نقشه عجیب مادر شوهر برای عروس مشهدی در شب نامزدی!
سایر خبرها
شوهرم را تعقیب کردم و فهمیدم با دختر16ساله افغانستانی ازدواج کرده/ هوویم به پلیس شکایت کرده که چرا با ...
دقیقه بعد در حالی از آن خانه خارج شد و پشت فرمان پرایدش نشست که دختری کم سن و سال او را همراهی می کرد. آن ها به منطقه ییلاقی طرقبه رفتند و داخل رستوران شدند. من هم بلافاصله با همان خودروی اجاره ای به محله آن دختر بازگشتم. تحقیقاتم به بهانه امر خیر نشان داد لیلا دختری 16ساله و از اتباع خارجی است که بعد از فوت پدر، در کنار مادرش زندگی می کند. او با همسرم چهار ماه قبل از آن و زمانی که برای تعمیر ...
سرنوشت سیاه زن جوانی که با مرد غریبه در خانه مجردی دستگیر شد
گرافتاریهایش به دوش مادرم افتاد . مادرم شبانه روز در یک شرکت کار می کرد تا هزینه تحصیل ، درمان و زندگی مان را فراهم کند . ازدواج در سن 15 سالگی 15 ساله بودم که ایرج دوست دایی ام وارد زندگی ما شد و مرا به عقد او درآوردند . پس از ازدواج فهمیدم که ایرج اعتیاد به موادمخدر دارد و برای ترکش تلاش زیادی کردم اما فایده ای نداشت . پس از دو سال صاحب فرزند پسری شدیم و من امیدوار بودم شاید بخاطر فرزندمان ...
ماجرای هراس از سرنوشت رومینا اشرفی
راهی یکی از کلانتری های تهران شدند و از ناپدید شدن دخترشان خبر دادند. پدر این دختر به مأموران گفت: دخترم میترا فوق لیسانس حقوق دارد و صبح امروز به بهانه انجام کارهایش از خانه خارج شد و درحالی که گفته بود تا ظهر برمی گردد، خبری از او نشد. هرچه به موبایلش زنگ می زنیم جواب نمی دهد و احتمال می دهیم که اتفاقی برایش افتاده است. خانواده ام مخالف ازدواج من با مردی بودند که عاشقش هستم. من هم از ...
توضیحات دو دختر جوانی که از چنگ مزاحم متروی مشهد فرار کردند
هنوز از ایستگاه بیرون نیامده بودم که این جوان در حالی که تعدادی کپی از برگه های آزمایشگاهی و آرم پزشکی در دست داشت، با چشمانی گریان و بغض آلود مقابلم قرار گرفت و گفت: همسرم باردار و بیمار است. او به خاطر شدت بیماری کنار بولوار افتاد و به تنهایی نتوانستم او را به بیمارستان برسانم! مردان نامحرم نمی توانند کمکم کنند، شما را به خدا به دادم برسید! زنم از دستم می رود! و ... این دختر جوان ادامه ...
کرونا زندگی ما را فلج کرد/ کمبود دارو حق زندگی را از ما گرفته است
بیماری زمانی به وجود می آید که پدر و مادر هردو تالاسمی مینور باشند اما ممکن است که در ازدواج های فامیلی این مسئله بیشتر اتفاق بی افتد. بیمار تالاسمی با بیان اینکه فرزند آخر خانواده است، ادامه می دهد: متاسفانه در زمان ازدواج پدر و مادرم که تقریبا به 50 سال قبل برمی گردد نیز امکانات و آزمایشات امروز وجود نداشته که بتوانند از این موضوع مطلع شوند. هفت خواهر و بردار دارم که سالم هستند اما در بین ...
بهانه های سازمان بهزیستی برای فرار از مسئولیت
. تا اطلاع ثانوی، پذیرش بی پذیرش! ایوب.الف نیز می گوید: چند ماه پیش دخترم را که مدتی در یکی از مراکز بهزیستی بود به خانه برگرداندند در حالی که او مبتلا به کرونا نبود. من راننده تاکسی هستم و همسرم روزها در خانه برخی از معتمدین کار می کند. اما در شرایط فعلی یکی مان باید برای مراقبت از مریم در خانه بماند. هربار که به مرکز مراجعه می کنم می گویند تا اطلاع ثانوی امکان پذیرش مریم را ندارند ...
