سایر منابع:
سایر خبرها
خشم آتشین پسرشیشه ای جان پدر را گرفت
فقط پول می خواستم تا مواد بخرم. رفتارهای پدرم در آن شرایط مرا عصبی کرد و باعث شد کنترلم را از دست بدهم. تصمیم گرفتم خانه را آتش بزنم تا خشمی که در وجودم بود را خالی کنم. به همین دلیل از خانه خارج شدم و دقایقی بعد با یک ظرف بنزین برگشتم. آن را داخل خانه ریختم و کبریت را کشیدم. بعد از آن همه جا آتش گرفت و پدرم به دلیل دودگرفتگی حالش خراب شده و از هوش رفت.صبح روز بعد فهمیدم که او فوت شده است و من در برابر اتهام قتل عمدی قرار گرفته ام. با اعتراف این پسر شیشه ای قرار قانونی در پرونده صادر شده و متهم برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی انتقال یافت. ...
متهم به قتل همسر در دادگاه: او مهدور الدم بود
کیفرخواست علیه او به اتهام مباشرت در قتل عمد همسرش صادر شد و صبح روز گذشته در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در ابتدای این جلسه 6 فرزند متهم و مقتول در دادگاه حاضر شده و فرزندان بزرگ این زوج از پدرشان اعلام گذشت کردند اما از سوی رئیس قوه قضائیه برای فرزندان صغیر این زوج درخواست دیه شد. سپس نماینده دادستان درخصوص کیفرخواست صادره گفت: متهم دو سال قبل در خانه اش و ...
قتل همسر به خاطر یک سیلی
ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من همسر دوم بابک بودم. او چند سال قبل همسر اولش را طلاق داده بود و حدود 2 سال قبل با من که از همسایه هایشان بودم ازدواج کرد. بابک و همسر اولش بچه دار نمی شدند و سر همین موضوع اختلاف داشتند تا اینکه مدتی بعد یک نوزاد پسر را به فرزندی گرفتند، با این حال زندگی شان به سامان نرسید و طلاق گرفتند. الان پسرشان 7 ساله شده و بعد از جدایی با مادرش زندگی می کند. زن ...
درگیری مرگبار بر سر فرزندخوانده
شوهرم می خواست فرزندخوانده اش را به خانه بیاورد که با ما زندگی کند و بر سر این مسئله با هم درگیر شدیم. این بخشی از اعترافات تکان دهنده زنی جوان است که در درگیری با شوهرش او را به ضرب چاقو به قتل رساند. به گزارش همشهری، ساعت22:20 دوشنبه16 شهریورماه زنی جوان هراسان با اورژانس تماس گرفت و گفت: همسرم با ضربه چاقو زخمی شده و خونریزی شدیدی دارد. بعد از این تماس اپراتور آدرس خانه وی را ...
تو قاتل مادرمان هستی
به خانه برگشتم که دیدم جسد مادرم خونین روی زمین افتاده است و از پدرم خبری نیست. بعد از این توضیحات یکی از دختران مقتول که شاهد قتل مادرش بود، گفت: زمان حادثه برادر بزرگم در محل کارش بود. من و دیگر خواهر و برادرانم در خانه بودیم که پدر و مادرم مثل همیشه دوباره باهم درگیر شدند. آن روز درگیری بالا گرفت تا اینکه پدرم از روی عصبانیت دست به چاقو شد و به طرف مادرم حمله کرد. ما بچه ها خیلی تلاش ...
عامل جنایت در جنوب تهران: می خواست شهادت دروغ بدهم؛ او را کشتم
نمی گردم. با این حال فرید اصرار داشت که شهادت بدهم و حتی می گفت اسم مرا به عنوان شاهد معرفی کرده است. قبول نکردن من باعث شد که او از من کینه به دل بگیرد. حتی شنیدم که پشت سر من هم حرف زده است. همه اینها باعث شد که از دست او عصبانی شوم. متهم ادامه داد: روز حادثه به همراه دوستانم در محل بودم که فرید را دیدم. او همچنان از من کینه به دل داشت و توقع داشت که در پرونده اش شهادت بدهم. بر سر این مسئله باهم ...
اسید پاشی مرد انتقام جو به همسرش در شرق تهران
ادامه گفت: من لیسانس حقوق دارم و کارمند یک شرکت خصوصی هستم. روز حادثه مثل همیشه از خانه خارج شدم تا به محل کارم بروم، اما ناگهان همسرم که پشت ماشین ها پنهان شده بود، بیرون پرید و سد راهم شد. ظرفی در دستش بود که در یک چشم برهم زدن محتویات آن را روی من پاشید. ناگهان احساس سوختگی شدیدی کردم و متوجه شدم که شوهرم روی من اسید پاشیده است. او بعد از این اقدام هولناک با پای پیاده فرار کرد و من که به شدت درد ...
