سایر منابع:
سایر خبرها
داستان مامور پلیس آگاهی بندرعباس که به طرز معجزه آسایی به زندگی برگشت
. صدای شان را می شنیدم که می گفتند، لنج ها را آتش بزنید. همان موقع به فکر همسرم افتادم و دنیا برایم تمام شده بود. امیدی به زنده ماندن نداشتم. بی سیم و موبایلم از کار افتاده بود. آنها مرا پیدا کردند و با پارو به سر و صورتم می کوبیدند. مرا تا یک قدمی مرگ بردند و بعد روی قایق کشیدند. یکی از آنها سلاحم را مسلح کرد و روی پیشانی ام گذاشت و ماشه را چکاند. معجره خدا بود که سلاح عمل نکرد. نقشه ...
من و جوجه رنگی و گربه کوچه !
برای خودم یورتمه می رفتم. در همین روزها بود که برای نخستین بار با پدیده ای به نام جوجه رنگی آشنا شدم. جوجه هایی که آنها را فسفری، قرمز، آبی و سبز می کردند و توی کوچه می فروختند. البته با نان خشک و دمپایی پاره و سایر وسایل هم عوض شان می کردند. اما مسأله اصلی این بود که خانواده من برایم جوجه نمی خریدند. نه اینکه مخالف نگهداری یا آزار حیوانات باشند؛ نه. چون آن زمان اصلا مبارزه با حیوان آزاری مد نشده ...
داستان مبارزه زنی به نام تنتا با کرونا
سال پیش پدر ما در این راه پای گذاشت و الان به تو افتخار می کنیم که این کار را کرده ای و در این راه پا گذاشته ای. خودم از همسرم می پرسیدم تو الان از من ناراحت هستی یا الان که این اتفاق برایم افتاده حس بدی نسبت به من داری؟ ولی ایشان به من می گفت باعث افتخار من هستی با اینکه می توانستی سرکار نروی ولی با تعهد این کار را کردی و به خاطر مردم خودت در معرض خطر گذاشتی. من خودم با بیماران زیاد سر و کار ...
رسوایی عجیب زنی که در شبکه های مجازی اغفال شد!
اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18 ساله بودم که با آروین ازدواج کردم. او شاگرد یک فروشگاه لوازم پلاستیکی بود. وقتی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، آروین شغل های متفاوتی را در بازار کار تجربه کرد تا این که بالاخره با کمک اطرافیان فروشگاه پوشاکی راه اندازی کرد و اوضاع مالی ما بهتر شد. اگرچه صاحب دو فرزند شده بودم، اما همواره با همسرم اختلاف داشتم. او همیشه درگیر گرفتاری های کاری و بدهی و ...
اخاذی سیاه زوج جوان به سبک فیلم هالیوودی
قربانیان کشف شد. میلاد در جریان تحقیقات گفت: چند سال است که ازدواج کردیم و در رستوران کار می کردم، اما به خاطر کرونا بیکار شدم. یک شب بعد از دیدن یک فیلم هالیوودی موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و تصمیم گرفتیم به سبک همان فیلم اخاذی های سیاه انجام دهیم تا مشکلات مالی مان حل شود. بعد از چند هفته تمرین، طبق نقشه مان همسرم بر سر راه رانندگان قرار می گرفت و من در خانه پنهان می شدم ...
اعتراف مرد تهرانی به کشتن زن ماساژور/ با او در تلگرام آشنا شدم
. میخواستم جسد زن جوان را کنار کانال آب بی اندازم اما ناخواسته جسد به داخل کانال افتاد. اما من واقعاً قصد کشتن وی را نداشتم. این متهم گفت: من همانجا با پلیس 110 تماس گرفتم و گفتم جسد یک زن را پیدا کرده ام. اما وقتی پلیس گوشی موبایل زهره را در ماشینم پیدا کرد به عنوان مظنون بازداشت شدم و به قتل اعتراف کردم. من واقعاً شرمنده اولیای دم هستم و بزرگترین اشتباهم این بود که از سر کنجکاوی با شماره تبلیغاتی زن ماساژور در کانال تلگرامی تماس گرفتم. با پایان دفاعیات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. انتهای پیام ...