خوش به حال دل هر مرد که دختر دارد
به نظرم همه چیز باید با گفت وگو حل شود. وقتی گفت وگو در خانواده جریان داشته باشد، افراد خانواده با هم حرف می زنند و در خانه تخلیه عاطفی می شوند و جامعه را تبدیل به محلی برای تخلیه خشم یا ضربه های عاطفی نمی کنند. معتقدم بهترین دوست و رفیق هر فردی پدر و مادر است و بعد نوبت دیگران می رسد که تبدیل به رفیق شوند. به نظرتان چگونه می توان خانواده ایمن را تقویت کرد؟ خانواده هایی که رابطه بین ...
اتفاق جالبی که سر نماز حاج قاسم رخ داد
با دوستم به نماز جمعه می رفتیم و معمولاً صف آخر می نشستیم. مادر حسین آقا هم صف اول می نشست و چون در ستاد اقامه نماز فعال بود، هر هفته حضور داشت. البته من نمی شناختمش. آن روز نمی دانم قسمت بود یا اتفاق، با دوستم خلاف هفته قبل نشستیم صف سوم، حاج خانم گاهی بر می گشت و مرا می دید. بعد دوستم را صدا کرد و در مورد من پرسید، تلفن خانه را هم همانجا از او گرفته بود. دوستم وقتی آمد پیش من پرسید ...
اولویتم کار برای کودکان است
بوده و می دانسته که چه می خواهد انجام بدهد. در دوران راهنمایی او به همراه خانواده اش به تهران می روند. خودش در این زمینه می گوید: نه اینکه مشهد امکاناتی نداشته باشد، اما تهران برایم حال و هوای دیگری داشت. آنجا کار های عمو های فیتیله ای را دیدم و ذوق و شوق خاصی داشتم. او به همراه خانواده اش بعد از چند سال اقامت در تهران دوباره به مشهد برمی گردد. در این سال هم زمان او چندین کار را با هم انجام ...
نیکبخت: همسرم را سورپرایز کردم مطالب پیشنهادی
دوستانم که مساحت بزرگی دارد را آماده کردم، ولی خانواده خودم و همسرم را در جریان قرار دادم و بنا شد به همسرم چیزی نگوییم تا سورپرایز شود. در این اوضاع خطرناک کرونا ریسک بزرگی نکرده ای؟ فضا بزرگ بود و فاصله ها مناسب و فقط در دقایقی کمی تعدادی از مهمانان نزدیک هم قرار گرفتند. آن ها در ماه های گذشته با وسواس و دقت زندگی کرده اند. در مراسم نیز قبل از ورود به منزل همه تست تب سنجی دادند ...
بازداشت مرد چوپان در پرونده قتل زن تهرانی
شده قفل در را بشکند. من شک کردم اما او به من اطمینان داد که حادثه دیگری رخ نداده است. بعد از آن گفت از خانه اش بروم؛ چراکه قرار بود خانواده اش به خانه اش بیایند. می گفت آنها در جریان آشنایی ما نیستند و حرف او باعث ناراحتی ام شد. چون تمام خانواده من از ارتباط من و او خبر داشتند و حتی گفته بودم که قرار است ازدواج کنیم، اما او مرا از خانواده اش پنهان می کرد. من هم خانه را به حالت ناراحتی ترک کردم. روز ...
زن جوان: به هوش آمدم و دیدم همسرم برایم قبر آماده کرده
اینکه پسرش را برای ترک اعتیاد به کمپ فرستاده ام ناراضی است و گفته باید در خانه ترک می کرد، همسرم که بعد از ازدواج به دلیل اعتیادش با خانواده اش قطع ارتباط کرده بود آن روز بچه ها را به بهانه بردن من به دکتر به خانه مادرش برد، من سرما خورده بودم و تب داشتم از او پرسیدم بچه ها را کجا می بری او گفت، خانه مادرم. تعجب کردم اما منتظر ماندم تا همسرم برگردد، چندی بعد همسرم با وانت برادرش آمد و ...
