سایر خبرها
خبرنگار آمریکایی: رخداد چپل هیل بسیار دردناک است/ نامه مقام معظم رهبری به جوانان غرب؛ بسیار هوشمندانه است
جستجو در اینترنت کردم تا ببینم چه چیزی آن جا پیدا می کنم. فهمیدم که در پاییز سال 2000 نیروهای اسرائیلی به تظاهر کنندگان بی دفاع حمله کردند و بسیاری از آن ها را زخمی کردند. این اتفاقی بود که هر روز می افتاد؛ اما فقط قسمت کوچکی از آن در رسانه های آمریکا نمایش داده می شد. هر چه که بیشتر تحقیق می کردم بیشتر شوکه می شدم همچنین فهمیدم پولی که آمریکا به اسرائیل کمک می دهد، بیش از ...
حفظ قرآن شکرانه موفقیت های زندگی من است/ حافظ قرآن عالم بی عمل نباشد
طور جدی حفظ را آغاز کردم به دلیل شور و علاقه خاصی که در من ایجاد شده بود بسیار سریعتر از حد معمول پیش می رفتم اما بعد از مدتی در کارم توقف ایجاد شد، تا اینکه با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار با حفظ روزی یک صفحه از کلام الله مجید مجدداً حفظ قرآن را شروع کردم و در تمام مراحل به جای استفاده از نوار از قرآن هایی استفاده می کردم که با خط بریل نوشته شده اند. وی افزود: با وجود اینکه در همه ...
پاسخ مهرعلیزاده به هاشمی طبا پس از سالها سکوت
.... طرح جامع ورزش که از آن یاد کردید کجا خاک می خورد؟! در 8 سال قبل از ریاست جمهوری آقای روحانی، به فکر و طرح که یکی از آنها نظام جامع ورزش بود، خیلی بی مهری شد. با توجه به اینکه در هر شرایطی احتمال می دادم در هر مقطعی ممکن است تفکر یا فرد دیگری بر مجموعه حاکم شود و اجرای آن به حاشیه برود، در خود طرح، مکانیسم هایی گنجانده شده بود که در بدترین شرایطِ بی اعتقادی به کار با ...
مرگ معمایی نوجوان بی خانمان در باشگاه
ادامه داد: عرفان زندگی پرفراز و نشیبی داشت، چندبار به خاطر آوارگی بازداشت شد. وقتی آخرین بار آزاد شد وی را در قهوه خانه ای که قبلاً در آن کار می کرد دیدم که پس از آن شب دیگر اثری از عرفان نبود، همه جا را دنبال او گشتم چون بیشتر غذا و لباسش را من تهیه می کردم برای اینکه گرسنه نماند خیلی نگران بودم تا اینکه پس از دو روز از گمشدن عرفان وقتی از جلوی باشگاه انور عبور کردم متوجه شدم پلیس و آمبولانس ...
پایان ممنوع الکاری بازیگری که تغییر جنسیت داد + تصاویر
باز از من استقبال کردند. با عشق به تئاتر ادامه می دهم با این همه آزار، ادامه دادن کار برای من واقعا از روی عشق است. سال 75 پدرم فوت شد. از تهران به شاهرود رفتم. پدرم بیمارستان بود. فردای آن روز به کما رفت و فوت شد. بدون معطلی بعد از تشییع جنازه برگشتم تئاتر و کارم را ادامه دادم. این فقط عشق است و نمی شود آن را تعریف کرد. یاد گرفته ایم که تئاتر ورای هر چیز و هر احساسی است. تئاتر برای ...
جیب بری؛ شغل پدری!
بعد هم با همان ها می رفتم جیب بری. البته اول من راننده بودم، بعد که کار را یاد گرفتم جیب بری کردم. این مربوط به سابقه قبلی ام است. چطور شد، فهمیدی که پدرت جیب بری می کند؟ از بچگی می دانستم پدرم خلاف می کند. او همیشه زندان بود. الان هم زندان است. 40سال حبس دارد. سه، چهارسال پیش بود که فهمیدم جیب بر است. چقدر سابقه داری؟ با این دفعه می شود سه فقره. یعنی قبل از این دو بار ...
