هم تیر خورده بود را عراقی ها زیر بغلش را گرفته و آوردند و روی زمین انداخته که دیدیم شهید مومنی از بچه های گراب بود که بعدش هم شهید شد. مجروحین سخت را سوار آمبولانس کرده و بقیه را که زنده و سر حال تر بودن را سوار ایفا یا ریو کردن (خاور مانندی ) ساعت 2 بعد از ظهر بود دو نفر مسلح همراه ما را به یک بیابان 20 کیلومتری برده حدودا 3 ساعت تو این گرما، خسته ، زخمی این ماشین از این طرف بیابان ما را می برد به قسمت دیگر وهمین کار را ادامه داد. خاک لوله می شد میامد داخل خفه می شدیم . جاده پر دست انداز، خلاصه ما را زجر کش کردن تا اینکه ماشین از حرکت افتاد و خراب شد .بیسیم زدند و ماشین دیگری امد. با ماشین جدید یک سرباز فارس زبان از منافقین آمده بود. خلاصه مقر سپاه دوم رسیدیم ، پشت گردن ما را میگرفتند از بالای ایفا پرت می کردند و مینداختند پایین ، با دست های از پشت بسته و با این کاری نداشتند تو سالمی ، زخمی ، پات شکسته، دستت تیر خورده یا قسمت دیگری از بدنت و روی اون محوطه و سربازان و فیلم برداران داخلی و خارجی اطراف ما را گرفتند تمسخر کردند و.... ما هم از تشنگی خاک و گرما و خرابی ماشین بی حال بودیم داد میزدیم بر سر خبرنگاران خارجی که به ما آب بدهید ، تشنه ایم کمی آب داغ دادند.( لایوم یومک یا ابا عبدالله) که اینجا یکی دو تا از بچه ها شهید شدند و پیکرهای مطهرشان بردند . بعد از این مرحله ما را سوار بر اتوبوس کرده و راهی بغداد شدیم داخل اتوبوس کولر داشت خواب رفتیم بعد از مدتی دیدم یکی جیب هایم را تفتیش میکند بیدار شدم آن منافق فارس همراه عراقی ها بود با فحش و ناسزا هرچه پول و مدارک و مهر نماز و... برد من مجدد خواب رفتم که روبروی من یک نفر اهوازی به نام جمشید عشایری بود (لحظات اسارت تلاش کرد خود را به سنگر کمین دشمن که بالای تپه ای بود و تیر باری و چند جنازه عراقی در آن بود برساند که با شلیک تک تیر انداز عراقی زخمی و غلطان غلطان پایین آمد و مرتب می گفت خدایا منو اسیر اینها نکن من اینها را میشناسم و....) . این منافق بالای سر جمشید رفت توی اتوبوس و پرسید کجایی هستی ؟ فهمید از خوزستان است شروع کرد به اهانت کردن که ناگهان با صدای سر جمشید به سر و صورت این منافق و افتادن او داخل راهروی اتوبوس ما بیدار شدیم و متوجه منافق توی راهرو شدیم. از هر طرف با لگد بهش زدیم داد و فریاد زد و الان دیگر شب بود و به استخبارات یا سواک بغداد رسیده بودیم آمدند به کمک فرد منافق و او جمشید را نشان داد ،جمشید را پایین بردند او رو ب پشت و رو به پایین انداختند روی آسفالت محوطه با پوتین و کفش به سر و کله و کمر او میزدند تا اینکه کمر و گردنش را شکستند او را برگرداندند سرش را بالا گرفتن داد میزد و آب می خواست لیوان آب را نزدیک لب های جمشید می آوردند سر را می کشید بخورد دست و لیوان را عقب می کشیدند این کار را زیاد تکرار کردند باور کنید کربلایی زنده بود برای ما خلاصه ما را از اتوبوس پیاده کردند یک تونل را سربازان درست کرده بودند همه باتوم و کابل به دست، اولی میزد به دومی و همینطور تا آخر و آنجا راهرویی بود و یک اطاق 3 3 که 36 نفر را ریختند انجا تا لحظاتی بعد ما را برای بازجویی بردند بیرون. یک نفر یک نفر باز تکرار همان تونل وحشت و کتک با کابل و باتوم و می رفتیم توی دستشویی. ما چیزی که نخورده بودیم فقط سر را زیر شیر آب برده خیس می کردیم که آرام بگیریم و از آب شیر توالت سیر میخوردیم .