مرد دستفروش: قتل عمد را قبول ندارم
شد و پرونده با درخواست قصاص از سوی اولیای دم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم در اولین جلسه محاکمه مقابل هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. سپس مرد جوان در غیاب اولیای دم در جایگاه ایستاد و گفت: قتل را قبول دارم، اما عمدی نبود. او در ادامه گفت: دستفروش بودم و لباس می فروختم. مدتی قبل مقداری لباس به ...
جزئیات قتل فجیع مادر و دو دختر خردسالش در مشهد / چوبه دار در انتظار عاملان جنایت
قضایی پاسخ می داد، رفتار و حرکات استرس گونه و مرموز احمد (داماد مقتول) از چشم قاضی پنهان نماند و او را زیرچشمی تحت نظر گرفت. این رفتارها و رفت و آمد بی دلیل او به حیاط منزل، موجب شد قاضی حسینی چند سوال انحرافی از وی بپرسد! احمد جوان 23 ساله گفت: حدود پنج ماه قبل با دختر بزرگ مقتول ازدواج کردم اما او یک ماه قبل وقتی از مجلس عروسی به خانه بازگشت به طرز مشکوکی فوت کرد که پرونده مرگ او در دادسرا در حال ...
ماجرای عجیب قتل مرد باغبان به دست رفیقش
بودند او را دستگیر کنند، مطابقت داشت و هم آثار برجامانده در محل قتل بر فرضیه قاتل بودن سلیم صحه می گذاشت. درنهایت سلیم بعد از چند روز تحقیقات پلیسی و در حالی که در محلی مخفی شده بود، بازداشت شد.متهم در اعترافاتش به مأموران گفت قتل عمد نبوده و او قصد کمک داشت. متهم گفت: من 9 میلیون تومان به عباس (مقتول) قرض داده بودم و روز حادثه برای پس گرفتن آن به خانه اش رفتم. دخترش گفت او در باغ است و من ...
آخرین خبر از پرونده پزشک تبریزی از زبان پدرش + جزییات قتل عام
رسیدگی پرونده پسرم نرسیده است. من قاتل همسرم نیستم دکتر علیرضا صلحی قبل از اینکه متهم به قتل همسرش شود، به عنوان پزشک خوش خط در فضای مجازی شهرت پیدا کرده بود و تصویر نسخه هایی که با خط خوش برای بیمارانش نوشته بود در فضای مجازی دست به دست می چرخید. پدر دکتر صلحی در مورد روز حادثه گفت: آن روز قرار بود پسرم برای ما غذای نذری بیاورد و از قبل یکی از آشنایان به او گفته بود که غذا را می ...
همسر شهید حاتمی: پشتیبان جدی نداشتیم که حقوقمان را پیگیری کنیم
از مکه آوردند لهیدگی و شکستگی نداشت یعنی در حادثه جرثقیل اتفاقی برایشان نیفتاده بود. ایشان دو روز بعد از حادثه جرثقیل و 700 کیلومتر دورتر از مکه پیدا می شود اینها ابهاماتی است که باید پاسخ داده شود. طرح فرستادن میمون به فضا کار همسرم بود، دو تا فوق دکترا در رشته های مکاترونیک و مکانیک داشتند و اختراع و اکتشاف بسیاری داشت و سرمایه خوبی برای کشور بود. وقتی موقع بازدهی برای کشور رسید به راحتی هر کار ...
مرد باغبان قربانی یک سوءتفاهم شد
تومان به رحمان قرض داده بودم و روز حادثه برای گرفتن طلبم به خانه شان رفتم که دخترش نشانی باغی را که در آن کار می کرد داد. در مسیری که می رفتم باران شدیدی می بارید به یکباره رحمان را دیدم، قصد داشتم کنارش توقف کنم که ترمز ماشینم عمل نکرد و به او برخورد کردم و به سختی توانستم خودروام را متوقف کنم. بعد از آن از ماشین پیاده شدم تا ببینم اتفاقی برای رحمان نیفتاده باشد که او با تصور اینکه قصد کشتنش را ...
پاسخ اسیدی مرد معتاد به درخواست طلاق همسرش
بعد هم زن زخمی با اورژانس به بیمارستان منتقل شد. با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس در محل حاضر شدند و تحقیقات درباره این حادثه را آغاز کردند. مردی که موضوع را به مأموران پلیس خبر داده بود، گفت: در خانه ام همراه همسرم نشسته بودم که از داخل کوچه صدای فریاد دلخراش زنی را شنیدم و به جلوی پنجره رفتم که دیدم مردی در حال فرار است و زن جوانی هم صورتش را گرفته، اما فکر نمی کردم که اتفاق خاصی ...