جوجه اردک زشت ادبیات ژاپن کیست؟
جنگل نروژی درباره تاثیر موسیقی بر رمان هایش می گوید: در رمان سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش او و دوستانش به دلتنگی برای وطن قطعه ای از لیست گوش می دهند که در مجموعه پیانو سال های زیارت قرار دارد. این قطعه موسیقی بود که الهام بخش نگارش این رمان شد. یک روز صبح زود از خواب بیدار شدم، ضبط را روشن کردم و روی نوشتن متمرکز شدم. اما هنوز به گوش دادن به یک موسیقی خوب نیاز داشتم. وقتی مشغول نوشتن ...
گلایه جانباز دوران دفاع مقدس از برخورد یک مسئول
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس ، زمانی که کوس جنگ در سال 59 به صدا درآمد مردانی که غیرت داشتند و نگران خاک و ناموسشان بودند دست از دنیا شستند و عازم جبهه شدند. جبهه ای که جز آتش و خون ارمغان دیگری نمی توانست داشته باشد و چه بسیار افرادی که زندگی راحت دنیایی شان را کنار خانواده رها کردند و رفتند. خیلی ها دیگر برنگشتند و شهید شدند و خیلی ها یادگارهایی از جراحات جنگی را با خود ...
آتقی حالا می خواهد بخندد/ قدیمی ترها را کنار نگذارید
به گزارش نامه نیوز، جواد گلپایگانی؛ ابتدا از مردم که همواره به کاراکتر به یادماندنی آتقی اظهار محبت می کنند، تشکر می کند و می گوید: خدا را شکر اوضاع و احوالم خوب است و این روزها از همه بیشتر بابت این خوشحالم که هنوز هم مردم مرا می شناسند و از روزی که از زندان آزاد شدم وقتی مرا بیرون می بینند، از آزادی ام اظهار خوشحالی می کنند. من از همه آن هایی که هنوز دوستم دارند سپاسگزارم. همین که مردم مرا دوست ...
خلافکارها برای استخدام به اینجا مراجعه کنند!
رسم لطف از من می خریدند. سرد بود و خسته می شدم اما هر بار که به نگاه گرم مادرم در آن طرف خیابان خیره می شدم انرژی می گرفتم. از فروش روزنامه ها 15 تومان کاسب می شدم، به سمت مادرم می دویدم، خود را در آغوش او رها می کردم و همه ناملایمات را از یاد می بردم، با شادمانی می گفتم امشب شام داریم و هر 5 نفرمان خوشحال می شویم. او بسیار ظریف روح و جسم من را به امام رضا(ع) گره زد. کمی که بزرگ تر شدم به دو طرف ...
اشتباه وزارت ارشاد در ماجرای تک خوانی زنان
. وی افزود: در حال حاضر برخی به دروغ می گویند امام به یکباره آمد و روحانیت به جلوداری امام فرصت طلبانه انقلاب را مصادره کردند ولی در واقعیت حضور امام در انقلاب کاملا مشهود است به طوری که از سال 52 که وارد دانشگاه شدم هر زمان که تظاهرات بود حتی در تظاهرات گروه چپ شعار درود بر خمینی را سر می دادم. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اضافه کرد: امام مرجعیتی در میان متدینان اهل مبارزه و غیر ...
فریب مرد جوان به بهانه ازدواج موقت
همراه دارم. متاسفانه با عجله خودم را به سر قرار رساندم و در آن جا خودروی سواری پرایدی را دیدم که خانم جوانی روی صندلی عقب نشسته بود. او با اشاره از من خواست سوار خودرو شوم و بدون آن که در مورد عاقبت این کار فکری بکنم روی صندلی خودرو، در کنار زن جوان نشستم.در این لحظه مردی که راننده خودروی پراید بود ماشین را روشن کرد و ما به طرف خیابانی فرعی به راه افتادیم. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ...