بیرون می آمدیم این بار بدن خیس بود و کابل می چسبید به بدن و ما را میزدند تا می رسیدیم به میز بازجویی که فرمانده شما کیست ؟ افراد اسیر کی هستند ؟ چه سمتی دارند ؟ شهر شما چه تاسیساتی دارد؟ و.... که ما به دروغ جواب میدادیم و اگر جواب خوب نبود و می فهمیدند دو سر سیم را به گوش هایت وصل می کردند و شوکی وارد می شد انگار انفجاری در مغز سرت رخ داده و نهایتا به همان اطاق میرفتیم جمشید هم در حال جان دادن استدعای آب داشت یکی از عراقی ها شیلنگ را داخل انداخت رفت آب رو باز کنه یک بعثی رسید و شیلنگ را کشید ، جمشید گفت باشد آب به من ندادید شکایت شما رو به آقام می کنم و انتقام مرا خواهد گرفت و همانجا جان را به جان آفرین تسلیم کرد روحش شاد و راهش پر رهرو باد . این هم مختصری از یک روز از اسارت و سرنوشت ما 72 اسیر عملیات عاشورای 2 درج شده توسط : بهزاد باقری / دبیر سرویس شهدا و منتظران " میرملاس نیوز "bagheri1348@yahoo. ...
شکوفایی در فراغت/ گفتاری از حجت الاسلام حسین میرزایی
خود برای مثال بخشی از مفاهیم درس ریاضی را فرا نگرفته اند مطالب پیوسته و وابسته به این بخش را در سال دوم نمی آموزند و هرساله این ضعف نمایان تر خواهد شد، در حالی که وقت این کار (آموختن مفاهیم درس ریاضی سال اول) همان سال اول بوده است. اکنون اگر همین یک سال را به ماه های آن تقسیم کنیم می بینیم که کارهایی را در ماه اول می بایست انجام دهند که اگر انجام نگرفت برای ماه های بعد مشکلاتی فراهم می شود و ...
بالاترین معارف، معرفت الهی است/ مسئله عرفان، بالاترین لذت ها را دارد
عالی است. بعد از فرمایشات سیدالساجدین(ع) و صحیفه سجادیه این دعا، بهترین دعا برای درمان های معنوی است. وی با اشاره به جملاتی از امام حسین(ع) در عرفان الهی آن حضرت، گفت: اباعبدلله الحسین(ع) می فرماید: ای خدا، صدر را با نورهای خودت بپوشان، راه، مسلک و مرام اهل صدق عبودیت در پیش توست، بر من علم مقصودت را تعلیم فرما. مرا به صدق موضوعات غیبیه خودت آشنا کن. آن صدق مخصوص را به من عنایت فرما، اهل ...
نمره مردم ایلام در دفاع مقدس بیست است/نسل امروز باید به جنگ با ماهواره برود
الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. درود و سلام و صلوات می فرستم به روح مقدس و منور امام عظیم الشان و شهدا و رزمندگان گرانقدر و با آرزوی سلامتی وطول عمر با برکت برای رهبر فرزانه انقلاب اسلامی. بنده حقیر در سال 59 در ایلام بودم و سال سوم دبیرستان را به پایان رسانده بودم که جنگ شروع شد. ایلام پویا::: زمان ورودتان به جنگ و دفاع مقدس را بیان بفرمائید. خدارحم سحری: هرچند از ...