جزئیاتی از حالات آیت الله طالقانی در آخرین لحظات حیات
منزل ما قطع شده و راهروها تاریک بود. در آن هنگام چون در حال پارک کردن خودرو بودم، کمی دیرتر از ایشان وارد منزل شدم و هنگام بالا رفتن از پله ها همراهشان نبودم. همسرم می گوید چراغ را برای راهنمایی آوردم؛ آقای طالقانی از در که وارد شد، فرمودند: برق که رفته، تلفن هم که رفته، گویا ما هم کم کم باید برویم! از حرف ایشان ناراحت شدم و گفتم: آقا این فرمایش ها چیست؟! نفرمایید. آقا باز تکرار کرد: خیر! باید ...
باورم نمی شد حتی عاشورا هم از یادم رفته بود!
طلاق است. تا اینکه آن فرد پایپ نشانم داد، چشمانم برق زد و لو رفتم. بعد مرا بردند برای ترک. خانواده بینوایم برای اینکه به زندگی دلگرم شوم خانه پدری را کوبیدند از نو ساختند تا حال و هوایم عوض شود که نشد. حتی عاشورا از یادم رفت در خانواده ای مقید و مذهبی بزرگ شده و نذری دادن را دوست دارد: سال اولی که ترک کردم، ظهرعاشورا شربت نذری بین مردم و دسته عزاداری پخش کردم. من از بچگی عاشق ...
دعای نادعلی را خواندم و شفا گرفتم !
...، شاخه های متعددی دارد و من جزو پروتستان های لوتری (طرفدار عقاید مارتین لوتر) بودم. اوایل تحصیل در دانشگاه عضو یک گروه مذهبی مسیحی شدم و دوستان خوبی پیدا کردم. داستان زندگی من از این نقطه به بعد، با تغییرات بسیاری در عقایدم همراه بود. همان سال بود که با فعالیت های انجمن دانشجویان خارجی، که در دانشگاه های آمریکا فعال است، آ شنا شدم و از این طریق به دانشجویان مسلمان برخورد کردم. آن ها از من ...
ردپای یک زن در خواستگاری
...، نشسته بودم و ذکر خاک بر سرشان را برداشته بودم که یکدفعه مادر داماد گوشی اش را از غلاف در آورد و به سمتم کشید. چشمان گشاد شده ام چند باری بین دست و صورتش بالا و پایین شد. برین تو اتاق سنگ هاتون رو با هم وا بکنید. بالاخره حرف یه عمر زندگیه. حالا دیگر از هاج و واجی به گیجی مطلق رسیده بودم. آخر من با گوشی او چه سنگی داشتم که بخواهم وا بکنم یا نکنم ...
آخرین روز زندگی احمد شاه مسعود چگونه گذشت؟
. آن روز چقدر خندیدیم! آمرصاحب (مسعود) بسیار خوشحال بود. بعد از ظهر در اتاق بودم که صدای بلندش را شنیدم: پری! پری! او عادت داشت وقتی وارد باغ می شد مرا صدا کند. از پنجره خم شدم. در حالی که سرش را به طرف بالا گرفته بود گفت: مه، خیلی زیاد بود، فردا اینجا را ترک می کنم. دوربین فیلمبرداری را بردار و بیا پایین، می خواهم از شما فیلم بگیرم. هنگامی که به تراس ...
زندگینامه شهید مجید شهریاری
شهریاری در گفت وگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف می کند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم. صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت ...
اعترافات هولناک مادری که دخترش را در خواب خفه کرد
حادثه 24 - زن جوان دانشجویی که تنها فرزندش را در یک اقدام جنون آمیز به قتل رساند ، روز گذشته در اولین اعترافات تکان دهنده خود مدعی شد: به خاطر سنگینی درس ها در ترم تابستانی و فشار تحصیلی در فضای مجازی، دچار بیماری روحی شدم و در عالم توهم دخترم را کشتم! دانشجوی 29 ساله ای که دختر خردسالش را در مشهد و به طرز عجیبی به قتل رسانده است، روز گذشته پس از بهبودی نسبی از نظر روحی، در برابر قاضی ...
عاملان قتل زن پولدار اتهام را گردن هم انداختند
ازدواج کنم. او زن پولداری بود، اما دو مرد افغان مرا وسوسه کردند که از آن زن سرقت کنم. ساعتی قبل از حادثه وقتی ناهید به پارک آمد با هم مشغول حرف زدن شدیم و رحمان و قاسم با خودروی او برای خرید بیرون از پارک رفتند. هر چه منتظر شدم خبری از آن ها نشد. به همین خاطر دنبالشان رفتم، اما خبری از آن ها نبود. وقتی سر قرار با ناهید حاضر شدم با جسدش مواجه شدم. ترسیده بودم. برای فرار چشمم به ماشین ناهید افتاد ...