کسب مایه از خمیر
اساس یک عادت، به هر کار هنری ای که علاقه مند می شدم دنبال یاد گیری آن از طریق اینترنت می رفتم. قبلا اسم خمیرهای دیگری مثل گل چینی و فیمو به گوشم خورده بود. پارسال بین دو ترم دانشگاه بیکار بودم و دلم می خواست سراغ کارهای هنری بروم. به طور اتفاقی و در سایت های اینترنتی با خمیر فیمو و چیزهای جذابی که می توان با آن ساخت آشنا شدم. فکر نمی کردم بتوانم خمیرش را در ایران پیدا کنم. پرس وجو کردم و بالاخره ...
خاطره وزیر فرهنگ از تجربه تأسیس حزب سیاسی
به گزارش مشرق، مراسم دومین سالگرد درگذشت دکتر حسن حبیبی رئیس فقید فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بنیاد ایران شناسی و نیز معاون اول روسای جمهور سابق کشور شب گذشته در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در این مراسم علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سخنانی اظهار داشت: من از سال 54 که به خارج از ایران رفتم تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی آوازه دکتر حبیبی را شنیده بودم. در تیرماه 54 و در ...
موبایل به اطاق شیطانی برای جوانان تبدیل شده است
.... آقا سید محمد یک امامزاده مجربی در عراق است. می گوید: رفتم دم مرگ و بالاخره متوسل به امام زمان ارواحنا فداه شدم و آقا آمدند و برایم آبی تهیه کردند و شطی درست کردند و وضو گرفتم و شنایی کردم و بعد آقا امام زمان ارواحنا فداه یک جمله به من گفت و فرمود: ننگ است برای طلبه که نماز شب نخواند. جداً ننگ است که یک طلبه نماز شب نخواند و یا نماز جماعت نداشته باشد و یا یک طلبه اهمیت به نماز ندهد. و ما طلبه ...
مشکل معیشت هنرمندان افتخار نیست
به گزارش افکارنیوز ، در مراسم اختتامیه جشنواره تولیدات دانشجویی دانشجویان مراکز علمی و کاربردی فرهنگ و هنر، از خانواده زنده یاد انوشیروان ارجمند توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تجلیل شد. در این تجلیل برزو ارجمند، بهار ارجمند و داریوش ارجمند روی صحنه آمده و لوح تقدیری را از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردند. داریوش ارجمند بعد از دریافت این لوح گفت: در تمام سال هایی که در هیات بودم ...
جوان هایی که آرزوی بزرگی در سر می پروراندند/ قصه آشنایی بزرگ علوی با صادق هدایت در یک کتاب
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سال ها پیش کتابی با نام خاطرات بزرگ علوی به کوشش حمید احمدی منتشر شد که حاصل گفت وگوهای او با بزرگ علوی بود و قرار بود پس از وفات آقا بزرگ منتشر شود. در این کتاب بزرگ علوی از ابعاد مختلف زندگی اش سخن گفته است، از آشنایی اش با صادق هدایت و همکاری هایش با مجتبی مینوی و چگونگی تشکیل شدن گروه ربعه تا اتفاقات سیاسی و ارتباطش با تقی ارانی. وقتی هدایت از علوی تعریف می کند بزرگ علوی درباره نحوه آشن ...
حکایت یک شیرزن و 17 شهید
همسایه بودیم، این ویژگی را کسی برایم نگفته بود، بلکه خودم در او دیده بودم، در کل مورد پسندم بود. - بعد از 25 سال که شعبان علی را آوردند، دوست نداشتید حاج آقا هم بود؟ حاج آقا بود؟! مگر حاج آقا الان کجاست؟ حاج آقا پنج سال پیش رفت پیش دو پسر شهیدش، آن وقت که شعبان علی شهید شده بود، باید می بودید تا روحیه حاج آقا را ببینید، اگر بگویم او آنچه را که حضرت ابراهیم (ع) درباره فرزندش حضرت ...
