سایر منابع:
سایر خبرها
چهل سال قابله بودم و بیش از 300 نوزاد به دنیا آوردم/ فقط زایمان طبیعی را قبول دارم
. موردهای زیادی بود که خانم ها می آمدند و به اصرار پول می گذاشتند. صندوق صدقه ای از کمیته امداد را گذاشته ایم و هر کسی میخواهد حق الزحمه من را بدهد در این صندوق می اندازد. مادربزرگی در کنارم نشسته و با لهجه شیرینش من را به فضایی برده که با وجود داشتن یک فرزند گویی فرزندان بیشتری دارد و حالا مادربزرگ بچه های زیادیست که الان بزرگ شده اند. مادر با خدا و خوش قلب می گوید: زمان های قدیم دلاک ها و تیه ها ...
آرزوی مادر شهید مدافع حرم در کارگاه تولید ماسک برآورده شد
اگر بپرسی، می گوید جهاد، جهاد است. چه لب مرز باشد و اسلحه به دست در مقابل دشمن متجاوز، چه کیلومترها دورتر باشد در دفاع از مرزهای عقیدتی و چه همین جا باشد؛ در کوچه و خیابان ها و در مقابله با ویروس مرموزی که سلامت خانواده ها را نشانه گرفته. حالا مادر همین که پشت چرخ خیاطی می نشیند و برای حمایت از مدافعان سلامت ماسک می دوزد، خودش را در لباس جهادی مقدس می بیند و دلش آرام می گیرد، هرچند طلب شهادت هنوز ...
یادبود حضرت خدیجه؛ از ضرب سکه طلا تا تشکیل بنیاد خیریه
مرادی شکل گرفت و این بنیاد که به نام مادر مهربان ام المومنین خدیجه کبری (س) است، هشت سال پیش با سرمایه گذاری 500 میلیون تومانی از وزارت کشور در قالب بنیاد ملی مجوز گرفت. همه اعضای بنیاد خیریه مادر مهربان را جوانان مذهبی تشکیل می دهد و کارش هم فقط غذا دادن به کودکان است؛ یعنی همان کاری که حضرت خدیجه انجام می داد. مرادی به قوانین و مصوبات این بنیاد هم گریزی زد و گفت: چهره هیچ کودکی در سایت و ...
قرنطینه همگانی در چیتگر
بساطشان را جمع می کنند و می خزند داخل ماشین ها. اما هیچ کس محل را ترک نمی کند! مرد چهار شانه ای دستش را به کمر زده و به آسمان خیره شده، بعد برای آنهایی که در ماشین نشسته اند، اینطور تحلیل می کند: همین یه تیکه س. ابری تو آسمون نیست. الان بارون قطع می شه. بعد داد می زند: بهنام رو زغال ها رو بپشون خاموش نشه... قرنطینه همگانی باران می بارد امشب اما دل هیچ کس غم ندارد از این بابت. آدم ها ...
نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (س)
. این یاور با وفای رسالت بعد از 25 سال زندگی در کنار حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در دهمین سال بعثت در 65 سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان را داغدار نمود . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیکر پاک او را در حجون با دست های خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب علیه السلام رخ ...
شجاعانه در میدان نبرد بود و از شهادت ترسی به دل نداشت
رو بگیر والا از دستت میره و بعد ادامه داد: به زودی میگن: این گل پرپرشده، عباس پرپرشده، عباس شیشه بر پرپر شده بعد با خنده خداحافظی کرد و رفت. خاطرات علی احمد امیرسرداری (دوست شهید) سال پنجاه و هفت بود. هنوز به بیست و دوم بهمن نرسیده بودیم و پیروزی انقلاب علنی نشده بود. در منزل یکی از آشنایان جوانی را دیدم که هم سن آن روزهای خودم بود داشت شیشه ها را اندازه می گرفت و روی در و ...
دخترانی که پا جای پای پدران شهیدشان گذاشته اند
کشورم دفاع کنم. - این روزها دیدن صحنه های ایثار در جامعه، شما را به یاد دوران جنگ نمی اندازد؟ بله. به عنوان مثال در زمان جنگ مادران فرزندان و عزیزان خود را راهی جبهه ها کرده و با بافتن کلاه دستکش از رزمندگان حمایت می کردند اکنون نیز با دوختن ماسک و حمایت کردن از عزیزان شان که در بیمارستان کار می کنند در صحنه نجات جان مردم و افزایش امنیت کشور حضور دارند که رشادت های آنها در هر ...
