سایر خبرها
موی بلند دردسر دارد
نخورده بودم. وضعیت آشفته موهایم هم مانند شرایط حاکم بر ونزوئلا هر روز بدتر از قبل می شد، اما نمی خواستم هنگامی که بیمار هستم به سلمانی بروم. در نهایت دست از پا درازتر به تهران برگشتم. به محض آنکه پایم به خانه رسید، در اخبار خواندم که کرونا به ایران رسیده. تازه فهمیدم که در کیش به کرونا مبتلا شده بودم و در بوشهر من را زمینگیر کرد. نگران مهرشاد و ساناز و دختر محصل شان مرسانا بودم که نکند مبتلایشان کرده باشم. اما خوشبختانه حال شان خوب بود. من هم سرحال بودم، اما کشور در قرنطینه فرو رفت و سلمانی ها هم تعطیل شدند. موزر را برداشتم و سرم را از ته تراشیدم. ...
ماجرای طلبه ای که می خواست خواننده شود
مردم نیوز : سیدحسین موسوی مهمان برنامه دعوت در شانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان برابر با 21 اردیبهشت ماه بود. او طلبه و جهادگر است اما از کودکی آرزو داشت، خواننده شود. موسوی در ابتدای برنامه گفت: آرزوی کودکی من خواننده شدن بود حتی فکر می کردم از ایران می روم و خواننده می شوم. تمرین داشتم و صدای خواننده های آن زمان را شبیه خودشان تقلید می کردم. شیطنت های زیادی داشتم. درس نمی خواندم و ...
بدون اطلاع همسرم به پارتی شبانه رفتم و او را در کنار زنی با وضع زننده دیدم
بیرون آمدم و به پلیس درباره این مهمانی مختلط خبردادم. آن روز همسرم دستگیر و به دلیل شرب خمر به تحمل شلاق محکوم شد. او دیگر به هیچ مهمانی نمی رفت و همین موضوع ظن مرا برانگیخته بود. به همین دلیل او را تعقیب کردم و فهمیدم از مدتی قبل زنی میان سال را به عقد موقت خودش درآورده و در دام مواد مخدر گرفتار شده است. با آن که خودم در همین پارتی های شبانه با جهان آشنا شده بودم ولی نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل ...
ادامه واکنش ها به جلسه شورای صنفی نمایش
در پایان جلسه نامه و اسم نماینده جدید کانون را شنیده، به یاد بیاورد که قبل از انتخابات فرمایشی با شنیدن نام آقای درمیشیان گفتند ممکن است حضور آقای درمیشیان از سمت سازمان سینمایی تایید نشود! البته من این تهدید را به شوخی گرفتم. پس این موضوع که آقای طباطبایی نژاد در پایان جلسه نام آقای درمیشیان را شنیدند، صحت ندارد. اما در کمال تعجب آقای طباطبایی نژاد بعد از شنیدن تغییر نماینده کانون و عدم ...
شفقتیان: فوتبال برای همه آب و نان داشت، برای من افسوس
چهار روزه قرض گرفتم، یکی روز در خانه نشسته بودم که دیدم نامه از دادسرا آمده است، رفتم و قاضی گفت برای چک برگشتی است و اگر پول ندهید به زندان خواهید رفت. ماجرا را برای قاضی تشریح کردم و گفتم من بازیکن پرسپولیس و تیم ملی بوده ام روزگار با من بی رحم بوده است و قرار بود باشگاه پرسپولیس پول بده که این اتفاقات رخ داده است. او از شاکی خواهش کرد و برای من فرصت گرفت اما باز هم نتوانستم این پول را تهیه کنم تا ...