محال بود حبیبی بدون مطالعه کلامی را بیان کند
هایی بود که او در این 34 سال بر عهده گرفت و در همه آنها موفق بود. وی افزود: دکتر حبیبی را قبل از انقلاب ندیده بودم. برخی کتاب ها و ترجمه های او را در همان سال ها دیده بودم. بعد از بازگشت امام به ایران، او را از نزدیک دیدم و هرچه به او نزدیک تر شدم او را خوب تر و بزرگتر و پاک تر از آنچه می پنداشتم، دریافتم. حداد عادل ادامه داد: حبیبی مسلمانی مومن و خوش اعتقاد بود. زندگی در متن ...
10 سال گذشت/ با پیرهن سیاه، در محرم، در مسجد ارک
ما یک بار خواستیم ببریمت تا روضه چقدر ناز می کنی. وقتی پدرم می گفت چقدر ناز می کنی یعنی اگه آن کار را نکنی، دلخور می شوم. بنابراین من هم ناز نکردم و رفتم. سوار موتور شدیم و به راه افتادیم. خودم را از ترس باد سرد در پشت پدر پنهان کرده بودم، اما پدر بی توجه به سرمای هوا، سرخوش برای خودش زمزمه می کرد، خاطرم هست دقیقا نوحه شب های قبل را می خواند، غسل من اشک چشامه، گفتم پیراهن سیاه در... ...
وضعیت فرهنگی از وضعیت هوای خوزستان بدتر است
عقیق :برنامه دیروز، امروز، فردا با موضوع در سال فرهنگ در عرصه فرهنگی چه کردیم؟ شب گذشته با حضور حجت الاسلام سالک رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و حجت الاسلام محمدرضا زائری مدیرعامل مجموعه فرهنگی سرچشمه از شبکه سوم سیما پخش شد. حجت الاسلام سالک با تأکید براینکه باید مطالبات انقلاب اسلامی در رابطه با مسائل فرهنگی که از بیان امام خمینی(ره) و رهبری گرفته می شود احیا شود، گفت: سیاست ...
واقعه تکان دهنده تبعید دانشجوی دکتری جامعه شناسی به کمپ ترک اعتیاد
کردن دفتر به اتاقی که پرونده ها در آن جا قرار داشت، رفتم. وقتی پرونده ام را پیدا کردم متأسفانه دیدم پدرم برگه رضایتنامه را امضاء کرده بود تا مرا به عنوان یک معتاد به کمپ بیاورند. البته 3 برادر ناتنی ام نیز در جریان ماجرا بودند. چطور فرار کردی؟ 25 روز از اسارتم می گذشت که انگار پولی که به کمپ می دادند قطع شد و آنها دیگر مرا آزاد گذاشتند و روز سی و ششم بود که با نقشه قبلی در را ...
فریدون زندی: لیست استقلال پر بود با خیال راحت در تمرین شان حاضر شدم
در تیم خودم بودم. با خیلی از بچه هایی که الان در تیم هستند، همبازی بودم. آنها هنوز دراستقلال هستند و برخورد گرمی با من داشتند. واقعاً از روز اول با خیال راحت با استقلال تمرین کردم. یکی از دلایلی که به تمرینات آمدم، همین بود. یک وقت شما به تیم جدیدی می روید و عکس العمل ها را نمی دانید؛ یعنی نمی دانید آنجا چطور با شما برخورد می کنند ولی در استقلال من همه را می شناختم و به همین خاطر واقعاً راحت بودم ...
از طعنه ها دلگیرم اما اُمیدم به شفاعت شهداست
پیروزی انقلاب، شب ها با بر و بچه های انقلابی محل، مرگ بر شاه می گفت و در فعالیت ها شرکت می کرد و صبح ها به کار مشغول بود. بعد از انقلاب، همین که جنگ شروع شد، به عشق به امام (ره) عازم جبهه شد. همیشه خود را بدهکار امام و انقلاب می دانست و می گفت حالا که به کشورمان حمله شده، نباید امام (ره) را تنها بگذاریم می گفت عمرم کوتاه است... وصیتی ندارم! تابستان سال 61 آخرین باری که به ...