اتفاقات جالبی که برای گردشگران کارکشته در سفرهایشان رخ داده اند
لحظه خوشحال بودیم که سر از زندان های چین در نیاوردیم. همین الان که این داستان را می نویسم، با همسرم در مغولستان هستیم و برنامه داریم که تا دو هفته دیگر به چین سفر کنیم. به ما گفته اند که صومعه خانه لابرانگ Labrang Monastery به روی خارجی ها باز شده است؛ بنابراین، ده سال بعد می خواهیم یکبار دیگر این کار را امتحان کنیم. امیدواریم این بار دیگر دستگیر نشویم و داستان های فوق العاده ای برای نوشتن و گفتن ...
قهرمانان زن؛ نیاز سینما و تلویزیون
می کنید. برای ایفای نقش با چه چالش هایی روبه رو بودید و آیا برای لهجه تان راهنمای یا معلمی داشتید؟ بله نقش وارش خیلی متفاوت بود، من اصفهانی هستم و شخصیت وارش گیلانی بود. برای لهجه معلمی نداشتم به دلیل اینکه سر سریال پدر بودم خیلی دیر به گروه وارش اضافه شدم و اصلا فرصت اینکه خیلی تمرین کنم را نداشتم، دو هفته اول دو سریال باهم تداخل پیداکرده بود و من مجبور بودم مدام بین لاهیجان و تهران در ...
زوجی که به یک جشن عروسی قانع نشدند!
بود و از یک خانواده فقط یک نفر می توانست به سوریه برود و قرعه به نام برادر بزرگش عمار افتاده بود. این قانون جدید دست او و دیگر برادرانش از سوریه کوتاه می کرد؛ اما او کوتاه نمی آمد خودش را به آب وآتش می زد از همان موقع بی قراری های حسین شروع شد. جوانی که بعد از سال ها از خانواده عروس جواب مثبت گرفته بود؛ حالا قید دلش را زده بود و رسالت دیگری بر دوش خود احساس می کرد. عشق دوران نامزدی چه می ...
علاقه و انتخاب رشته
1379 وقتی 19 ساله بودم تصمیم گرفتم وارد بازیگری شوم، پدرم به شدت مشوق ام بود و با انتخاب رشته تئاتر راه درست برای ورود به این عرصه را انتخاب کردم. دوره ای هم در کلاس های بازیگری حمید سمندریان شرکت کردم. فعالیت جدی ام از سال 1384 در 24 سالگی با نمایش چشم اندازی از پل شروع شد، اما با سریال ساختمان پزشکان در سال 89 به کارگردانی سروش صحت دیده شدم. فرناز رهنما سالهاست با کیارش ...
ژاله صامتی | توصیه جنجالی به دخترش برای ندیدن صحنه های 18+ در آنتن زنده + فیلم
و دختر کوچکم، نیاز دهه هشتادی است. الان روند زندگی به حدی سرعت گرفته است که دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست. یاس: من احساس می کنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنی ام با خواهرم باعث نمی شود با او احساس صمیمت نکنم. البته به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمت و احساس ...
وقتی خانم بازیگر از نسبت فامیلی خود با اخوان ثالث می گوید!
هستند که همه جا گفته می شود ایشان دایی خودم هستند. البته واقعا فرقی هم ندارد و ایشان از نظرم دایی خودم هستند، مسلما احساس خوشایندی از این بابت دارم و همیشه به آن مفتخرم. پس در مجموع برآمده از یک خانواده فرهنگی- هنری هستید. بله، نه تنها مهدی اخوان ثالث، بلکه کلیت خانواده من اهل هنر و فرهنگ بودند و از آنجا که خانواده برای هر شخصی نقشی اساسی و تعیین کننده دارد، من هم قسمت اعظمی از ...