افشاگری خواهر مرحومه ریحانه عامری درباره پدرش/ ریحانه از بابا آتو داشت!
شدید؟ چهلم همسرم بود و با دخترم سرخاک شوهرم رفتیم و بعد از آن به خانه پدرم رفتیم، وقتی وارد خانه شدم پدرم در حال پوشیدن لباس برای رفتن به سر کار بود روی مبل نشستم دخترم به پدربزرگش می گفت که امروز چهلم پدرم بود چرا نیامدی که در این صحنه پدرم سراسیمه از اتاق بیرون آمد و یک لنگه جوراب پایش که از خانه خارج شد و خداحافظی کرد. شنیدیم شما متوجه به هم ریختگی خانه شدید؟ روی ...
درخواست خواهر ریحانه عامری از دادگاه: پدرم باید اعدام شود
توانست پس از ضربات محکم به سر خواهرم با اورژانس و پلیس تماس بگیرد. پدرتان خشن بود؟ بله، پدرمان از بچگی رفتار خشن داشت. سال 97 من در شرف جدایی از همسرم بودم و همراه دخترم به خانه پدرم رفتیم اما پدرمان برای اینکه دورش خلوت باشد و کارهای پنهان خودش را راحت انجام بدهد ما را به خانه اش راه نداد. پدرتان مشکل اخلاقی داشت؟ بله. ریحانه به خاطر اینکه از مشکل اخلاقی ...
تجاوز به دختر 24 ساله / فریدون هنگام بیهوشی مرا بی عفت کرد
ویلایمان سرگرم می کرد. من هم که فرزند بزرگ خانواده بودم مدام در شبکه های اجتماعی به جست و جو می پرداختم به طوری که گوشی از دستم نمی افتاد و به پرسه زنی در فضای مجازی معتاد شده بودم. مادرم نیز مشغول خانه داری بود و کاری به کارم نداشت. روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که سه ماه قبل با پسر جوانی به نام فریدون آشنا شدم. خیلی زود چت کردن های مجازی به ارتباط تلفنی کشید. او در زمینه خرید و فروش ...
آخرین التماس های اشک آلود عسل کوچولو به نامادری/مادر مرا ببخش!
خبرمهم: ناگفته های قاتل عسل کوچولو در بازسازی صحنه جنایت دل ها را تکان داد
قاتل گربه های پایتخت به دام افتاد
کردم با وجود اینکه همسرم همیشه بهانه می گرفت و چون از گربه ها می ترسید همیشه با من درگیر می شد که چرا گربه ها را به خانه می آوری. تا اینکه اتفاقی در زندگی ام افتاد که همه چیز را دگرگون کرد. وی ادامه داد:حدود یک سال قبل هرچه داشتم مانند خانه و ماشینم را فروختم و در بورس سرمایه گذاری کردم. به این امید که مدتی بعد به سود کلانی می رسم و زندگی ام متحول می شود. اما تصورم اشتباه بود و از بخت بد من بورس سقوط ...
در آلمان گفتند تو و دایی را ترور می کنیم
فدراسیون برگشته است؟ هنوز اطلاعات کاملی ندارم تا نظر بدهم، ولی یک حرف او را در ذهن دارم. یک روز مرا دید و گفت کاش همه منتقدان مثل شما بودند یعنی از جنس فوتبال و دلسوز فوتبال که برای بهتر شدن اوضاع انتقاد می کنند، نه ضایع کردن افراد. این حرف کفاشیان که از جنس دوومیدانی بود را از فوتبالی هایش خیلی کم شنیده ایم. چند روز قبل سالگرد بازی ایران و آمریکا بود، با مهدی پاشازاده صحبت ...
