سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات یک زندانی!
نتوانستم از خودم دفاع کنم. به خودم که آمدم، دیدم که به عنوان مافیای نشریات به حبس محکوم شده ام. این بار هم توی زندان خیلی تحویلم گرفتند. کلاس هایم را دوباره شروع کردم و به آموزش ادامه دادم. در کنارش باز هم در کلاس های دیگر اساتید شرکت کردم که بازهم تجربه گرانبهایی بود. بعد از چند وقت دوباره آزاد شدم. به محض ورود به خانه، همسرم گفت: بچه دار شدیم، بدو برو شیرخشک برای توله ات بخر. شوک بزرگی بود واقعا. رفتم ...
روایت متفاوت کارشناس حقوق جزا و جرم شناسی از یک گروگانگیری در تهران
. تجربه صحبت با گروگانگیر رو داشتم. میدونستم اولین مطالبه او کارت شناسایی قضاوت است. کارت شناسایی خود رو آماده کردم. وارد خیابان آزادی شدم و به سمت میدان آزادی حرکت. ماموران پلیس و مردم زیادی حضور داشتند. وارد مغازه شیرینی فروشی که شدم دیدم در پشت ویترین مغازه مردی 35 ساله سلاح به دست به همراه ریموت در حال تهدید است. دختر جوانی که لباس زرد رنگ به تن داشت در کنار او ترسان و لرزان ایستاده ...
شروین: برادر تصویربردار هم دید ضربه من گل شده !
چند تیم دیگر داشتم ولی با آقا مجتبی صحبت کردم و گفت تو اگر بروی ما چیکار کنیم. این صحبت های ما حتی یک دقیقه هم نشد و ساز جدایی نزدم. بعد از اینکه فصل تمام شد، با مشورت دوستان و نزدیکانم و مدیر برنامه هایم تصمیم گرفتم به فولاد بیایم. دوست داشتم با آقای نکونام کار کنم. امیدوارم جواب اعتماد ایشان را بدهم. می دانم فولادخوزستان هواداران متعصب و فوتبال بلدی دارد و امیدوارم بتوانم با عمکلرد خوبی که ...
اتهامات آقای کارگردان قاتل علیه مقتول: اخلاقش نامناسب بود/دختران جوان را استخدام می کرد/ معتادها را داخل ...
از دم در آپارتمانم شستم که فکر می کنم پوکه همراه خونابه ها به بیرون رفت و مأموران گشت بسیج مشکوک شدند. پس از این من به اتاقم رفتم و خوابیدم تا اینکه متوجه مأموران شدم که ساختمان را محاصره کرده اند. من می خواستم خودم را تسلیم کنم و به همین دلیل به طرف پنجره رفتم و مأموری را صدا زدم که قصد دارم در را باز کنم، اما او ترسید و خیال کرد که قصد دارم شلیک کنم و فرار کرد و بعد هم که مأموران ویژه ...
تصاویر قبل و بعد جالبی که نیاز است با دقت به آنها نگاه کنید!
تغییراتی که 3 ماه شیمی درمانی سخت در این فرد ایجاد کرده “تصمیم گرفتم که خونه را رنگ کنم. به نظر خودم که بد نشده...” روز اول و روز هفتم تمرین نوشتن با دست غیرتخصصی ال کاستیلو در گذشته و امروز “فقط به خاطر اینکه بزرگ شدند، دلیل نمی شه بهشون ابراز محبت نکنیم.” “قبل و بعد از اینکه بهش گفتم تو دختر خوبی هستی” نتیجه تلاش 2 ساله ...
خاطرات جالب اکبر عبدی از دوران کودکی و پدرش/ آقای بازیگر راز زندگی اش را فاش کرد
بود؟ عبدی در پاسخ این سوال گفت: شاید اولین کسی که متوجه استعداد بازیگری من شد، مادرم بود. آن زمان 8 سالم بود و از یک مهمانی برگشته بودیم که من شروع کردم و ادای همه حاضران در آن مهمانی را در آوردم. بعد ها که بزرگتر شدم فهمیدم که در کانون پرورش فکری کلاس های تئاتر برگزار می شود، تصمیم گرفتم که در این کلاس ها شرکت کنم. به مادرم گفتم که می خواهم 3 ماه تابستان در کلاس تئاتر شرکت کنم و شهریه آن پنجاه ...
