سایر منابع:
سایر خبرها
مهسا از خانه شوهر به خانه فشاد ستاره پناه برد! / مردان پلید بدتر از شوهرم بودند!
ستاره مرا اغفال کرد و به آن لانه کثیف برد. برای آن که گرسنه نمانم دست به هر کاری می زدم و خودم را در اختیار مردان قرار دادم رفتار مردان غریبه بدتر از اعتیاد شوهرم بود تا این که مجبور شدم برای دستبرد به منازل نیز با باند آن ها همکاری کنم، البته ستاره هم وضعیتی بهتر از من نداشت چرا که او نیز علاوه بر تامین هزینه های اعتیادش باید مخارج دیگر اعضای خانواده اش را نیز می پرداخت. به همین دلیل ...
هاجر و دخترش سرپناه ندارند! / سرنوشت تکاندهنده یک زن که کلیه اش را حراج گذاشت !
چون دیگر مجبور نبودم خانه سرد و بی مهر و محبت شوهرم را تحمل کنم. اما قلب و جانم آنجا ماند. شوهرم نگذاشت دخترم را با خودم ببرم. چند روز بعد رفتم یکسری وسایلم را بردارم اما با خانه خالی روبرو شدم. شوهرم تمام اثاثیه زندگی ام را برده بود و حتی حالا هم نمی دانم وسایلم را چه کار کرده است. دردسرتان ندهم که مادرم به زور طلاقم را گرفت. بعدها فهمیدم که شوهرم کوچک ترین و خصوصی ترین اتفاقات زندگی ...
هدی با بهرام در خانه تنها بود که شوهرش سر رسید/خودم مقصرخائن بودن زنم بودم!
پرهزینه ای را در یکی از تالارهای بزرگ و با سفارش چند نوع غذا برگزار و سپس در آپارتمانی اجاره ای زندگی مستقل خود را آغاز کردم. من با خانواده همسرم رفت و آمد چندانی نداشتم و به توصیه برادرم طوری برخورد می کردم که همیشه خانواده هدی به دیدنم بیایند و نازم را بخرند. متاسفانه در رفتار با همسرم نیز سعی می کردم خود رای و یک دنده باشم و تنها خواسته های خودم را مدنظر داشتم اما غافل از آن بودم که این ...
قتل جوانی که عاشق زن برادرش بود / در تهران رخ داد + عکس
بازجویی ها گفت: سال ها قبل وقتی که من و برادرم هر دو در افغانستان زندگی می کردیم عاشق یک دختر جوان به نام گلنسا شدیم. ما هر دو به دختر جوان علاقه مند بودیم و بارها سر همین موضوع با هم درگیر شده بودیم . چون من از عزیز بزرگتر بودم، پدر و مادرم برای من به خواستگاری گلنسا رفتند و ما با هم ازدواج کردیم . بعد از ازدواج چون می دانستم برادرم به گلنسا علاقمند است همراه همسرم به ایران آمدیم و دیگر هیچ تماسی با ...
شکایت از شوهر به اتهام قتل فرزند معتاد
تأمین کنم. همانجا سنگی را از روی زمین برداشتم و به سمت او حمله کردم او هم من را کتک زد. قصدم کشتنش نبود فقط عصبانی بودم. اما یکباره مهران پایش سر خورد و به زمین افتاد. سرش به تکه سنگی خورد و از هوش رفت. من خیلی ترسیدم وقتی نبضش را گرفتم، دیدم نبضش نمی زند و نفس نمی کشد از ترس او را رها کردم و به خانه آمدم. مرد میانسال گفت: همسرم از من شکایت کرده اما خودش بهتر می داند که پسرمان در این ...
حاجی برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت/در سجده آخر می گفت اللهم عجل لولیک الفرج
صفرخانی برای شناسایی ام الرصاص و ام البابی رفته بودیم. باید مواضع دشمن را شناسایی می کردیم. تقریباً به عنوان گامی بلند تلقی می شد. با لباس غواصی از آب عبور کردیم و پشت دشمن، یعنی قرارگاه تاکتیکی دشمن رفته بودیم که به اسارت درآمدیم. پنج سال و نیم اسیر بودم و به همراه مرحوم ابوترابی به وطن بازگشتم و بعد وارد وزارت دفاع شدم و طبق خواسته شهید، با همسرشان ازدواج کردم. *جوان ...
چرا من باید کرونا بگیرم؟ !