مامایی؛ در آغوش گرفتن هدیه پاک خداست/ سختگیری های بیش از حد استاد عامل موفقیتم بود
و از همه سختتر در بلوچستان یکی دیگه از سختیهاش اینه با تفاوت زبان بخواییم بعضی چیزها رو برای مادروهمراهیاشون توضیح بدیم یا بپرسیم. از تلخیهاش اینکه همه تلاشت بکنی و نتونی مادر یا نوزاد نجات بدی مرگی که اتفاق بیفته یک تارمو آدم سفید میشه.. وقتی نوزاد بدنیا میاد و گریه میکنه، وقتی لباسش میپوشی و میبریش کنار مادرش و با لبخند روبرو میشی وقتی مادروهمراهیاش زمان ترخیص خوشحال صحنه ...
مهم ترین معلم انسان کتاب و دوست خوب است
خداحافظی کنم، اشک می ریختم، در همین مدت کوتاه انس و الفت زیادی بین ما شکل گرفته بود و رفتن را برایم سخت کرد، هرطور بود رفتم و فوق دیپلم را گرفتم. زمان برگشت تصمیم داشتم در رشته خودم مشغول به کار شوم، به اداره رفتم تا تسویه حساب کنم، اما رئیس اداره گفت حالا که به آموزش و پرورش آمدی بمان ما به شما نیاز داریم. من هم دوست داشتم و تصمیم گرفتم بمانم و کارم را ادامه دهم. الان هم بسیار خوش حالم و خدا را شکر می ...
عکس لورفته از دوران حاملگی بهاره رهنما در کانادا + فیلم
اینگونه پاسخ داد : خبرداغ: جنجال ماجرای طلاق ترانه علیدوستی از همسرش فاش شد + عکس وبیوگرافی ** فیلم بالا این روز ها در فضای مجازی شایعات زیادی را به دنبال داشته است که مستقل انلاین این خبر را تایید نمی کند ** همسرم و من هر کدام یک بچه داریم ؛ اما همیشه مادر شدن برای من جذاب بوده ، فعلا سپردیم دست خدا تا ببینیم چی پیش میاد. بهاره رهنما و همسرش امیرخسرو عباسی ...
گزارشی از حال وهوای نقاهتگاه بیماران کووید19 در مشهد/ کاشانه ای برای نقاهت
. بیماری اش را انکار می کند. انگار دوست ندارد نام کرونا رویش بماند. چند سال پاکی دارد، ولی هنوز بی خانمان است. کرونا او را زیر سقف بیمارستان می برد تا برای چند روزی هم شده جایی برای ماندن داشته باشد. زمان ترخیص او هم ترجیح می دهد به قرنطینه بیاید تا جایی برای بهبودی بیشتر داشته باشد. در این مکان به او رسیدگی می کنند و نان و آب و دارویش به موقع است. یکی از گروه هایی که به جایی برای سپری کردن دوران نقاهت ...
هفت مرد جهادگر از یک خانه آمده اند
. لبخند از روی لبانش محو نمی شود وقتی می پرسم چطور پسرها این طور دنباله رو شما شدند؟ می گوید: به لطف خدا و چشمان پرفروغش را به همسرش می دوزد و می گوید: دلیل دیگر اینکه چون مادر خوب و مهربانی آن ها را تربیت کرده است. او همیشه کنارمان بوده و ما را تشویق کرده تا کمک حال مردم باشیم. طاهره خانم متوجه تعریف های آقا یوسف می شود و خودش را به نشنیدن می زند. درحالی که از این همه قدرشناسی همسرش بغض کرده ...
سوگواران خاموش
شورا را رعایت کردند اما: از مراسم خاکسپاری که به خانه برگشتیم، دیدیم که چند نفری خانه ما نشسته اند. مادرشوهرم، مادر شهید بود و همه به او احترام می گذاشتند. برای دوستان و اقوام سخت بود که برای او سوگواری نکنند. در همه این سال ها که برادر همسرم شهید شد، او لباس مشکی پوشید و به ندرت خندید. همه دوست داشتند برایش عزاداری کنند، مرثیه بگویند و خیرات بدهند اما با تقاضای اعضای شورا دیگر کسی به خانه ما ...
وقتی رفتار وقیحانه شوهرم را با همکار زنش دیدم، خشکم زد / علیرضا به دختر دوستش هم رحم نکرده بود !