کارگردان سینما: قتل عمدی نبود
می کنم پوکه همراه خونابه ها به بیرون رفت و مأموران گشت بسیج مشکوک شدند. پس از این من به اتاقم رفتم و خوابیدم تا اینکه متوجه مأموران شدم که ساختمان را محاصره کرده اند. من می خواستم خودم را تسلیم کنم و به همین دلیل به طرف پنجره رفتم و مأموری را صدا زدم که قصد دارم در را باز کنم، اما او ترسید و خیال کرد که قصد دارم شلیک کنم و فرار کرد و بعد هم که مأموران ویژه به سوی آپارتمانم شلیک کردند ...
به مناسبت سالروز درگذشت احمد کمال پور شاعر معاصر مشهدی
.... هفت یا هشت روز با ایشان شیراز بودیم. مرد واقعا وارسته ای بود. درباره محمدرضا شفیعی کدکنی: ملا بود طلبه بود و درس خوب خوانده بود. اوایل به درس آقای ادیب هم می رفت. هر کس درس آقای ادیب را می رفت و می فهمید، ملا بود. وقتی به جرگه شعرا وارد شد، هفده یا هیجده سال بیشتر نداشت. دانشکده هم نرفته بود. بعد ها از پدرش اجازه گرفت که از لباس طلبگی درآید. حالا تا کجا خوانده بود، نمی دانم ...
کمپ ترک اعتیاد بی بی! کمپ ترک اعتیاد بی بی!
کمک کنین ترک کنه بی بی... بی بی کمی فکر کرد... - خیل خو، حالا تا بینم چیطو میشه... چند دقیقه بعد سیروس روانه حیاط شد و بی بی راه افتاد دنبالش... ربع ساعتی که گذشت و خبری نشد، رفتم پی اشان... بی بی را دیدم که کنار دیوار دستشویی چمباته زده و سیروس با مشت و لگد به در دستشویی می کوبد... رفتم کنار بی بی... - چیکار می کنین بی بی؟ چرا سیروس ...
رنگ لب ها چه چیز را نشان میدهد ؟+ویدئو
لب ها تیره رنگ می شوند چون هموگلوبینی برای حمل اکسیژن خون وجود ندارد. البته برای قطعی شدن تشخیص کم خونی، بیمار باید آزمایش خون بدهد تا سطح هموگلوبین و آهن خونش بررسی شود. البته بعضی از نژادها ارثی رنگ لب تیره ای دارند و از نظر پزشکی نمی توان کاری برایشان انجام داد اما باید خیالمان از سلامت فرد مطمئن شود. تاثیر بیماری های پوستی بر رنگ لب از بیماری های پوستی که می تواند باعث ...
ما بعد از مرگ، تازه پیدایمان می شود
.... طراحی پوستر برای دیگر هنرمندان ارمنی در عرصه تئاتر و طراحی لوگو، دیگر حوزه های عمده در کارهای او به شمار می رفت. او درباره تجربه طراحی بسته بندی پفک مینو می گوید: تازه به ایران برگشته بودم و به عمرم پفک ندیده بودم؛ رنگ و شکل لوگو را از خود فرم پفک گرفتم. این تصاویر هستند که باید حرف بزنند. یک روز رفتم به چاپخانه ای که قرار بود سلفون ها را چاپ کنند، در جوانی چاپ سیلک را پیش آلدو صرافیان ...
ناگفته هایی از زندگی غضنفر که 35 سال نخوابیده است +تصاویر
به خرمشهر برگشتم و مغازه اتوکشی را که فروخته بودم دوباره خریدم و شبانه روز کار می کردم حالا روزی صد لباس با دست می شستم و بالای پشت بام پهن می کردم و همزمان دنبال کار می گشتم. مسوؤل هیأت مهدیه، رحمان گلابی و مسوؤل هیأت قائمیه آقای اکبریان که خیاط بود و با خرج هیأت برای بچه های هیأت زن می گرفتند. با کمک دوستم شهید قیم که عضو هیأت قائمیه خرمشهر بود به صنایع مجتمع فولاد پهلوی معرفی شدم و ...