3 روایت متفاوت در برنامه های رمضانی/ از ماجرای دو خیّر تا بیماری خواننده معروف
اما به دلیل تکراری بودن به دنبال به روز کردن آوازهایم رفتم. روی ملودی آهنگ خواننده ها شعر خودم را می خواندم که مورد استقبال قرار گرفت و فروش من چند برابر شد. آقایی زاده بیان کرد: از اینکه توانسته ام در کارم موفق شوم خدا را شکر می کنم. در بخشی از برنامه رضا صادقی خواننده پاپ کشورمان ارتباط تلفنی با برنامه داشت و درباره مهمان برنامه گفت: اولین بار که تصویر خوانندگی آقایی زاده را ...
روایتی از قهرمان کوچک قراملک در روزهای غبار آلود کرونا / شایان: عطش حسین فهمیده در من هم هست
: من فرقی با حسین فهمیده ها و آن نوجوانان دوران دفاع مقدس که عطش خدمت به وطن را داشتند ندارم و با اطمینان میگویم اگر زمان جنگ هم بودم می رفتم چون من عاشق سرزمینم و مردمانش هستم و برای دفاع از آن همیشه حاضرم جانم را فدا کنم و هر خدمتی از دستم بر آید بکنم. حرف های شایان مرا به وجد آورده، با خود میگویم چه رویش هایی در این کشور جوانه زده، چقدر افتخار میکنم به وجود چنین نوجوانانی در کشور. ...
ماجرای بیماری غلامرضا صنعتگر در خرم شهر
برعهده محمدحسین امیدی است. در برنامه روز گذشته 22 اردیبهشت ماه خرم شهر غلامرضا صنعتگر مهمان بخش اول برنامه بود که درباره ابتلایش به بیماری کرونا گفت: اوایل شیوع کرونا در کشور چند روزی بستری بودم که با کمک کادر درمان شرایطم بهتر شد. روزها و شب های تلخی را تحمل کردم که تجربه بسیاری برای من داشت. حتی بالاترین حد فشار خون یعنی 32 را تجربه کردم اما در این مدت خانواده و دوستانم کنار من بودند. ...
کرونا جانِ موزیسین های زیادی را گرفت
...، جت بلک و جان الیس همکاری کرده بود و گاه درکسوت خواننده با همکاری اعضای گروه استرانگلرز به اجرای اثر پرداخته بود. اسکار چاوز / scar Ch vez اسکار چاوز زاده مارس 1935 یکی از خوانندگان معترض و انقلابی مکزیکی است که از دهه 1960 شروع به خواندن کرد و تا 2019 در جمع مردم به این کار ادامه داد. این خواننده به تایید هالیوود ریپورتر طی هفته های گذشته پس از ابتلا به بیماری کرونا چشم از ...
سمیرا شبانی؛ اولین و تنها خلبان زن بالگرد در ایران
آموزشی در توان مالی خانواده ما نبود و شرکت در این کلاس ها احتیاج به وضعیت مالی خوبی داشت، اما من ناامید نشدم و تصمیم گرفتم برای شروع به سراغ کار های مرتبط دیگری مانند فعالیت به عنوان کارمند یک شرکت هوافضا بروم. البته بعد از این که پدرم فوت کرد، دیگر روحیه لازم را نداشتم تا از مادرم دور باشم. به شهرکرد برگشتم و مدتی گذشت تا خبر دادند آموزش و پرورش برای شهرکرد نیرو می خواهد. آزمون دادم و سال ...
روزهای دشوار بهبودیافتگان
...، همسرم کامل آنجا را ضدعفونی می کرد و دائم می گفتند دست به چیزی نزن. آنقدر این رفتارها آزار دهنده شد که به دعوا و مشاجره کشید و همسرم باز سرکوفت هایش را شروع کرد که چرا رعایت نکردی و چقدر گفتم نرو سر کار، کرونا می گیری، اگر بچه ها می گرفتند تقصیر تو بود و... . در کل ورق علیه من برگشت و حالا چند روزی هست که با حالت قهر به خانه مادرم آمده ام. بهزاد از وزارت بهداشت و صداوسیما گلایه دارد که ...