: ایشان عقیده دارد که هیچ چیزی نباید باعث شود این کانون ولرم زندگی ما سرد شود. من هر روز بعد از اتمام کارم باید بروم خانه شان. سرراه هم دو تا نان تازه بخرم. چون پدرش که یک آذرماهی مغرور است دوست دارد هرروز عصر نان و پنیر و گوجه بخورد. بعد از اینکه نان و گوجه را تحویل پدرش دادم، باید یک قلیان چاق کنم تا همراه برادرش بکشم و اینجوری روابط مان مستحکم تر بشود و برادرش یادش برود که من وقتی بچه بود ...
سختی های زندگی گلنوش خسروی، نیمار ایرانی
تا کفشش خراب نشود. حالا با قراردادی دو ساله به تیم کوناک اسپور در ازمیر پیوسته که در جایگاه سوم لیگ ترکیه قرار دارد. خسروی در شبکه نسیم صداوسیما گفته است: پدرم فقط 32 ساله بود که به خاطر تصادف از دنیا رفت و نتوانست موفقیت هایم را ببیند. تک فرزندم و کسی را جز مادرم ندارم. او یک تنه مرا به این نقطه رسانده. از نظر مالی ضعیفیم، اما با پیشرفتم در فوتبال ، همه کار برای مادرم می کنم . ...
وقتی کووید 19 انگ اجتماعی می شود
کرونا دیگر بخشی از زندگی ما شده و تقریباً محال است بخواهیم کاری کنیم و حضورش را نادیده بگیریم. حالا این که چطور می شود چنین چیزی مثل ایدز تبدیل به انگ اجتماعی شود جای تعجب دارد. چند سال پیش که با بیماران اچ آی وی حرف می زدم می گفتند بیشتر از خود بیماری انگ بیماری است که آزارشان می دهد. اما بهتر است بدانید انگ و هراس نسبت به هر بیماری در نهایت به پنهان کردن آن و شیوع بیشتر می انجامد. انگ کرونا در برخی شهرهای کوچک بیشتر است تا جایی که خیلی ها از ترس آشکار شدنش به مراکز درمانی مراجعه نمی کنند. موضوعی که می تواند نتایج زیانباری داشته باشد. ...
زندگینامه مرحوم حجت الاسلام سید کاظم رضوی امام جمعه اشکذر
ن پذیرفتم و به یزد آمدم که حوزه ی هفت نفره ای زیر نظر مرحوم حاج شیخ غلامرضا در مدرسه ی شفیعیه یزد تشکیل شده بود بنده نفر هشتم آن ها شدم. ولی پس از گذشت یک سال دوباره به قم نزد مادرم رفتم و در مدرسه ی فیضیه ادامه ی تحصیل دادم در 15 بهمن 1327 با دختری از خانواده ای محترم و متدین ازدواج کردم که عاقد آن حضرت آیت ا... صدوقی وآیت ا... روحی بودند، بنده دارای 9 فرزند می باشم. و در شب های جمعه ...
انتشار عکس های حاشیه ساز از نرگس محمدی و علی اوجی در روزهای کرونایی + بیوگرافی
شرایط مختلف بازی می کنیم. جمله در مورد لایه های نقش تان بگویید خیلی خنده دار است. زندگی معمولی و شخصی خودت را هم مثل نقش های الان دم دستی می بینی؟ در کل من از روتین بودن زود خسته می شوم. فکر می کنم خدا مرا خیلی دوست داشته است که من وارد این حرفه شده ام. اگر قرار بود کارمند باشم یا در رشته ای که خواندم می ماندم و پرستار می شدم و باید هر روز سر یک ساعتی سر کار می رفتم تا یک ...
ماجرای خانواده ای 20 نفره که 7 نفر از آن ها کرونا گرفتند
. ماجرای این خانه، از آخرین روزهای سال 98 شروع شد، روزهایی که حسین عضو 28 ساله خانواده، اولین علائم بیماری را در خود احساس کرد، همان علائم تکراری که بارها از تلگرام تا تلویزیون درباره آن ها شنیده بود. روزهای پنهان ؛ زمانی که کسی ویروس را نمی دید او آن شب را این گونه روایت می کند: شب قبل از چهارشنبه سوری بود که گلو درد داشتم، از ترس ابتلا به کرونا حدود ساعت دو نیمه شب با همسرم ...
الهام در صحنه شرم آوری مچ شوهر و مرجان را گرفت ! / آنها دخترخاله بودند!