ماجرای وسایلی که در خانه این خانم غیب می شود
خانم کلمه ای لیسانس اقتصاد و بازرگانی گرفته، نقاش است و شاگردانی هم دارد اما می گوید: همه این راه ها را رفتم تا مادری آگاه برای بچه هایم و همسری خوب برای شوهرم باشم. بعد از دانشگاه و بزرگتر شدن پسرم، خواستم برای دوره کارشناسی ارشد شرکت کنم اما دلم نیامد برای خانواده کم بگذارم. من یا کاری را شروع نمی کنم یا کاملاً روی آن متمرکز می شوم و باید در حد توان خودم عالی انجام دهم. البته این ویژگی ...
زائر اربعین | روایت سفر دوچرخه ای دبیر ورزش بازنشسته از مشهد به کربلا
گرفتیم و در مساجد می خوابیم. به او گفتم من دبیر ورزش هستم و دوچرخه سواری هم می کنم، اما دوچرخه سوار نیستم و علاقه دارم دوچرخه سوار شوم. او بچه کرمانشاه بود. پرسید بچه کجایی؟ گفتم مشهد. گفت تو باید اول بروی در مناطق کوهستانی مشهد رکاب بزنی تا کمی از نظر جسمانی آماده شوی و بعد بتوانی بین شهری رکاب بزنی. وقتی به مشهد برگشتم دوچرخه را برداشتم و به کوهستان های اطراف رفتم تا رکاب زدن را تمرین کنم ...
با طرح هایش زندگی کردیم اما...
سرژ سفارش می دهند، او می گوید: تازه به ایران برگشته بودم و به عمرم پفک ندیده بودم؛ رنگ و شکل لوگو را از خود فرم پفک گرفتم. این تصاویر هستند که باید حرف بزنند. یک روز رفتم به چاپخانه ای که قرار بود سلفون ها را چاپ کنند، در جوانی چاپ سیلک را پیش آلدو صرافیان کار کرده بودم و از چاپ هم سر رشته ای داشتم. فهمیدم که کار پفک نمکی را می باید با ساده ترین فرم و رنگ اجرا کنم کار را با دو رنگ زرد و قرمز طراحی ...
درگذشت خالق قرآن مصور
را در قالب 114 طرح با گل ها و رنگ های متفاوت تصویر کنم. چندین سوره را که نقاشی کردم، با پیشنهاد دوستان برای اینکه کار به سرانجام برسد، تصمیم گرفتم برای هر سوره طرحی اصلی بکشم، چون گفتند می توان بقیه صفحات آن سوره را تکثیر کرد و آیات را جایگزینش کنیم. از این اقدام سهم الدین زمانی حمایت چندانی نشد، بنابراین در سال 1376 تهران را به مقصد فومن ترک می کند تا با کشاورزی امرار معاش کند. هر چند ...
هم دهیار هم خطاط
.... بعد از این دوره برای خدمت سربازی به تهران و ستاد کل نیرو های مسلح اعزام می شود. آنجا هم به خاطر خط خوبش به عنوان دفتردار مشغول کار می شود: سال 70 به سربازی رفتم. سال 72 خدمتم تمام شد، اما کارم با خطاطی تمام نشد. دیگر دلم نمی خواست خطاطی را کنار بگذارم. با نوشتن و کار با قلم و دوات حال خوبی داشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم این هنر را ادامه بدهم. خطاطی سراسر نیکی است نظر ...
کیک و کیسه!
از مغازه خارج می شدم، دیدم مردِ جوان نگاهِ سرزنش باری به پیرمرد انداخت که چرا مُشتری رو پَروندی؟ . بی درنگ خود را به فروش گاهِ نان فانتزی دیگری در همان نزدیکی رساندم. از خوش شانسی، لحظه یی که وارد مغازه شدم، دیدم دو کارگر با لباس های یک سره سپیدِ مخصوصِ شیرینی پزها، سینی های پُر از کیکِ یزدیِ داغ را از آش پزخانه بیرون می آورند و در ویترینِ مغازه می چینند.گفتم آقا یک کیلو کیک یزدی لطفن . فروشنده بی ...