افشای پشت پرده ماجرای سامسونگ
...> مردم انتظار دارند که شرایط هر چه زودتر بهبود یابد. به اعتقاد بنده پس از توافق دولت راضی، ملت خرسند اما تولیدکنندگان ناراضی و نگران هستند! چرا باید اینگونه باشد؟ حدود 35 سال است که در کشورمان با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند. مدتی جنگ تحمیلی و پس از آن تحریم ها را شاهد بودیم. من موافق سرازیر شدن کالاهای وارداتی نیستیم اما شرکت های خارجی بزرگ آمادگی سرمایه گذاری در کشور اند در این میان ...
علیرضا مسعودی: ننه ام را برای فینال به خندوانه می آورم!
همانجا هم گفتم یا امام رضا(ع) من بنده گناهکاری هستم شما ضامنم باش که هر چه از شما خواستم به من بدهی تا خدا هم به واسطه شما به من بدهد، به همین واسطه هم اگر خوردم زمین، حکمتی بوده اگر هم بلند شدم حتما به خاطر امام رضا(ع) بوده است. الان هم آمدم تا بگویم یا امام رضا(ع) من را به خودم واگذار نکن. نهایت محبوبیت من شاید یک ماه و دوماه باشد اما باید در این مدت مواظب باشم تا دل کسی را نشکنم و کسی را ناراحت ...
اولین مجری نابینای رسانه ملی +عکس
شربت و شیرینی آماده کرده است. و به قول خودش همه چیز در این برنامه واقعی واقعی است. نمی توانستم قبول کنم نابینا شدم مسیح علایی متولد متولد 22 مهر سال 57 در تهران است. پدرش یکی از همافران ارتش بود. بنابراین از دوم ابتدایی با خانواده اش به دزفول رفت و دوم و سوم ابتدایی را در این شهر به مدرسه رفت. کلاس سوم ابتدایی بود که پدرش در جمعه خونین حجاج در مکه به شهادت رسید تا از وجود پدر ...
مراقب نفوذ آمریکا از طریق برجام در کشور باشیم
خود را ذبح کند، اسماعیل به پدرش گفت دستور خداوند را اجرا کن و این حرکت منجر به پاداشی از سوی خداوند شد. خطیب نماز عید سعید قربان در ادامه گفت: شما ملت در هشت سال دفاع مقدس صداقت در ایمان خود را نشان دادید. آیت الله سید احمد خاتمی با تجلیل از خانواده های معظم شهدا افزود: شما از ابراهیم خلیل الله الگو گرفتید و این الگو همچنان باقی است. وی گفت: این ملت صادق است ، این ...
8 سال دفاع مقدس؛ از مدیریت جهادی شهید طهرانی مقدم تا شکل گیری شالوده صنعت مدرن دفاعی
ایشان برایمان صحبت کنید. من با شهید طهرانی مقدم سال 64 آشنا شدم، همان جایی که ما کار را شروع کرده بودیم، یک روز جلوی در دیدیم که ایشان هم آمدند و گفتند ما آمدیم ببینیم شما چه کار کردید، می توانید برای ما هم کاری کنید یا نه. *تسنیم: آن موقع شما چه کار می کردید؟ آن زمان ما روی محصول تاو کار می کردیم، ایشان می خواست روی حوزه دیگری کار کند. آشنایی من با ایشان از سال 64 ...
فصل صبوری
هم اینکه من هم نسبت به سال های گذشته، کم حوصله تر شده ام، یعنی، تحملم در مقابل برخی اصول نادرست اقتصادی کمتر شده ولی، فکر می کنم در مقطع کنونی خیلی صبر و تحمل ما باید بیشتر از همیشه باشد، ممکن است در خیلی موارد مطلبی را مطرح کنیم که به آن اصلاً توجهی نشود و به قول معروف توی ذوق ما بخورد ولی لازم است کمی ممارست به خرج دهیم و با آرامش از سیاستگذار بخواهیم که قدم به راه درست بگذارد. آستانه تحمل مردم ...