بیهوشی بازیکن السد قبل از بازی پرسپولیس
دوباره توانستم به تمرین و مسابقه برگردم." عبدالکریم اضافه کرد:" بعد از این دوره دشوار همان بازی معروف برابر الهلال در نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا را داشتیم که من اخراج شدم. در این مسابقه بسیار هیجان زده بودم و اشتباهم این بود که پیراهن داور را گرفتم. بعد از مسابقه سراغش رفتم و با او صحبت کردم. او یکی از دوستان من است و این دقیقا چیزی است که اتفاق افتاد. من اشتباه کردم و مسئولیتش را به ...
روزگار تلخ بازگشت به خانه
. همسرم گفت اینها نشانه کروناست. برادرم مرا به بیمارستان یافت آباد برد و همان شب در مسیر بیمارستان از شدت ترس و نگرانی چند بار بالا آوردم. کلا یک هفته در بیمارستان بستری شدم. هر لحظه منتظر مرگ بودم. سرتان را درد نیاورم بیماری و ضعف و بی حالی و نفس تنگی و ترس از مردن از یک طرف و استرس این که نکند خانواده ام را آلوده کرده باشم از طرفی مرا به مرز جنون کشانده بود. روزهای بستری به من و خانواده ام فشار ...
وضعیت سفید کمرنگ/ نگاهی به سریال سرباز
آن دوران خیلی راحت زندگی کرد. تبدیل شدن به یک آدم تلخ و تنها برای من -که اگر تستی می گرفتند می توانم بگویم افسردگی ام صفر است و همیشه دوست دارم بامزه جمع باشم تا پرخاشگر- خیلی سخت بود. به هر حال این بازیگری است که درسش را خوانده ام و خوشحالم توانستم رضایت بیشتر مخاطبان را جلب کنم. خودتان سربازی رفتید؟ من معاف شدم اما سه برادر دیگرم رفته بودند و خاطرات شان را شنیده بودم. با ...
از فقر تا مکنت؛ داستان زندگی سرمایه دار لرستانی مقیم تهران
...، اما مسئولیت اداره ی خانواده را به عهده گرفت و حتی در زمان تولد خواهرم، او مجبور بود کار کند. به علت مشکلات مالی نتوانستم در دبستان ثبت نام کنم و درس بخوانم. وضع ما تا سال 1319 به همین منوال گذشت. من ده ساله شده بودم که تصمیم گرفتم عهده دار تأمین هزینه های خانواده شوم. به بازار رفتم و به عنوان شاگرد در یک مغازه ی دوغ فروشی مشغول به کار شدم. وظیفه ام این بود که از گرداب تا میدان بزرگ خرم آباد با ...
کفاشیان: هرکس را می گفتند بردار، لج می کردم و نگهش داشتم!
می شد که این بحث سهام سازمان لیگ مطرح شده. من از اول در فوتبال نخودی بودم! حالا اسم ما را بگویند یا نگویند. البته همین شما از روز اول که ما وارد فوتبال شدیم، کلی تو کارمان گذاشتید و می گفتید به درد فوتبال نمی خورید. الان بعضی دوستان شما زنگ می زنند که کاش شما بودید و کاش برگردید. می گویم همین شما تو کار ما گذاشتید، بعد الان می گویید برگرد؟ عمده انتقاد ما به شما به خاطر انتخاب ...
وقتی روشنفکران فاشیست حتی یک تماس با استاد نمی گیرند
را به رادیو معرفی کرد و وقتی به استودیو رسیدم، شروع به خواندن شعری از حافظ کردم. چون از پله ها بالا رفته بودم و نفس نفس می زدم و زود شروع به خواندن کرده بودم، چون خوب نبود من را از استودیو بیرون کردند و بعدها همان کسی که من را از استودیو بیرون کرده بود باهم همکاری کردیم و برایم ساز زد. یک نفر به من زنگ نزد این خواننده سرشناس در پاسخ به سؤالی درباره حاشیه های زمان احمدی نژاد و ...