جانباز افغانستانی مدافع حرم: من یک مهاجر، فرزند یک مهاجر، تبرک شدم و برگشتم
برایش ورزش با آن را تجویز کرده اند. قبل از مجروحیت هم بدن قدرتمندی داشته. می گوید: اهل ورزش بودم، باشگاه تکواندو می رفتم و سه سال کنگ فو کار کردم. مدرسه هم می رفتم. در همان رفسنجان شروع به کار کردم. از مغازه داری و کفش داری شروع کردم و همراه خانواده ام شهرستان به شهرستان جابه جا شدم. حتی چوپانی هم کردم. سبزی هم فروختم. دست فروشی هم کردم. کنار همین فلکه آب شهر مشهد هم دست فروشی کردم. یک شب ...
گفت وگو با یک تک تیرانداز زن ایرانی
و تهیه یک مستند پیش من آمده بودند. پرسش- چطور شد که با شهید چمران آشنا شدید و از کجا با ایشان همراه بودید؟ آشنایی من با شهید چمران به دوران قبل از انقلاب برمی گردد سال 57 که غائله کردستان پیش آمد با شهید چمران و همسرش آشنا شدم و از نیروهای ایشان به حساب می آمدم در پادگانی که الان نامش ولیعصر است مستقر بودیم و از نیروهای ایشان بودم. جنگ که شروع شد با سختی زیاد وارد جبهه شدم و ...
خانم تک تیرانداز، جانباز شیمیایی 75 درصد
دردهایش را می شود در کلامش فهمید، هر چند زخم ها ، تاول های شیمیایی ، سرفه ها و دستگاه اکسیژنش هم حکایتی از درد دارد از مبارزاتش از سال های پیش از انقلاب و دفاع مقدس می گوید. از همرزم بودنش با شهید چمران و صیاد شیرازی ، حسن باقری و شهید همت اما از زمان شهادت شهید چمران که می گوید بغض راه گلویش را می بندد و اشک می ریزد. خودش می گوید وقتی خبر شهادت شهید چمران را شنیدم انگار زینب بودم که داغ برادر ...
نگاهی به شرایط زندگی کارتن خواب های پایتخت
. جارویی از شاخ و برگ درختان فراهم کرده بود و باغچه کوچکی را که در کنار پنجره یکی از خانه ها، پایین تر از سطح پیاده رو قرار داشت، جارو می زد. با دیدنش جا خوردم. گرد پیری بر سر و صورتش نشسته بود، اما تمیز و مرتب به نظر می رسید. با آن سن و سال چطور همه شب های سرد زمستان را در خیابان دوام آورده بود؟ آن روز عجله داشتم و با سرعت از کنارش گذشتم. اما چند روز بعد، صبح زود دوباره دیدمش که به همراه ...
راز کشته شدن مربی ورزشی
نمی کرد. در عین حال هم مدام درگیری و مشاجره راه می انداخت اما به خاطر حفظ آرامش 3 فرزندمان با کار در تهران خودم را سرگرم کرده بودم تا کمتر در خانه حضور داشته باشم. اما از چندی قبل به رفتار و حرکات همسرم مشکوک شدم. وقتی هم برای طلاق اصرار کرد مطمئن شدم با مردی رابطه پنهانی دارد. تا اینکه یکی از همسایه ها مرا از رفت و آمدهای مشکوک مرد جوانی به خانه ام باخبر کرد. وقتی از لیلا درباره مرد نا شناس پرسیدم ...
ارادت ویژه ای به حضرت زهرا (س) دارم/ اگر روضه امام حسین (ع) را از مداح بگیری دیگری هیچ چیزی نیست
اما برای من خیلی تلخ بود این بود که اولین باری که می خواستم مداحی کنم در مسجد محلمان رفتم بالای منبر. همه منتظر بودند که ببینند یک بچه 8 ساله چطور مداحی می کند. شروع کردم به خواندن. پدرم یک پسردایی داشت که خیلی من را اذیت می کرد و می خواست مدام حواسم را پرت کند. من هم پشت میکروفن برگشتم گفتم: بابا نگاه کن داره چه کار می کنه؟؟؟ و این گونه بود که کل مجلس به هم ریخت. چند سال پیش هم یکی از ...