امام خمینی گفتند اگر انجمن حجتیه اعتقاد فاسد ندارد چرا از خود دفاع نمی کند؟
، از چه مقطعی متوجه گرایش های ضد رژیم ایشان شدید؟ بنده در سال 1329 برای ادامه تحصیل از مشهد به قم آمدم و در درس خارج فقه مرحوم آیت الله بروجردی شرکت کردم. امام در آن زمان جوان بودند و مطالعات فراوانی داشتند و لذا درس اصول ایشان، بسیار پربار بود. اوایل تعداد افرادی که در درس امام شرکت می کردند زیاد نبودند، اما به تدریج به 20، 30 نفر رسیدند. امام در این مقطع هیچ نوع اظهار نظر ...
روایت هایی از ناصرخسرو تا دختر فرهاد میرزای قاجاری؛ عید قربان و ورود به سرزمین منا در 4 سفرنامه
... مکه معظمه: دوشنبه، چهارم، را یک فرسنگ از وادی پایین تر افتادیم. روز دوشنبه مزبور، چهار ساعت به غروب مانده، بحمدالله وارد مکه معظمه شدیم. در دو فرسخی چاهی بود مشهور به چاه حضرت امام حسن علیه السلام . از قرار مذکور در نیم فرسخی هم کوه نور است. شب پنجم ذیحجه، فرستاد از چاه زمزم یک مشک آب آورده، غسل طواف نموده به حرم مشرف شدم. بعد از طواف، سعی صفا و مروه را بجا آورده، وقتی که به منزل مراجعت ...
چگونه در جنگ با زمان برنده شوید؟
گرفتم این است: در هر پرواز و به کمک این سرمایه گذاری پنج ساعته، حداقل 15 دقیقه برایم در وقت صرفه جویی می شود. من هر سال حدودا صد بار پرواز می کنم. این بدان معناست که آن سرمایه گذاری پنج ساعته همه برایم 25 ساعت اضافی ایجاد می کند که من قبلا از آن بی بهره بودم. 25 ساعت! بعد از پنج سال، سود این سرمایه گذاری به 125 ساعت می رسد که 15.5 روز کاری است. این یعنی من می توانم دو هفته به ...
رهایی از هوای نفس لازمه جهاد در راه خدا است
، ابوالانبیاء حضرت ابراهیم (ع) به تنهایی تاریخی است زنده و جاویدان پر از قربانی ها، مجاهده ها، رنجها و مشقتها، هجرت ها و دعوت ها. وی افزود: زمانی که گوسفندی در روز عید قربان در وادی منا به دست حجاج مسلمان ذبح می شود و نغمه روحانی "بسم الله وجهت وجهی الذی فطر السموات والارض" طنین در فضای قربانگاه می افکند، خاطره اعجاب انگیز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا ابراهیم و اسماعیل ...
شرمنده ایم آقا
...: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا می رود و قطعا زندگی و حیات او هم در جهل و جاهلیت خواهد بود. مامون رقی روایت می کند: نزد آقایم امام صادق علیه السّلام بودم که شخصی به نام سهل بن حسن خراسانی رسید، سلام کرده و نشست. عرض کرد یابن رسول الله ! شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمی کنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی که بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن ...
امام خمینی گفتند اگر انجمن حجتیه اعتقاد فاسد ندارد چرا از خود دفاع نمی کند؟
حضرتعالی ازچه دوره ای وچگونه با حضرت امام خمینی (قده)آشنا ومهمتر ازآن، از چه مقطعی متوجه گرایش های ضد رژیم ایشان شدید؟ بنده در سال 1329 برای ادامه تحصیل از مشهد به قم آمدم و در درس خارج فقه مرحوم آیت الله بروجردی شرکت کردم. امام در آن زمان جوان بودند و مطالعات فراوانی داشتند و لذا درس اصول ایشان، بسیار پربار بود. اوایل تعداد افرادی که در درس امام شرکت می کردند زیاد نبودند ...