سرگذشت تلخ یک دختر پولدار
را در حضور آنان آتش می زدم و از نظر مالی نیز کمبودی نداشتم تا این که روزی هنگام رفتن به کلاس آموزش زبان خارجی با پسری به نام آرتین آشنا شدم. من که شیفته جذابیت ظاهری و تیپ و قیافه او شده بودم، بلافاصله شماره تلفنم را در اختیارش گذاشتم و این گونه روابط پنهانی ما آغاز شد و چند روز بعد هم به دیدارهای مخفیانه در مکان های خلوت کشید. در یکی از همین ملاقات های پنهانی، آرتین مشروبات الکلی به من تعارف کرد و ...
نیازمند: این شایعات زشت است
سنگربان ملی پوش تیم سپاهان گفت: واقعاً نمی دانم بعضی ها از طرح چنین شایعات کثیفی چه هدفی دارند، من اگر مشکوک به کرونا هم باشم، خودم اعلام می کنم. به گزارش پایگاه خبری طوفان زرد و به نقل از روزنامه خبر ورزشی روز گذشته شایعه شد پیام نیازمند سنگربان ملی پوش تیم سپاهان به ویروس کرونا مبتلا شده است، اما خود این بازیکن با تکذیب این شایعه گفت: وقتی از خواب بیدار شدم از تعداد زنگ های بی جواب ...
عباس قانع می خواهد فینال جام جهانی را گزارش کند!
... بازیکنان به مخاطب گفتیم. ادعای عباس قانع این است که می گوید هنر جذاب کردن یک گزارش بی روح را دارم. کسی که بتواند تفسیر روی بازی بگذارد مسابقه را جذاب می کند. این که می گویند فلان بازی جذاب بود و هیجان داشت، به گزارشگر هم بستگی دارد. اشتباه آقای گزارشگر اشتباهم این بود که بعد از هشت سال کار در برنامه آقای گزارشگر شرکت کردم. در آن برنامه از نظر گزارشگری بیشترین امتیاز را گرفتم، اما به خاطر اطلاعاتی که نداشتم حذف شدم. نباید می رفتم، چون شرکت در این برنامه من را عقب انداخت. متاسفانه بعضی ها فکر کردند من با آقای گزارشگر وارد کار شدم. ...
برندن راجرز: من هم کرونا گرفته بودم
پیدا کرده. آخرین بازی لستر که راجرز به آن اشاره می کند در تاریخ 9 مارس بین لستر و استون ویلا در خانه روباه ها برگزار شده بود. برندن راجرز در این باره گفت:" حالم خوب نبود و بعدها تشخیص داده شد که مبتلا به ویروس هستم. یک هفته بعد هم همسرم مبتلا شد. ما تا دو یا سه هفته بعد تاثیر بیماری را حس می کردیم. البته حال مان مثل خیلی ها که بیشترین ضربه را از بیماری دیدند وحشتناک نشد ولی به مدت سه هفته نه حس بویایی و چشایی داشتیم، نه قدرتی در بدنمان مانده بود. خیلی سخت بود". ...
کومان: اگر همسرم در خانه نبود، الان مرده بودم
.... کومان ادامه داد: پدرم در سن 75 سالگی به دلیل سکته قلبی جانش را از دست داد و این در خانواده ما ارثی است. روز حادثه من 96 کیلومتر با یکی از دوستانم دوچرخه سواری کرده بودم و وقتی به خانه رسیدم، بی نهایت خسته بودم. به یکباره درد شدیدی در قفسه سینه ام احساس کردم. شروع کردم به عرق کردن و رنگ بدنم سفید شد. خوش شانس بودم که همسرم در خانه بود و بلافاصله با اورژانس تماس گرفت. اگر او در خانه نبود، مرگم حتمی بود. ...
راجرز: کرونا مثل کوهنوردی در کلیمانجارو است!