مصائب بغل سیاسی!
آفتاب یزد – گروه شبکه: جمعه شب مهمان برنامه دورهمی مهران مدیری، علیرضا افتخاری خواننده کشورمان بود. او در این برنامه از ماجرایی صحبت کرد که سالها به خاطر آن مورد شماتت قرار گرفته بود. ماجرا به سال 88 بر می گردد زمانی که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان بود. در آن زمان در برنامه ای به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار که احمدی نژاد نیز در آنجا حضور داشت، علیرضا افتخاری قطعه ای را اجرا می کند. اما ...
باور نمی کردیم روزی مبتلا شویم
.../پس از بیماری مورد حمایت 100 درصدی خانواده قرار گرفتم / از روز اول، خودمان تصمیم گرفتیم در این بخش حضور داشته باشیم و اجباری در کار نبود / تا حالا چنین تب و لرز شدیدی را تجربه نکرده بودم / ضامن سلامتی، رعایت فاصله و کم کردن رفت و آمد است / ماسک معمولی بهتر از فیلتردار است / به من گفتند احتمالاً بدن شما مقاومت داشته و این بیماری را رد کرده است / فکرش را ...
کارت عروسی ای که به دست آقا رسید
...> فقط یک نفر مانده بود. من کمی جلوتر رفتم که بلافاصله بعد از تمام شدن صحبتش روبه روی آقا بنشینم و هدیه ام را تقدیم کنم. تلاش کردم تا حدامکان نزدیک باشم تا به خاطر ازدحام جمعیت نوبتم را از دست ندهم. نفر جلویی من صحبتش تمام شد و برخاست. من کمی به جلو خم شدم تا زودتر روبه روی آقا قرار بگیرم ولی در همین لحظه یکی از همراهان رهبری به ایشان گفتند: آقا اگر اجازه بدهید چند خانم هم جلو بیایند. آقا پذیرفتند ...
اولین اشتباه آخرین اشتباه زندگی همسرم شد نجمه حسنی
بیرون در میآورد و من دست و پاهایش را الکل می زدم و بعد دست هایش را با آب و صابون می شست. آن روز تمام کارهایی را که به ذهنم می رسید برای محسن انجام دادم قبل از هر کاری اتاق همسرم را جدا کردم و دو فرزندم را از او دور نگه داشتم بعد هم با روش هایی که بلد بودم شروع کردم به درمان او با گیاهان دارویی. چند روز گذشت و تب های شدید همسرم شروع شد و علائمی مانند اسهال نیز به آنها اضافه شد ...
واکنش افراد مختلف به "کرونایی شدن" در قاب دوربین مستندسازی که خودش درگیر کرونا شد
روزهای ابتدایی بیماری وارد بیمارستان شریعتی مشهد شدم. وی افزود: تصاویر جالبی ثبت و ضبط شد؛ برای مثال کسانی که تست کرونایشان مثبت بود حسرت می خوردند و می گفتند ای کاش فلان جا نمی رفتم، ای کاش فلان کار را نمی کردم، ای کاش نزدیک پدر و مادرم نمی شدم، حالا کارم چه می شود؟ و ... در نقطه مقابل کسانی که تست شان منفی می شد انگار که باری از روی دوششان برداشته شده بود و خوشحال بودند. در این فیلم اقشار ...
افتخاری شکنی افتخار نیست
...، یک نفر با من تماس نگرفت و کسی از من حمایت نکرد که با علیرضا چه کار دارید؟ مگه چه کار کرده؟ اگر یک نفر فتیله این آتش را یک مقدار کم کرده بود، من اینقدر آسیب نمی دیدم؛ حتی خانواده من هم تحت این آسیب قرار گرفتند. این را هم علیرضا افتخاری جمعه شب در برنامه دورهمی مطرح کرد. اگر یک شخصیت سیاسی، یک شخصیت فرهنگی و هنری را در آغوش بگیرد و به او ابراز علاقه و ادای احترام کند و آن وقت این ...