و شوهرش با دو نفر دوست بود و پیامک عاشقانه بین شان رد و بدل شده بود. یکی از آنها همکار همسرش بود که چند بار به خانه شان آمده بود و دیگری هم دختر یکی از همکلاسی های دانشگاهش بود. هر دو را خوب می شناخت. از شدت عصبانیت خون به صورتش هجوم آورده بود. زن جوان ادامه می دهد: کارد می زدند خونم در نمی آمد. بیشتر از این ناراحت بودم که شوهرم با دختری دوست شده که خانواده اش آدم های مشکل داری بودند ...
رضا بعد از شهادت لبخند زد
دوران راهنمایی را بخواند.14 ساله بود که به دامغان برگشت و در دبیرستان شریعتی تحصیلاتش را ادامه داد. سال اول دبیرستان بود که جنگ شروع شد. آقا رضا هنگام شهادت متأهل بود؟ بله، سال 1364 با دختردایی اش ازدواج کرد. زندگی خیلی ساده ای داشتند و مستأجر بودند. صحبت از مال دنیا که می شد رضا می گفت: ای بابا! مگه چقدر می خوایم عمر کنیم که حالا به فکر دنیا و مال دنیا باشیم. این دو روز عمر ...
ماما فرشته ای که قصه زندگی با بودنش آغاز می شود
خبرگزاری شبستان - جنوب کرمان: صدای گریه اش نوید زندگی می دهد و روشنی بخش دل مادر بعد از ساعت ها درد و رنج است، خستگی ماه ها حمل و ساعت ها مراقبت و کمک در به دنیا آمدن نوزاد با شیرینی تولد به یکباره از تن مامان و ماما بیرون می رود. مامان دردها را فراموش می کند و ماما این فرشته سبز پوش که قصه زندگی با بودنش آغاز می شود حالا خرسند از سلامتی مادر و نوزاد است، لبخند نوزاد روشنی چشمان آنها ...
مبارزه با کرونا در هنرستان های شهر تهران
آموزش ها را در کانال مدرسه بارگذاری می کند اما حالا در کارگاه ماسک می دوزد. خانم زاهدی درباره دوختن ماسک می گوید: محیط خوب مدرسه و عشق به کارم باعث شد که نتوانم در خانه بمانم و با خودم گفتم من هم باید در کنار همکارانم باشم . این خانم معلم که نه تنها در مدرسه بلکه در خانه هم پای کار دوختن ماسک است، ادامه می دهد: از اسفند سال گذشته به هنرستان می آییم و ماسک می دوزیم البته گاهی ...
جملات عاشقانه صبح بخیر به عشق + متن های رمانتیک و احساسی صبحت بخیر عزیزم
...> آرزویت هست !! صبحتون بهارے مهربان که باشی خورشید از سمت قلب تو طلوع خواهد ڪرد و صبح مگر چیست جز لبخند مهربانت سلام صبح زیبات عالی متن زیبای صبح بخیر عشقم خدا هر روز صبح زنگ بیدار باش را می زند ! خورشید می تابد و شهر، خمیازه می کشد گل ها رو به سوی تو می کنند و شاداب می شوند سلام گل ...
شهید: دست پدر و مادرم را در قیامت می گیرم
راه خدا برسد و از قافله عاشقان سالار شهیدان عقب نماند، برای انجام خدمت سربازی ثبت نام کرده و به پادگان صفر 5 کرمان رفت. پس از طی دوران آموزشی در کرمان به جبهۀ خوزستان رفت و در لشکر 92 زرهی اهواز مشغول شد. در آنجا از نیروها خواسته بودند هر کس در هر زمینه ای استعداد و توانایی دارد اعلام کند که قربانعلی گفته بود من در بنایی و پست مهندسی مسلط هستم. بعد ایشان را برای ادامه خدمت به پست مهندسی منتقل کرده ...
شهیدی که هدیه تولدش شهادتش بود
به زودی عملیات میشه، میخوای خودت بری عملیات و بعدش منو بفرستی در چهره اش تغییر محسوسی حاصل نشد وا لبخند شیرین همیشگی هم خبری نبود. یقین داشتم که هیجان و عملیات نیست که برادرم را به طرف خود می کشد. بلکه چیز دیگر که آن موقع به اندازهی حالا برایم روشن نبود. خاطرات همسر شهید بالاخره آن کشش درونی او را واداشت تا دوباره به ملاقات امام جم برود. پس از یک گفت و گوی مفصل رو به ایشان ...