به پدر و مادرم و مادر خودش اطلاع داد و در موقعیت بسیار شرم آوری دست مان رو شد.ای کاش مرده بودم و این روزها را نمی دیدم. من به همین راحتی زندگی و آبرویم را از دست دادم و حالا خانواده خودم نیز مرا طرد کرده اند و می گویند تو مایه ننگ هستی و... . منبع خبر : روز نو
زیاده خواهی شوهر در رابطه زناشویی، یک داستان
نیستم که بتوانم با تو رابطه زناشویی داشته باشم ، اخم می کند و آنقدر اذیتم می کند تا راضی شوم. من نمی توانم به شوهرم نه بگویم و این خیلی ناراحتم می کند. رفتارهای شهراد مرا اذیت می کند. چرا شهراد هیچ گاه صبر نمی کند تا من یک بار برای رابطه زناشویی پیش قدم باشم؟ نمی گویم از رابطه زناشویی لذت نمی برم – او واقعا مرد جذابی است – اما من هم می خواهم بعضی اوقات خودم برای رابطه زناشویی اقدام کنم ...
دزدان خیابان های شمال پایتخت رقیب عشقی بودند!
خاطر تو بود ولی شیلا بدون توجه به من و قول هایی که داده بود، مرا ترک کرد. دو سال در زندان بودم و همانجا متوجه شدم شیلا با پسر دیگری در ارتباط است. لحظه شماری می کردم تا آزاد شوم. من زندگی ام را به خاطر او به خطر انداختم و حالا او داشت به راحتی با فرد دیگری خوشگذرانی می کرد. کینه زیادی داشتم. برای همین به محض آزادی از زندان به سراغ کیارش رفتم. پسری که با شیلا در ارتباط بود. میلاد به سراغ ...
روایتی خواندنی از حضور طلبه های خواهر در غسالخانه کرونایی ها
برای خودم، می گفتم خدایا روی همین سنگ، من را هم باید بگذارند. همین جا هم من باید بروم و من را شستشو بدهم و این من چطوری می خواهم با این همه گناه به این مرحله برسم، یعنی واقعاً روز قبلش هر چقدر زیارت عاشورا و آل یاسین خواندم، باز گریه می کردم. اما فردایش به لطف پروردگار اصلاً این حالت ها را نداشتم. یعنی با آن توشه ای که روز قبل ذخیره کردم، مقاوم شدم. روز اول خود بچه ها می گفتند خانم شما روزه بودید ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید/سردار سلیمانی: ازدواجت جهاد بود
به مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند. نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمی کردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. تقریبا 4-5 روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی می خواهد با شما صحبت کند. آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود. وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمی کردم دارم ...
نبرد سخت (قسمت آخر): پیروزی
.... متوجه شدم چه در دلش می گذرد، اما گذاشتم خودش حرف بزند. بعد از هفت شبانه روز نبرد سخت با بیماری من ، غم از دست دادن مادر ، نگهداری از بچه ها در خانه ای که مریض کرونایی بود و ... حالا وقتش بود که یه کم حرف بزند و گریه کند. گفت:" خاک بر سر من که گذاشتم مادرم غریب و تنها بره بیمارستان بستری بشه ، اگه تو خونه ازش نگهداری می کردم الان اونم زنده بود." گفتم: " افسانه جان! معلوم نیس ...
ویدیوی جنجالی تمرین سحرقریشی در باشگاه اختصاصی +فیلم و عکس
غریب کردند. هیچکس از خوشبختی فرار نمی کند و من واقعا خوشبخت نبودم. زندگی من و همسر سابقم 3 سال طول کشید. به همین دلیل الان با ازدواج در سن کم خیلی مخالف هستم و به همه دوستانم توصیه می کنم در سن کم ازدواج نکنند. سنم که بالا رفت دیدگاهم تغییر کرد و برخلاف اینکه گفته شد من بعد از معروف شدن جوگیر شدم، حقیقت این بود که من بزرگ شدم نه جوگیر ! بعد از جدایی از همسر سابقم مادرم از انگلیس برگشت و با هم ...
متهم به قتل در دادگاه: از قتل پسرعمویم پشیمانم
قبل متوجه شدم برادرم معتاد شده است. البته پدرام در اعتیاد برادرم نقشی نداشت، اما او برای برادرم مواد می آورد و این کارش مرا عصبانی می کرد. چندبار به او گفتم برای برادرم جنس نیاور، اما پدرام نه تنها جنس می آورد بلکه از من می خواست که پولش را بدهم. متهم گفت: چندباری پول دادم و بعد هم از پدرام خواستم دیگر این کار را نکند، اما توجهی نکرد. آخرین بار سر این موضوع باهم درگیر شدیم من حتی با برادر خودم هم ...