نذر کنیم تا تصویر شهدا بر روی دیوارهای شهر نقش ببندد
...> کار با پیستوله را ترجیح می دهم البته در حین کار باید ایمنی را رعایت کنیم عینک و ماسک فیلتر دار و لباس مخصوص داشته باشیم. این نقاشی اگر با قلم مو کشیده می شد شاید سه ماه طول می کشید ولی با پیستوله فقط بیست روز طول کشید و من نقاشی سراغ ندارم که با پیستوله کار کند. ما که از این پایین نگاه می کنیم حقیقتا نقاشی در ارتفاع فوق العاده سخت به نظر می رسد از حس و حالتون به ما بگویید؟ ...
نقشه شیطانی پسر 18 ساله تهرانی برای زن همسایه / دستانش را به شیر دوش بستم
خواهرم در عبدل آباد رفتم و چند روزی را آنجا ماندم. خواهرم می گفت پیرزن همسایه وضع مالی خوبی دارد. یک روز که مقابل در خانه خواهرم نشسته بودم یک موتوری را دیدم که مقابل خانه پیرزن همسایه آمد و 350 هزار تومان پول به او داد . همان موقع پیرزن به داخل خانه رفت و دقایقی بعد همراه با بزش به داخل کوچه برگشت .او مقداری علف به بزش داد و به خانه برگشت. من کنار دیوار نشسته بودم و نگاه می کردم. همان موقع فکر سرقت ...
قصاص مجازات قتل در نوجوانی
. با دیدن این صحنه وسوسه شدم و نقشه سرقت را کشیدم. متهم در خصوص قتل گفت: قصد داشتم ابتدا دست و پا های مقتول را ببندم و بعد پول هایش را سرقت کنم، اما به محض اینکه او مرا دید شروع به فحاشی کرد. سپس مرا هل داد که از خانه بیرون بروم، اما روی زمین افتادم. همان موقع یک چاقو دیدم و آنرا از روی زمین برداشتم. پیرزن تلاش می کرد چاقو را از دستم بگیرد به همین دلیل دستش برید و از ترس به طرف حمام فرار ...
حکایت طنزی از بازار بورس / محمد شریفی
خدا برات نسازه خالو نجف، اینقد وسوسه ام کردی و برایم بهار کاشتی، که اگه وارد بازار بورس و فرابورس بشم، شش ماهه بار و بندیل و بنه ام را می بندم و اون موقع است که با پارو پول جمع کنم ، لواسون ویلا بخرم، پورشه سفارش بدم، یه سری به جزایر قناری بزنم، دوش آفتاب و ماساژ مخصوص را در تایلند تجربه کنم، به فلان دانشگاه معتبر اروپایی یا آمریکایی سفارش بدهم که مدرک پرفسوری برایم صادر بکنند، محض زیبایی و ...
خونریزی شدیدهمزمان با مصرف قرصهای هورمونی/علت بوی بد واژن /ضخامت رحم و کورتاژ/افسردگی شدید بعد زایمان
مدت پنج روز،اگرقطع نشدبه متخصص زنان مراجعه کنید سلام من خونریزی داشتم همش پریود میشم رفتم سونو ضخامت رحمم19بودآزمایش بارداری ام دادم منفی بود بعددوماه رفتم سونو ضخامت اندومترم17شده الانم زود زود پریود شدم چندروز قطع میشم دوباره پریودمیشم دکترگفت عفونتت شدیده بهم سه ماه دارو دادگفت بعدسه ماه برو سونو اگه بهترنشدبایدکورتاژ کنی الان من چیکارکنم نظرشما چیه.ممنون میشم اگه راهنمایی کنین ...