به گزارش مدال و به نقل از ورزش سه، سرمربی تیم لستر سیتی به تازگی فاش کرد است که مدت کوتاهی پس از تعلیق فصل جاری لیگ جزیره دچار سردرد و مشکلات تنفسی بوده که پس از دادن آزمایش متوجه شده به کرونا مبتلا گشته. همچنین همسر او شارلوت نیز پس از یک هفته به این بیماری مبتلا شده است. به گفته راجرز او مدام در تلاش بوده تا با ورزش در خانه از این وضع رهایی یابد اما بیش از چند قدم نمی توانسته راه ...
هماتوم در دوران بارداری، دچار زایمان زودرس نشم
سوال مخاطب نی نی بان: با سلام .من 29 سالمه ...یه پسر 6 ساله دارم که هیچ مشکلی توی روند باردادی و زایمانش نداشتم...الان وارد هفته بیستم بارداری شدم...13هفته و 5 روز سونوی ان تی دادم همه چیز خوب بود حدود 3 روز بعدش شب توی خواب احساس کردم چیزی دارم خیلی آروم ازم خارج میشه بیدار شدم به اندازه دو کف دست زیرم نم داشت رفتم توالت حدود 20 سی سی خون قرمز ازم خارج شد تا دم صبح دوباره بیدار شدم لباس زیرم همش ...
فتوحی: شمشیربازی، فوتبال نیست
داشت در سن یازده سالگی برای گذراندن اوقات فراغتم در تابستان بنا به توصیه های او در کلاس های شمشیربازی ثبت نام کردم و با وجود اینکه خانواده خودم ورزشی نبودند و علاقه ای هم به حضور در ورزش نداشتم، اما دست تقدیر من را وادار کرد تا کم کم به این رشته علاقه مند شوم و اکنون هم از این انتخابم خیلی خوشحال هستم. *بدون توجه به حواشی مسیر خودم را می روم ملی پوش سابر گفت: من پله پله از ...
پاکدامن: اگر یک پیمان فخری در فوتبال داشتیم، فوتبالیست خیلی خوبی می شدم
هم به حساب می آید با گل را بخوانید. سه ماه از زمان شروع قرنطینه سپری شد. این مدت خوش گذشت؟ راستش ماه اول قرنطینه خوش گذشت اما از ماه دوم به بعد واقعا اذیت شدم. چون به این سبک زندگی عادت ندارم و فکر می کنم حدود هشت،نه سالی هست که به خصوص در این زمان ها ما هفت،هشت مسابقه داریم و هیچ وقت متوجه گذر سه ماه اول و حتی تیرماه نمی شویم. در این مدت تمام تمرکزمان روی مسابقات است. مثلا می ...
تا آخرین قطره خونی که در رگهایمان است شر مزدوران را کوتاه خواهیم کرد
... ملت قهرمان و شهید پرور ایران در عصری قرار گرفته اید که چنین عصری بخواب می دیدم اگر ما در کربلا نبودیم که حسین (ع) و همراهانش را همراهی کنیم اما در کربلای خوزستان به یاری فرزند شما به مبارزه خستگی ناپذیر ادامه می دهیم و تا آخرین قطره خونی که در رگهایمان است شر این مزدوران را کوتاه خواهیم کرد. چند کلمه ای با پدر و مادر عزیزم می خواهم صحبت کنم: مادر و پدر عزیزم اگر شهید شدم گریه نکنید ، برادرانم خواهش می کنم بعد از مرگم ماتم نگیرید، مرا حلال کنید صبر را پیشه کنید ، همسرم برایم اشک نریزید و بچه هایم را سیاهپوش نکنید. خداحافظ انتهای پیام/ ...
تکه تکه کردن خانم پرستار در قرنطینه کرونا
تکه تکه کرده و داخل پلاستیک گذاشتم و به پارکینگ بردم. زمانی که قصد داشتم جسد را داخل صندوق عقب بگذارم پوریا آمد. به او گفتم مادرت را کشته ام و او هیچ حرفی نزد. بعد جسد را در بیابان های شهریار دفن کردم. در راه برگشت برای اینکه کسی به من مشکوک نشود از گوشی تلفن همراه همسرم به همکارانش پیامک دادم و گوشی را در بین راه به بیرون انداختم. چرا از حسابش سرقت کردی؟ من رمز یکی از کارت ...