قرنطینه با توپ
. خواهرانم دوومیدانی کار هستند و برادرم هم بدمینتون بازی می کرد. من کوچک تر از همه بودم و بقیه خیلی حمایتم می کردند. جو خانه ما ورزشی بود. روز اولی که به اردوی تیم زیر 14سال دعوت شدم، پدرم به اردو آمد و با مربی ام صحبت کرد. هر تیمی که دعوت می شدم، پدر و مادرم می آمدند و شرایط تیم، اسکان و... می دیدند و بعد من قرارداد می بستم. اینطور نبود که رها شده باشم. الان هم از راه دور حمایت می کنند. همان روزهای اول که ...
پرستار داوطلب شدیم تا شما تنها نمانید
گروه های جهادی شدم، چرا الان بی تفاوت در خانه نشسته ام؟ هی به خودم نهیب زدم. دوباره برگشتم به همان پست. خلاصه بگویم، کسب موافقت همسر و شرکت در دوره فشرده آموزشی و پنهان کردن ماجرای حضور داوطلبانه در بیمارستان از خانواده ام. یکه تاز پیش رفتم تا رسیدم پشت در بیمارستان. در تمام این مدت همسرم که کاملا مرا می شناخت و از آنچه بر دلم می گذشت خبرداشت سکوت کرد، می دانست پای من هرگز به قرنطینه بیماران کرونایی ...
سرگذشت عجیب زنی که خودرو می دزدید!
از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس پاسخ داد و راز سرقت های خودرو را فاش کرد، در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 20 ساله بودم که عاشق جهانگیر شدم. او در محله ما زندگی می کرد و جوانی قلدر و سرکش بود. هیچ کدام از اعضای خانواده ام راضی به این ازدواج نبودند، اما من که به تیپ و جذبه او دل باخته بودم، به حرف هیچ کس گوش نمی کردم و هیچ نصیحتی را نمی شنیدم. مقابل پدر و ...
برنامه فوتبال برتر/ از افشاگری هاشمی درباره صندوق خالی پرسپولیس تا راز داور شدن پزشک بسکتبالیست
...> من گرایشی به استقلال و پرسپولیس نداشتم، اما فوتبال را دوست داشتم. قطعا طرفدار یکی از این تیم ها بودم، اما پس از شروع داوری این حس در من کشته شد و دوست داشتم خودم برنده باشم. سال 90 ازدواج کردم و همسرم پزشک است. رضا کرمانشاهی معلم تاریخ و حمید حاج ملک آتش نشان است. تلاش داوران ما کمتر از کشور های دیگر نبوده، اما این کار در ایران شغل نیست. نمی دانم به من پول داده اند یا خیر، چراکه کارتم دست همسرم ...
رویای گُل طلایی!
تجسس در اطراف میدان سپاد دستگیر شده است، در حالی که معاشرت با دوستان لاابالی و ناباب را دلیل اصلی اعتیاد به مواد مخدر و ارتکاب جرم سرقت می داند در شرح داستان عبرت آموز زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 39 سال پیش در محله قاسم آباد مشهد متولد شدم. فرزند سوم از یک خانواده 9 نفره بودم، پدرم بنا و مادرم خانه دار بود و هر دو تا مقطع سیکل تحصیل کرده بودند. در کودکی آرزو ...
بخاطر عروس و نوه ام از شناسایی قاتل پسرم می گذرم! / 6 سال پلیس به بن بست خورد!
گفت میخواهد براییکی از دوستانش کاری انجام دهد.او از خانه بیرون رفت و دیگر .من نمی دانم چه کسی و به چه انگیزه ای شوهرم را این چنین فجیع کشته است. با اطلاعاتی که زن جوان به پلیس داده بود چند نفر از دوستان نزدیک مجتبی به عنوان مظنون بازداشت شدند اما مدرکی علیه آنها به دست نیامد . حالی که شش سال از این ماجرا گذشته و تحقیقات دنباله دار پلیس به نتیجه نرسیده بود ،راز کشته شدن وانت ...
کتاب سیلاب زندگی منتشر شد
یکدیگر حرف می زنند. وقتی من به رفتار او اعتراض می کنم، می گوید: ارتباطش، کاری است؛ اما او دروغ می گوید و حتی مرا به خاطر آن دختر، کتک زده است. الآن هم چند شب می شود که به خانه نیامده است. من طلاق می خواهم. بعد از صحبت های زن جوان، شوهر او به دادگاه احضار شد تا پس از شنیدن حرف هایش، حکم نهایی صادر شود . خیانت دختری بیست ساله، پنج سال پیش به عقد پسر خاله اش درآمد. شوهرش هشت سال ...