اسیدپاشی بعد از درخواست طلاق
خوب بود اما مدتی قبل متوجه شدم که او معتاد شده است.چندین بار سعی کردم او را ترک بدهم اما بی فایده بود. درنهایت تصمیم گرفتم طلاق بگیرم. به همین دلیل به دادگاه رفتم و درخواست جدایی دادم.همسرم که از این ماجرا با خبر شد، شروع به تهدید کرد او می گفت اگر از طلاق منصرف نشوی پشیمانت می کنم. تهدیدهای کیانوش ادامه داشت و اختلاف من و او نیز روز به روز بیشتر می شد و جدا زندگی می کردیم. زن جوان گفت: صبح ...
چرا بازیکن 'استقلال' به باشگاه پرسپولیس رفت؟
: صادقانه بگویم شاید نباید به باشگاه پرسپولیس می رفتم اما کاری که انجام دادم دلیل داشت. مردامند ادامه داد: من با باشگاه استقلال و مسئولانش در هتل آزادی صحبت کردم و قرارداد بستم، حتی با مدیران باشگاه عکس گرفتم و از هتل خارج شدم اما چون رضایتنامه نداشتم نمی توانستم خبر را رسانه ای کنم. پیش از حضورم در باشگاه استقلال آقای گل محمدی چند بار با من تماس گرفت و از من خواسته بود تا به باشگاه پرسپولیس ...
ماجرای جنجالی حضور مرادمند در باشگاه پرسپولیس پس از توافق با استقلال
بر سر سفره پدر و مادرم بزرگ شدم و وقتی بزرگ تر من چند بار با تلفن همراهم تماس می گیرد و از من می خواهد به دیدارش بروم نمی توانم حرف دیگری بزنم؛ گل محمدی در شهرخودرو مربی من بوده و واقعا نمی توانستم روی حرفش حرف بزنم، وقتی با استقلالی ها در جلسه بودم تصمیم گرفتم به احترام سرمربی قبلی ام به آنجا بروم و بگویم که با استقلال قرارداد بستم و فقط به احترام وی به دیدارش رفتم. هنگامی که وارد باشگاه پرسپولیس ...
ماجرای دیدار شهید محمدحسین حدادیان با امام خامنه ای/ توصیه رهبر انقلاب اسلامی به فعالان فرهنگی و مذهبی
...> وقتی لباس خادمی بر تن کرد قبل از این که من خادم هیئت شوم، محمدحسین خادم هیئت شده بود؛ یعنی 14 سال داشت که به هیئت رزمندگان اسلام شمیرانات (رأیت العباس) رفت و خادم شد من بعد از محمدحسین به هیئت رزمندگان اسلام شمیرانات رفتم و خادم شدم. وقتی یک نوجوان 14 ساله به هیئت می رود و خادم می شود، طبیعتا کارش جارو کشیدن، پلاستیک کشف توزیع کردن و جا خالی کردن برای موتورسیکلت، نظافت و امثال این کارهاست ...
من و مادرم : زیبا
فرمت طنز روایت می شوند. امیدوارم، بتوانم لحظه های شیرینی گزارش بدهم ، که انتقاد هایم مورد عنایت مسئولین قرار بگیرد. اکنون یازدهمین روایت من، از مجموعه من و مادرم ، زیبا است. من و مادرم : زیبا آشنایی یا دوستی ، قهر یا آشتی ، در فضای شک و تردید، گم شدم. زیبا با من ازدواج می کنه؟ با او شش دفعه به کافی شاپ رفته بودم . ولی در همین ملاقات های کوتاه ...
تجاوز به مینا با تهدید سگ شیطان صفتش
زندان رفته است. شک کردم و پیگیر ماجرا شدم. آنجا بود که چهره واقعی او برایم مشخص شد و فهمیدم علاوه بر من، پنج زن و دختر دیگر را هم فریب داده و از آنها فیلم گرفته است. با هر زن به بهانه ای قرار می گذاشت و همه را در همان خانه ویلایی مورد آزار و اذیت قرار داده بود. همین باعث شد شما هم شکایت کنید؟ اولش ترس داشتم که خانواده ام متوجه شوند اما تصمیم گرفتم همه تلاشم را بکنم تا آنها پی به ...