الهام پاوه نژاد| عکس دیده نشده از تتو جنجالی اش + عکس و بیوگرافی
ه نژاد و دخترش کردیا خیلی بزرگ تر از سنش رفتار می کند، این به خاطر تربیت شماست یا...؟ برخی شرایط دست به دست هم می دهد و کودکانی که در یک چنین خانواده هایی بزرگ می شوند به خاطر نوع زندگی شان قائم به ذات بودن را فرامی گیرند، البته در کردیا می تواند ذاتی هم باشد به دلیل اینکه پدرم همیشه سعی کرده من و خواهرم را مستقل بار بیاورد، ما از 17 سالگی کار کردیم و درس خواندیم و در اجتماع ح ...
جوادی: گزینه دومی وجود ندارد و همه باید روی تشک و با مسابقه انتخاب شوند/ استثنا فقط یک نفر است
کشتی بیهوش شدم و به بیمارستان رفتم. ساعت 11 شب بود که حالم جا آمد و پزشکان گفتند امشب باید بمانی، اما فردای آن روز کشتی داشتم و با رضایت خودم بیرون آمدم. بقیه حریفانم را بردم و 10 روز بعد دوباره مسابقه گذاشتند، دستم خوب نشده بود، همه را بردم و رفتم المپیک. من در عرض یک ماه سه بار وزن کم کرده بودم، ببینید چه به سرم آوردند. من سه سال پشت سر هم قهرمان جهان شده بودم، می شد در مورد من استثنا قائل شوند ...
من علی پروین استقلال بودم
بازی به مراغه چیان لایی می اندارم، یکی دیگر می گفت او را دریبل می کنم و حرف های دیگری زدند که باعث شد تحریک شوم و بر خلاف میل باطنی ام جلوی استقلال بازی کنم و 2 گل بزنم، اما هیچ گونه شادی انجام ندادم؛ و پرسش آخر، شاهرخ بیانی می گوید به خاطر شما از استقلال رفت؟ این حرف ها دروغ است، او پرسپولیسی بود و می خواست به پرسپولیس برود، من چهارمین نفری بودم که زمین گرفتم، پیش از من سه نفر دیگر هم زمین گرفته بودند، بروید از مسوولان وقت استقلال بپرسید، روز آخر گفتند به من زمین بدهند که بعدا آن را به آموزش و پرورش بخشیدم. بیانی می خواهد خودش را بزرگ کند. منبع خبر : خبر ورزشی ...
روایت زندگی شهید مدافع حرم جاویدالاثر علی آقاعبداللهی
.... باقی را هم حج واجب رفت که در یکی از آن ها من هم مستطیع شده بودم و با یک کاروان مستقل رفتم که یک روزهایی می توانست همراه من باشد. - چرا فقط یک روزهایی؟ - بابا یک بار سفر حج واجب شخصی خودش را رفته بود. بعد هم داوطلبانه توی یک سری از کلاس های سازمان حج و زیارت شرکت کرد و سال های بعد به عنوان امدادگر به سفر حج رفت. - امدادگر؟ چه جالب! - منظورم امداد و خدمات درمانی نیست. بابا اینا همراه با بچه های ...
مردی از مردان خدا
.... برای من که کودکی بیش نبودم این مفاهیم کمی غریب و دور از دسترس بود، اما برای او رنگی دیگر داشت. 2. جمعه صبح ها به همراه پدر و برادرم به مراسم دعای ندبه ای که هر هفته در مسجد یا منزلی برگزار می شد می رفتم. خیلی ها این جلسه را به نام او می شناختند، جلسه ای پرشکوه و معنوی که از قشر های مختلفی در آن شرکت می کردند. از استاد دانشگاه بگیر تا بازاری، کارگر و.... برای من خیلی جالب توجه بود که سبب ...