اتهام تعرض | شکایت دختر جوان از پسر ثروتمند به اتهام تعرض
است و از فرهاد خواست تا به خانه برود. من هم به فرهاد گفتم اگر می خواهی برو من هم خودم می روم. من به اتاق رفتم تا لباسم را مرتب کنم. فرهاد پشت سرم آمد، در را بست و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. من خیلی ناراحت شدم اما فرهاد من را آرام کرد و گفت با من ازدواج می کند و قول داد بعد از عید فطر به خواستگاری بیاید و با احترام من را از خانواده ام خواستگاری کند. من هم به خاطر اتفاقی که افتاده بود قبول کردم ...
ناماداری سنگ دل از راز قتل عسل کوچولو پرده پرداشت
زنی از اهالی خراسان شمالی ازدواج کرد. من هم زمانی که 14 سال بیشتر نداشتم با یکی از بستگان مادرم ازدواج کردم، اما او مردی معتاد بود و به من سوءظن داشت. کتکم می زد و هیچ مسئولیتی را در قبال خانواده اش احساس نمی کرد. بالاخره بعد از هفت سال زندگی و در حالی که فرزندی نیز داشتم طلاق گرفتم تا به دنبال سرنوشت خودم بروم، اما این سرنوشت به گونه دیگری رقم خورد زمانی که در کشاکش طلاق به دادگاه رفت ...
شکار ابلیس بدبو در مترو
به گزارش اعتدال، با تلاش مشترک و شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، نیروهای حراست مترو و ماموران فرماندهی انتظامی مشهد عامل آزار و اذیت وحشیانه دختران جوان در نزدیکی ایستگاه های متروی مشهد دستگیر شد. دی سال گذشته ، دختر 14 ساله ای وحشت زده با پلیس تماس گرفت و پرده از ماجرایی تکان دهنده برداشت. او به نیروهای انتظامی گفت: اوایل شب بود و من قصد خروج از ...
دختر سِت پوشی که سرباز حاج قاسم شد
شد بترسد و نگران شود، بلافاصله می گفت: "خدا رو شکر که سردار هست." همه اینها باعث شد شهادت حاج قاسم، خیلی برایم سنگین باشد؛ حتی سنگین تر از داغ مادرم. یک هفته، کارم گریه بود. رفتن سردار مرا از پا انداخت و بیش از همه، دیدن اشک های آقا، دلم را سوزاند. احساس می کردم رهبر بعد از رفتن حاج قاسم، غریب شده. اما مدام به خودم نهیب می زدم که: نه! آقا یک عالمه سرباز فدایی دارد... اینطور بود که در تمام آن روزهای ...
جوان نوشت: زور 3 قوه به این قانون نمی رسد!
...، نه من و نه بابا توقع نداریم همسر آینده ام صاحب خانه باشد، اما لااقل باید مبلغ قابل توجهی را برای رهن مسکن داشته باشد تا هر سال مجبور نباشیم اثاث کشی کنیم! حدیث هم که تک دختر و تک فرزند خانواده است حرف نازنین را ادامه داد و گفت: من هم با حرف های نازنین موافقم. ازدواج این روز ها هفت خوان رستم است، اصلاً شما در نظر بگیرید که آقاداماد بتواند هزینه های تشکیل زندگی و تهیه مسکن را تأمین کند ...
جادوی هنر در دستان دختر موفق سراوانی/بازارهای جهانی در تصرف زیور آلات سوزن دوزی شده بلوچی است
کردین یا هنوز خیر و چه برنامه هایی برای آینده دارین؟ جایی که من الان هستم جایی هست که تا به الان براش برنامه داشتم یک درآمد قابل قبول، در خدمت مادرم بودند، ایجاد یک درآمد خوب برای چند نفر دختر سرپرست خانواده و عزت و ابرو برای شهرم. این همه راه نیست من همیشه برنامه دارم برای آینده ام و نزدیکترین برنامه راه اندازی چهار نمایندگی فروش سیران در ایتالیا، هلند، استرالیا و کاناداس تا به حال ...