تجربه دوماه عکاسی از درگذشتگان کرونا | نمی شد در خانه نشست
...، برای خودم هم عکاسی می کردم و فیلم می گرفتم، و وارد کار شدم. مسئولان آرامستان من را به دیگر همکارانشان معرفی کردند؛ با همه شان دوست بودم، در مراسم غسل دادن شرکت کردم، غسل هم می دادم، هرچند که من بلد نبودم، ولی کمک کردم. رفتم این جریان را از نزدیک دیدم، در دفن حتما بودم، و این وسط فیلم و عکس هم گرفتم؛ و گوشه ای از این داستان را برای شهر خودم ثبت کردم. 48 روز پشت هم به قبرستان رفتم وی ادام ...
دستمزد میلیاردی برای قتل صاحبکار
رسیدگی به این پرونده از فروردین سال قبل و به دنبال ناپدیدشدن مرد جوانی آغاز شد. بررسی ها نشان می داد، این مردی به نام سینا در کارهایش دقیق بوده و هیچ وقت عادت نداشته مدت زیادی تلفن اش را خاموش کند. با شروع تحقیقات ماموران متوجه شدند، سینا یک بنگاه املاک دارد که توسط مردی به نام کاوه اداره می شد. ردیابی های پلیس نشان می داد، سینا آخرین بار در بنگاه دیده شده است. با کشف این سرنخ کاوه ...
مسئول سابق وهابیت در سنگاپور چگونه شیعه شد؟
باز شد و نور خورشید عالم افروز امام خمینی (ره) ظاهر شد و قلبم یکباره با دیدن امام فرو ریخت و در چهره نورانی امام غرق شدم. و مردم بی قرار، قرار از کف دادند و صدای پر از خلوص آنان که می گفتند روح منی خمینی – بت شکنی خمینی فضای آنجا را در هم شکست و من شاهد پرواز روح آنان در گرداگرد امام بودم، بعد از بیانات گهر بار امام مسئولین محترم ما را برای دست بوسی امام به منزل حضرت امام راهنمایی نمودند و من ...
تسویه حساب خونین با مرد بدهکار
دستش فرار کند اما چند ساعت بعد از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند که پسرم تصادف کرده است. من شک ندارم که بهزاد پسرم را به عمد کشته است. در ادامه متهم ردیف اول پرونده با رد اتهام قتل عمد و آدم ربایی به قضات گفت: روز حادثه در خانه ام خواب بودم که صاحب ملک کارگاه در تماس با من عنوان کرد که حال یکی از کارگرهایت خیلی بد شده و باید خودم را به کارگاه برسانم. وقتی رسیدم ، کارگرم حالش خوب نبود و ...
روایت یک اهل هنر از شنیدن خبر شهادت برادرش در جبهه
بود مرخصی گرفتم و برگشتم، صبح 19 تیر سال 1362 تهران بودیم. سر خیابان اول مسجد رفتم، بچه های مسجد آماده یک تشییع جنازه دیگر بودند. واقعا سنگ تمام گذاشته بودند. احمد آقا که ماشین فولکس وانت داشت در همه مراسم شهدا سنگ تمام می گذاشت. به او گفتم تو زحمت افتادید؟! با لبخندی گفت وظیفه است. بعد به منزل رفتم، تمام خانم های فامیل و همسایه ها به دورش جمع شده و گریه می کردند. مادرم... مادرم که ...
مداح 95 ساله محله سرشور، نوحه سرای کارخانه برق خسروی
خاطر داشته باشد، برای همین از او دراین باره می پرسیم. این پیرغلام اهل بیت (ع) تعریف می کند: سال 1314 خانه ما در اول خیابان گوهرشاد میدان صاحب زمان فعلی بود. پدرم علاقه بسیاری به گاو داشت، برای همین یک گاو شیرده داشتیم. همان روز گاو ما زایمان کرد، آن زمان پدرم در بیمارستان امام رضا بود من خوشحال به بیمارستان رفتم تا به پدرم این خبر را بدهم. هنوز بیمارستان افتتاح نشده بود، فضای بیمارستان سنگین بود ...
مروری بر تاریخ یک روضه 250 ساله در مشهد
بعدازظهر در شهر نیست. از روستای بمرود حدود 600 نفر به مشهد مهاجرت کرده اند که بیشتر در منطقه سیدی و قاسم آباد ساکن هستند و همه در این روضه که نسل به نسل به ما رسیده است شرکت می کنند. پدرم سال 66 فوت کرد در حالی که خیالش راحت بود که روضه ای که از اجدادش به جا مانده تعطیل بردار نیست. من هم خیالم راحت است که با وجود فرزندان و نوه هایم این میراث پدری بعد از من ادامه پیدا می کند. روایت خانه ...