آشنایی با تفاوت هایی که باعث تعجب گردشگران می شوند
استراحت داشتم، نتوانستم روی تشک های سفت و سخت مورد علاقه مصری ها احساس راحتی کنم. سپس، در کمال شگفتی چند ساعت بعد از نیمه شب با صدای بسیار بلندی از خواب بیدار شدم و چندین ثانیه در شوک و وحشت فرو رفتم تا اینکه بالاخره متوجه شدم این صدای اذان است که برای فراخواندن نمازگزاران استفاده می شود. بعد از مدتی به صدای اذان و زمان برآمدن آن عادت کردم و حتی از آن خوشم آمد. به عنوان یک زن، ترس دیگر من این بود ...
توقیف اتوبوس و کشف کالای قاچاق میلیاردی/ سارقان کابل مخابراتی با 27 فقره سرقت روانه زندان شدند/ اجرای ...
...> ارتباطم با پدرم صمیمی است، اما چون مادرم با وجود مهربان بودن، خیلی مقرراتی و قانونمند است، معمولا نتوانستم و نخواستم ارتباط صمیمانه ای با او داشته باشم. خواهرانم هم در زمان تحصیل، مشغله درس داشتند و بعد از آن هم به دنبال ازدواج بودند و ارتباط چندانی با آنها نداشتم. برادرهایم هم دنیایشان با من متفاوت بود و کاری به کار هم نداشتیم. خودم تا کلاس سوم ابتدایی سر به راه و حرف گوش کن بودم اما از ...
روزی که شهید چمران به وحشت افتاد +عکس
مبارزه بوده ام ، مبارزه های سخت ، از همان ایام ، از روزگار مبارزاتی ملی شدن صنعت نفت در برابر تانکها و زیر رگبار گلوله ها بزرگ شده ام ، و یک لحظه از فعالیت و مبارزه فارغ نبوده ام . تا 8 سال گذشته خود را در لبنان در سخت ترین مبارزات مرگ و حیات سپری کرده ام ، و هر لحظه به انتظار مرگ ، و هیچگاه بزندگی خود تا 5 دقیقه دیگر اطمینان نداشتم ، گروه های چپ و راست لبنان با شدت و خشونت مرا می کوبیدند ، زیرا ...
روایت پرستاران از موج اول کرونا/ درخواست مدافعان سلامت از مردم
می کردیم وشبانه روز در بیمارستان بودیم. من به دلیل ترس از انتقال ویروس اصلا خانه نرفتم و همسرم که بیش از هر زمان دیگری به من نیاز داشت لحظات سختی را گذراند. بعد از دو ماه علائم کرونا سراغم آمد و مبتلا شدم . در همین روزها درد زایمان هم سراغ همسرم آمد و عذاب می کشیدم که نمی توانستم کنارش باشم. فرزندم به دنیا آمده و 10 روزه است، بازهم نمی توانم ببینمش. دو هفته از ابتلای من به کرونا گذشته اما هنوز حالم ...
امیرحسین شورچه: داستان گوی بادها در بادیه مشهدِ آوازه خوان
تغییر می کند. الان حس خوبی دارم چون آلبوم روی پای خودش ایستاد و کارمان با هم تمام شد. حالا که این درگیری ذهنی برایت تمام شده می گویم: من یک هفته قبل از انتشار رسمی آلبوم، آن را شنیدم و همین دیشب که بادها سری به مشهد زده بودند و خیلی حال و هوای شهر به انتشار آلبوم می آمد داشتم به این فکر می کردم که شاید زمان خوبی برای انتشار آلبوم رقم خورد. چون یکی از وجوه غالب آلبوم، نوستالژی و خاطرات است و ...