دخترانی که به خاطر قوانین جامعه به کنشگرانی منفعل تبدیل شده اند
وقتی با چند نفر از دختران به نمایندگی از این جمعیت عظیم کشورمان صحبت می کنیم، بیشترین دغدغه این روزهایشان نبود امنیت و نگاه شکاف نسلی میان والدین و فرزندان است. شبنم امسال وارد 21 سالگی می شود و برای اولین بار محیط دانشگاه تهران را تجربه کرده است. مادر و پدرش در شهرستان نهاوند زندگی می کنند و او از وضعیتش راضی نیست و معتقد است که پدر و مادرش به دلیل اختلاف سنی که با او دارند حرف هایش را نمی فهمند. با وجود اینکه سن زیادی ندارد اما عمق شکاف نسلی را به خوبی احساس می کند و می گوید: من بردار و خواهر دیگری ندارم و با وجود اینکه همه زندگیم را سعی کردم برای تغییر افکار پدر و مادرم تلاش کنم، اما وقتی خودشان نمی خواهند، من که کاری از دستم برنمی آید. او از کاش های پرشمار زندگی اش می گوید: ای کاش وصعیت زندگی مان اینطور نبود و می توانستم به راحتی کار کنم، ای کاش فرهنگ جامعه تغییر می کرد و ای کاش خانواده به خاطر نوع نگاه فرهنگی، عرصه را بر من تنگ نمی کرد تا بتوانم زندگی راحت تری داشته باشم . درسا یکی دیگر از دختران 25 ساله این جامعه است که هر روز مجبور است به کارگاه دوزندگی کفش های مردانه در بازار تهران برود. وقتی به او می گوییم از مشکلات و دغدغه هایت برای ما بگو، به ما جواب قانع کننده می دهد: صحبت های ما دخترها شنیده نمی شود و چه فایده ای دارد که سفره دلمان را برای خوانندگان روزنامه تان و مسئولان باز کنیم. در روز دختر به ما گل می دهند و در مورد ما مطلب می نویسند و 364 روز دیگر سال کسی به یاد ندارد که چنین روزی هم وجود دارد و باید شاهد قتل رومیناها به دلیل یک حدس وگمان باشیم یا اینکه پدر دیگری به خاطر یک ساع ...
پسر معتاد به دست پدرش به قتل رسید/مقتول اختلال شخصیت داشت و مادرش را کتک می زد
دوران خدمتش را تمام کند و فرار کرد بعد شروع به مصرف مشروبات الکلی کرد آنقدر مشروب می خورد که از حالت عادی خارج شده و من و مادرش را کتک می زد حتی یکبار دست مادرش را با زغال سوزانده بود. مرد میانسال که از قتل پسرش ابراز پشیمانی نمی کرد، گفت: پسر بزرگم تحصیلکرده و مهندس است، ازدواج کرده و زندگی مستقلی دارد اما وحید برعکس او با کارهایش آبروی مرا برده بود. شب حادثه وقتی به خانه ...
باغ فامیل جانشین تالارهای عروسی شد
ازدواج کرده و حال کرونا پایشان را بند کرده، می گوید: ماه ها در تکاپوی مهیا کردن یک عروسی بودیم همه کار ها انجام شده بود، اما کرونا با آمدنش همه برنامه هایمان را بهم ریخت. او می گوید: تمامی برنامه ها را کنسل کردیم تا شاید بتوانیم چند ماه دیگر اوضاع که آرام شد و به خیال خود زمانی که کرونا تمام شد عروسی را برگزار کنیم، اما اکنون چندماه از حضور کرونا می گذرد و وضع هرروز بدتر از روز قبل می شود ...
قلبِ پرنده ای که اسیرِ قفس نشد! / ماجرای حضور سردار سلیمانی در خانه شهید هاشمی چه بود؟
همه ی خواهرها و برادرهای علی آقا در آن مهمانی حضور داشتند و شهید سعی می کرد که لحظات شاد و خاطره انگیزی را برای همه رقم بزند. در کنار خانواده طوری رفتار می کرد انگار بار آخری است که همه را می بیند؛ حتای به خاطر دارم که با حسرت به مادرش گفت: دنیا و سختی های جنگ و مشکلات نگذاشت که از دیدن هم سیر شویم ... آن شب گذشت و ما به منزل خودمان برگشتیم. در خانه علی آقا مشغول بازی با بچه ها شد و مدام سراغ همه ...